فصل هشتم: ثمرات روزه | ۲
برای بهتر روشن شدن این دستاورد و ثمره روزه به مطالبی کوتاه و لازم اشاره میکنیم:
تقوا از ریشه «وقی» و «وقایه» گرفته شده است. در مورد وقایه آمده: الوقایة حفظ الشیء مما یوذیه و یضره؛[1] وقایه، محافظت کردن یک چیز است از عواملی که آن را اذیت کند و بدان آسیب رساند و درباره تقوا آمده: التقوی جعل النفس فی وقایة مما یخاف؛ تقوا عبارت است از قراردادن نفس در محفظه، از چیزهایی که مورد بیم و ترس میباشد. تقوا را معمولاً به پرهیزکاری، ترک گناهان و امری منفی معنا میکنند؛ درصورتیکه از قرآن و احادیث استفاده میشود که یک امر واقعی و ثبوتی است. خداوند عزوجل فرمود: زاد و توشه فراهم کنید؛ به یقین بهترین توشه و زاد تقواست. ای صاحبان اندیشه تقوا پیشه کنید.[2] تقوا به عنوان توشه سفر آخرت دانسته شده و نمیتواند یک امر منفی باشد.
در نهجالبلاغه نیز تقوا به عنوان زمام و قوام معرفی شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم که تقوا نگهدارنده و برپادارنده است. پس به حلقههای استوار آن پناه ببرید و به حقایق آن چنگ بزنید. تقوا شما را به سایههای آرامبخش و منزلهای وسیع و پناهگاههای مطمئن و جایگاههای عزتمند میرساند، در آن روزی که چشمها خیره میماند، افقها تیره و تاریک میگردد، شترهای راهوار بار مینهند، در صور دمیده میشود، قلبها از کار میافتد، زبانها لال میشود، کوههای سربهفلککشیده فرو میریزد، سنگهای سخت چون شنهای روان میشود، سرزمینهای پرباران، بیآب و لم یزرع میشود، شفاعتکنندهای نیست که شفاعت کند، دوستی نیست که سودی برساند و عذرخواهی نمیتواند (این همه مصبیت را) دور کند.[3]
گاهی به عنوان حرز و جُنه و حصن معرفی شده است؛ همانا تقوا، امروز قلعه و سپری نگهدارنده میباشد و در آینده راهی به سوی بهشت است که روندهاش را به آنجا میکشاند.[4]
تقوا یک ملکه و صفت و نیروی باطنی است که هر کس واجد آن شد، در هر جا و هر حال باشد این نیروی باطنی او را به انجام وظایف دینی و اجتماعی وادار میسازد و از گناهان برحذر میدارد و نفس خویش را مهار میکند. تقوا را میتوان به کنترل نفس و خودنگهدارنده نیز تعریف کرد.
لازمه تقوا، داشتن اراده است. انسان بیتقوا به هنگام خشم، شهوت، محبت و بغض نمیتواند خود را نگه دارد؛ نمیتواند چشم، گوش، زبان خود را از ارتکاب گناه بازدارد، ولی انسان باتقوا ان اراده را دارد.
یکی از آثار مهم تقوا، قدرت شناخت صحیح وظایف و تکالیف شرعی است که در قرآن به عنوان «فرقان» از آن یاد شده است:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر تقوا پیشه کنید خداوند به شما ابزار جداکننده بین حق و باطل را عطا میکند و بدیهای شما را میپوشاند و شما را میآمرزد و خداوند دارای فضل بزرگ است.[5]
مرحوم علامه در تفسیر شریف المیزان میفرماید: فرقان به معنای چیزی است که میان دو چیز فرق میگذارد و آن در آیه مورد بحث به قرینه سیاق و تفریعش بر تقوا، فرقان میان حق و باطل است؛ چه در اعتقادات و چه در عمل، جدا کردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودی خداست از معصیت و هر عملی که موجب غضب او باشد و فرقان در رأی و نظر، جداکردن فکر صحیح است از فکر باطل، همه اینها نتیجه و میوهای است که از درخت تقوا بهدست میآید؛ در آیه شریفه هم فرقان مقید به یکی از این چند قسم تفرقه نگشته و اطلاقش همه را شامل میشود، علاوه بر اینکه در آیات قبلی تمامی خیرات و شرور را ذکر کرده بود. پس فرقان در آیه مورد بحث شامل همه انحاء خیر و شر میشود، چون همه احتیاج به فرقان دارند.[6]
در عقاید، اخلاق، تکالیف شرعی و اجتماعی شناخت درست این امور کار بسیار دشواری است. تعصبات بیجا، احساسات، تبلیغات، حب و بغضها و جوّ حاکم گاهی آنچنان غلبه میکند که نهتنها عقل را از درک صحیح حق و وظیفه باز میدارد، بلکه احیاناً او را به خلاف حق میکشاند؛ به قصد قربت دروغ میگوید، تهمت میزند، آبروی مؤمن را میبرد، ضرب و شتم میکند، تقلب میکند و درعینحال خودش را در همه اینها مأجور میداند. درحالیکه اینها حرام و گناه و خلاف شرع است و در قیامت باید پاسخگوی آنها باشد. تنها تقوای نفسانی است که میتواند انسانها را در این مواقع حساس در شناخت وظایف شرعی و اجتماعی کمک کند. انسان باتقوا در چنین شرایطی تسلیم جوّ حاکم نمیشود و با دقت و تأمل و احیاناً با مشورت وظیفهاش را میشناسد و بدان عمل میکند. بیهوده نیست که در اسلام اینهمه درباره تقوا تأکید شده است. کلمه تقوا و مشتقاتش بیش از دویست مرتبه در قرآن آمده و در احادیث معصومین صدها مرتبه درباره تقوا تأکید شده و در نهجالبلاغه یک خطبه به بیان صفات متقین اختصاص یافته است. پیامبر اسلام(ص) و همه پیامبران، امت خودشان را به تقوا دعوت کردهاند.
انسان بیتقوا دروغ میگوید، جنایت میکند، نماز هم میخواند، روزه هم میگیرد؛ ابنملجم بیدین نبود، بیتقوا بود. او فرقان نداشت.
کسانی که علی(ع) را لعن میکردند و فحش میدادند، بیدین نبودند، ولی بیتقوا بودند. قاتلین ابی عبدالله(ع) هم دم از اسلام میزدند، اما تقوا نداشتند. انسان باتقوا میتواند راه را از چاه تشخیص دهد و در دام فتنه نیفتد.
1- معانی مختلف تقوا را ذکر کنید.
2- معنا، مفهوم و تفسیر فرقان را بیان کنید.
[1]. مفردات الفاظ قرآن، ص181.
[2]. «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ» (بقره، آیه 197).
[3]. أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَى اللهِ فَانّهاالزِّمَامُوَالْقِوَامُ فَتَمَسَّكُوا بِوَثَائِقِهَا وَ اعْتَصِمُوا بِحَقَائِقِهَا تَئُولُ بِكُمْ إِلَى أَكْنَانِ الدَّعَةِ وَ أَوْطَانِ السَّعَةِ وَ مَعَاقِلِ الْحِرْزِ وَ مَنَازِلِ الْعِزِّ فِي يَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ وَ تُظْلِمُ لَهُ الْأَقْطَارُ وَ يُعَطَّلُ فِيهِ صُرُومُ الْعِشَارِ وَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَزْهَقُ كُلُّ مُهْجَةٍ وَ تَبْكَمُ كُلُّ لَهْجَةٍ وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوَامِخُ وَ الصُّمُّ الرَّوَاسِخُ فَيَصِيرُ صَلْدُهَا سَرَاباً رَقْرَقاً وَ مَعْهَدُهَا قَاعاً سَمْلَقاً فَلَا شَفِيعٌ يَشْفَعُ وَ لَا حَمِيمٌ يَنْفَعُ وَ لَا مَعْذِرَةٌ تَدْفَع؛ بحارالانوار، ج7، ص115، ح 5.
[4]. فَإِنَّ التَّقْوَى فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُوَالْجُنَّةُ وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَى الْجَنَّةِ مَسْلَكُهَا؛ نهجالبلاغه، ص284.
[5]. «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»يعني العلم الذي تفرقون به بين الحق و الباطل «وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم» (انفال، آیه 39).
[6]. المیزان، ج 9، ص56.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی