کد مطلب: ۶۲۷۳
تعداد بازدید: ۲۸۴
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۸
عدالت در اسلام | ۳
به نظر ما عدالت یک مفهوم عقلانی است و با عقل می‏توان به بررسی و ارزیابی آن پرداخت. قرآن، تعریفی از این اصطلاح ارائه نمی‏دهد و با این کار و در واقع، عدالت را یک مفهوم انسانی تلقی می‏کند که برای قوه عقلانی بشر قابل وصول است و در هیچ جای قرآن نیامده که عدل چیست، ولی در موارد متعدد دستور رفتار عادلانه را به بشر صادر نموده و این دلیل آن است که بشر با عقل خویش قوه تمیز عدالت از ظلم را دارد.

فصل اوّل: بررسی واژگانی و اصطلاحی عدالت | ۳


ابهام در تفسیر عدالت؛ علت ستمگری‏‌ها


استاد شهید مطهری می‏نویسد:
گاهی این سؤال مطرح می‏شود که با وجود توصیه‏‌های فراوان اسلام به عدل، چرا این‌قدر جامعه اسلامی دچار بی‏‌عدالتی شد؟ به نظر ما علت این امر، یکی سوء نیت مجریان عدالت و دیگری تفسیر اشتباه از عدالت بود... .
در مورد مصیبت سوء نیت، تاریخ به‌خوبی شهادت می‏دهد که از همان اوایل، بر اثر قرارنگرفتن خلافت در مسیر اصلی خود و تبعیض بین عرب و عجم و قریش و غیرقریش و آزادی بی‏حدوحصر عده‌ای در استفاده از بیت‏المال و محرومیت دیگران و... مجریان نالایق‏، فروغ عدالت را خاموش کردند.
مصیبت دیگر، از سوی عده‌ای وارد شد که آثار تفسیر اشتباه آن‏ها از عدالت هنوز باقی است؛ چون این نکته بسیار مهم است که تا قانونی خوب تفسیر نشود، حسن نیّتِ مجریانش هم سودی نخواهد داد. لذا بیش‏تر به این بحث می‏پردازیم:
اصل اجتماعی عدل یک ریشه کلامی دارد، زیرا یکی از مسائل کلامی که از ابتدای پیدایش این علم همواره مطرح بوده بحث «عدل الهی» است. این بحث، متکلمان اسلامی را به دو دسته عدلیه (شیعه و معتزله) و غیرعدلیه (اشاعره) تقسیم کرد.
این مسئله در قسمت تکوینیات بدین شکل مطرح شد که آیا خلقت و تکوین عالم بر مبنای عدالت است و هر کاری خدا کند بر مقتضای عدل است یا چون اراده و مشیت خدا مطلق و نامحدود است خلقتش تابع هیچ قاعده و قانونی نمی‏تواند باشد، بلکه هر چه او بکند میزان عدل است، نه چون مقتضای عدل است او می‏کند.
در قسمت دیگر که مربوط به نظام تشریع است نیز این سؤال مطرح شد که بلا شک آنچه بدان امر شده، خوب و آنچه از آن نهی شده بد است، اما آیا چون خوبی‏ها خوب و بدی‏ها بد بوده است اسلام بدان‏ها امر و نهی کرده یا چون اسلام به آن‏ها امر و نهی کرده یکی خوب و دیگری بد شده است و مثلاً اگر شارع، امر به دروغ و نهی از راستی می‏کرد دروغ خوب و راستی بد می‏شد؟
این‏جا بود که علمای اسلامی دو دسته شدند و مسئله حسن و قبح عقلی پیش آمد. طرفداران حسن و قبح عقلی گفتند: فرمان شارع تابع صلاح و فساد واقعی اشیاء است و مخالفان گفتند: حسن و قبح اشیاء تابع دستورهای شرعی است. درباره عدل و ظلم هم که مربوط به حقوق مردم است مطابق نظر عدلیه، ذی‌حق‌بودن و ذی‌حق‌نبودن بذاته یک حقیقت خارجی است و قبل از آمدن اسلام هم حق و ذی‌حق وجود داشته، منتهی اسلام دستوراتش را طوری تنظیم کرده که حق به ذی‌حق برسد، اما مطابق نظر دوم، عدل و ظلم حقیقتی مستقل ندارند و تابع چگونگی قانونی هستند که شارع وضع می‏کند.
نتیجه و اثر عملی بحث بالا در مسئله دخالت عقل و علم در استنباط احکام اسلامی، آشکار می‏شود. اگر نظریه اول را بپذیریم که حق و عدالت و حسن و قبح واقعی و عقلی وجود دارد و شارع بر اساس این واقعیات قانون وضع می‏کند آن‏جا که حکم صریح عقلی پیش می‏آید ما به آن تمسک می‏کنیم و می‏گوییم: «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» و دیگر تابع فرم و شکل صوری نمی‏شویم و حتی اگر در جایی ظاهر یک دلیل نقلی را مخالف حکم صریح عقل دیدیم باز به حکم عقل تمسک می‏کنیم و کلاً عقل را به عنوان یک راهنما در درک صلاح و فساد احکام و اعمال مختلف خواهیم پذیرفت، اما اگر به نظریه دوم معتقد شدیم عقل به‌هیچ‌وجه نمی‏تواند راهنمای ما گردد و باید به صورت و شکل ظاهری احکام، تعصب ورزیم و نام همان شکل و صورت را مصلحت و عدل بنامیم که در این فرض دیگر عدل یک فرض خیالی خواهد شد، نه یک حقیقت خارجی.
قرآن کریم این حالت دوم را ـ ‏که هر زشتی و قبحی را اگر نام دین بر آن گذاشته شد به عنوان امری دینی قبول کنیم ـ به‌شدت مذمت کرده است و می‏فرماید:
«وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءنَا وَاللهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»؛[1]
و هنگامی که کار زشتی انجام می‏دهند می‏گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است بگو: خداوند هرگز به کار زشت فرمان نمی‏دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می‏دهید که نمی‏دانید؟ بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است.
شرم‏‌آور این است که همان منکران حسن و قبح عقلی برای حرف‏های خود در انکار عدل الهی به استدلال پرداختند و به خیال خود نمونه‏‌هایی از بی‏‌عدالتی در خلقت و آفرینش ذکر کردند و در تشریعیات و قوانین دینی هم قائل به تناقض‏ها و تبعیض‏ها شدند و... . از آن شرم‌‏آورتر این‏که پس از یک قرن مباحثه و مجادله و خونریزی، عاقبت، همان عده مخالف عقل، فائق آمدند و «متوکل عباسی» هم بنا بر مصالح خود از آن‏ها حمایت کرد و لذا متوکل ـ ‏با این‏که فرد شریر و ستمگری بود ـ در نزد عامه مردم که فکر غیرعدلیه و تعبد خشک را می‏پسندیدند، محبوبیت یافت و به نظر آن‏ها وی با تعطیل‌کردن مباحثات علمی و عقیدتی، دین خدا را یاری کرد.[2]
آیة‏الله دکتر سیدمصطفی محقق‏ داماد می‏نویسد:
... به نظر ما عدالت یک مفهوم عقلانی است و با عقل می‏توان به بررسی و ارزیابی آن پرداخت. قرآن تعریفی از این اصطلاح ارائه نمی‏دهد و با این کار و در واقع، عدالت را یک مفهوم انسانی تلقی می‏کند که برای قوه عقلانی بشر قابل وصول است و در هیچ جای قرآن نیامده که عدل چیست، ولی در موارد متعدد دستور رفتار عادلانه را به بشر صادر نموده است و این دلیل آن است که بشر با عقل خویش، قوه تمیز عدالت از ظلم را دارد.
شهید مطهری سپس با ذکر نمونه از آیات شریفه قرآن در باب عدالت مثل سوره الرحمن، آیات6-9؛ سوره حدید، آیه 25؛ سوره مائده، آیه 8 و سوره نساء، آیه 135 می‏گوید:
از مطالعه این آیات به آسانی می‏توان دریافت که اولاً: عدل الهی و عدل بشری به یک‏دیگر مرتبط است. خداوند عدالت را بنا نهاده و بشر باید در همان چارچوب عمل نماید و ثانیاً: خداوند دستور اخلاقی برای تمیز عدالت از بی‏‌عدالتی صادر نموده و این امر به افراد بشر واگذار شده که آن را درک کند و عدالت بشری را تحقق بخشد. تأکید بر تعقل و تفکر در سرتاسر قرآن دیده می‏شود.


معنای عدل در قرآن


برخی معتقدند قرآن کریم فقط دستور رفتار عادلانه را صادر نموده، ولی معنایش را بیان نکرده است. یکی از اساتید ـ ‏به منظور ردّ عقیده اشاعره که می‏پندارند عقل بشر معنای عدل را نمی‏فهمد ـ می‏گوید:
به نظر ما عدالت یک مفهوم عقلانی است و با عقل می‏توان به بررسی و ارزیابی آن پرداخت. قرآن، تعریفی از این اصطلاح ارائه نمی‏دهد و با این کار و در واقع، عدالت را یک مفهوم انسانی تلقی می‏کند که برای قوه عقلانی بشر قابل وصول است و در هیچ جای قرآن نیامده که عدل چیست، ولی در موارد متعدد دستور رفتار عادلانه را به بشر صادر نموده و این دلیل آن است که بشر با عقل خویش قوه تمیز عدالت از ظلم را دارد.[3]
دراین‏باره می‏توان گفت: قرآن کریم شرایط، موانع و شاخصه‏‌ها و توضیحات کاملی در باب عدل و قسط و نقطه مقابلش ظلم و جور بیان داشته که در این‏جا به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم، ولی باید توجه داشت این توقع که قرآن مثل کتاب‏های لغت بخواهد به شرح واژگان بپردازد، جفا در حق قرآن و تنزل وحی در حد و اندازه کتاب المنجد و لسان العرب ـ العیاذ بالله ـ است.
آیات قرآن نورند و منوّر سایر چیزها و بیانی است برای همگان در همه جا. ازاین‏رو، ابهام و اجمال و تاریکی ندارد تا نیاز باشد المنجد آن را روشن کند.
با این مقدمه، نگاهی اجمالی به آیات مربوط به عدل و قسط و نیز روایات می‏اندازیم. مفهوم عدل در 25 آیه از یازده سوره قرآن و مفهوم قسط در 22 آیه از پانزده سوره قرآن، مطرح شده است:
۱. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...».[4]
توجه به واژه «میزان» که ابزار سنجش، توزین و ترازوست شاخصی است برای برابری مقدار و اندازه و از طرفی محسوس و برای همگان روشن است. مرحوم حاج ‌فتح‏الله کاشانی «میزان» را به معنای عدل و عدالت گرفته است[5] که مستلزم سیاست مدنی و انتظام امور جامعه است.
واژه «الکتاب» در آیه نیز می‏فهماند که در اجرای عدالت در موارد و مصادیق جزئی و فروعات، نیازمند شریعت و وحی هستیم و خود عقل، احساس می‏کند که باید دست به دامن وحی دراز کند.
۲. «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»؛[6]

خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشیدن مال به خویشاوندان امر می‏کند و [مردمان را] از کارهای پلید و زشت و ستمگری نهی می‏کند و به شما پند می‏دهد تا مگر پند گیرید.
این‏جا «عدالت» در تقابل با «فحشا» یعنی گناه زشت و «منکر» هر کار ناپسند و نامشروع و «بغی» یعنی ظلم و گردن‏کشی و جرم و جنایت، قرار گرفته است و همین مقابله، معنای عدل را واضح‏تر می‏سازد.
شاید بتوان گفت که این سه مفهوم، معانی شبیه به هم دارند با این تفاوت که اوّلی به خصوصی‏ترین حوزه زندگی انسان تعلق دارد، دومی، تمام تعاملات اجتماعی انسان را دربرمی‏گیرد و سومی ابعاد کلان سیاسی ـ اجتماعی را پوشش می‏دهد. بنابراین، عدل مساوی است با دوری از هرگونه زشتی، پلیدی، ناپسندی، گردن‏کشی و... در سه حوزه زندگی خصوصی، تعاملات اجتماعی و عرصه کلان سیاسی و حکومت.
از طرفی همگان می‏فهمند که احسان، یک مرتبه تفضلات و بخشش‏هایی است بالاتر از عدل.


خودآزمایی


1- با وجود توصیه‏‌های فراوان اسلام به عدل، چرا این‌قدر جامعه اسلامی دچار بی‏‌عدالتی شد؟
2- واژه «الکتاب» در آیه «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» چه نکاتی را می‏فهماند؟

 

پی نوشت ها


[1]. اعراف، آیات 28 ـ 29.
[2]. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص34 ـ 59. با تلخیص فراوان و ویرایش.
[3]. علی ‏اکبر علی‏خانی و همکاران، نظریه سیاسی عدالت در اسلام، ص385؛ مقاله دکتر سیدمصطفی محقق ‏داماد.
[4]. حدید، آیه ۲۵.
[5]. فتح ‏الله کاشانی، منهج‌الصادقین، ج9، ص192.
[6]. نحل، آیه ۹۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: