فصل هشتم | ۳
آری؛ طبیعی است که هیزم تر با هیزم خشک نمیسوزد مگر اینکه هیزم تر کنار هیزم خشکِ شعلهور بماند و خشک بشود و بعد بسوزد وگرنه مادامی که تر است نخواهد سوخت. به حضرت شعیب پیامبر(ص) وحی شد: صد هزار نفر از قوم تو محکوم به هلاکند. چهل هزار از بدان و شصت هزار از خوبان!! عرض کرد خدایا! خوبان چرا؟! فرمود: چون آنها بدان را نهی از منکر نکردند از این جهت آنها هم محکوم به عذابند!! یعنی به خاطر ترک نهی از منکر رطوبت تقوی را از دست دادند و خشک شدند و سپس به آتش گنهکاران سوختند وگرنه کسانی که رطوبت ایمان و تقوی را در جانشان نگه داشتهاند، هرگز به آتش مردم بیتقوی نمیسوزند.
حال هوشیار باشیم که ما هم داریم کم کم رطوبت ایمان و تقوی را در زندگی از دست میدهیم! خانوادههای مسلمان تدریجاً آخرین آثار باقیهی از ایمان را که از گذشتگان خود به ارث برده بودند از کف میدهند و در تمام شئون زندگی رنگ کفّار و فُسّاق را به خود میگیرند و زمینهی نزول بلا را آماده میسازند.
به این گفتار بسیار تهدیدآمیز خدا در سورهی رعد توجه فرمایید:
...وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُاللهِ إِنَّ اللهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ...؛[1]
...پیوسته مصائب کوبندهای بر کافران به خاطر اعمالشان وارد میشود و یا به نزدیکی خانهی آنها فرود میآید تا وعده[ی نهایی] خدا فرا رسد خداوند در وعدهی خود تخلّف نمیکند.
کسی به ذهنش ترسد که آیه مربوط به کافران است، ما که کافر نیستیم! کفر در قرآن به معانی گوناگون آمده است. ترک واجب و ترک شکر بر نعمت نیز اطلاق «کفر» شده است:
...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمِينَ؛[2]
...و برای خداست بر مردم به جای آوردن حجّ برای کسانی که توانایی و استطاعت دارند و هر کس کافر شود [حجّ را و ترک کند] همانا خدا از جهانیان بینیاز است.
در این آیه از «ترک حجّ» تعبیر به «کفر» شده است و همچنین حضرت سلیمان(ع) به نقل قرآن کریم:
...قالَ هَذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...؛[3]
... گفت: این همه نعمت از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که آیا شاکر یا کافر خواهم بود...
اینجا هم از «ترک شکر بر نعمت» تعبیر به «کفر» شده است! پس ممکن است در میان مسلمانان نیز کافرانی باشند! مبتلا به کفر عملی، نه کفر اعتقادی. حال آیهی سورهی رعد میفرماید: پیوسته مصیبتهای کوبنده بر سر کافران به خاطر اعمال زشتشان نازل میشود و اگر فعلاً به خودشان نرسیده است در نزدیکی خانههایشان فرود میآید و چهرهی خود را نشان آنها میدهد و صدای زنگ خطر را به گوششان میرساند تا به خود بیایند و علاج واقعه پیش از وقوع بنمایند.
بنابراین اگر میبینیم برخی از آیات قرآن اشاره به مرام و مسلک بتپرستان دارد باید توجّه داشته باشیم که بت، منحصر به همان بتهای چوبی و سنگی و فلزی که در زمان ابوجهل و ابولهب میساختند و در مقابل آن سجده میکردند نمیباشد بلکه فرمودهاند:
كُلُّما يَشْغَلُكَ عَنْ رَبِّكَ فَهُوَ صَنَمُك،
هر چه که تو را از خدایت [باز دارد و] به خودش مشغولت سازد؛ همان بت تو است.
پس بر این اساس زندگی کنونی ما مملوّ از بتهای گوناگون است. پولها بت است و مقام و منصبها بت، زنان و فرزندانمان بتند و تجارت خانهها و احیاناً منبر و محرابهای ما بت که ما را از اطاعت فرمان خدا بازداشته و به خود مشغولمان ساختهاند. در دنیای امروز زورمندان و ثروتمندان، بت مردم شدهاند و جمعیّتهای فراوان به اطاعت از آنها سر فرود آورده و تسلیم امر آنها شدهاند و این بتپرستی به مراتب فسادانگیزتر از بتپرستی هزار و چهارصد سال پیش است که بتهای چوبی و فلزی را میپرستیدند! در درون خودمان بتی داریم به تمام «نفس امّاره» که بتهای بیرونی، زادهی آن بت درونی ماست. «ما در بتها، بت نفس شماست»! خدا هم فرموده است:
أ فَرَأيْتَ مَنِ اتَّخَذَ ألهَهُ هَواهُ...؛
آیا دیدهای آن کسی را که هوای نفس خود را معبود و مطاع و فرمانروای [مطلق در کشور وجود] خود قرار داده...
...وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً...؛[4]
...و در نتیجه به ضلالت در زندگی افتاده و بر گوش و قلبش مُهر خورده و پرده روی چشمش آمده و از درک حقایق عالم محروم گشته است...
حال نتیجهای که از این آیات میگیریم باید این باشد که رسول اکرم(ص) به امر خدا فرموده است: من دینم را شناخته و پای آن ثابت و محکم ایستادهام و در این راه همهگونه لطمات و صدمات جسمی و روحی را به جان میپذیرم. ما هم مسلمانیم و دنبالهرو همان پیامبریم. ما هم باید در حدّ خودمان چنین باشیم. هم دین خود را بشناسیم و از اصول و فروع آن آگاه گردیم و هم در حفظ عظمت و مکرمت آن به سعی و تلاش جدّی بپردازیم. خانوادههای مسلمان تا آنجا که مقدورشان هست احکام و آداب دین را به فرزندانشان تعلیم کنند؛ اکتفا به این ننمایند که در مدرسه میآموزند. در خانه هم باید در شرایط مناسب به آنها یادآوری کنند تا کودکان و نوجوانان از اوّل حاکمیّت دین را در خانه و مدرسه احساس بنمایند و چه خوب است که پدر یا مادر خانواده در هفته یک ساعت و نیم ساعتی وقت بگذارند و از روی رسالهی عملیّه، یکی ـ دو مسأله از مسائل تقلید و وضو و غسل و نماز برای فرزندان خود از پسر و دختر بخوانند و توضیح بدهند و از آنها بخواهند که سال خمسی برای خود تعیین کنند و سر سال که رسید هر مبلغی از کم و زیاد که به عنوان عیدی مثلاً از والدین خود گرفتهاند در حضور خودشان تخمیس کنند؛ یعنی یک پنجم آن را به عنوان خمس از آن جدا کرده و به دست خود آنها به مصرف معیّن در شرع مقدّس برسانند. اگر چه بچّهها در سنین کودکی مکلّف نیستند ولی احتیاج به تعلیم و تمرین دارند تا اداء خمس به عنوان یک وظیفهی مسلّم دینی همانند روزه و نماز در عمق جانشان استقرار یابد که وقتی بعداً پول فراوان نصیبشان شد، تخمیس آن بر آنها دشوار و سنگین نباشد. نمازهای نافله را در منزل بخوانید؛ تا بچّهها هم ببینند که شما نماز میخوانید اگر تمام نمازها را از واجب و مستحبّ در مسجد بخوانید، افراد خانواده شما را اصلاً نمازخوان نمیبینند.
گاهی چند دقیقه از ساعت آخر شب پیش از نماز صبح برخیزید و نافلهی شب را اندکی به صدای بلند بخوانید تا همسر و فرزندان شما هم به صدای شما بیدار شوند و بفهمند شما برای دستور خدا و رسولش احترام قائلید. احتیاط نکنید نه ریاکار حساب میشوید و نه مردم آزار. احترام به دین خدا و تربیت دینی در خانواده لازمتر از همهی اینهاست البتّه با رعایت اعتدال و میانهروی که در تمام شئون دینی لازم است و متأسّفانه مردم ناآگاه از موازین دینی به فرمودهی امام اميرالمؤمنين(ع):
لا تَرَى الْجَاهِلَ إلاَّ مُفْرِطاً أوْ مُفَرِّطاً؛[5]
آدم جاهل را نمیبینی مگر در حال افراط یا تفریط.
یا افراطی عمل میکنند یا تفریطی یا تندرو در مسیر دین میباشند یا کندرو! معتدلان میانهرو بسیار اندکند در حالی که باید همگی چنین باشند تا مورد اعتراض دشمنان دین قرار نگیرند.
اینجا دو نمونه از شدّت اهتمامی که بزرگان ما از علما و صلحا در امر دین داشتهاند عرض میکنیم.
نمونهی اوّل: سیّد ابن طاووس (رضوان الله علیه) که از اعاظم علمای مذهب به شمار میآیند؛ در کتاب «كشف المَحَجَّةِ لِثَمَرة المُهْجَه» به فرزندش که در سنّ کودکی بوده است وصیّت میکند: فرزندم! اگر توفیق و فضل خدا شامل حالت شد و زنده ماندی و به سنّ بلوغ و تکلیف رسیدی و این قابلیّت در تو پیدا شد که مشرّف به شرف تکلیف الهی گردی و اذن شرفیایی و حضور در بارگاه قدس به تو دادند که در پیشگاه حضرت ملکالملوک و فاطرالسّموات و الارض بایستی و بگویی:
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ؛
بدان! آن روز پر افتخارترین روزهای عمر تو میباشد و روزی فرخندهتر و مبارکتر از آن روز نداری. تاریخ آن روز را به خاطر بسپار و هر سال آن روز را روز عید و جشن و سرور خود بدان و با دادن صدقات و انجام عبادات مراتب شکر و سپاس خود را به پیشگاه حضرت خالق منّان عرضه بدار که با تشریف تکلیف خود، تو را به شرف و سعادت دائمی نائل فرموده است. من هم اگر زنده بمانم و روز بلوغ و رسیدن به سنّ تکلیف تو را ببینم؛ آن روز را عید خواهم گرفت و به شکرانهی این نعمت و موهبت الهی که به تو ارزانی داشته است صدوپنجاه دینار طلا به تعداد سالهای عمرت که پانزده سال گذشته است برای هر سال ده دینار صدقه خواهم داد و اگر عمرم وفا نکرد و روز تکلیف تو را ندیدم؛ تو را به خدایت میسپارم و از وصیّ خودم میخواهم که بعد از من روز تکلیف تو همین کار را انجام بدهد و از تو میخواهم که پس از مرگ من وقتی کنار قبرم آمدی به من بگو و برای من صحبت کن. آیا وصیّ من دربارهی تو آنگونه که خواستهام عمل کرده است یا نه؟!
چون از پیشوایان دین به ما رسیده که میّت سخنان زائران خود را میشنود و با آنها انس میگیرد.
شما ملاحظه میفرمایید این عالم بزرگوار چگونه با کودک نابالغ خود صحبت روحانی و معنوی میکند و او را از حقیقت و اهمّیّت دین آگاه میسازد و اهتمام شدید خود را نسبت به روز تکلیف وی نشان میدهد! آنگاه اکثریّت ما مردم غفلتزده را بنگرید که روز تولّد خود و فرزندان خود را با اهمّیّت تلقّی میکنند و یا پدران به پسران و دختران خود میگویند: اگر زنده بمانم و روز عروسی تو را ببینم، ببین چه کارها خواهم کرد؟ آری؛ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟!
نمونهی دوّم: در حالات سيّد عبدالله شبّر (رضوان الله علیه) است که او نیز از بزرگان علمای ماست. نوشتهاند: پدر بزرگوارش مرحوم سیّد محمّدرضا شبّر روزی به او که در اوایل سنین جوانی بوده و اشتغال به تحصیل علوم دینی داشته است میگوید: فرزندم! ببین من بر تو حلال نمیکنم از مال و دارایی من استفاده کنی مگر اینکه تمام شبانه روزت در حال اشتغال به تحصیل علم و تدریس باشی. حتّی راضی نیستم یک روز هم بدون اشتغال به مشاغل تحصیلی از مال و دارایی من بهرهمند گردی!
این حرف پدر چنان در آن پسر متّقی مؤثّر واقع شد که یک روز دیدند همان پسر در مدرسه قلمدان خود را به یکی از رفقایش میفروشد؛ با اینکه قلمدان از لوازم و ضروریّات زندگی یک محصّل است. از علّت فروش آن پرسیدند، گفت: امروز مریض بودم نتوانستم به مطالعه و درس و بحث هر روزهام برسم و پدر به من گفته راضی نیستم حتّی یک روز هم بدون اشتغال تحصیلی از مال و دارایی من بخوری و لذا بر خود حلال نمیدانم امروز از پول پدرم غذا بخورم! قلمدانم را میفروشم که از پول آن نان بخرم.
این جریان نشان میدهد که تربیت تا چه حدّ عالی بوده و خاندان چه خاندان ورع و تقوی بوده است که پسر از مال پدر یک لقمهی نان نمیخورد چرا که یک روز با داشتن عذر موجّه اشتغال علمی نداشته و نتوانسته است طبق شرط پدر عمل کند آری؛ این چنین روح پاک در دامن آن چنان تقوی و ورع پرورش یافت و عاقبت یکی از شخصیّتهای برجستهی علمی اسلامی شد و خدمات عالیهای به عالم اسلام و تشیّع کرد و در علوم و فنون مختلف تألیفات گرانقدر از خود باقی گذاشت. با اینکه مرحوم سیّد عبدالله شبّر بیش از پنجاه و چهار سال عمر نکرده است امّا این عمر کم چه عمر پر برکتی بوده که قریب پنجاه تألیف از او باقی مانده است! نه پنجاه کتاب بلکه پنجاه تألیف که یکی از تألیفاتش «جامعالمعارف و الاحکام» است که مشتملّ بر چهارده جلد است. نظیر بحارالانوار علاّمهی مجلسی که یکصدوده جلد در طبع جدید است و در زمان خود ملقّب به مجلسی ثانی شده است.
به هر حال اگر میبینیم که متأسّفانه فرزندان ما در حال حاضر نسبت به امر حجاب و کلّاً امور دینی و مذهبی بعضاً آن دقّت و رغبت لازم را ندارند یک سبب عمدهی آن به خود والدین مربوط و معطوف میشود. از دقّت در انعقاد نطفه گرفته تا چگونگی رفتار و گفتار والدین در منزل و رعایت حلال و حرام و حدود الهی همه و همه تأثیرگذار است و یقیناً هر قدر نور تقوا در زندگی تابندهتر باشد به همان میزان مؤثّر بر رفتار و کردار اولاد خواهد بود.
۱- چرا خوبان قوم حضرت شعیب(ص) دچار عذاب شدند؟
۲- معنی مختلف کفر در قرآن را بیان کنید.
[1]ـ سورهی رعد، آیهی ۳۱.
[2]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۹۷.
[3]ـ سورهی نمل، آیهی ۴۰.
[4]ـ سورهی جاثیه، آیهی ۲۳.
[5]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۷۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت