فصل اوّل: بررسی واژگانی و اصطلاحی عدالت | ۵
هر چه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند.
رسول خدا(ص) میفرماید:
«أعدَلُ النَّاسِ مَن رَضی لِلناسِ مَا یَرضَی لِنَفسِه وَ کره لَهُم مَا یکرَهُ لِنَفسِه»؛[1] عادلترین مردم کسی است که بر مردم همان پسندد که بر خود میپسندد و بر آنان نپسندد آنچه را بر خود نمیپسندد.
کسی به پیامبر(ص) عرض کرد: دوست دارم عادلترین مردم باشم. حضرت فرمودند:
«احبب للناس ما تحب لنفسك تکن اعدل الناس»؛[2] آنچه برای خودت دوست میداری برای مردم نیز دوست بدار تا عادلترین مردم باشی.
حضرت امیر(ع) نیز میفرماید:
«أعدل السِّیرة أن تُعامِلَ النّاسِ بِمَا تُحِبَّ أن یُعامِلُوك بِهِ»؛[3] عادلانهترین روش این است که با مردم آنگونه رفتار کنی که دوست داری همانگونه با تو رفتار کنند.
یکی از حیطههای جلوه عدالت، قضاوت است. امام علی(ع) میفرماید:
«أعْدلُ الخلقِ أقضَاهُم بِالحَقِّ»؛[4] عادلترین مردم کسی است که بیش از همه به حق داوری کند.
شبیه سخن بالا این روایت حضرت است که میفرماید:
«لَا عَدَلَ أفضلُ مِن رَدِّ المَظَالِم».[5]
بسیاری، عدل را به مساوات معنا کردهاند. این معنا از روایات هم استفاده میشود، ولی نه همه جا، بلکه در موارد خاصی رعایت عدالت به رعایت مساوات است؛ مثلاً در تقسیم بیتالمال که کار زمامداران است و یا قضاوت بین متخاصمین که کار قاضیان است و سایر داوریها، ولی در مواردی رفتار یکسان، ظلم و غیرمعقول است؛ مثلاً به تمامی دانشجویانی که در کنکور شرکت کردهاند، یک نمره مشابه داده شود یا به تمامی رزمندگان، اعم از سربازی که تازه آمده یا سردار و سرلشگر، یکسان پاداش و اختیارات داده شود. یا در بیمارستان به تمامی بیماران، یک نوع آمپول تزریق و یک نوع قرص داده شود.
امیرالمؤمنین(ع) به خلیفه دوم، روش زمامداری را چنین یادآوری کرد:
سه چیز است که اگر آنها را حفظ و رعایت کنی از سایر امور بینیاز خواهی بود و اگر آنها را رها کنی چیزی جز اینها برایت نافع نخواهد بود. پرسید: یا اباالحسن آنها کدامند؟ حضرت فرمود:
«إقامَة الحُدودِ عَلَی القَریبِ وَ البَعیدِ وَ الحُکم بِکتابِ اللهِ فِی الرضَا وَ السَّخطِ وَ القَسم بِالعَدلِ بَینَ الأحمَرِ وَ الأسوَدِ»؛[6]
یعنی اجرای حدود به طور یکسان در مورد خویشاوند و غریبه؛ داوری طبق قرآن به هنگام خشنودی و خشم و تقسیم سرانه بیتالمال به صورت عادلانه فارغ از رنگ پوست و نژاد و قبیله.
امام علی(ع) در نامه خود به اسودبنقطبه، سردار سپاه حلوان فرمود: «پس باید کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد که ستم را به عدل عوض ندهند»؛[7] یعنی همه را با یک چشم ببینی و دوستی و دشمنی شخصی را میدان ندهی.
و به مصقلةبن هبیره شیبانی، کارگزار حضرت در اردشیرخوره ـ فارس کنونی ـ نوشت:
درباره تو به من خبری رسیده است اگر چنان کرده باشی خدای خود را به خشم آورده باشی و امام خویش را نافرمانی کرده. تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهایشان گرد آورده و ریختهشدن خونهایشان فراهم آورده، بین عربهایی که خویشاوندان تواند و تو را گزیدهاند پخش میکنی، به خدایی که دانه را شکافته و جاندار را آفریده اگر این سخن راست باشد، نزد من، رتبت خود را فرود آورده باشی و میزان خویش را سبک کردهای. پس حق پروردگارت را خوار مکن و دنیای خود را به نابودی دینت آباد مگردان که از جمله زیانکاران باشی. بدان! مسلمانانی که نزد تو و ما به سر میبرند، حقشان از این غنیمت یکسان است برای گرفتن آن نزد من میآیند، حق خود را میگیرند و باز میگردند.[8]
آن حضرت در ابتدا امامت ظاهری خود به عمار و عبیدالله بن ابی رافع و ابوهیثم بن تیمان، مأموریت داد بیت المال را به مساوات تقسیم کنند و به آنان فرمودند:
«اِعدِلُوا بَینَهُم وَ لا تَفضلُوا أحَداً عَلَی أحد»؛[9] عادلانه تقسیم کنید و کسی را بر کسی برتری ندهید.
آنان با محاسبه اموال و سرشماری مردم مشخص کردند که به هر نفس سه دینار میرسد و امام(ع) نیز به همگان یکنواخت و مساوی داد.[10]
برخی اشراف قریش و رانتخواران جامعه از دریافت سهمی مساوی با سهم مسلمانان فقیر ناراحت شدند و سیاستمداران زمانه نیز از جدایی اینان و پیوستنشان به معاویه نگران شدند، ازاینرو، به امام(ع) پیشنهاد دادند به اصطلاح سبیلشان را چرب کند. حضرت فرمود: «آیا به من پیشنهاد میدهید تا در پی پیروزی خود به وسیله جور و ستمکردن به ملت و رعیتم باشم؟ سوگند به خدا که به چنین چیزی نزدیک نشوم تا آنگاه که شبانهروزان از پی یکدیگر آید و تا هنگامی که ستارهای در آسمان به دنبال ستاره دیگر بر آید. اگر این مال از آن خود من بود بیگمان، همگان را برابر میداشتم و مساوی میدادم، تا چه رسد که این دارایی، از آن خودشان و دارایی خدایی و بیتالمال است».[11]
در زمان خلفای پیش از امام(ع) بسیاری از سران و متنفذان به بهانههایی، از بیتالمال سهم مضاعف و چند برابر میبردند؛ عربیت، شرکت در جنگ بدر و...، صحابی یا قریشیبودن، سابقه در اسلام و... همگی دلیلی بر مشروعیت زیادهخواریها بود. در عصر خلیفه سوم نیز علاوه بر این سنت سیئه قرابت فامیلی با خلیفه و امویبودن، مجوز غارتگری و رانتخواری شده بود و این کارهای خلاف و منکر به عنوان رویه صحیح و معروف وانمود و ارزشهای اسلامی دگرگون میشد.
امیرالمؤمنین(ع) به دلیل پیروی از قرآن و سیره نبوی، این تبعیضها را باطل اعلام کرد و در بخشی از خطبهای که پس از بیعت همگانی در روز دوم خلافت ظاهری خویش ایراد کرد فرمود:
... مبادا زورمندان و ثروتمندان که در نعمت و عافیت دنیا غرق شدهاند فریاد کنند. مبادا آنان که بوستانها آراستهاند و نهرها را به سوی بوستانها چرخاندهاند و بر اسبان راهوار سوار شدهاند و کنیزکان زیبا در خانهها دارند چون آنان را از کارهایی که میکردند باز دارم و تنها حقوق مشروعشان را به ایشان بپردازم این کار را بر خود ننگ و عار بدانند و خشمگین شوند و اعتراض کنند و فریاد بر آرند که پسر ابوطالب ما را از حقوقمان محروم ساخت.
آگاه باشید هر کس از مهاجران و انصار از اصحاب رسول خدا(ص) که خود را به سبب مصاحبت با پیامبر، برتر از دیگران میبیند باید بداند که برتری آشکار و نیّر برای روز جزاست و نزد خدا و اجر و پاداش آن را خدا خواهد داد. هر کس دعوت خدا و رسول را اجابت کرده باشد و ملت ما را تأیید کند و دین ما را بپذیرد و قبله ما را قبله خود بشناسد از حقوق اسلامی برابر، برخوردار میشود و حد و حدود اسلامی یکسان بر او جاری خواهد شد. شما همگی بنده خدایید و این اموال از آن خداست که باید با سهم برابر میان شما تقسیم شود. هیچکس را در آن بر دیگری برتری نیست و به تقواپیشگان فردا در نزد خدا نیکوترین جزا و برترین پاداش داده خواهد شد.[12]
مورد دیگری که عدالت در برخورد متساوی، جلوه میکند منصب قضاوت است. امام علی(ع) میفرماید:
«مِن أفضلِ الاختیارِ وَ أحسنِ الاستِظهارِ أن تَعدِلَ فِی القَضاءِ وَ تُجرِیهُ فی الخاصةِ و العامِة عَلَی السِّواءِ»؛[13] از برترین گزینشها و بهترین پشتیبانها این شیوه است که در قضاوت، عدالت را به کار بندی و آن را در بین خواص و عموم مردم، یکسان اجرا نمایی.
مورد دیگر رفتار زمامداران و کارگزاران با ملت است. درست است که در دیدارها و معاشرتها، داد و ستد مالی در کار نیست، ولی همانگونه که لابیگری و کارچاقکنی و رایزنیهایی صورت میگیرد و مقدمهای میشود برای اقدامات خوب یا بد بعدی، همین امور ممکن است با زبان اندام، عملی شود. ازاینرو، حضرت علی(ع) در نامه 46 نهج البلاغه ـ که گفتهاند مخاطبش مالک اشتر است ـ مینویسد:
«... وَ آسِ بَینَهم فِی اللحظةِ و النظرةِ وَ الإشارةِ وَ التَّحیةِ، حَتّی لَایَطمَعَ العُظَماءُ فی حَیفك وَ لَایَیأسُ الضُعَفاءُ مِن عَدلِكَ»؛[14]
مساوات را در میان آنها حتی در مشاهده و نگاهکردن با گوشه چشم و اشارهکردن و تحیت و تعارفات رعایت کن تا زورمندان در نقض عدالت به نفع خودشان طمع نورزند و ضعیفان از عدالت تو مأیوس نشوند.
این از امتیازهای اسلام است که قاضی یا زمامدار وظیفه دارد در برخورد با مراجعان همه را به یک چشم بنگرد. اگر احترام میکند و برمیخیزد یا تحیت و پاسخ سلام میدهد و... مساوی اقدام کند، حتی نباید به بعضی با تمام چشم و به برخی با گوشه چشم نگاه کند، زیرا این امر سبب میشود که همه حساب خود را بکنند و بدانند جایی که در این امور جزئی و ساده، عدالت و مساوات رعایت میشود نباید انتظار داشت در امور مهم تبعیض رخ دهد.
1- عادلترین مردم کیست؟
2- در کدام موارد عدالت در برخورد متساوی، جلوه میکند؟
[1]. صدوق، الامالی، ص27، ح4؛ معانیالاخبار، ص195 و محمدی ری شهری، میزانالحکمه، واژه «عدل» ح12013.
[2]. متفی هندی، کنزالعمال، ص44154 و محمدی ری شهری، میزانالحکمه، واژه عدل، ح12017.
[3]. آمدی، غررالحکم، ح3170 و میزانالحکمه، ح12018.
[4]. غررالحکم، ح3014 و میزانالحکمه، ح12016.
[5]. غررالحکم، ح10841 و میزانالحکمه، ح12020.
[6]. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص208؛ شیخ طوسی، تهذیبالأحکام، ج6، ص227 و حرعاملی، وسائلالشیعه، ج18، ص156.
[7]. نهجالبلاغه، نامه59.
[8]. همان، نامه43.
[9]. تمیمی مغربی، دعائمالاسلام، ج1، ص384 و میرزاحسین نوری، مستدرکالوسائل، ج11، ص90.
[10]. همان، نقل از مصطفی دلشادتهرانی، تراز حیات، ص54.
[11]. نهجالبلاغه، خطبه 126.
[12]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج7، ص37. ر.ک: کلینی، الکافی، ج8، ص360؛ شیخ طوسی، الامالی، ج2، ص338 و مجلسی، بحارالانوار، ج32، ص16 ـ 29.
[13]. لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص471، نقل از مصطفی دلشاد، تراز حیات، ص58.
[14]. نهجالبلاغه، نامه 46 و ناصر مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ج10، ص247 ـ 254.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت