کد مطلب: ۶۳۳۶
تعداد بازدید: ۲۵۴
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰
عدالت در اسلام | ۵
بسیاری، عدل را به مساوات معنا کرده‏‌اند. این معنا از روایات هم استفاده می‏شود، ولی نه همه جا، بلکه در موارد خاصی رعایت عدالت به رعایت مساوات است؛ مثلاً در تقسیم بیت‏‌المال که کار زمامداران است و یا قضاوت بین متخاصمین که کار قاضیان است و سایر داوری‏ها، ولی در مواردی رفتار یکسان، ظلم و غیرمعقول است

فصل اوّل: بررسی واژگانی و اصطلاحی عدالت | ۵


عدل؛ خود را به جای دیگری نهادن


هر چه برای خود می‏پسندی برای دیگران بپسند.
رسول خدا(ص) می‏فرماید:

«أعدَلُ النَّاسِ مَن رَضی لِلناسِ مَا یَرضَی لِنَفسِه وَ کره لَهُم مَا یکرَهُ لِنَفسِه»؛[1] عادل‏ترین مردم کسی است که بر مردم همان پسندد که بر خود می‏پسندد و بر آنان نپسندد آنچه را بر خود نمی‏پسندد.
کسی به پیامبر(ص) عرض کرد: دوست دارم عادل‏ترین مردم باشم. حضرت فرمودند:

«احبب للناس ما تحب لنفسك تکن اعدل الناس»؛[2] آنچه برای خودت دوست می‏داری برای مردم نیز دوست بدار تا عادل‏ترین مردم باشی.
حضرت امیر(ع) نیز می‏فرماید:

«أعدل السِّیرة أن تُعامِلَ النّاسِ بِمَا تُحِبَّ أن یُعامِلُوك بِهِ»؛[3] عادلانه‌‏ترین روش این است که با مردم آن‏گونه رفتار کنی که دوست داری همان‏گونه با تو رفتار کنند.


 عدالت؛ داوری به حق


یکی از حیطه‏‌های جلوه عدالت، قضاوت است. امام علی(ع) می‏فرماید:

«أعْدلُ الخلقِ أقضَاهُم بِالحَقِّ»؛[4] عادل‏ترین مردم کسی است که بیش از همه به حق داوری کند.
شبیه سخن بالا این روایت حضرت است که می‏فرماید:

«لَا عَدَلَ أفضلُ مِن رَدِّ المَظَالِم».[5]


 عدل؛ یعنی مساوات


بسیاری، عدل را به مساوات معنا کرده‏‌اند. این معنا از روایات هم استفاده می‏شود، ولی نه همه جا، بلکه در موارد خاصی رعایت عدالت به رعایت مساوات است؛ مثلاً در تقسیم بیت‏‌المال که کار زمامداران است و یا قضاوت بین متخاصمین که کار قاضیان است و سایر داوری‏ها، ولی در مواردی رفتار یکسان، ظلم و غیرمعقول است؛ مثلاً به تمامی دانشجویانی که در کنکور شرکت کرده‏‌اند، یک نمره مشابه داده شود یا به تمامی رزمندگان، اعم از سربازی که تازه آمده یا سردار و سرلشگر، یکسان پاداش و اختیارات داده شود. یا در بیمارستان به تمامی بیماران، یک نوع آمپول تزریق و یک نوع قرص داده شود.
امیرالمؤمنین(ع) به خلیفه دوم، روش زمامداری را چنین یادآوری کرد:
سه چیز است که اگر آن‏ها را حفظ و رعایت کنی از سایر امور بی‏نیاز خواهی بود و اگر آن‏ها را رها کنی چیزی جز این‏ها برایت نافع نخواهد بود. پرسید: یا اباالحسن آن‏ها کدامند؟ حضرت فرمود:

«إقامَة الحُدودِ عَلَی القَریبِ وَ البَعیدِ وَ الحُکم بِکتابِ اللهِ فِی الرضَا وَ السَّخطِ وَ القَسم بِالعَدلِ بَینَ الأحمَرِ وَ الأسوَدِ»؛[6]
یعنی اجرای حدود به طور یکسان در مورد خویشاوند و غریبه؛ داوری طبق قرآن به هنگام خشنودی و خشم و تقسیم سرانه بیت‏المال به صورت عادلانه فارغ از رنگ پوست و نژاد و قبیله.
امام علی(ع) در نامه خود به اسودبن‏قطبه، سردار سپاه حلوان فرمود: «پس باید کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد که ستم را به عدل عوض ندهند»؛[7] یعنی همه را با یک چشم ببینی و دوستی و دشمنی شخصی را میدان ندهی.
و به مصقلة‏بن‏ هبیره شیبانی، کارگزار حضرت در اردشیرخوره ـ فارس کنونی ـ نوشت:
درباره تو به من خبری رسیده است اگر چنان کرده باشی خدای خود را به خشم آورده باشی و امام خویش را نافرمانی کرده. تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‏‌ها و اسب‏هایشان گرد آورده و ریخته‏شدن خون‏هایشان فراهم آورده، بین عرب‏هایی که خویشاوندان تواند و تو را گزیده‌‏اند پخش می‏کنی، به خدایی که دانه را شکافته و جاندار را آفریده اگر این سخن راست باشد، نزد من، رتبت خود را فرود آورده باشی و میزان خویش را سبک کرده‌‏ای. پس حق پروردگارت را خوار مکن و دنیای خود را به نابودی دینت آباد مگردان که از جمله زیان‏کاران باشی. بدان! مسلمانانی که نزد تو و ما به سر می‏برند، حقشان از این غنیمت یکسان است برای گرفتن آن نزد من می‏آیند، حق خود را می‏گیرند و باز می‏گردند.[8]
آن حضرت در ابتدا امامت ظاهری خود به عمار و عبیدالله‏ بن‏ ابی‏ رافع و ابوهیثم ‏بن‏ تیمان، مأموریت داد بیت‏ المال را به مساوات تقسیم کنند و به آنان فرمودند:
«اِعدِلُوا بَینَهُم وَ لا تَفضلُوا أحَداً عَلَی أحد»؛[9] عادلانه تقسیم کنید و کسی را بر کسی برتری ندهید.
آنان با محاسبه اموال و سرشماری مردم مشخص کردند که به هر نفس سه دینار می‏رسد و امام(ع) نیز به همگان یکنواخت و مساوی داد.[10]
برخی اشراف قریش و رانت‏خواران جامعه از دریافت سهمی مساوی با سهم مسلمانان فقیر ناراحت شدند و سیاست‏مداران زمانه نیز از جدایی اینان و پیوستن‏شان به معاویه نگران شدند، ازاین‏رو، به امام(ع) پیشنهاد دادند به اصطلاح سبیل‏شان را چرب کند. حضرت فرمود: «آیا به من پیشنهاد می‏دهید تا در پی پیروزی خود به وسیله جور و ستم‌کردن به ملت و رعیتم باشم؟ سوگند به خدا که به چنین چیزی نزدیک نشوم تا آن‏گاه که شبانه‏روزان از پی یک‏دیگر آید و تا هنگامی که ستاره‏‌ای در آسمان به دنبال ستاره دیگر بر آید. اگر این مال از آن خود من بود بی‏گمان، همگان را برابر می‏داشتم و مساوی می‏دادم، تا چه رسد که این دارایی، از آن خودشان و دارایی خدایی و بیت‏المال است».[11]


مقبولیت تبعیض‌‏ها


در زمان خلفای پیش از امام(ع) بسیاری از سران و متنفذان به بهانه‏‌هایی، از بیت‏المال سهم مضاعف و چند برابر می‏بردند؛ عربیت، شرکت در جنگ بدر و...، صحابی یا قریشی‌بودن، سابقه در اسلام و... همگی دلیلی بر مشروعیت زیاده‏خواری‏ها بود. در عصر خلیفه سوم نیز علاوه بر این سنت سیئه قرابت فامیلی با خلیفه و اموی‌بودن، مجوز غارت‏گری و رانت‏خواری شده بود و این کارهای خلاف و منکر به عنوان رویه صحیح و معروف وانمود و ارزش‏های اسلامی دگرگون می‏شد.
امیرالمؤمنین(ع) به دلیل پیروی از قرآن و سیره نبوی، این تبعیض‏ها را باطل اعلام کرد و در بخشی از خطبه‌ای که پس از بیعت همگانی در روز دوم خلافت ظاهری خویش ایراد کرد فرمود:
... مبادا زورمندان و ثروتمندان که در نعمت و عافیت دنیا غرق شده‌‏اند فریاد کنند. مبادا آنان که بوستان‏ها آراسته‌‏اند و نهرها را به سوی بوستان‏ها چرخانده‏‌اند و بر اسبان راهوار سوار شده‌‏اند و کنیزکان زیبا در خانه‌ها دارند چون آنان را از کارهایی که می‏کردند باز دارم و تنها حقوق مشروعشان را به ایشان بپردازم این کار را بر خود ننگ و عار بدانند و خشمگین شوند و اعتراض کنند و فریاد بر آرند که پسر ابوطالب ما را از حقوقمان محروم ساخت.
آگاه باشید هر کس از مهاجران و انصار از اصحاب رسول خدا(ص) که خود را به سبب مصاحبت با پیامبر، برتر از دیگران می‏بیند باید بداند که برتری آشکار و نیّر برای روز جزاست و نزد خدا و اجر و پاداش آن را خدا خواهد داد. هر کس دعوت خدا و رسول را اجابت کرده باشد و ملت ما را تأیید کند و دین ما را بپذیرد و قبله ما را قبله خود بشناسد از حقوق اسلامی برابر، برخوردار می‏شود و حد و حدود اسلامی یکسان بر او جاری خواهد شد. شما همگی بنده خدایید و این اموال از آن خداست که باید با سهم برابر میان شما تقسیم شود. هیچ‏کس را در آن بر دیگری برتری نیست و به تقواپیشگان فردا در نزد خدا نیکوترین جزا و برترین پاداش داده خواهد شد.[12]
مورد دیگری که عدالت در برخورد متساوی، جلوه می‏کند منصب قضاوت است. امام علی(ع) می‏فرماید:

«مِن أفضلِ الاختیارِ وَ أحسنِ الاستِظهارِ أن تَعدِلَ فِی القَضاءِ وَ تُجرِیهُ فی الخاصةِ و العامِة عَلَی السِّواءِ»؛[13] از برترین گزینش‏ها و بهترین پشتیبان‏ها این شیوه است که در قضاوت، عدالت را به کار بندی و آن را در بین خواص و عموم مردم، یکسان اجرا نمایی.
مورد دیگر رفتار زمامداران و کارگزاران با ملت است. درست است که در دیدارها و معاشرت‏ها، داد و ستد مالی در کار نیست، ولی همان‏گونه که لابی‏گری و کارچاق‏کنی و رایزنی‏هایی صورت می‏گیرد و مقدمه‌‏ای می‏شود برای اقدامات خوب یا بد بعدی، همین امور ممکن است با زبان اندام، عملی شود. ازاین‏رو، حضرت علی(ع) در نامه 46 نهج ‏البلاغه ـ که گفته‏‌اند مخاطبش مالک اشتر است ـ می‏نویسد:
«... وَ آسِ بَینَهم فِی اللحظةِ و النظرةِ وَ الإشارةِ وَ التَّحیةِ، حَتّی لَایَطمَعَ العُظَماءُ فی حَیفك وَ لَایَیأسُ الضُعَفاءُ مِن عَدلِكَ»؛[14]

مساوات را در میان آن‏ها حتی در مشاهده و نگاه‏کردن با گوشه چشم و اشاره‏کردن و تحیت و تعارفات رعایت کن تا زورمندان در نقض عدالت به نفع خودشان طمع نورزند و ضعیفان از عدالت تو مأیوس نشوند.
این از امتیازهای اسلام است که قاضی یا زمامدار وظیفه دارد در برخورد با مراجعان همه را به یک چشم بنگرد. اگر احترام می‏کند و برمی‏خیزد یا تحیت و پاسخ سلام می‏دهد و... مساوی اقدام کند، حتی نباید به بعضی با تمام چشم و به برخی با گوشه چشم نگاه کند، زیرا این امر سبب می‏شود که همه حساب خود را بکنند و بدانند جایی که در این امور جزئی و ساده، عدالت و مساوات رعایت می‏شود نباید انتظار داشت در امور مهم تبعیض رخ دهد.


خودآزمایی


1- عادل‏‌ترین مردم کیست؟
2- در کدام موارد عدالت در برخورد متساوی، جلوه می‏کند؟

 

پی نوشت ها


[1]. صدوق، الامالی، ص27، ح4؛ معانی‌‏الاخبار، ص195 و محمدی ‏ری ‏شهری، میزان‌الحکمه، واژه «عدل» ح12013.
[2]. متفی هندی، کنزالعمال، ص44154 و محمدی‏ ری‏ شهری، میزان‌‏الحکمه، واژه عدل، ح12017.
[3]. آمدی، غررالحکم، ح3170 و میزان‏‌الحکمه، ح12018.
[4]. غررالحکم، ح3014 و میزان‌الحکمه، ح12016.
[5]. غررالحکم، ح10841 و میزان‏‌الحکمه، ح12020.
[6]. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص208؛ شیخ طوسی، تهذیب‏‌الأحکام، ج6، ص227 و حرعاملی، وسائل‌‏الشیعه، ج18، ص156.
[7]. نهج‌‏البلاغه، نامه59.
[8]. همان، نامه43.
[9]. تمیمی‏ مغربی، دعائم‌‏الاسلام، ج1، ص384 و میرزاحسین نوری، مستدرک‌الوسائل، ج11، ص90.
[10]. همان، نقل از مصطفی دلشادتهرانی، تراز حیات، ص54.
[11]. نهج‌‏البلاغه، خطبه 126.
[12]. ابن‏ ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج7، ص37. ر.ک: کلینی، الکافی، ج8، ص360؛ شیخ طوسی، الامالی، ج2، ص338 و مجلسی، بحارالانوار، ج32، ص16 ـ 29.
[13]. لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص471، نقل از مصطفی دلشاد، تراز حیات، ص58.
[14]. نهج‌‏البلاغه، نامه 46 و ناصر مکارم ‏شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ج10، ص247 ـ 254.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: