کد مطلب: ۶۳۱۱
تعداد بازدید: ۲۹۲
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۷
عدالت در اسلام | ۴
گاهی نظر روایات به تبیین عدالت فقهی است که در «شاهد» یا «امام جماعت» لازم است و آن ملکه‌ای است که مانع ارتکاب کبیره و اصرار بر صغیره می‏گردد. عدالت به این معنا صفت و خصلت نیکویی است مثل تقوا، اخلاص، ورع و عفت و گاهی نظر روایات به عدالت اجتماعی یا حکومتی است که همین قسم، محل بحث ماست.

فصل اوّل: بررسی واژگانی و اصطلاحی عدالت | ۴


مصادیق و حیطه‌های عدالت اجتماعی


تأکید قرآن کریم، بر رعایت قسط و عدل در تمام امور بشر است، ولی به مصادیقی هم اشاره شده که می‏توان مصادیق را از حیطه جزئی به کلی ترسیم نمود:
الف) حیطه زندگی خصوصی مثل ازدواج که می‏فرماید:

«فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»؛[1] اگر می‏ترسید که به عدالت بین همسران رفتار نکنید پس به یکی بسنده کنید و اساساً به آن اقدام نکنید تا مرتکب بی‏‌عدالتی نشوید.
اصل معنای عدالت را همه می‏فهمند و جزئیات رفتار عادلانه دو همسر با یک‏دیگر را فقه مشخص می‏کند و این سبک قرآن است. مثل این‏که قرآن تأکید بر اصل نماز دارد، ولی جزئیات تشهد و سلام نماز و... در شریعت و فقه مشخص شده است.
ب) حیطه عمل به عدالت درباره اطرافیان و نزدیکان، اهمیت دارد مثل:

«وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ».[2]
این آیه هشداری است که منفعت‏طلبی و فامیل‏پرستی، مانع اجرای عدالت است و عمل به قسط و عدل اهمیت دارد؛ گرچه برخلافِ منافع خود، اطرافیان و نزدیکان باشد.
روشن است محبت به نزدیکان را که مانع عدالت است می‏توان به هم‏فکران، هم‏صنفان، هم‏حزبی‏ها، هم‏شهری‏ها و... نیز تعمیم داد.
ج) حیطه‌ی محاکم و دعاوی. پای‏بندی به عدالت در شهادت و داوری از حیطه‏‌های مهمی است که به عدالت اجتماعی کمک می‏کند و گاه مانع عدالت، کینه و دشمنی با گروهی یا قومی، می‏باشد که باید کینه‏‌ها، نادیده گرفته شود می‏فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»؛[3]
ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید برای خدا به داد و عدل برخیزید و به عادلانه شهادت دهید و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک‏تر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می‏دهید آگاه است.
این آیه هم مانع عدالت را نشان می‏دهد ـ که گاهی دشمنی است ـ و هم ضامن اصلی اجرای عدالت که تقوا و توجه به نظارت الهی و خبیربودن خداوند بر رفتار ماست.
د) در حیطه ساده‏ترین کارهای اجتماعی هم باید عدالت مد نظر باشد که امروزه قابل تعمیم است به بیش‏تر مأموران دولتی در بانک‏ها، ادارات مالیات، ثبت احوال و اسناد، شهرداری‏ها و... و این معنا از عدالت بر همگان معلوم است و نیاز به کتاب لغت ندارد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ... فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ...».[4]
ه‍) در حیطه منازعات که ممکن است بین دولت‏ها یا احزاب رخ دهد و بالاترینش در حد جنگ و درگیری مسلحانه باشد.
در این‏جا دو طرف باید به برنامه‏‌های عادلانه گردن نهند و قانون‏پذیر باشند وگرنه با طرف باغی باید مقاتله شود. قرآن می‏فرماید:

«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ».[5]
در این آیه نیز معنای عدل روشن است، زیرا گروه میانجی و مصلح، باید با بی‏طرفی وارد صحنه شود وگرنه پذیرفته نخواهد شد. هم‏چنین از آیه فهمیده می‏شود که اجرای عدالت در مواردی نیاز به قتال دارد و بی‏جهت نیست که در سوره حدید وقتی سخن از اقامه قسط در میان است می‏فرماید:

«وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ».[6]
و مشخص می‏شود که در داوری و یا حکومت، عدل لازم است مثل آیه «وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ».[7]
آیه شریفه سوره مبارکه نساء خیلی واضح نشان می‏دهد که عدالت و اجرای آن چیزی است که اخلاص و الهی‏شدن و یاد خدا می‏طلبد.
و از طرفی، هوای نفس، انانیت، لحاظ منافع اقربین و ملاحظه فقر و غنای کسانی که یک‏طرف داوری هستند، مانع عدالت است. توجه به این نکات به‏خوبی معنای عدالت را روشن می‏نماید.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقَیرًا فَاللهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا».[8]


تبیین مفهوم عدالت در روایات معصومین(ع)


گاهی نظر روایات به تبیین عدالت فقهی است که در «شاهد» یا «امام جماعت» لازم است و آن ملکه‌ای است که مانع ارتکاب کبیره و اصرار بر صغیره می‏گردد. عدالت به این معنا صفت و خصلت نیکویی است مثل تقوا، اخلاص، ورع و عفت و گاهی نظر روایات به عدالت اجتماعی یا حکومتی است که همین قسم، محل بحث ماست.
نمونه عدالت فقهی این حدیث است که از امام صادق(ع) پرسیدند:
از چه طریق عدالت مرد شناخته می‏شود تا درنتیجه، شهادتش قبول شود؟
حضرت فرمودند: او را بشناسید به داشتن حیا و پاکدامنی، حفظ شکم و شهوت و دست و زبان از حرام. هم‏چنین شناخته می‏شود با دوری کردن از گناهان کبیره که خداوند برای آن‏ها وعده آتش داده است؛ مانند شراب‏خواری، زنا، رباخواری، نافرمانی از پدر و مادر، فرار از میدان جهاد و... کسی که همه این امور را خود نشان دهد و عیب‏هایش را تماماً پوشیده نگه دارد؛ به‏طوری‏که تفتیش از دیگر لغزش‏هایش و غیبتش بر مسلمین حرام باشد و به‌دوستی‏گرفتن او و آشکارکردن عدالتش در میان مردم بر آنان واجب و لازم است و به نمازهای پنج‏گانه برسد و بر حاضرشدن در جماعت مسلمانان و به‌موقع‌خواندن آن‏ها مواظبت داشته باشد و جماعت را بی‏عذر رها نکند.[9]


تبیین مفهوم عدالت اجتماعی و حکومتی


۱. عدل، مساوی با «انصاف»


«انصاف»؛ یعنی نصف‌کردن سود و یا زیان میان خود و دیگران. در تفسیر آیه شریفه «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ»؛ از امام علی(ع) نقل است که فرمودند: «عدل، انصاف‌دادن است». و احسان، تفضل‌نمودن و زیاده‏دهی است.[10]
حضرت در بخش‏نامه‌ای به کارگزاران خود دستور دادند: «...فانصفوا من أنفسکم»؛[11] پس به مردم انصاف بدهید نسبت به خود. شاید به این معنا باشد که امروز ضرب‏المثل شده: «خودتان را جای آنان بگذارید».
این‏که انسان، حق دیگری را مثل حق خود بداند و پاس بدارد، مصداق عالی انصاف است. امام باقر(ع) می‏فرماید: «لا عدل کالانصاف»؛[12] هیچ عدالتی همانند انصاف داشتن نیست.
اگر انصاف در کار باشد نیازی به شکایت و دادگاه و داوری و در نهایت، دست‏یابی به حق خود، نخواهد بود.


۲. عدل؛ قراردادن هر چیزی در جای خودش


این معنا برای عدل مشهور است و از امام علی(ع) نیز روایت شده است که «العدل یضع الامور مواضعها»؛[13] عدالت، کارها را بدان‏جا می‏نهد که می‏باید آن‏جا باشد. بنابراین، کسی که امین نیست نباید زمامدار گردد. حضرت امیر(ع) به قاضی خویش در اهواز نوشتند: «بدان ای رفاعه! که این امارت و حکومت، امانتی است که هر کس به آن خیانت کند، لعنت خدا تا روز قیامت بر او باشد».[14]
بدیهی است اگر کارهای سنگین و مهم به افراد نالایق و بالعکس کارهای ساده و خرد، در دست شخصیت‏های وزین و خردمند باشد. سراسر ستم است؛ هم به کشور و هم به اشخاص و ملت «هر کس، خیانت‏کاری را استخدام کند و بر سر کار نهد، پیامبر(ص) از او در دنیا و آخرت بیزار است».[15]
توضیح: در مواردی «عدل» یعنی عدم تساوی، زیرا دانش و عقل و خبرویت و تخصص و تقوا و تعهد همگان، یکسان نیست، تا با همه به تساوی رفتار شود. در این موارد، عدالت اجتماعی به معنای برقراری شرایط و دفع موانع است تا هر کسی به تناسب شایستگی‏های فردی و اجتماعی، صنفی و طبقاتی خود بتواند در جایگاه شایسته خویش قرارگیرد و پایگاه و منزلت او بنا بر استعداد و استحقاقش تعیین گردد و این غیر از عدل به معنای تساوی است، زیرا بستر تساوی، حیطه‌ی دیگری است. هر جا که پای حقوق عمومی در کار باشد یا بهره‏مندی از بیت‏المال، یا برابری مردم در قبال قانون، یا بهره‏مندی از فرصت‏های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، جای مساوات است، ولی هر جا بحث از لیاقت‏ها، توانایی‏ها و... باشد باید بر اساس ارزش و حق هر کسی رفتار شود؛ مثلاً بین معمار و کارگر در ساختمان‏سازی تفاوت است. یا بین استاد کامل و یک فرد کم‏سواد در امور علمی یا اداری و نیز بین پزشک ماهر و یا پرستار معمولی باید تفاوت باشد، وگرنه ظلم به افراد زحمت‌کشیده و توانمند است.


۳. عدل؛ میزان


رسول خدا(ص) می‏فرماید:

«العدل میزان الله فی الارض فمن أخذه قاده إلی الجنة و من ترکه ساقه إلی النار»؛[16] عدالت معیار سنجش و میزان الهی در جامعه است، پس هر کسی عادلانه رفتار کند او را به بهشت رهنمون می‏گردد و هر کسی عدالت را رها کند [ترک عدالت که مساوی با ستمگری است] او را به جهنم می‏برد.
بدیهی است ترازو، وسیله سنجش است تا هر کدام از دو طرف داد و ستد حق و مقدار مال خود را بشناسند و به حق خود برسند، عدل نیز چنین است. شاید بتوان در ترجمه فارسی، چنین تعبیر نمود: عدل یعنی حق را به حق‏دار دادن و این‏که حق هر ذی‏حقی به تناسب میزانش هر چه باشد ارزیابی و ادا گردد.
حضرت علی(ع) می‏فرماید:
فإذا أدت الرعیة إلی الوالی حقه و أدی الوالی إلیها حقها عز الحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی أذلالها السنن، فصلح بذلك الزمان و طمع فی بقاء الدولة و یئست مطامع الأعداء؛[17]
پس چون مردمان حقِّ زمامدار را ادا کنند و زمامدار حق مردمان را به جای آرد حق میانشان، ارزشمند و بزرگ‏مقدار شود و راه‏‌های دین پدیدار و نشانه‏‌های عدالت برجا و سنت چنان‏که باید اجرا، پس کار زمانه آراسته گردد و چشم امید در پایداری دولت پیوسته و چشم‏داشت‏های دشمنان بسته.
ابن‏ابی‏الحدید نقل می‏کند، کسی از امام(ع) پرسید: چرا حق زمامداری را که از آن توست دیر طلب کردی؟ و امام به طور ضمنی اشاره می‏فرماید این حق از آن من بود، ولی موانعی نگذاشت تا چنین شود و حق زمامداری به شایسته‌‏اش داده شود. حضرت فرمود: «لَایُعابُ المرءُ بتأخیرِ حَقّهِ إنّما یُعابُ مَن أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ»؛[18] کسی را سرزنش نکنند که چرا حق خود را دیر درخواست کرد، بلکه او را عیب کنند که دست بدانچه از آن او نیست گشود.


خودآزمایی


1- مصادیق و حیطه‌های عدالت اجتماعی را نام ببرید.
2- موانع اجرای عدالت از نظر قرآن مجید را بیان کنید.

 

پی نوشت ها

 

[1]. نساء، آیه129.
[2]. انعام، آیه152.
[3]. مائده، آیه8.
[4]. بقره، آیه282.
[5]. حجرات، آیه9.
[6]. حدید، آیه25.
[7]. نساء، آیه58.
[8]. همان، آیه135.
[9]. شیخ طوسی، الاستبصار، ج3، ص12، ح33 و محمدی‏ ری‏شهری، میزان‏الحکمه، واژه «عدل»، ح12010.
[10]. نهج‌‏البلاغه، حکمت 231، نیز از حضرت نقل است: «العدل الانصاف» و تفسیر عیاشی، ج2، ص267، ح61.
[11]. نهج‌‏البلاغه، نامه 510.
[12]. حرانی، تحف‌‏العقول، ص208 و بحارالانوار، ج78، ص165.
[13]. نهج‌البلاغه، حکمت 437.
[14]. تمیمی ‏مغربی، دعائم الاسلام، ج2، ص531.
[15]. همان.
[16]. سیدحسین بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج14، ص288، ح2563 / 4 و میرزاحسین نوری، مستدرک‏الوسائل، ج11، ص317. در نقل دیگری از زبان امام علی(ع) روایت شده: «عدل ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان خلق نهاد و برای اقامه حق نصب نمود پس با خدا مخالفت مکن در میزانش و معارضه نکند در سلطانش»؛ غررالحکم، ج2، ص58.
[17]. نهج‏البلاغه، خطبه 216.
[18]. همان، حکمت 166 و شرح نهج‌‏البلاغه ابن ‏ابی‏الحدید، ج18، ص390.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: