وَ الْمُخْلِصینَ فی تَوْحیدِ اللهِ
«[سلام و درود ما به آستان اقدس آن بزرگوارانی که] در توحید خدا در درجهی عالی از اخلاصند».
توحيد اساس تمام اديان آسمانی است. هدف اصلی تمام انبياء(ع) اين بوده كه انسان را دعوت به توحيد كنند و او را خداشناس و خداپرست سازند. همهی برنامهها و دستورهای آسمانی بر محور توحيد میچرخند و غايت اصلی همان توحيد است كه به هر حال، مبدأ حكيم عالم را بشناسند و او را بپرستند و خودشان را به مقام قرب او برسانند. اين جملهی نورانی از امام اميرالمؤمنين(ع) است:
اَوَّلُ الدّینِ مَعْرِفَتُهُ؛
«نخستین اساس و پایهی دین معرفت و شناسایی خداست».
دين مجموعهی عقايد و اخلاق و اعمال است؛ يعنی، ابتدا تحصيل یک سلسله معارف و اعتقادات و سپس بر اساس آن اعتقادات، تهذيب اخلاق كردن؛ يعنی، فضايل را جلب كردن و رذايل را از خود دور ساختن و سپس یک سلسله برنامههای عملی را انجام دادن. پس، دين يعني عقايد و اخلاق و برنامههاي عملي و ريشهی همهی اینها معرفة الله است.
خدا را كه شناختيم، به دنبالش اعتقاد به صفات كمال خدا و سپس پيامبرشناسی و امامشناسی و معادشناسی خواهد آمد. تمام اينها نشأت گرفته از همان توحيد و معرفت خداست. اگر معرفت خدا نباشد، طبيعی است كه معارف ديگر نيز نخواهد بود و غايت همهی اينها باز معرفت خدا و قرب به خداست. معرفت خدا از معرفت اجمالی نشأت میگيرد و به معرفت تفصيلی منتهی میشود.
هُوَ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ...؛[1]
معرفت هم نياز به تحقيق دارد. اگر انسان بخواهد چيزی را بشناسد، بايد تحقيق كند و دنبالش باشد و پرس و جو كند. بدون تحقيق و تفحّص، معرفت چیزی حاصل نمیشود؛ لذا بر بشر واجب عقلی است كه دنبال خداشناسی برود و اين وجوب به حكم عقل از آن نظر است كه انسان خود را متنعّم به نعمتهای بیشمار میبیند و در این شکّ و تردیدی به خود راه نمیدهد؛ زيرا بالعيان خود را میبيند كه هستی دارد و دنبال هستی حيات دارد و زنده است؛ عقل و شعور و بينايی و شنوايی و گويايی و ... دارد. بعد میانديشد كه اين نعمتها از كيست و چه كسی آنها را به من داده است؟ من چند سال پيش نبودم و چند سال بعد از اين نيز نخواهم بود و الآن هستم و اين نعمتها را نيز دارم؛ آيا كيست آن كسی كه اين نعمت هستی و ديگر نعمتها را به من داده است؟ در اینکه من مالک و صاحب اختيار اينها نيستم شكّی ندارم، زيرا ممكن است در یک لحظه تمام اينها را از دست بدهم و كور و كر و لال و ديوانه شوم يا بميرم؛ درحالی كه اگر از آن خودم بود، آنها را هميشه داشتم و هيچ وقت هم از دست نمیدادم.
پس معلوم میشود كه نعمتبخشی هست و بايد در پی شناسايی او باشيم و از او تشكّر كنيم. اين حكم عقل و لازمهی انسانیّت انسان است. اگر آدمی وارد خانهای شود و ببیند در باز و سفره پهن است و غذاهای رنگارنگ آماده، به طور حتم میفهمد در اين خانه كسی هست كه سفره را پهن كرده و غذاها را چيده است، به حكم انسانيّت خود میگردد تا صاحبخانه را پيدا كند و از او در مقابل اين همه زحمت تشكّر كند؛ وگرنه كنار سفره نشستن و خوردن و رفتن خلاف انسانيّت است، و لذا فرمودهاند: مسألهی شكر منعم نه تنها وظيفهی شرعی، بلکه وظیفهی عقلی هر انسانی است.
يعنی هر انسان عاقلی، اگر چه متشرّع و ديندار هم نباشد، به حكم فطرت انسانی و عقلی كه دارد، خودش را موظّف میداند كه هم نعمت را بشناسد هم منعم را و حدّاقلّ از او تشکّر کند و همین وظیفهی عقلانی است كه آدمی را وامیدارد در پی شناختن منعم كه خالق عالم و آدم است به جستجو بپردازد و در مقام سپاسگزاری از او برآید.
یک آدم مادّی مسلک كه اعتقاد به خدا هم ندارد، اگر انسان منصفی باشد، نه لجوج و معاند، با نگاه کردن به این عالم پر از قوانین و مقرّرات دقیق و منظّم كه حكايت از وجود صانعی عليم و حكيم میكند و نيز با شنيدن اين كه میگويند در ماورای اين عالم، عالم دیگری به نام عالم غيب هست كه تمام اين نظامات عالم مادّه و طبيعت از آن جهان نشأت گرفته است و میگیرد، طبعاً دچار حالت شکّ و ترديد میشود و به فكر میرود كه آيا در ماورای اين عالم محسوس عالم ديگری به نام عالم غيب وجود دارد يا نه؟ اين حالت شکّ و تردید در واقع حالت مقدّسی است که مقدّمهی تحقیق است و اوّلین قدمی است که به سوی خداشناسی برداشته میشود؛ چون تا حالِ شکّ و تردید در انسان پیدا نشود، در مقام تحقیق برنمیآید. انسانِ مردّد است که سرانجام محقّق میشود و میکوشد تا بفهمد آیا واقعاً این تشكيلاتی كه در اين عالم محسوس هست، مولود عالمی به نام «عالم غیب» است (که محسوس نيست) يا نه؟ و وقتی قدم به وادی تحقيق گذاشت و جلو رفت، در پايان سير، سر از معرفتالله و خداشناسی در میآورد؛ زيرا در همه جای عالم نظم و حساب دقيق میبيند كه حاكی از وجود ناظم و حسابگر دقيق است كه از ماورای اين عالم به تدبير و تنظيم اين عالم میپردازد و پس از تصديق وجود او، به فكر شناختن صفات او میافتد و قدم به قدم جلو میرود و او را به وحدانيّت و علم و قدرت و ديگر صفات كمال میشناسد و سرانجام به جرگهی مخلصين در توحيد میپيوندد.
امام اميرالمؤمنين(ع) مراحل سیر در وادی توحيد را چنين بيان میفرمايند:
أوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَة کُلِّ صِفَة انّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَة کُلِّ مَوْصُوفٍ أنَّهُ غَیْرُ الصِّفَة؛[2]
دين با شناخت خدا آغاز میشود كه از طريق وجود نعمت و منعم و وجوب عقلی شكر منعم و همچنين از طريق وجود نظم و حساب در نظام آفرينش، كه بيان شد، تصديق به وجود صانع عالم حاصل میشود. آنگاه از وحدت نظام، علم به وحدت ناظم پيدا میشود و سپس از راه تفکّر و تعقّل صحیح، منزّه بودن ذات اقدس او از تركيب و ديگر لوازم جسمیّت و جسمانیّت معلوم میگردد و در نتیجه، نفی صفات زايد بر ذات نمايانگر اخلاص در توحيد است؛ يعنی، انسان موحّد معتقد میشود كه ذات اقدس او عين صفات كمال او و صفات كمال او عين ذات اقدس اوست، نه مانند ما كه صفات ما زايد بر ذات ما و عارض بر ذات ماست؛ چرا که ما ذاتاً عدم بودهایم و اصلاً هستی نداشتهايم و به ما هستی دادهاند و قهراً هستی عارض بر ذات ما شده است؛ آنگاه حيات به ما دادهاند، ما مرده بوديم و زندهمان كردهاند.
...کُنْتُمْ أمْواتاً فَأَحْیاکُمْ...؛[3]
«...شما مرده بوديد؛ پس خدا شما را زنده كرده است...».
ما جاهل بودهايم؛ علم اندكی به ما دادهاند. عاجز بودهايم؛ اندک قدرتی به ما دادهاند. تمام اين صفات در وجود ما عَرَضی و زاید بر ذات ماست. اگر ذات اقدس حقّ این گونه صفات را ندارد، يعنی ذات اقدس او عين صفات كمال است و در واقع، صفتی در كار نيست.
لِشَهَادَة کُلِّ صِفَة انّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ؛
ذات او هستی است. نه اینکه عدم بوده و هستی يافته، بلكه ذات او علم است و قدرت و حيات. توحيد هم دارای مراتبی است: توحيد در مرتبهی ذات، توحيد در مرتبهی صفات، توحید در مرتبهی افعال.
توحيد در ذات يعنی تنها موجود كه وجود و هستی عين ذات اوست، حضرت حقّ است و جز او هر چه در عالم هست، پرتوی از نور وجود اوست (جَلَّ جلالهُ وَ عَظُمَ شَأنُهُ).
توحيد در صفات يعنی تنها موجودی كه صفات كمال عين ذات اوست، حضرت حقّ است و هر صفت كمال از هر موجودی پرتوی از صفات عليای اوست.
توحيد در افعال يعنی تنها موجودی كه در عالم مستقلاً کاری انجام میدهد، همان ذات اقدس اوست و ديگر موجودات فاعل به تسخيرند، نه فاعل مستقلّ.
بِحَوْلِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُدُ؛
«به حول و قوّهی خدا برمیخيزم و مینشينم».
قيام و قعود از من است، امّا حول و قوّهی اين قيام و قعود من از اوست. من مینشينم و برمیخيزم؛ امّا به حول و قوّهی او مینشينم و برمیخيزم. هيچ فعلی از هيچ فاعلی صادر نمیشود، مگر به حول و قوّهی او.
تسبيحات اربعهی نماز تمام مراتب توحيد را در خود گنجانده است:
سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَ اللهُ اَکْبَر؛
جملهی اوّل (سُبْحانَ اللهِ)؛ به معنای تسبيح و تنزيه خدا از مطلق نقص و عيب است و اعتراف به آن كه او كمال مطلق است.
جملهی دوّم (اَلحَمْدُللهِ)؛ يعنی هر موجود هر صفت كمالی كه دارد، از او گرفته است؛ پس منعم اوست و شكر همه جانبه نيز از آن اوست و میتوان گفت كه (اَلحَمْدُللهِ) اشاره به توحيد در افعال دارد؛ يعنی، هر فعلی از هر فاعلی صادر شود، قدرت انجام دادن آن فعل، نعمتی است كه او داده؛ و لذا شكر بر آن نعمت نيز از آن اوست.
جملهی سوّم (لا اِلهَ اِلاّ الله)؛ توحيد در مرتبهی ذات است؛ يعنی، هيچ موجودی در عالم نيست كه مستقلّ در وجود باشد، جز ذات اقدس الله.
پس (سُبْحانَ اللهِ) توحيد در صفات، (اَلحَمْدُللهِ) توحيد در افعال و(لا اِلهَ اِلاّ الله) توحید در ذات را میرساند.
جملهی چهارم (اللهُ اَکْبَر)؛ كه ديگر آب پاكی بر دست همه ريخته است و میگويد: شما با تمام اين معرفتتان كوچکتر از اين هستيد كه (الله) را شناخته باشيد. (اللهاكبر)؛ او بزرگتر از اين است كه در ظرف درک و فهم و وصف شما بگنجد. در مناجات امام سیّدالسّاجدین(ع) آمده است:
لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِیقاً اِلی مَعْرِفَتِکَ اِلاّ بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِکَ؛[4]
«خدایا، تو برای بندگانت در مقام معرفت خودت راهی جز عجز از معرفتت قرار ندادهای».
يعنی تو را آن چنان شناختهاند كه بدانند از شناختن تو ناتوانند. در آن حدّی كه امكان شناخت داريم، از (سبحان الله) آغاز میکنیم و او را منزّه از هر عيب و نقص میشناسيم و در ذات و صفات و افعال، اعتراف و اقرار به يگانه بودنش میکنیم.
1- هدف اصلی تمام انبياء(ع) چه بوده است؟
2- دین را تعریف کنید.
3- مراتب توحيد در تسبيحات اربعه را شرح دهید.
[1]ـ سورهی حدید، آیهی 3.
[2]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی اوّل، قسمت دوّم.
[3]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۸.
[4]ـ مناجات العارفین، دوازدهمین مناجات خمس عشره، مفاتیحالجنان.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی