بخش سوّم: صفات خدا| ۳
هر صفتی که نقص و حدی را از خدا نفی کند صفت جلال نامیده میشود.
صفات جلال صفات سلبیه نیز نامیده میشوند، زیرا مفهوم آنها سلبی و نفی است. ذات خدا وجودی است کامل و بینهایت که هیچگونه نقص و محدودیتی در آن راه ندارد. و به همین جهت واجب الوجود است و عدم برایش تصور ندارد. واجد همه کمالات وجودی است و هیچ کمالی را نمیتوان از او سلب کرد. برعکس، از هرگونه نقص و عیبی پاک و منزه میباشد. صفاتی که نواقص را از او سلب مینمایند صفات جلال و سلبیه نام دارند، و آنها بسیارند که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. خدا جسم نیست:
جسم چیزی است دارای طول و عرض و عمق و شکل که به مقدار ابعادش مکانی را اشغال میکند و بدون وجود مکانی خاص نمیتواند موجود شود. به همین دلیل خدا جسم نیست، زیرا اگر جسم باشد نیاز به مکان دارد تا در آن جای بگیرد، و چنین وجود محتاجی نمیتواند واجبالوجود باشد، زیرا وجوب وجود با احتیاج و محدودیت سازش ندارد. خدا خالق مکانهاست چگونه میتواند به مکان محتاج باشد؟
2. خدا مرئی نیست:
یعنی با چشم دیده نمیشود، زیرا تنها اجسام و آثار و خواص آنها قابلیت دارند که با چشم دیده شوند. در صورتی که قبلاً به اثبات رسید که خدا جسم نیست. بنابراین مرئی نخواهد بود. خداوند بزرگ نه در این جهان با چشم دیده میشود نه در جهان آخرت. او ذاتی است غیر محدود و مجرد از آثار و صفات ماده و جسم چگونه میتواند برای یک چشم مادی قابل رؤیت باشد؟ چشم چیزی را میتواند مشاهده کند که در فاصلهی معینی با او قرار گیرد، در صورتی که وجود خدا نه محدود است نه واقع در مکانی.
در اینجا ممکن است کسی بگوید: اگر خدایی وجود داشت باید با چشم دیده شود یا با یکی از حواس احساس گردد. چگونه میتوان وجودی را پذیرفت که با هیچ یک از حواس، احساس نمیشود؟ در جواب میگوییم:
دائره هستی منحصر به محسوسات نیست، ما در همین جهان مادی صدها و هزارها اشیا داریم که در قلمرو حواس نیستند. مگر شما قوهی جاذبهی زمین و نیروی برق را در سیمها میبینید؟ مگر الکترونها و پروتونهای موجود در یک اتم و حرکت آنها را مشاهده میکنید؟ مگر حیات را در یک موجود زنده میبینید؟ مگر روح حیوانی و انسانی را مشاهده میکنید؟ مگر عاطفه و محبت مادر را نسبت به فرزندش میبینید؟ مگر همه اصوات موجود در هوا را میشنوید؟ و صدها هزار مگر دیگر.
با اینکه همه این اشیا مادی و جسمانی هستند، ولی با هیچ یک از حواس احساس نمیشوند، ولی شما وجود آنها را میپذیرید چون آثارشان را مشاهده مینمایید.
پس چگونه توقع دارید آفریدگار جهان را مشاهده کنید با اینکه وجودی است مجرد از ماده و مادیات و برتر از زمان و مکان؟ چنین وجود غیر محدودی، در ظرف محدود حواس ما نمیگنجد ولی آثار و علائم او را در زیباییها و شگفتیهای جهان آفرینش مشاهده مینماییم و به وجودش ایمان و یقین داریم.
در قرآن مجید نیز تصریح شده که خداوند متعال با چشم دیده نمیشود:
در قرآن میفرماید:
چشمها خدا را نمیبینند ولی او چشمها را میبیند و لطیف و آگاه است.[1]
3. خدا جاهل نیست:
در بحث صفات ثبوتیه به اثبات رسید که علم یک کمال وجودی است که ذات مقدس خداوندی به آن متصف میباشد. و چنانکه ذات خداوندی وجودی است بینهایت و غیرمحدود، علمش نیز بینهایت خواهد بود. به همه چیز و در همه حال، عالم است و نقص و جهل در وجودش راه ندارد. بنابراین خداوند متعال جاهل نیست.
در قرآن میفرماید:
همانا که آنچه در زمین و آسمان است از خدا پنهان نیست.[2]
4. خدا عاجز نیست:
قبلاً در بحث صفات کمال به اثبات رسید که قدرت یک کمال است و ذات خداوند واجد آن میباشد. و چنانکه خدا وجودی است بینهایت، قدرت او نیز حد و مرزی ندارد، و نسبت به هر کار ممکنی قدرت دارد. بنابراین خدا از انجام هیچ کار ممکنی عاجز نیست.
5. محل حوادث واقع نمیشود:
تغییر و دگرگونی در وجود خدا راه ندارد، پیر و مریض نمیشود، نسیان و فراموشی ندارد، خواب و خستگی ندارد، از انجام کاری پشیمان نمیشود، زیرا اینگونه صفات ازآثار جسم و ماده هستند، و چون قبلاً به اثبات رسید که خدا جسم و مادی نیست پس این حوادث بر او عارض نمیشوند. بنابراین علم و سمع و بصر و اراده و سایر صفات کمال او باید بگونهای باشند که موجب عروض عوارض نگردند.
در قرآن میفرماید:
پروردگاری که جز او خدایی نیست و او زنده و پایدار است، چرت زدن بر او عارض نمیشود.[3]
6. خدا مکان ندارد:
در جایی قرار نگرفته، نه در زمین و نه در آسمان. زیرا جسم نیست تا نیازی به مکان داشته باشد. او خالق مکانها و قبل از آنها وجود داشته است. خدا وجودی است مجرد از ماده و مادیات و بر همه موجودات احاطه دارد، و در ظرف خاصی نمیگنجد، وجودی است بینهایت و غیر محدود که بر همه جا احاطه دارد. در همه جا حاضر و ناظر است و اینجا و آنجا دربارهاش گفته نمیشود.
و اگر به هنگام دعا دست به سوی آسمان بر میداریم نه بدین جهت است که خدا را در آسمانها بدانیم بلکه بدین وسیله اظهار ذلت و خضوع میکنیم و خودمان را به صورت یک سائل پریشان و شرمنده مجسم میسازیم.
و اگر مسجد و کعبه را خانه خدا مینامیم بدین جهت است که خدا در آنجا عبادت میشود، و خودش آنها را خانه خدا دانسته و به آنها شرافت داده است.
7. خدا محتاج نیست:
خدا وجودی بینهایت و از هر جهت کامل است، و نقص و حد و فقدانی در وجودش راه ندارد به همین جهت واجبالوجود است و عدم و فقدان دربارهاش تصور ندارد. و چون چنین است به چیزی احتیاج ندارد، همه کمالات از او صادر شده و خودش در مقام ذات واجد همه کمالات است، او فاقد چیزی نیست تا به آن محتاج باشد. بنابراین خدا به هیچکس و هیچ چیز محتاج نیست.
و اگر برای بندگان تکالیفی تعیین کرده و از آنها خواسته برای دفاع از دین جهاد نمایند نه بدان جهت است که به عبادت و جهاد آنها نیاز داشته است بلکه خود مردم برای تکامل نفسانی و سعادت اخروی خود نیاز به دین و عبادت و جهاد در راه خدا دارند، و خداوند منان با ارسال پیامبران و تشریع قوانین و شرایع، نیازهای آنها را تأمین کرده است. بندگان در دینداری بر خدا منت ندارند بلکه خداوند کریم است که بر آنها منت نهاده و با ارسال پیامبران و تشریع احکام هدایت و ارشادشان کرده است.
اگر زکات و خمس را تشریع کرده و از مردم خاسته به مستمندان کمک نمایند و در انجام امور خیریه و عام المنفعه کوشش کنند نه بدین جهت است که به کمکهای مادی مردم نیاز داشته، بلکه بدین جهت بوده که این قبیل امور برای ادارهی اجتماع ضرورت داشته و به صلاح عموم مردم بوده است.
به علاوه خداوند بزرگ بر بندگانش لطف فرموده و همین کمکهای مادی را که به مصلحت خود جامعه بوده، به عنوان عبادت بلکه از بزرگترین عبادتها محسوب داشته که اگر به قصد قربت انجام بگیرد موجب استکمال نفس میشود و در جهان آخرت صدها برابر آن را دریافت خواهد نمود.
8. خدا ظالم نیست:
خدا به هیچکس و هیچگاه ستم نمیکند، چون نیاز ندارد تا ستم کند. تفصیل بیشتر آن را در بحث عدل خواهید خواند.
9. خدا شریک ندارد:
نه در خلقت موجودات شریک دارد، نه در اداره جهان، نه در عبادت اجازه داده دیگری را معبود قرار دهند. تفصیل بیشتر و دلیل آن را در بحث توحید خواهید خواند.
در قرآن میفرماید:
همانا که خدا ذرهای ظلم نمیکند، و اگر کار نیکی انجام بدهند ثواب آن را چند برابر میکند و پاداش بزرگی از سوی خدا به آنها عطا خواهد کرد.[4]
۱- چرا صفات جلال صفات سلبیه نامیده میشوند؟
۲- توضیح دهید چگونه میتوان وجودی را پذیرفت که با هیچ یک از حواس، احساس نمیشود؟
[1]. انعام (6) آيهی 104: «لا تُدْرِكُهُ الأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ».
[2]. آل عمران (3) آيهی 5: «إِنَّ اللهَ لا يَخْفى عَلَيْهِ شَىءٌ فِى الْأَرْضِ وَلا فِى السَّماءِ».
[3]. بقره (2) آيهی 255: «اللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الحَىُّ القَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ».
[4]. نساء (4) آيهی 40: «إِنَّ اللهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی