کد مطلب: ۶۲۷۶
تعداد بازدید: ۴۳۸
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۱
زن مسلمان؛ بایدها و نبایدها | ۱۰
در آن اوضاع و احوال که همه چیز ظاهراً نشان از به باد رفتن آثار نبوّت می‌داد، آن نادره‌ی زمان از همانجا آینده‌ی دنیا را می‌دید و عظمت و جلالت جاودانی خاندانش را مشاهده می‌کرد و با قاطعیّت تمام می‌فرمود: ای یزید! تو بطور قطع می‌پوسی و در معده‌ی عالم هضم می‌شوی ولی ما زنده می‌مانیم و هر روز که می‌گذرد، حقّانیت و عظمت ما بیشتر بر مردم عالم معلوم خواهد شد و ما الگوی حق‌طلبان و فضیلت‌دوستان قرار می‌گیریم.

فصل هشتم | ۱


حضرت زینب کبری(س) الگوی عفّت و حجاب


در جلالت شأن بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب کبری(س) همین بس که امام معصوم حضرت امام سیّدالسّاجدین(ع) درباره‌ی عمّه‌اش فرمود:
اَنْتِ بِحَمْدِاللهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ؛
تو به حمد خدا عالمی هستی که نیاز به معلّم و مفهّم نداشته‌ای.
این گفتار یک فرد عادی نیست؛ گفتار حجّت خداست. یعنی آن بزرگوار، مُلْهَم به الهامات الهی بوده و همچون جدّ و پدر و مادر و برادرانش دارای علم لدنّی بوده و هیچگاه اکتساب از بشر ننموده است. البتّه اکتساب علوم و معارف از جدّ و والدین و برادرانش داشته است؛ امّا نه آن‌گونه که ما افراد بشر عادی از یکدیگر داریم بلکه نوع دیگری از تعلّم و اکتساب معنوی است که عقل ما قاصر از درک آن است. از همان نوع است که حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود: رسول اکرم(ص) در لحظات آخر عمرش که در بستر افتاده بود، مرا در آغوش خود کشید و هزار باب علم به من آموخت و از هر باب آن هزار باب دیگر به روی من گشوده شد.[1]
بدیهی است که در آن چند لحظه نمی‌شود این طور که ما درس می‌خوانیم درس خوانده باشد. پس معلوم می‌شود تعلیم و تعلّم در میان خودشان نیز طور دیگری بوده است. این مقام علمی آن حضرت و آن هم مقام معرفت و محبّتش نسبت به ذات اقدس حق که در سن کودکی و هنگامی که یک کودک چهار یا پنج ساله بود و روی دامن پدر نشسته بود پدر نگاه محبّت‌آمیزی به دخترش کرد. دختر متوجّه شد که پدر با محبّت به او نگاه می‌کند. در جواب، او هم نگاهی به صورت پدر کرد و با همان زبان کودکی‌اش گفت: (یا اَبَتاه اَتُحِبُّا)؛ «پدر! ما را دوست می‌داری؟» فرمود: «نَعَم، اَوْلادُنا اَکْبادُنا»؛ «بله عزیزم! فرزندان ما جگرگوشگان ما هستند». گفت:
يا أبَتاه حُبّان لا يَجْتَمِعانِ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ؛
ای پدر! دو حبّ [حبّ خدا و حبّ اولاد] در دل مؤمن جمع نمی‌شوند.
این درس را در کدام مدرسه آموخته است؟ آنگاه در مقام پس دادن درسی که از پدر آموخته است گفت:
وَإِنْ كانَ لابُدَّ فَالشَّفَقَةُ لَنا وَ الْحَبُّ لِلَّهِ خَالِصاً فازدادَ عَلِىٌّ حُبّاً؛[2]
حقیقت آنکه مهر و ترحّم از آنِ ما و محبّت خالص از آن خداست.
آیا جا نداشت که پدر، این دختر را به سینه‌اش بچسباند و دهانش را ببوسد و بگوید: «ذُرّيَةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ».
نکته‌ی دیگر شجاعت و شهامت روحی حضرت زینب کبری(س) در مجلس شوم یزید که از در و دیوارش خون می‌بارید و آوای مرگ از هر سو به گوش می‌رسید، در آن شرایط سنگین یک زن خُرد شده‌ی زیر بار مصائب طاقت‌فرسا در لباس اسارت در خلال خطابه‌ی کوبنده‌اش قاطعانه فرمود:
فَكِدْ، كَيْدَكَ وَاسعَ سَعْيَكَ فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِكْرَنا وَ لا تُميتُ وَحْيَنا؛
[ای یزید] تو هر نقشه‌ای که داری پیاده کن و هر سعی و تلاشی که می‌توانی به کار ببر. ولی این را بدان که به خدا قسم تو نمی‌توانی یاد ما را از دل‌ها بیرون ببری و تو نمی‌توانی نور وحي ما را خاموش سازی.
یعنی در آن اوضاع و احوال که همه چیز ظاهراً نشان از به باد رفتن آثار نبوّت می‌داد، آن نادره‌ی زمان از همانجا آینده‌ی دنیا را می‌دید و عظمت و جلالت جاودانی خاندانش را مشاهده می‌کرد و با قاطعیّت تمام می‌فرمود: ای یزید! تو بطور قطع می‌پوسی و در معده‌ی عالم هضم می‌شوی ولی ما زنده می‌مانیم و هر روز که می‌گذرد، حقّانیت و عظمت ما بیشتر بر مردم عالم معلوم خواهد شد و ما الگوی حق‌طلبان و فضیلت‌دوستان قرار می‌گیریم.
امّا نکته‌ی قابل تأمّل اینکه در حال حاضر آنچه باید الگو و سرمشق زنان ما باشد، حجاب و حیاء و عفّت آن بانوی بزرگ تاریخ است نه موضوع سخنگویی او در مجلس مردان که متأسّفانه تا سخن از زینب کبری(س) به میان می‌آید فوراً عدّه‌ای از زنان ـ به اصطلاح خود، دختران زینب ـ به سراغ خطبه‌ی آن حضرت در کوفه و شام می‌روند و آن را مجوّز سخنرانی زن در مجلس مردان به حساب می‌آورند در حالی که اوّلاً حضور آن کریمه‌ی خاندان رسالت در مجلس مردان به اجبار و اکراه دشمن و در حال اسارت بود و ثانیاً آن سخنرانی در شرایطی، لازم و واجب شد که اساس دیانت در شرف انهدام بود و بنی‌امیّه با قدرت تمام کمر به شکستن شخصیّت آسمانی پیامبر اکرم(ص) و خاموش ساختن نور وحی و نبوّت او بسته بودند و اگر نبود آن سخنرانی عقیله‌ی بنی‌هاشم در کوفه و شام و اگر نبود خطابه‌ی افشاگرانه‌ی مادرش صدّیقه‌ی کبری(س) در مسجد مدینه و مجمع عمومی مهاجر و انصار، جدّاً اساس دين منهدم گشته و کوچکترین اثری از وحی و رسالت باقی نمانده بود و راستی این مادر و دختر(س) حقّ احیاء بر اسلام و مسلمین دارند.


حسّاسیّت اسلام به حفظ فاصله از نامحرم


حال برای شما ـ به قول خودتان دختران زینب ـ چه ضرورت دینی ایجاب می‌کند که در مجلس مردان حضور یافته و به ایراد سخن بپردازید؟! کجای دین در شرف انهدام است که شما با حضور خود در مجلس مردان ترمیمش بنمایید؟! در صورتی که به جز واقعه‌ی کربلا در تمام مدّت عمر زینب کبری(س) سراغ نداریم که در مجلسی از مجلس مردان حضور یافته و سخنرانی کرده باشد نه قبل از واقعه‌ی عاشورا و نه بعد از آن و همچنین تاریخ نشان نمی‌دهد که مادر بزرگوارش حضرت صدّیقه(س) در مجمعی از مجمع مردان حاضر شده و سخن گفته باشد. جز همان خطابه‌ی معروف که ضرورت حیاتی دین ایجاب کرده بود.
چرا شما سراغ حجاب و عفافشان نمی‌روید؟ چرا هیچگاه سخن از این نمی‌گویید که آن مرد عالم عابد گفت: من مدّت‌ها در مدینه، همسایه با امیرالمؤمنین علی(ع) بودم. در تمام این مدّت نه قامت زینب را دیدم و نه صدایی از او شنیدم! وقتی می‌خواست برای زیارت قبر مطهّر جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص) برود اوّلاً شب می‌رفت و ثانیاً پدر و برادرانش با وی همراهی می‌کردند. وقتی نزدیک حرم می‌رسیدند امیرالمؤمنین(ع) که جلوتر می‌رفت و نور چراغ‌ها را که در کنار قبر پیامبر اکرم بود کم می‌کرد (فتیله‌ی آنها را پایین می‌کشید). یکبار امام حسن(ع) راز این مطلب را از پدر پرسید. فرمود: خوف این دارم که فرد نامحرمی قامت خواهرت را ببیند.[3]
آنها چه می‌گفتند و چه می‌کردند؛ ما چه می‌گوییم و چه می‌کنیم؟! دین مقدّس اسلام در مورد فاصله گرفتن مردان از زنان، دقّت‌های عجیب و سخت‌گیری‌های غریبی دارد که اصلاً با وضع زندگی کنونی ما سازگاری ندارد. دین می‌گوید: اگر زن از جایی که نشسته بود برخاست؛ تا حرارت بدن وی آنجا باقی است کراهت دارد مرد آنجا بنشیند! دین در نماز میّت میان مرد و زن فرق می‌گذارد و می‌گوید: اگر میّت، مرد است نمازگزار در محاذات[4] کمر او بایستد و اگر میّت، زن است مرد نمازگزار در محاذات سینه‌ی او بایستد. در حالی که هم آن زن مُرده و هم مرد در حال نماز است و طبعاً جذبه‌ی جنسی در این شرایط در حدّ صفر است و مع‌الوصف این دقّت‌های اسلام برای پیشگیری از خطر نزدیک شدن مردان به زنان است و توجّه دادن به شدّت حدّت غریزه‌ی جنسی است که اصلاً مورد توجّه ما نیست. اهمیّت مسأله تا آنجا هست که امیرالمؤمنين(ع) فرموده‌اند:
قالَ رَجُلُ لِرَسُولِ اللهِ(ص): يا رَسُولَ اللهِ أُخْتِي تَكْشِفُ شَعْرَها بَيْنَ يَدَيَّ قَالَ لا، إِنّى أَخافُ إِذا أَبْدَتْ شَيْئاً مِنْ مَحاسِنِها وَ مِنْ شَعْرِها و مِعْصَمِها أنْ تُواقِعَها؛[5]
مردی به رسول خدا عرض کرد: ای رسول خدا! خواهرم موی خود را در نزد من آشکار می‌سازد. رسول اکرم(ص) فرمود: نه! این کار را نکند زیرا من می‌ترسم که هرگاه آرایش و یا موی و یا محل دستبند خود را پیش تو آشکار سازد، تو به کار ناپسندی آلوده شوی.
قالَ عَلِىٌّ(ع): يا رَسُولَ اللهِ أَمِّى أَسْتَأْذِنُ عَلَيْها، قالَ: نَعَمْ. قالَ: وَ لِمَ يا رَسُولَ اللهِ. قالَ: أيَسُرُّكَ أن تَراها عُرْيانَةً، قالَ: لا. قالَ: فَاسْتَأْذِنْ؛[6]
امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) پرسیدند: آیا هنگامی که بر مادر خودم وارد می‌شوم اجازه بگیرم؟ [مثلاً در اطاق را برنم] فرمود: آری. امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: چرا یا رسول الله؟ [مادر که محرم است] پیامبر(ص) فرمود: آیا می‌پسندی او را برهنه و عریان مشاهده کنی؟ عرض کرد نه، هرگز! فرمود: پس هنگام ورود به اطاق او اجازه بگیر و با اطّلاع قبلی وارد شو.


اتمام حجّت با بانوان محترم


اینگونه سؤال و جواب‌ها از سوی دو معصوم به منظور توجّه دادن به اهمّیّت مسأله‌ی حجاب است؛ ولی گفتن این مطالب در شرایط کنونی زندگی ما از قبیل این است که آدمی جبّار و ظلاّم، شمشیر به دست گرفته و دارد مردم را می‌کشد و خون‌ها می‌ریزد. در این اثنا کسی به او بگوید: اسب خود را تند مران! گرد و خاک به چشم مردم می‌رود! او دارد آدم می‌کشد تو می‌گویی گرد و خاک مکن!! سیل فرهنگ غربی از همه سو هجوم آورده و دارد همه چیز ما را می‌غلتاند و با خود می‌برد؛ آنگاه ما داریم از محرم و نامحرم و پوشش خواهر و مادر از فرزند و برادر سخن می‌گوییم و گهگاهی هم فریاد بر می‌آوریم: ای مردم! مراقب باشید تهاجم فرهنگی به شما لطمه‌ای نزند.
البتّه ما ناهماهنگی این سخنان را با محیط فعلی خود درک می‌کنیم و آنقدر هم ساده‌اندیش نیستیم که خیال کنیم با این سخنان ما، محیط اصلاح می‌شود ولی ما چاره‌ای جز گفتن همین سخنان نداریم. ممکن است از هزار نفر یک نفر این مسائل به گوشش نخورده باشد؛ او بشنود و بفهمد. همین برای ما کافی است و نسبت به دیگران نیز اتمام حجّت می‌شود اگر چه نپذیرند و اعتنایی به آن ننمایند.
امام حسین(ع) می‌دانست که لشکر دشمن به او آب نخواهند داد و طفل شیر خوارش را هم هدف تیر قرار خواهند داد، در عین حال طفل شیر خوار را روی دستش گرفت و برای او طلب آب کرد تا کسی نگوید: ما نمی‌دانستیم و نشنیده بودیم و تا این حدّ از ناجوانمردی‌های یزیدیان آگاه نبودیم. ما هم می‌گوییم و در حدّ توانایی خویش اتمام حجّت می‌کنیم (اگر چه کسانی هم باشند که نخواهند بشنوند و به آن وقعی نگذارند) تا فردا روز قیامت دامن ما را نگیرند که شما که متصدّی امر تبلیغ احکام دین بودید چرا نگفتید و ما را آگاه نساختید؟
مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ...؛[7]
بر رسول جز تبلیغ [احکام الهی] وظیفه‌ای نیست...


خودآزمایی


۱- نحوه‌ی اکتساب علوم و معارف توسط حضرت زینب کبری(س) چگونه بود؟
۲- دلایل حضور حضرت زینب(س) در مجلس مردان چه بود؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ بصائرالدرجات، صفحه‌ی ۳۰۲.
[2]ـ الحدیث، جلد۱، صفحه‌ی ۷۴.
[3]ـ زینب کبری، صفحه‌ی ۲۷.
[4]ـ محاذات: مقابل بودن.
[5]ـ بحارالانوار، جلد ۱۰۴، صفحه‌ی ۳۸.
[6]ـ بحارالانوار، جلد ۱۰۴، صفحه‌ی ۳۸.
[7]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۹۹.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: