کد مطلب: ۶۲۶۹
تعداد بازدید: ۱۶۰
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۴
پوشش زن در اسلام | ۱۱
سوّمین عنصر پلید، رضاخان بود، که در ایران، با حمایت انگلیس، روی کار آمد و از عوامل مختلف، برای گسترش فرهنگ غرب، و برچیدن فرهنگ اسلام، بهره جست، او در این راه در روز ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ شمسی اعلام کشف حجاب اجباری نمود، و پسرش محمدرضا پهلوی، روز ۱۷ دی را به عنوان، روز کشف حجاب، روز جشن ملّی اعلام نمود، و همه‌ی امکانات کشور را برای استحکام و گسترش فرهنگ غرب، در ایران به کار گرفت.

فصل چهارم: داستان‌های آموزنده در محور عفت و حجاب | ۳


عفت یوسف در برابر یک زن بی‌بند و بار


یوسف وقتی به خانه‌ی عزیز مصر قدم نهاد، پس از سه سال به سن بلوغ رسید، زلیخا که محو زیبائی و قیافه‌ی جذّاب و قد و قامت یوسف شده بود، مدت هفت سال او را خدمت می‌کرد و از خدا می‌خواست که یوسف یک نگاهی به او کند.
ولی یوسف آن نوجوان آراسته و وارسته از آلودگی‌ها، از ترس خدا در این مدّت هفت سال کاملاً عفّت خود را حفظ کرد و حتی یکبار نیز (به نظر جنسی) به زلیخا نگاه نکرد.
روزی زلیخا با یوسف خلوت کرد، و از فرصت استفاده نموده به او رو کرد و گفت: سرت را بلند کرده به من نگاهی کن.
یوسف: می‌ترسم هیولای کوری و نابینایی بر دیدگانم سایه افکند!
زلیخا: به به، چه چشم‌های شهلا و زیبائی داری!
یوسف: همین دیدگان من در خانه‌ی قبر، نخستین عضوی هستند که متلاشی شده و روی صورتم می‌ریزند!
زلیخا: چقدر بوی خوشی داری؟!
یوسف: اگر سه روز بعد از مرگ من، بوی مرا استشمام نمائی، از من فرار می‌کنی!
زلیخا: چرا نزدیک من نمی‌آئی؟
یوسف: چون می‌خواهم به قرب خداوند نائل شوم.
زلیخا: گام بر روی فرش‌های پربها و حریر من بگذار و خواسته‌ی مرا برآور!
یوسف: می‌ترسم بهره‌ام در بهشت از من گرفته شود.
زلیخا وقتی که استقامت و پاکدامنی یوسف را دید و یقین کرد که تسلیم هوس‌های او نمی‌شود، از راه تهدید وارد شد و به یوسف گفت: «حال که چنین است ترا به شکنجه‌گران زندان می‌سپارم». یوسف با کمال نیرو گفت: «باکی نیست، خداوند یاور من است».[1]


ای بی‌مادر، مبادا تکرار کنی


ابوصباح کنانی یکی از فقهاء و برجستگان از شاگردان امام باقر(ع) می‌گوید: روزی به خانه‌ی امام باقر(ع) رفتم و در را زدم، دخترکی از (کنیزان) که تازه به حد بلوغ رسیده بود، در را باز کرد، با دست بر سینه‌اش زدم و گفتم به آقایت بگو ابوصباح کِنانی است، اجازه‌ی ورود می‌خواهد.
در همان لحظه امام باقر(ع) از پشت دیوارهای خانه، فریاد زد: اُدْخُلْ لا اُمَّ لَکَ: «ای بی‌مادر! وارد خانه شو!».
وارد خانه شدم و عرض کردم: سوگند به خدا قصد لذّت و سویی نداشتم، می‌خواستم بر ایمانم افزون گردد (که آیا شما از کار ما اطّلاع پیدا می‌کنید؟)
امام باقر(ع) فرمود: راست می‌گویی، اگر فکر کنی که این دیوارها مانع دید ما می‌شود ـ همانگونه که مانع دید شما می‌شود ـ پس فرقی بین ما و شما نیست، آنگاه از اینکه رعایت مرز عفّت نکردم، به من فرمود: فَاِیّاکَ اَنْ تَعاوَدَ اِلی مِثْلِها: «حتماً بپرهیز تا مبادا این کار (دست زدن بر پستان نامحرم) را تکرار کنی».[2]


ساختن تابوت پوشاننده به دستور حضرت زهرا(س)


آن هنگام كه حضرت زهرا(س) در بستر شهادت قرار گرفت، روزي به اسماء بنت عُمَيْس فرمود: «اين تابوت‌ها را كه با آن جنازه‌ی افراد را حمل مي‌كنند دوست ندارم (گويا تابوت آن زمان همانند نردباني بدون ديواره بود و اندام افرادي كه روي آن قرار مي‌گرفت، از زن و مرد، تشخيص داده مي‌شد).
من رنجور شده‌ام و گوشت بدنم گداخته شده، آيا چيزي نمي‌سازي كه بعد از مرگم، اندام مرا به خوبي بپوشاند؟».
اسماء عرض كرد: «در آن وقت كه من (حدود 15 سال با شوهرم جعفر طيّار) در حبشه بودم، مردم حبشه، براي حمل جنازه، چيزي را كه پوشاننده‌ی اندام بود، ساخته بودند، اگر مي‌خواهي مثل آن را بسازم».
حضرت زهرا(س) فرمود: آن را بساز.
اسماء، تختي طلبيد و آن را به رو انداخت، سپس چند چوب از شاخه‌ی خرما طلبيد، و آن را بر پايه‌هاي آن تخت، استوار كرد، و سپس پارچه‌اي روي آن كشيد، و به فاطمه(س) عرض كرد: «تابوت‌هاي مردم حبشه اين گونه است».
فاطمه(س) آن را پسنديد، و به اسماء فرمود: خدا تو را از آتش دوزخ، محفوظ بدارد، مانند آن را براي من بساز و مرا با آن بپوشان.
روايت شده: هنگامي كه حضرت زهرا(س) آن را ديد، خنديد، با توجّه به اينكه بعد از رحلت رسول خدا(ص) هيچگاه تبسّم (لبخند) نكرده بود، و فرمود: «اين تابوت، چقدر زيبا و نيكو است، كه اندام زن و مرد، روي آن تشخيص داده نمي‌شود».[3]


 سه عنصر مزدور برای رواج فرهنگ غرب و کشف حجاب


استعمارگران قرن بیستم، برای رواج فرهنگ غرب در آسیا، سه عنصر پلید را مأمور کردند که همزمان در ایران و ترکیه و افغانستان، به اسلام‌زدایی بپردازند و فرهنگ غرب را جایگزین اسلام کنند:
۱ـ رضا خان در ایران ۲ـ امان الله خان در افغانستان ۳ـ کمال آتاتورک در ترکیّه.
این سه نفر، هر کدام ضربات شدیدی بر اسلام و اجتماع وارد کردند، کمال آتاتورک، یک رژیم خود کامه و مستبدّ را در ترکیّه، به وجود آورد، او در سال ۱۳۴۳ قمری (۱۹۲۴ میلادی) دستور داد: هر چیزی که مربوط به تاریخ گذشته ترک‌ها و امپراطوری عثمانی، یا درباره‌ی اسلام باشد، از برنامه‌های درسی تمامی مدارس ترکیه، حذف گردد، سیاست جدایی دین از سیاست را اجرا نمود و سیستم «لائیک» (لامذهبی) را بر همه‌ی اوضاع کشور، حاکم کرد، اتّحاد شکل در لباس، برای زن و مرد را جزء برنامه قرار داد، و کشف حجاب را در همه جا رسم کرد، و هم‌اکنون نیز ترکیّه، در همان مسیر است، تا آنجا که حجاب و پوشش در دانشگاه‌ها ممنوع است.
عنصر پلید دیگر، امان الله خان، دیکتاتور افغانستان بود که تصمیم گرفت فرهنگ غرب را جایگزین فرهنگ اسلام کند، ولی در برابر صلابت مسلمانان افغان، حنای او بی‌رنگ بود، و چندان توفیقی در هدف شوم خود بدست نیاورد.
سوّمین عنصر پلید، رضاخان بود، که در ایران، با حمایت انگلیس، روی کار آمد و از عوامل مختلف، برای گسترش فرهنگ غرب، و برچیدن فرهنگ اسلام، بهره جست، او در این راه در روز ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ شمسی اعلام کشف حجاب اجباری نمود، و پسرش محمدرضا پهلوی، روز ۱۷ دی را به عنوان، روز کشف حجاب، روز جشن ملّی اعلام نمود، و همه‌ی امکانات کشور را برای استحکام و گسترش فرهنگ غرب، در ایران به کار گرفت.
در زمان رضاخان، مردم مسلمان ایران تحت زعامت مرجع تقلیدشان آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی(ره) قیام کردند، و در مشهد مقدّس، در مسجد گوهرشاد، اجتماع نموده، و اعتراض خود را به جهانیان رساندند، که به دستور رضاخان، اجتماع آنها در آن مکان مقدّس، کنار مرقد شریف حضرت رضا(ع)، به خاک و خون کشیده شد، و بسیاری شهید و مجروح شدند[4] که جریان گوهرشاد را در داستان ۱۲ بخوانید.


جلوگیری مردم مبارز از ورود خانواده‌ی بی‌حجاب رضاخان به حرم حضرت معصومه(س)


عصر حکومت دیکتاتوری رضاخان بود، در عید نوروزسال ۱۳۰۶ شمسی (برابر با ۲۷ ماه رمضان ۱۳۴۶ ه ق) جمعیّت بسیار از اطراف و اکناف برای زیارت مرقد منوّر حضرت معصومه(س) به قم آمده بودند، در این میان شایع شد که چند نفر از زنان خانواده‌ی رضاخان، (یعنی همسر و دو دخترش بنام‌های شمس و اشرف) بدون حجاب وارد قم شده‌اند و می‌خواهند با همان وضع، وارد حرم گردند.
این گستاخی و بی‌احترامیِ خانواده‌ی شاه، موجب خشم مردم گردید، و یک نفر روحانی به نام «سید ناظم واعظ» مردم را به امر به معروف و نهی از منکر فرا می‌خواند، و احساسات دینی پاک مردم را تشدید می‌نمود.
در این میان، خبر به یکی از علمای مجاهد و مدرّسین بزرگ حوزه‌ی علمیّه به نام «آیت الله شیخ محمد تقی بافْقی» رسید، ایشان نخست برای خانواده‌ی رضاخان پیام داد که: «اگر مسلمان هستید، نباید با این وضع، در این مکان مقدّس حضور یابید، و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید» (زیرا کافر نباید وارد حرم شود).
خانواده‌ی رضاخان، به پیام آیت الله بافْقی، ترتیب اثر نداد، آن عالِم ربّانی شخصاً به حرم حضرت معصومه(س) آمد، و به خانواده‌ی رضاخان شدیداً اخطار کرد، و همین برخورد، نزدیک بود موجب قیام و شورش مردم بر ضدّ حکومت شاه گردد.
از طریق شهربانی، به رضاخان اطّلاع دادند که: «خانواده‌ی شما (همسر و دو دختر شما) به دستور روحانیّون در اطاقی، زندانی شده‌اند و به آنان اخطار شده که حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند».
رضاخان شخصاً با یک واحد نظامی به قم آمد و خانواده‌ی خود را نجات داد، رضاخان قلدر با چکمه وارد صحن مطهّر شد، آیت الله بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد، سپس با اشاره‌ی شاه، دژخیمان او، آن عالِم ربّانی را دَمَر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم بر پشت او می‌زد، و او با فریاد می‌گفت: «یا امام زمان به فریاد برس» سپس به دستور رضاخان، آیت الله بافقی را مدّتی زندانی کردند، و بعد از آن به شهر ری تبعید نمودند، و تا آخر عمر تحت نظر اداره‌ی آگاهی، به عبادت اشتغال داشت تا از دنیا رفت.[5]
توضیح بیشتر اینکه: آیت الله شیخ محمّدتقی بافقی(ره) در عصر مرجعیت «آیت الله شیخ عبدالکریم حائری(ره)»، از مدرّسین معروف حوزه‌ی علمیّه بود، و بسال ۱۳۲۲ شمسی در تبعیدگاه خود (شهر ری) رحلت کرد، قبر شریفش در مسجد بالاسر در کنار مرقد منوّر حضرت معصومه(س) است.
آری مسأله حجاب، آنقدر با اهمیّت تلقّی می‌شد که علمای ربّانی برای حفظ آن، قیام می‌کردند و به تبعید و زندان می‌رفتند.


خودآزمایی


1- چرا زلیخا اقدام به تهدید یوسف(ع) کرد؟
2- سه عنصر استعمارگران برای رواج فرهنگ غرب در آسیا را نام ببرید.

 

پی نوشت ها


[1]ـ الاوائل، ص ۳۳۸.
[2]ـ کشف‌الغمّه، ج ۲، ص ۳۵۳.
[3]ـ کشف‌الغمّه، ج ۲، ص ۶۷، به نقل از ابن‌عبّاس.
[4]ـ اقتباس از کتاب جامعه شناسی غربزدگی، نوشته‌ی دکتر علی محمد نقوی، ص ۶۹ و ۸۴ و فرهنگ معین، ج ۵، ص ۱۷۸.
[5]ـ اقتباس از تاریخ ۲۰ ساله ایران، ج ۴، ص ۲۸۴ ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، ص ۶۸ و ۶۹.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: