بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَالعَصْرِ * إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَواصَوْا بِالحَقِّ وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ؛[1]
به نام خداوند بخشندهی مهربان. به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند!.
خداوند عالم در این سوره به عصر، قسم خورده است که مردم و افراد انسان همه در زیان و ضرر هستند، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. البته بین مفسرین دربارهی عصر، اختلاف وجود دارد. بعضی گفتهاند: مراد از عصر، نبیّ اکرم(ص) است. عدهای گفتهاند: ظهور حضرت قائم(عج) است. بعضی گفتهاند: مطلقِ زمان دنیاست. بعضی گفتهاند: وقتِ عصر است و اقوال دیگر.[2] به هر حال، خداوند قسم یاد کرده که افراد انسان؛ از غنی و فقیر، پیر و جوان، عالم و جاهل و خلاصه تمام افراد انسان در خسران هستند، زیرا در این کلام اوّلاً: قسم یاد شده. ثانیاً: قسم با ادَات تأکید آمده است. ثالثاً: انسان با الف و لام جنس یا استقرا، مفیدِ شمول است. رابعاً: در خبر، لام که مفید تأکید است ذکر شده. خامساً: نگفته خاسر، بلکه فرموده خسران و تأکید و قسم جایی به کار میرود که کلام، مورد انکار باشد و این مورد از این قبیل است، زیرا مردم باور ندارند که در زیان و ضرر هستند، گمان میکنند مدام هستند و استفاده خواهند برد.
موضوع اقتصاد، تجارت و سود و ضرر در این زمان، بسیار مورد توجه قرار گرفته و مردم به اهمیت آن پی بردهاند و کتابهای زیادی دربارهی آن نگاشته شده و مورد رقابت دولتهای بزرگ قرار گرفته است؛ بهطوری که میشود گفت تمام جنگها و استعمارها و استثمارها به منظور دستیابی به سود بیشتر است. کسانی که اندک آشنایی به سیاست روز داشته باشند، این مطلب را تأیید خواهند کرد که برای کسب سود بیشتر چه رقابتها، چه کشمکشها، چه حقکشیها و چه جنگهایی که در دنیا اتفاق نمیافتد. امروز تجارت، حتی از فلاحت و زراعت هم جلو زده، تا در این گیرودار چه کشوری گوی سبقت را ببرد و چه کشوری عقب بماند. بعضی به حسب ظاهر در این معامله پیروز میشوند و سرمایهی کلانی بهدست میآورند و ملکها و قصرها برای خود تهیه میکنند و بر اعتبارات بانکی خود میافزایند؛ جماعتی هم به حسب ظاهر، مغلوب شده و برای خویش چیزی تهیه نمیکنند و زیان میبینند، ولی عقل انسان، ناقص از این است که با این اطلاعات کم و عمر کوتاه، حکم به ضرر و زیان یا سود و استفاده نماید. انسان، عهده دار این کار نیست. عاقبتِ این تجارت را نمیداند. تنها خداست که عالم به این کار است و او هم قسم یاد کرده که همهی مردم؛ از غنی و فقیر؛ شاه و گدا؛ عالم و جاهل و قوی و ضعیف در خسران هستند. تجارت این است که شخصی سرمایهی معیّنی داشته باشد و با آن معامله نماید؛ یعنی چیزی را بخرد و بعداً بفروشد، اگر اصل سرمایه باقی بود و اضافه هم به دست آورد او سود کرده و اگر کمتر از سرمایه باقی ماند، خسران برده و چنانچه سرمایهاش تلف شد و در مقابلش چیزی به دست نیاورد، ورشکست شده است.
انسان اگر خودش را نشناسد ممکن است چیزهایی را کمال انسانی بداند که کمال نیستند و حتی موجب نقص او میشوند. شاید هم بسیاری از امور را اصلاً جزء کمالات انسانی حساب نکند، در صورتی که از کمالات هستند. پس بهتر است روشن کنیم که انسان چیست؟ وقتی میگوییم خودمان را بسازیم، این «خود» کیست؟ البته ما نمیتوانیم بهطور تفصیل وارد مباحث انسانشناسی شویم و در نکات مختلف قرآنی و روایی دربارهی انسان مورد بحث قرار دهیم، بلکه اجمالاً به اندازهای که برای بحث ما مفید باشد، وارد بحث انسانشناسی میشویم و تدریجاً جنبههای گوناگون انسان و استعدادهایی را که در این وجود نهفته است، تجزیه و تحلیل میکنیم. از آیات قرآن کریم استفاده میشود انسان، موجودی است واحد؛ که در عین حال از ابعاد گوناگون و جهات مختلف، ترکیب یافته است. قرآن کریم آغاز پیدایی و خلقت انسان را با تعبیرات مختلفی بیان میکند؛ مثل اینکه: ما انسان را از خاک آفریدیم؛ از گِلِ خالص، یا حتی از گل متعفن[3] انسان را از تکامل نطفه، علقه، مضغه و عظام آفریدیم.[4] تمام این تعابیر، قرآنی است و از مجموع آنها برداشت میشود که انسان از خاک و همین موادّ خاکی و خوراکیها پدید آمده است؛ یعنی خداوند متعال، یک جنبهی وجود انسان را همین جنبهی طبیعی بدن انسان میداند؛ همین کالبد و تن که در برابر آینه میایستد و خودش را میبیند. این یک خود طبیعی برای اوست. از این حیث، انسان موجودی است طبیعی؛ مانند سایر طبیعیات؛ یعنی درست مثل یک سنگ است. اگر یک سنگ، وزن دارد، انسان هم وزن دارد. اگر سنگ برودت و حرارت و رنگ دارد، کالبد انسان هم از این جهات عیناً مانند سایر اجرام طبیعی است. از سوی دیگر، او موجودی است که علاوه بر این امور، دارای رشد و نمو است. مانند یک درخت بزرگ میشود، همچنین حال توقف و افول و تنزل دارد. از طرف دیگر، انسان در این حالات، محصور نمیشود؛ بلکه در این مرحله یک حیوان نیز هست، مانند سایر حیوانات حرکت، اراده شهوت و غضب دارد.
بزرگترین مصیبت برای بشر به اصطلاح متمدن امروز همین است که شخصیت انسانی خود را گم کرده است. این جهان متمدن با همهی ادعاهایش، که حقاً هم در علوم و صنایع، ترقیاتی فوقالعاده داشته، در انسانشناسی و در اینکه خودش انسان است، نه تنها قدمی برنداشته؛ بلکه عقبگرد نیز کرده است. انسانی که جهانشناسی را به آن درجه از عظمت برده است، در انسانشناسی، خودش را فراموش کرده که حتی آن را پایمال کرده؛ به گونهای که در مواردی، دیگر اثری از آثار انسانیتش نیست. همین علوم و صنایع و اختراعات با آن همه عظمت و ارزشی که دارند، اگر همراه با ارزشهای انسانی نباشند، سبب بدبختی بشر میشوند. البته علوم تقصیری ندارند، بلکه مشکل اینجاست که به دست بُعد حیوانیت انسانها افتاده است. دانشمندان، سعی و تلاششان این است که قوای حیوانی انسانها را ارضا کنند و جوانان را به هر سویی که میخواهند ببرند.
الآن چه وضعی در جهان به اصطلاح متمدن وجود دارد. اگر انسان به کشورهای غربی مسافرت کند و دقت کند، میبیند خیابانها و خودروها، بسیار خوب و در همه جا نظم حاکم است، اما اگر کمی عمیقتر به مردم بنگرد، درمییابد که به چه حالی افتاده و در چه پرتگاهی سقوط کردهاند، چرا که ارزشهای انسانی را فراموش کردهاند! زندگی در چنین جامعهای خلاصه میشود در اینکه قوای حیوانی انسان چه نیازهایی دارد. قانونگذارانشان هم قوانینی را وضع و تصویب میکنند که بیشتر جنبهی حیوانیت این مردم تأمین شود. مجلسشان قوانینی وضع میکند که حتی ذکر نام آنها نیز شرمآور است؛ مثل قانون آزادی همجنس بازی! چون جنبهی حیوانیت مردم این را میخواهد، قانونگذاران نیز چنین قانونی را تصویب میکنند و مجریان هم شرایط آن را فراهم میآورند. ولی اگر در میانِ همین ملتها، دانشمندانی اهل و متوجه باشند که چه وضعی برایشان پیش آمده، وحشت میکنند. این وضعی که نوع انسانها به آن گرفتار شدهاند، چیست؟ آیا جز آن است که شخصیت خود را فراموش کردهاند؟ این آدم از خودش بیگانه است و نمیتواند با وجدانش بسازد، لذا مشروبات الکلی مینوشد تا به خیال خود، ساعتی راحت باشد. اکثر این اعتیادها بر اثر ناراحتی روح انسان است؛ یعنی فرد مبتلا چون روح بزرگی ندارد، به اعتیاد مبتلا میشود تا به گمانش راحت شود و اوضاع و احوال آشفتهاش را از یاد ببرد. این همه خودکشیها برای همین است.
اگر کسی ارزش انسانی را قبول داشته باشد چرا باید خودکشی کند؟ وقتی زندگی فقط در خوردن و خوابیدن خلاصه گردید، باید هم خودکشی کرد! فرد پوچگرا میگوید: زندگی جز تکرار مکررات، چیز دیگری نیست، برای همین خودکشی میکنم تا راحت بشوم! میگوید پیش خودم فکر کردم، دیدم بیست سال دیگر میمیرم، پس بگذار زودتر خودم را راحت کنم! بزرگترین مصیبت دنیای مادی امروز همین است. یکی از دانشمندان غربی به نام دکتر «الکسیس کارل» که اهل دل است، میگوید:
در میان این تمدن عجیب با این همه عجایبی که دارد، متأسفانه شخصیت آدمی رو به زوال میرود و به جای اینکه در مراتب اخلاقی و طِراز زندگی و خصوصیات روحی پیشرفت نماید برعکس خوی بربریت و وحشیگری اجداد خود را پیشگرفته و از تمام اختراعات و اکتشافات برای نابودی و اضمحلال عالم بشریت استفاده میکند.[5]
این یک واقعیت است. اینها بدبختیهای جهان غرب است که دارند به کشورهای دیگر از جمله کشور ما صادر میکنند و میخواهند جوانان ما را به حیوانیت بکشانند تا ارزشهای انسانی به فراموشی، سپرده شود.
1- معانی مختلف «عصر» از نظر مفسران در آیات 1 تا 3 سوره عصر را ذکر کنید.
2- بزرگترین مصیبت برای بشر متمدن امروز چیست؟
[1]. عصر، آیات 1 ـ 3.
[2]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ذیل آیهی اوّل سورهی والعصر.
[3]. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإ مَسْنُونٍ» (حجر، آیهی 26).
[4]. «وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکینٍ * ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا العَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنا المُضْغَةَ عِظاماً فَکسَوْنا العِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الخالِقِینَ» (مؤمنون، آیهی 12 ـ 14).
[5]. ر.ک: الکسیس کارل، انسان، موجود ناشناخته، ص 14 ـ 35.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت