پیش از این بیان گردید یکی از وظایف کسانی که شرایط امر به معروف و نهی از منکر مستقیم را ندارند، آن است که از آمرین به معروف و ناهیان از منکر به هر شکل ممکن حمایت و طرفداری کنند. ناگفته نماند که این وظیفه اختصاص به گروه خاصی ندارد و بر همگان این امر لازم است. حال مناسب است تا نمونه هایی از این گونه حمایت را از سوی خداوند متعال و معصومین علیهم السلام بیان کنیم تا بیشتر با اهمیت این شیوه و نمونه های عملی آن آشنا شویم.
قرآن کریم بارها در آیات متعددی که در باره امر به معروف و نهی از منکر است، به حمایت کلی از آمرین به معروف و ناهیان از منکر پرداخته و نسبت به مخالفین این فریضه، تهدید و هشدار جدی نموده است. همچنین در آیات قرآن سخن از افرادی مطرح شده است که بر اثر امر به معروف و نهی از منکر مشمول عنایت خدا شده اند و در مقابل، آن ها که نسبت به این فریضه عناد داشته یا سهل انگار بوده اند، مورد غضب خداوند قرار گرفته اند. امّا در پاره ای از آیات سخن از حمایت های خصوصی خداوند از آمرین به معروف و ناهیان از منکر است که نمونه ای از آن را یادآوری می کنیم.
خداوند متعال در سوره بقره می فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ».
اى افراد باايمان! (هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مى كنيد) نگوييد: «راعنا» بلكه بگوييد: «انظرنا». (زيرا كلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحميق كن!» مى باشد و دستاويزى براى دشمنان است.) و (آن چه به شما دستور داده مى شود) بشنويد! و براى كافران (و استهزاكنندگان) عذاب دردناكى است.[1] ابن عباس مفسّر معروف در شأن نزول اين آيه نقل مى كند: در صدر اسلام هنگامى كه پيامبر صلی الله علیه و آله مشغول سخن گفتن بود و آيات و احكام الهى را بيان مى كرد، مسلمانان، گاهى از او مى خواستند، كمى با تأنّى سخن بگويد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند و آن را به خاطر بسپارند، آن ها براى اين درخواست جمله «راعنا» را [كه از مادّه «الرعى» به معنى مهلت دادن است] به كار مى بردند، ولى يهود همين كلمه «راعنا» را [كه از ماده «الرعونه» و به معناى كودنى و حماقت است] براى سبّ يكديگر استعمال مى كردند، و هنگامى كه اين كلمه را از مسلمانان شنيدند، آن را دستاويز قرار دادند و با استفاده از همين جمله پيامبر يا مسلمانان را استهزا مى كردند.[2]
سعد بن معاذ از ادبياتِ عبري آگاه بود و از دسيسه و دهن كجي يهود مطلع شد و آن ها را تهديد كرد و آنان از راه جدال باطل گفتند: تعبير «راعنا» در بين شما مسلمانان رواست. براي جلوگيري از آن دهن كجي و اين جدال باطل گفتن «راعنا» نهي شد.[3] فخر رازی می نویسد:
«أن سعد بن معاذ سمعها منهم فقال: يا أعداء الله عليكم لعنة الله والذي نفسي بيده لئن سمعتها من رجل منكم يقولها لرسول الله لأضربن عنقه، فقالوا: أولستم تقولونها؟ فنزلت هذه الآية».
سعد بن معاذ از یهودیان این کلمه (راعنا) را شنید و به ایشان گفت: ای دشمنان خدا! لعنت خدا بر شما باد! قسم به کسی که جانم به دست اوست، اگر بشنوم که یکی از شما این کلمه را به رسول خدا بگوید، قطعا گردنش را می زنم. یهودیان گفتند: مگر خود شما (مسلمانان) این کلمه را (خطاب به پیامبر) نمی گویید؟! در این هنگام بود که این آیه نازل شد.[4]
همان طور که ملاحظه می شود، پس از آن که سعد بن معاذ از دسیسه یهودیان در تمسخر و جسارت به ساحت مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله آگاه شد، با تمام توان در مقام دفاع از پیامبر اکرم بر آمد و یهودیان را با زبان تهدید از این منکر بزرگ و وقیحانه نهی کرد. در ادامه که یهودیان خواستند با دستاویز قرار دادن استعمال این کلمه در میان مسلمین، به رفتار زشت خود ادامه دهند، خداوند متعال با حمایت از نهی منکر سعد بن معاذ، بر مسلمین تکلیف نمود تا دیگر از این کلمه در ارتباط با رسول الله استفاده نکنند تا دهان یاوه گویان یهودی بسته شود. به طور قطع اگر نبود حمایت خداوند متعال، نهی از منکر سعد بن معاذ به خوبی به نتیجه نمی رسید.
در کتاب شریف بحار الانوار به نقل از تفسیر قمی، ذیل این آیه شریفه:
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ».
و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه: خون همديگر را مريزيد، و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد؛ سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد، و خود گواهيد.[5] نقل شده است که:
«فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِي أَبِي ذَرٍّ وَ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ كَانَ سَبَبُ ذَلِكَ لَمَّا أَمَرَ عُثْمَانُ بِنَفْيِ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ إِلَى الرَّبَذَةِ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو ذَرٍّ وَ كَانَ عَلِيلًا مُتَوَكِّياً عَلَى عَصَاهُ وَ بَيْنَ يَدَيْ عُثْمَانَ مِائَةُ أَلْفِ دِرْهَمٍ قَدْ حُمِلَتْ إِلَيْهِ مِنْ بَعْضِ النَّوَاحِي...».[6]
این آیه در باره ابوذر و عثمان بن عفان (خلیفه سوم اهل سنّت) نازل شد و سبب نزول آن این بود که وقتی عثمان دستور به تبعید ابوذر رحمه الله به ربذه داد، ابوذر در حالی که مریض بود و بر عصای خود تکیه داده بود بر عثمان وارد شد. در مقابل عثمان صد هزار درهم بود که برای او از بعضی از مناطق اطراف آورده بودند و عده ای هم در انتظار تقسیم آن ایستاده بودند.
ابوذر پرسید: این اموال چیست؟ عثمان پاسخ داد: صد هزار درهم و منتظرم تا مقدار دیگری هم برسد؛ تا هر گونه صلاح بدانم، تصمیم بگیرم. ابوذر گفت: چهار دهم بیشتر است یا صد هزار درهم؟ عثمان پاسخ داد: البته صد هزار درهم بیشتر است. ابوذر گفت: ای عثمان! به یاد داری شبی به محضر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله مشرّف شدیم؛ آن قدر آن حضرت غمناک و اندوهگین بود که به درستی جواب سلام ما را نداد و فردا صبح او را خرسند و خندان دیدیم و از اندوه شب و خرسندی صبح سؤال کردیم و آن حضرت فرمود: چهار دینار از بیت المال نزد من باقی مانده بود؛ ترسیدم بمیرم و این مال تلف شود؛ امّا اکنون آن را در جایگاه شایسته اش مصرف نمودم و خرسندم؟ عثمان رو به کعب الاحبار کرد و گفت: اگر انسان زکات اموالش را بپردازد، آیا باز هم بدهکار است؟ کعب الاحبار پاسخ داد: هرگز بدهکار نیست؛ اگر چه خانه اش را از یک خشت طلا و یک خشت نقره بسازد.
ابوذر عصای خود را بلند کرد و بر سر کعب الاحبار کوبید و گفت: ای یهودی زاده! تو را چه رسد به نظریه دادن درباره احکام اسلام. سخن خدا، مقدم بر سخن توست که می فرماید:
«والَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ...».
آنان را که طلا و نقره می اندوزند و در راه خدا انفاق نمی کنند، آنان را به عذاب دردناک الهی بشارت ده...[7] عثمان گفت: ای ابوذر! پیر و خرفت شده ای. اگر از صحابه پیامبر نبودی، تو را می کشتم. ابوذر گفت: دروغ گفتی ای عثمان. حبیبم پیامبر صلّی الله علیه و آله به من خبر داد که نمی توانید مرا بفریبید و نه بکشید و هنوز آن قدر هوش و عقل دارم که سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله را در باره تو و قومت به یاد آورم. عثمان پرسید: چه سخنی در باره من و قومم از رسول خدا شنیده ای؟ ابوذر گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر گاه تعداد خاندان ابی العاص به سی نفر برسند، مال خدا را از آن خود شمارند و قرآن را وسیله فریب قرار داده، بندگان خدا را برده خود خواهند پنداشت و فاسقان را جزء حزب خود خواهند دانست و به نبرد صالحان برخواهند خاست.
عثمان رو به حاضران کرد و (به عنوان تکذیب ابوذر) از آنان پرسید: ای جماعت اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله)! آیا احدی از شما این حدیث را از پیامبر شنیده است؟ حاضران پاسخ دادند: ما نشنیده ایم. عثمان گفت: علی را بیاورید! پس امیر المؤمنین علیه السلام آمدند. عثمان رو به آن حضرت کرد و پرسید: آیا تو این حدیث را از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله شنیده ای؟ ببین این ابوذر کذاب چه می گوید! امیرالمؤمنین علیه السّلام (در حمایت و دفاع از ابوذر) فرمودند:
«مَهْ يَا عُثْمَانُ لَا تَقُلْ كَذَّابٌ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ مَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَى ذِي لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍ».
توقف کن ای عثمان! نگو کذّاب (درباره ابوذر این گونه سخن مگو)! زیرا خودم از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله شنیدم که فرمودند: آسمان بر مردی راست گوتر از ابوذر، سایه نیفکنده و زمین پای مردی راست گوتر از ابوذر را لمس نکرده است. اصحاب پیامبر گفتند: علی راست می گوید، پیامبر این حدیث را فرموده است.[8]
آری این جریان تنها نمونه ای حمایت های جانانه امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهم السلام از آمرین به معروف و ناهیان از منکر است. در جریان نهی از منکرِ ابوذر نسبت به عثمانی که مدّعیِ جانشینی رسول خدا و حکومت بر مسلمین بود، اگر حمایت امیر المؤمنین علیه السلام (که مخالف خواست عثمان بود) تحقق نمی پذیرفت، در همان مجلس ابوذر به ناحق محکوم می شد و نهی از منکر او جلوه پیدا نمی کرد. اما طرفداری مولا علی علیه السلام از ابوذر، باعث شد که صدق ابوذر در رفتارش ثابت شده و بار دیگر چهره حقیقی نفاق، ریا و دروغ که غاصبانه بر مسند رسول خدا تکیه داده بود، بر مردم آشکار شود.
1- نمونه ای قرآنی از حمایت خداوند از ناهیان از منکر را بیان کنید؟
2- جریان حمایت امیر المؤمنین علیه السلام از ابوذر را مختصرا شرح دهید؟
[1] سوره بقره/ آیه 104 (ترجمه مکارم).
[2] ترجمه جوامع الجامع ج 1 ص 144 و 145.
[3] تفسیر تسنیم ج 6 ص 42.
[4] تفسير الرازي (الرازي، فخر الدين) ج 3 ص 224.
[5] سوره بقره/ آیه 84 (ترجمه فولادوند).
[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 22 ص 426 و 427.
[7] سوره توبه/ آیه 34.
[8] ترجمه حدیث برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهي از منكر: دو فريضه برتر در سيره معصومين عليهم السلام (مدنی بجستانی، سید محمود) ج 2 ص 114 تا 116.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت