کد مطلب: ۶۲۶۸
تعداد بازدید: ۲۰۸
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۵
زندگی در پرتو اخلاق | ۱۳
عبادت یک حالت نزدیکی به پروردگار و نورانیت معنوی در انسان ایجاد می‌کند، و هنگامی که انسان بعد از وضو یا در حال روزه زبان خود را آلوده به غیبت کند به مقدار قابل توجهی از آن حالت معنویت کاسته می‌شود و شخص از آن درجه‌ی قرب به پروردگار سقوط می‌کند، از این معنی در حدیث فوق تعبیر به «ناقض» (شکننده) شده است...

فصل پنجم: غیبت | ۲


غیبت مانع از قبول اعمال و طاعات است


در حدیث «معاذ» وارد شده که گاهی اعمال بندگان همچون شعاع خورشید می‌درخشد و به آسمان بالا می‌رود ولی آن را برمی‌گردانند و به صورت صاحبش می‌زنند و فرشته‌ای می‌گوید:
اَمَرَنِی رَبِّی اَنْ لا اَدَعَ عَمَلَ مَنْ یَغْتابُ النّاسَ یَتَجاوَزُ اِلی رَبِّی.
پروردگارم به من فرمان داده که نگذارم اعمال نیک غیبت‌کنندگان به سوی پروردگار برود.
ممکن است نکته‌ی این موضوع این باشد که از احادیث مختلف استفاده می‌شود بطور کلی اعمال کسانی که حقوق مردم به گردن آنهاست مقبول درگاه خدا نخواهد شد و غیبت همانطور که دانستیم یک نوع تجاوز به حقوق مردم و تضییع سرمایه‌ی آبروی آنهاست.


6ـ غیبت با اخوت اسلامی سازگار نیست


از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده است:
لا تَحاسَدُوا وَلا تَباغَضُوا وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَکُونُوا عِبادَ اللهِ اِخْواناً.[1]
نسبت به هم حسد و کینه نورزید و یکدیگر را غیبت نکنید، و ای بندگان خدا! باهم برادر باشید.
از جمله‌ی اخیر برمی‌آید که نقطه‌ی مقابل حسد و عداوت و غیبت، بندگی خدا و اخوّت اسلامی است، بدیهی است نخستین نشانه‌ی اخوّت، محبت و صمیمیت می‌باشد که هرگز با غیبت نمی‌تواند سازگار باشد.
و شاید ذکر آن دو عیب دیگر در روایت از این نظر است که در سلسله‌ی علل غیبت قرار دارند، زیرا حسد معمولاً سرچشمه‌ی عداوت و کینه می‌گردد و عداوت و کینه سرچشمه‌ی غیبت.


 غیبت اعمال نیک را از بین می‌برد


این معنی در احادیث مختلفی وارد شده، در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است:
اَلْغِیبَةُ حَرامٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ... وَالْغِیبَةُ تَأْکُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ.[2]
غیبت حرام است بر هر مسلمانی... و به درستی که غیبت حسنات را از بین می‌برد همانگونه که آتش هیزم را.
و در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده:
مَنْ کانَتْ لِاَخِیهِ عِنْدَهُ مَظْلَمَةٌ فِی عِرْضٍ اَوْ مالٍ فَلْیَسْتَحْلِلْها مِنْهُ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَیْسَ هُنالِکَ دِینارٌ وَلا دِرْهَمٌ اِنَّما یُؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِهِ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَنَةٌ اُخِذَ مِنْ سَیِّئاتِ صاحِبِهِ فَزِیدَتْ عَلی سَیِّئاتِهِ.[3]
آن کس که حقی در مورد آبرو یا مال از برادر دینی‌اش به گردنش مانده باید از او حلیّت بطلبد پیش از آنکه روزی رسد که دِرهم و دینار در آن وجود ندارد، در آن روز از حسناتش برمی‌دارند و اگر کار نیکی نداشته باشد از گناهان طرف بر او می‌افزایند.
اینکه غیبت حسنات را از بین می‌برد ممکن است از این نظر باشد که غیبت یکی از بزرگترین سرمایه‌های معنوی شخص غیبت شده را از بین می‌برد، که همان عرض و آبرو و حیثیت اجتماعی اوست، و از آنجا که جبران این «حق‌النّاس» از طریق مادی غالباً میسّر نیست، بنابراین خداوند متعال از طریق امور معنوی آن را جبران می‌کند: حسنات غیبت کننده را به نامه‌ی عمل غیبت شده نقل می‌نماید و اگر حسناتی نداشته باشد سیئات غیبت شونده را به نامه‌ی عمل غیبت کننده منتقل می‌سازد و به همان اندازه که به حیثیت آن شخص لطمه وارد شده از طریق نقل حسنات و سیئات جبران می‌گردد.
از روایت اخیر برمی‌آید که طریق جبران در مورد امور معنوی در آخرت نیز همین است و اینها همه موضوع «حق النّاس» بودن غیبت را کاملاً تأیید می‌نماید.


 غیبت ارزش عبادات را کم می‌کند


از بعضی از روایات استفاده می‌شود که غیبت جزء نواقض وضو و روزه است.
رسول خدا(ص) می‌فرماید:
اَلْجُلُوسُ فِی الْمَسْجِدِ انْتِظاراً لِلصَّلاةِ عِبادَةٌ مالَمْ یُحْدِث؛ فَقِیلَ:
یا رَسُولَ اللهِ! وَ مَا الْحَدَثُ؟ قالَ: الْاِغْتِیابُ.[4]
در مسجد منتظر به نماز نشستن عبادت است تا موقعی که حدثی از او سر نزده است؛ سؤال شد: حدث چیست؟ فرمود: غیبت!
و در جای دیگری می‌فرماید:
وَمَنِ اغْتابَ مُسْلِماً بَطَلَ صَوْمُهُ وَنَقَضَ وُضُوءُهُ.[5]
کسی که مسلمانی را غیبت نماید روزه و وضویش باطل است.
نکته‌ی این موضوع ممکن است این باشد که عبادت یک حالت نزدیکی به پروردگار و نورانیت معنوی در انسان ایجاد می‌کند، و هنگامی که انسان بعد از وضو یا در حال روزه زبان خود را آلوده به غیبت کند به مقدار قابل توجهی از آن حالت معنویت کاسته می‌شود و شخص از آن درجه‌ی قرب به پروردگار سقوط می‌کند، از این معنی در حدیث فوق تعبیر به «ناقض» (شکننده) شده است.


 غیبت، انسان را از ولایت خدا خارج و در ولایت شیطان داخل می‌کند


همانطور که در روایت مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل شده است:
مَنْ رَوی عَلی مُؤْمِنٍ رِوایَةً یُرِیدُ بِها شَیْنَهُ وَهَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ اَعْیُنِ النّاسِ اَخْرَجَهُ اللهُ مِنْ ولایَتِهِ اِلی وِلایَةِ الشَّیْطانِ فَلا یَقْبَلُهُ الشَّیْطانُ.[6]
کسی که به منظور عیب‌گویی و آبروریزی مؤمنی سخنی بگوید تا او را از نظر مردم ساقط کند خداوند وی را از ولایت خود بسوی ولایت شیطان بیرون می‌راند و شیطان هم او را نمی‌پذیرد.
البته این روایت تنها در مورد خصوص غیبت نیست بلکه غیبت یکی از مصادیق آن است بنابر اینکه در تمام افراد غیبت قصد در هم شکستن شخصیت و عیب گذاردن بر طرف ولو تبعاً وجود دارد، زیرا این موضوع از لوازم هر غیبتی است و قصد ملزوم عادتاً از قصد لازم (با توجه به ملازمه) منفک نخواهد بود.
اما منظور از خروج از ولایت خدا به قرینه‌ی آیات قرآن مجید این است که: «خداوند که رهبری و سرپرستی افراد با ایمان را به عهده دارد و آنها را از ظلمت‌ها، به سوی نور بیرون می‌برد»[7] دست از رهبری چنین افرادی برمی‌دارد. زیرا «ولیّ» به معنی راهنما و راهبر و به معنی یاور و مددکار آمده است چنانکه می‌خوانیم:
وَما کانَ لَهُمْ مِنْ اَوْلِیاءَ مِن دُونِ اللهِ؛[8]
آنها جز خدا اولیا و یاورانی ندارند که یاریشان کنند.
و به معنی نجات‌دهنده از ذلت نیز می‌باشد چنانکه آمده است:
وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ؛[9]
برای او شریکی در حکومت و نجات دهنده‌ای از ذلت وجود ندارد.
و به معنی آمرزنده‌ی گناه هم می‌باشد مانند:
اَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمنا وَاَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ.[10]
تو آمرزنده‌ی مایی پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی.
به این ترتیب، غیبت کنندگان از فیض تمام این برکات بر اثر خروج از ولایت خدا و ورود در ولایت شیطان محروم می‌گردند.
و شاید مراد از جمله‌ی «فَلا یَقْبَلُهُ الشَّیْطانُ» این باشد که شیطان نمی‌تواند وظیفه‌ی ولایت و سرپرستی آنها را انجام دهد و این وظیفه را به عهده بگیرد لذا آنها را به حال خود وامی‌گذارد!


قسمتی از آثار سوء غیبت حتی پس از توبه نیز باقی می‌ماند!


در احادیث پیشوایان اسلام وارد شده:
اَوْحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی مُوسَی بْنِ عِمْرانَ اَنَّ الْمُغْتابَ اِذا تابَ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ وَاِنْ لَمْ یَتُبْ فَهُوَ اَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النّارَ.[11]
خداوند به موسی بن عمران وحی فرستاد که غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که داخل بهشت می‌شود، و اگر توبه نکند نخستین فردی است که داخل آتش می‌گردد.
ممکن است نکته‌ی حدیث این باشد که غیبت هم جنبه‌ی حق الله دارد و هم جنبه‌ی حق النّاس، و جنبه‌ی حق النّاس آن از سایر حقوق مردم بیشتر است زیرا با غیبت سرمایه‌ی آبروی افراد از بین می‌رود، سرمایه‌ای که بر خلاف سرمایه‌های مادی غالباً قابل جبران نیست، و همین موضوع سبب می‌شود که غیبت کننده دیرتر از دیگران اهل نجات گردد. و به همین دلیل در بعضی روایات، هتک مسلمان بالاترین ربا شمرده شده است چنانکه انس از پیغمبر اکرم(ص) نقل می‌کند که فرمود:
اِنَّ اَرْبَی الرِّبا عِرْضُ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ.[12]
مهمترین ربا هتک آبروی مسلمان است!


خودآزمایی


1- از حدیث « اَمَرَنِی رَبِّی اَنْ لا اَدَعَ عَمَلَ مَنْ یَغْتابُ النّاسَ یَتَجاوَزُ اِلی رَبِّی» کدام موضوع و نکته فهمیده می‌شود؟
2- ذکر دو عیب «حسد» و «کینه» همراه «غیبت»  در روایت از پیغمبر اکرم(ص) به چه دلیل است؟
3- چرا اگر غیبت کننده توبه کند آخرین کسی است که داخل بهشت می‌شود؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. محدث نوری، مستدرک الوسائل 9/118.
[2]. مجلسی، بحارالانوار 75/257.
[3]. فیض کاشانی، محجّةالبیضاء 5/273.
[4]. فیض کاشانی، محجّة البیضاء 5/255.
[5]. همان مدرک، صفحه‌ی 254.
[6]. مجلسی، بحارالانوار 75/168.
[7]. اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ؛ سوره‌ی بقره(2) آیه‌ی 257.
[8]. سوره‌ی شوری (42) آیه‌ی 46.
[9]. سوره‌ی اسراء (17) آیه‌ی 111.
[10]. سوره‌ی اعراف (۷) آیه‌ی ۱۵۵.
[11]. مجلسی، بحارالانوار 75/222.
[12]. همان مدرک.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: