کد مطلب: ۶۲۷۲
تعداد بازدید: ۲۵۸
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۲
فروغ ولایت در دعای ندبه | ۱۳
آيا اگر ايراد كننده در همين دعاى ندبه دقت مى‌كرد، جايى براى ايرادى كه كرده مى‌ديد؟ و آيا مع ذلك احتمال منافات مى‌داد؟ انصافاً اين حقيقت از دعا كه استشهاد به قرآن است نكته علمى و جالبى را متضمن است و لطف تعبيرات آيات را نشان مى‌دهد، و اين معنی را مى‌پروراند كه اجر رسالت، مودّت عترت است و سودش براى خود مردم است و مانند اجرها و مزدهايى كه سودش را مزد گيرنده مى‌برد نيست.

ملاحظه تفسير آيه با آيات ديگر


در اينجا لازم به تذكّر است كه استثنا بر اين چهار وجه، يا منقطع است يا متصل، اگر منقطع باشد معنی اين مى‌شود كه مودّت في القربى اجر نيست، كه در اين صورت «الاّ» به معناى «لكن» مى‌شود.
و اگر متصل و حقيقى باشد كه فقط بنا به تفسير اوّل و دوم و چهارم صحيح است و معنايش اين است كه مودّت في القربى براى من مانند اجر است، اجرى كه سود آن براى اجر دهنده است نه گيرنده.[1]
چنانچه اين آيه هم بر همين معنی دلالت دارد:
قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ؛[2]
«بگو آنچه را از اجر از شما مى‌خواهم پس آن براى خودتان است».
چون ثواب مودّت قربى نيز به خودشان عايد مى‌شود.
و اين عيناً مثل همان توصيه طبيب است به عمل به دستور و نسخه؛ زيرا مودّت قربى از اركان بزرگ اسلام و مراجعه‌ی به آنها و پيروى و اطاعت از آنها، سبب استقامت بر امر دين و آشنايى به معارف و علوم اسلام، و مانع از انحراف از صراط مستقيم است، و اين لطف بيانى است در اين موارد، براى اينكه مخاطب اشتياقش زياد شود؛ مانند آيه:
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً؛[3]
بنابراين، اين به هر معنايى كه تفسير شود و به خصوص به تفسير صحيح كه همان مودّت عترت پيغمبر(ص) است، هيچ ناسازگارى با آياتى مثل قُلْ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ؛ ندارد.
و مثل اينكه در خود دعا نيز به دفع توهم تنافى عنايت شده است؛ زيرا بلافاصله پس از جمله: «ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ: قُلْ لَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی» مى‌فرمايد:
«وَقُلْتَ: مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ. وَقُلْتَ: قُلْ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شآءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً،[4] فَكانُوا هُمُ السَّبِيلَ إِلَيْكَ وَالْمَسْلَكَ إِلَى رِضْوَانِكَ»؛
«پس قرار دادى اجر محمّد ـ صلواتک علیه و آله ـ را مودّت اهل بيت او در قرآن و گفتی بگو نمى‌خواهم از شما اجرى را، مگر مودّت قربى و عترتم را فرمودى آنچه را از شما به عنوان مزد سؤال مى‌كنم، آن از براى شما است. و فرمودى سؤال نمى‌كنم بر تبليغ رسالت از شما مزدى را مگر كسى را كه بخواهد بگيرد به سوى خدا راهى را (راه ولايت و مودّت اهل بيت) پس اهل بيت مى‌باشند راه به سوى تو، و محل سلوك به سوى خوشنودی تو».
آيا اگر ايراد كننده در همين دعاى ندبه دقت مى‌كرد، جايى براى ايرادى كه كرده مى‌ديد؟ و آيا مع ذلك احتمال منافات مى‌داد؟ انصافاً اين حقيقت از دعا كه استشهاد به قرآن است نكته علمى و جالبى را متضمن است و لطف تعبيرات آيات را نشان مى‌دهد، و اين معنی را مى‌پروراند كه اجر رسالت، مودّت عترت است و سودش براى خود مردم است و مانند اجرها و مزدهايى كه سودش را مزد گيرنده مى‌برد نيست. و ديگر آنكه مودّت عترت، راه خدا است و از كسانى خواسته مى‌شود كه بخواهند سالك راه خدا شوند.
«فخر رازى» در تفسير خود، (ج۷، ص۳۸۹ و ۳۹۰) پس از مطالبى كه در اين زمينه دارد، مى‌گويد: إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی؛ از باب قول شاعر است:
وَلا عَيْبَ فيهِمْ غَيْرَ أَنَّ سُيُوفَهُمْ / بِها مِنْ قِراعِ الدَّارِ عَيْنَ فُلُولٍ
«و عيبى نيست در ايشان غير از اينكه شمشيرهايشان ازبس به زره‌پوشان خورده، خرد شده است».
پس معنى آيه اين مى‌شود كه: من طلب نمى‌كنم از اجر مگر اين را و اين درحقيقت اجر نيست.


 روايات اهل سنّت


روايات و احاديثى كه موافق با عقيده‌ی شيعه در تفسير اين آيه از طرق اهل سنّت وارد شده، در جوامع بزرگ حديث و مسانيد و معاجم و تفاسير و تواريخ، تخريج شده است كه از آن جمله چند حديث براى مزيد بصيرت و روشنى چشم دوستان اهل بيت در اينجا نقل مى‌كنيم:
1ـ در تفسير ابى السعود (ج ۵، ص ۳۴) و تفسير نسفى (ج۴، ص۱۰۵) و کشاف (ج۴، ص۲۱۹ و ۲۲۰) و تفسيرالواضح (ج۲۵، ص۱۹) و تفسير قرطبى (ج ۱۶، ص۲۱) و تفسير فخررازى (ج ۷، ص ۳۹۰) و تفسير ابن كثير (ج۴، ص ۱۱۲) و تفسير بيضاوى (ج ۴، ص۱۲۳) و تفسير نيشابورى و فتح القدير (ص ۵۳۷) و ذخائرالعقبى (ص۲۵) و طبرانى و ابن ابى حاتم و حاكم و احمد به نقل صواعق (ص ۱۶۸) و هيثمى در مجمع الزوائد (ج۹، ص ۱۶۸ و ج۷، ص ۱۰۳) و احياء الميت به فضایل اهل البيت (ح۲) از ابن منذور و ابن ابى حاتم و ابن مردويه در تفاسيرشان، و طبرانى در معجم کبیر و جماعت ديگر، همه از پيغمبر اكرم(ص) روايت كرده‌اند كه چون آيه مودّت نازل شد، از آن حضرت سؤال شد كه نزديكانت كه بر ما مودّت و دوستى آنها واجب شده كيستند؟ فرمود: «عَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَابْناهُمَا؛ على و فاطمه و دو پسر آنها».
و اين حديث را معاصرين از اهل سنّت مانند عبدالفتاح مكى در كتاب «ملتقى الاصفياء في مناقب الامام على و السبطين و الزهراء» (ص۱۱) و شيخ محمّد سعيد الكردى در «نشر الاعطارالمحمدية فی الديار الاسلاميه» (ج ۲، ص۵۲) روايت كرده‌اند.
2ـ ابن حجر در صواعق (ص ۱۶۸) از ابوالشيخ و ديگران روايت كرده است كه آنها نيز از اميرالمؤمنين(ع) نقل كرده‌اند كه فرمود:
«فِينا آلِ حم آيَةٌ لا يَحْفَظُ مَوَدَّتَنَا إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ. ثُمَّ قَرَأَ: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی».
و متقى در كنزالعمال (ج۱، ص۲۱۸) آن را روايت كرده است و خلاصه‌ی مضمون اين است كه مى‌فرمايد: در شأن ما آل حم، آيه‌اى است كه حفظ نمى‌كند مودّت ما را مگر كسى كه مؤمن باشد، سپس اين آيه را قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ...؛ قرائت فرمود.
صاحب مجمع البيان مى‌فرمايد: به اين معنی كميت در اين شعر اشاره كرده است:
وَجَدْنَا لَكُمْ فِي آلِ حم آيَةً / تَأَوَّلَهَا مِنَّا تَقِيٌّ وَ مُعْرِبٌ
3ـ تفسير طبرى (ج۵، ص ۱۶ و ۱۷) از سعيد بن جبير و عمرو بن شعيب، و الدرالمنثور از ابن عباس، و تفسير قرطبى از على بن حسين(ع) و عمرو بن شعيب و سدى روايت كرده‌اند كه مراد از قربى، قرباى رسول خدا است، يعنى:
إِلَّا أَنْ تَوَدُّوا فِي قَرَابَتِي وَ أَهْلِ بَيْتِي؛
«مگر اينكه نزديكان و اهل بيت مرا دوست بداريد».
و در احياء الميت (ح ۱) از سنن سعيد بن منصور، از ابن جبير نقل كرده است.
4ـ ابن حجر در صواعق (ص ۱۶۸) از بزاز و طبرانى از حضرت امام حسن مجتبى(ع) درضمن خطبه‌اى روايت كرده است كه فرمود:
وَأَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللهُ مَوَدَّتَهُمْ وَمُوالاتَهُمْ، فَقَالَ: فِينَا أَنْزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ(ص): قُلْ لَا أَسْئَلُكُمْ...؛
«من از اهل بيتى هستم كه مودّت و موالاتشان را خدا واجب فرموده است، پس فرمود: در ما نازل شده است بر محمّد(ص): قل لا أسألكم...؛
5ـ حاكم در مستدرك (ج۳، ص ۱۷۲) نيز از حضرت مجتبى(ع) روايت كرده است كه فرمود:
«وَأَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فَقَالَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لِنَبِيِّه(ص): قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی، وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حَسَناً، فَاقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»؛
«من از اهل بيتى هستم كه مودّت‌شان را بر هر مسلمان، خدا واجب قرار داده و به پيغمبرش فرموده: قل لا أَسئلكم...؛ و به جا آوردن حسنه، مودّت ما اهل بيت است».
و صواعق نيز اين حديث را (ص ۱۶۸) روايت كرده است.
6ـ طبرى (ج۲۵، ص ۲۵) به سند خود روايت كرده است كه آنگاه كه على بن حسين(ع) را به اسيرى به دمشق آوردند، مردى از اهل شام به آن حضرت گفت:
سپاس خداى را كه شما را كشت و مستأصل كرد و ريسمان فتنه را قطع نمود.
حضرت به او فرمود: آيا قرآن خوانده‌اى؟
مرد گفت: آرى.
امام فرمود: آيا آل حم را خوانده‌اى؟
مرد (از روى تعجب) گفت: قرآن خوانده‌ام و آل حم را نخوانده‌ام؟
امام فرمود: اين آيه را نخوانده‌اى: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی؟
مرد گفت: شما هرآينه ايشانيد؟
امام فرمود: بله.
و ابن حجر در صواعق (ص ۱۶۸) از طبرانى، و ديگران اين حديث را روايت كرده‌اند.
7ـ حلية الاولياء (ج ۳، ص ۲۰۱) به سند خود از جابر روايت كرده است كه مردى اعرابى به محضر پيغمبر(ص) شرفياب شده و عرض كرد: يا محمّد! اسلام را بر من عرضه بدار.
فرمود: شهادت بدهى به اينكه معبودى غير از خدا نيست، و اينكه محمّد بنده و فرستاده‌ی او است.
اعرابى عرض كرد: آيا مزدى از من مى‌خواهى؟
پيغمبر(ص) فرمود: نه، مگر مودّت و دوستى نزديكان را.
اعرابى عرض كرد: نزديكان من، يا تو؟
پیغمبر(ص) فرمود: نزديكان من.
اعرابى عرض كرد: دست بده با تو بيعت كنم.
فعلى من لا يحبّك ولا يحبّ قرباك لعنة الله؛
«بر آن كس كه تو و نزديكانت را دوست نمى‌دارد لعنت خدا باد».
پيغمبر(ص): آمين.
و اين حديث را «زرقانى» در «شرح المواهب» و ديگران روايت كرده‌اند (نشر الاعطار المحمدیة فی الدیار الاسلامیة، ص ۷۰ و ۷۱).
8ـ طبرانى در معجم كبير و اوسط، روايت كرده است كه انصار خواستند براى رسول خدا(ص) مالى جمع كنند. خدمت حضرت مطرح كردند. خداوند اين آيه را نازل فرمود: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ...؛ وقتى از خدمت حضرت بيرون آمدند، بعضى گفتند اين را فرمود: كه ما در راه اهل بيت او جنگ كنيم، و آنها را يارى كنيم. اين آيه نازل شد: أَمْ يَقُولُونَ افْتَری عَلَى اللهِ كَذِباً؛ تا وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ؛ ... (مجمع الزوائد، ج۷، ص ۱۰۳).
و نظير اين روايت در شرح الناسخ و المنسوخ (ص ۱۷۹) و در صواعق (ص ۱۶۸) از بغوى و ثعلبی روايت شده و واحدى نيز در اسباب النزول (ص ۲۸۰) و ابن سلامه در الناسخ و المنسوخ (ص ۲۷۴ و ۲۷۵) در هامش اسباب النزول آن را روايت كرده‌اند.
9ـ ابن اثير جزری در اسد الغابة (ج۵، ص ۳۶۷) از حبيب بن ابى ثابت درضمن حديثى قريب به اين مضمون روايت كرده است كه شيوخ انصار به حضرت على بن حسين(ع) عرض كردند: شيوخ ما براى ما حديث كرده‌اند كه خدمت پيغمبر(ص) رفتند، و از آن حضرت اجازه خواستند كه خانه و اموال خود را به آن حضرت واگذار كنند، براى آنچه كه خدا به آنها به سبب پيغمبر عطا فرمود و آنها را تفضيل و برترى داد و به سبب پيغمبر گرامى داشت. خدا اين آيه را نازل كرد قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ...، شيوخ انصار به امام زين العابدين(ع) عرض كردند: نَحْنُ نَدُلُّكُمْ عَلَى النَّاسِ؛ يعنى ما كمك براى شما هستيم در برابر مردم.
۱۰ـ ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت كرده است در تفسير آيه وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً؛ كه اقتراف حسنه، مودّت آل محمّد(ع) است (احیاء المیت، ج ۴).
11ـ ابن حجر در ذيل آيه پنجم از آيات نازل شده در مورد اهل بيت در صواعق (ص ۱۵۰) درضمن حديثى از حضرت زين العابدين(ع) روايت كرده است كه در جمله‌ی اوصاف ائمه اهل بيت(ع) فرمود:
اَلَّذِينَ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَبَرَأَهُمْ مِنَ الْآفاتِ وَافْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ فِي الْكِتَابِ؛
«آنچنان كسانى كه خدا رجس را از ايشان برده و پاك قرار داده پاك قرار دادنى، و از آفات برى ساخته و دوستى ايشان را در كتاب واجب كرده است».
اينها برخى از رواياتى است كه از طرق اهل سنّت روايت شده است و هركس طالب زياده بر اين باشد مى‌تواند به كتاب «خصائص الوحى المبين في مناقب اميرالمؤمنين(ع)» و «عمدة» ابن بطريق، و «الفصول المهمة» رجوع نمايد.
آيا با اين همه روايات از اهل سنّت، عجيب نيست اگر كسى كه خود را شيعه مى‌داند، با عكرمه‌ی خارجى و اعداى اهل بيت موافقت نموده و تفسير مأثور از آنها را ترك كند و با دشمنان آنها كه فاقد علم و دانش، يا معاند و متعصب بوده‌اند، هم آواز شود؟
آيا كسى از حضرت على بن ابى طالب، و حضرت مجتبى و امام زين العابدين و ساير ائمه(ع) اعلم به تفسير قرآن و شأن نزول آن است؟
آيا اين همه نقل‌هاى ارباب و روايات، در اينكه اين چهار آيه سوره شورى مدنى است، كافى نبود كه اقلاً ايراد كننده به طور قطع اين آيات را مكى نشمارد، و قول اهل بيت را رد نكند؟
حال كه على رغم تمام روايات وارده مى‌گويد: اين آيات مكى است، جا داشت در چنين مقامى كه مى‌خواهد متن دعاى ندبه را تضعيف كند به قول مخالف هم اشاره‌اى نمايد و ميان دعوا نرخ تعيين نكند.
واقعاً من نمى‌دانم غرض از اين شبهه‌تراشى‌ها و انكار فضايل اهل بيت چيست؟
باشد تا روز داورى برسد و در دادگاه عدل الهى از رسول خدا(ص) خجلت بكشند و از اين گفته‌ها و انكار فضايل اهل بيت آن حضرت پشيمان شوند.
اگر افرادى در قلب تشيّع اين صداهاى ناهنجار را بلند كرده‌اند، ديگران از خارج به ولاى اهل بيت مى‌پيوندند. حتى فردى مثل عبدالباقى عمرى فاروقى شاعر و اديب معروفى كه نسبش به عمر بن خطاب منتهى مى‌شود و ديوانش «الترياق الفاروقى» پر است از مدايح و فضايل ائمه‌ی اثنى عشر به خصوص مناقب اميرالمؤمنين(ع) در قصيده‌ی «الباقيات الصالحات» در اين موضوع اين‌گونه داد سخن مى‌دهد:
سَلِ الدَّعَي بْنَ زِيادِ الَّذِي / إِلَى أَبِي أَبِي يَزِيدٍ نُسَباً
اَلْمُصْطَفَى وَابْنَتُهُ وَصِهْرُهُ / لِمَنْ غَدَوْا جَدّاً وَأُمّاً وَأَباً
وَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ لَمَّا نَزَلَتْ / مَعَ النَّبِيِّ بِالْعَبا مَنْ احْتَبا
وَعَهْدُ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيِهِ مِنْ / أَجْرٍ لِمَنْ بِهِ الْوَلا قَدْ وَجَبَا[5]
و شافعى هم در اين مورد مى‌گويد:
يا أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللهِ حُبُّكُمْ / فَرْضٌ مِنَ اللهِ مِنَ الْقُرْآنِ أَنْزَلَهُ
كَفَاكُمُ مِنْ عَظِيمِ الْقَدْرِ أَنَّكُمُ / مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْكُمْ لا صَلاةَ لَهُ[6]
و شمس الدين العربى هم در اين معنی مى‌گويد:
رَأَيْتُ وِلائِي آلَ طهَ فَرِيضَةً / عَلَى رَغْمِ أَهْلِ الْبُعْدِ يُورِثُنِي الْقُرْبا
فَما طَلَبَ الْمَبْعُوثُ أَجْراً عَلَى الْهُدَى / بِتَبْلِيغِهِ إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی[7]
ديگرى مى‌گويد:
هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى لِمُعْتَصِمٍ بِهَا / مَناقِبُهُمْ جَاءَتْ بِوَحْيٍ وَإِنْزَالٍ
مَنَاقِبُ فِي شُوری وَ سُورَةُ هَلْ أَتی / وَفِي سُورَةِ الْأَحْزَابِ يَعْرِفُهَا التَّالِي
وَهُمْ آلُ بَيْتِ الْمُصْطَفى وَوِدَادُهُمْ / عَلَى النّاسِ مَفْرُوضٌ بِحُكْمٍ وَإِسْجَالٍ[8]


خودآزمایی


1- استثنا بر اين چهار وجه، چگونه است؟ هر یک را توضیح دهید.
2- اين حقيقت از دعا كه استشهاد به قرآن است کدام نكته علمى و جالبى را متضمن است؟

 

پی نوشت ها


[1]. حضرت مستطاب آيت الله العظمى آقاى حاج سيّد محمّدرضا گلپايگانى(رحمه الله)، به مناسبتى، در اين مورد بيان لطيفى فرمودند، كه خلاصه آن اين است: مفهوم آيه، مثل اين است كه طبيب بسيار حاذق عارف به امراض و معالجات، به بيماران خود بگويد: من از شما مزد و حق الطبابة (ويزيت) نمى‌خواهم، مزد من و ويزيت من اين است كه شما به نسخه و دستورى كه مى‌دهم، عمل كنيد.
[2]. سوره سبأ، آیه ۴۷.
[3]. سوره بقره، آیه ۲۴۵.
[4]. سوره فرقان، آیه ۵۹.
[5]. بپرس از زنازاده ابن زیاد که به پدر یزید نسبت داده شده است، مصطفی(ص) و دختر و دامادش، جدّ و مادر و پدر کیستند؟ و بگو آیه‌ی تعالوا ندع؛ وقتی نازل شد، با پیغمبر(ص) در عبا چه کسی بود. و عهد لا اسألکم علیه من اجر» از برای چه کسی و ولایت را واجب قرار داد. (التریاق الفاروقی، ص۹۵).
[6]. اى اهل بيت رسول خدا، دوستى شما واجب و فرضی است از خدا كه در قرآن نازل كرده است، كفايت مى‌كند در بزرگى شما اینکه هركس بر شما صلوات نفرستد نماز براى او نيست. (الصواعق، ص۱۴۶).
[7]. دیدم ولايت خودم را نسبت به آل طه فریضه‌ای است كه علی رغم اهل دوری موجب قرب به خدا مى‌گردد. پس طلب نکرد پيغمبر(ص) بر تبليغ هدايت، مگر مودّت قربی (اهل بیت) را. (الصواعق، ص۱۶۸).
[8]. ايشان عروة الوثقى و دستگيره‌ی استوارند براى كسى كه به آن چنگ زند. مناقب ايشان به وحى آمده است. مناقبى که در سوره‌ی شورى و سوره‌ی هل اتى و سوره‌ی احزاب كه تلاوت كننده آنها را مى‌شناسد. و ايشان اهل بيت مصطفايند و دوستى ايشان نيز بر مردم به حكم خدا واجب شده است. (الفصول المهمة ابن صباغ المالکی، ص۱۱).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: