بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۱۸
از آن چه پیرامون بحث «انتظار» ذکر شد، پاسخ ایراد دیگری نیز روشن میگردد و آن این که عدّهای میگویند: اگر شرط ظهور آن مصلح بزرگ پر شدن زمین از ظلم و فساد است، پس چرا ما در این عصر و زمان، با فساد مبارزه کنیم و با ظلم و ستم بجنگیم؟ یا امر به معروف و نهی از منکر نماییم و آن انقلاب بزرگ را با این عمل به تأخیر افکنیم؟ نه تنها نباید در جهت اصلاح گام برداشت بلکه برای تسریع آن ظهور، باید به فساد بیشتر کمک نمود، تا شرط ظهور آن مصلح بزرگ زودتر تحقّق یابد!
این سخن را میتوان به شکل دیگری تشریح کرد که مکمّل بحث گذشته در مسألهی تخدیری بودن انتظار بوده باشد به این بیان که میگویند:
انتظار ظهور، نه تنها مانع مبارزه با ظلم و فساد نمیشود بلکه مردم را به همکاری با ظالمان و ستمگران تشویق میکند و این خود موهبت بزرگی برای استعمار و استعمارگران خواهد بود که استعمارشدگان با دست خود زنجیر را به گردن خویش افکنند!.
ولی همانطور که اشاره کردیم این یک نوع سفسطه و مغالطهی خطرناکی است که از تحریف مفهوم انتظار سرچشمه میگیرد زیرا:
همانطور که گفتیم در چنین انقلابی، تماشاچی و بیطرف وجود ندارد و در واقع در هیچ یک از انقلابهای اصلاحی، بیطرف مفهوم ندارد، خواه در مقیاس جهانی باشد یا مقیاس منطقهای، زیرا اگر به سود اجتماع باشد همهی افراد متعهّد، وظیفه دارند در آن شرکت کنند.
بنابراین اگر ما به ظلم و فساد کمک کنیم، بیشک در صف مخالف قرار خواهیم گرفت؛ مگر نه این است که ظهور مصلح جهانی برای ریشهکن ساختن ظلم و ستم از کرهی زمین است؟
به تعبیر دیگر معقول نیست ما به تسریع انقلابی کمک کنیم که خود جزو تصفیهشدگان آن خواهیم بود و این مانند آن است که آتشی برافروزیم که پس از شعلهور شدن دامن خود ما را خواهد گرفت.
بنابراین اگر میخواهیم صف خود را از هماکنون مشخّص کنیم و جزو عناصر مصلح باشیم، باید از هماکنون حساب خود را از فساد جدا سازیم، که به ظلم و ستم کمک کردن، اگر آن انقلاب را تسریع کند مجازات ستمکار را نیز تسریع خواهد کرد.
بر خلاف آن چه بعضی تصوّر میکنند، آن چه برای تسریع ظهور مصلح جهانی لازم است، وجود ظلم و فساد در سراسر زمین نیست، بلکه آمادگی و تشنگی لازم است. البتّه نمیتوان انکار کرد که افزایش ظلم و فساد یکی از علل آمادگی و تشنگی خواهد بود، چون هنگامی که مردم جهان ثمرهی تلخ و شوم تبعیضها و بیعدالتیها را بچشند، ناراحت میشوند و در جستجوی طریق اصلاح و یافتن یک مصلح جهانی گام بر میدارند.
همه از ظلم و ستم خسته شده / رهروی راهبری میجویند!
مردم جهان به تدریج این حقیقت را در مییابند که وجود حکومتهای مختلف و کشورهای متعدّد، سرچشمهی غالب تصادمها، رقابتهای ناسالم، جنگها و خونریزیها است و همین موضوع آنها را متوجّه تشکیل «حکومت واحد جهانی» خواهد کرد، تا در پناه آن به این تصادمها و کشمکشها پایان داده شود و به تدریج متوجّه میشوند که مسابقهی تسلیحاتی به خصوص در میان قدرتهای بزرگ که بیشتر سرمایههای انسانی و اقتصادی واحد جهان را به خود اختصاص داده و نتیجهی آن، ویرانی باقی ماندهی سرمایه هاست، در درجهی اوّل از فقدان حکومت واحد جهانی سرچشمه میگیرد؛ چرا که اگر جهان دارای یک حکومت و قانون باشد، تنها نیروی محدودی برای برقراری نظم لازم است و این همه انسانهای فعّال و سرمایههای هنگفت، در مسیر تخریب جهان قرار نخواهند گرفت، بلکه همه در طریق عمران و آبادی به کار خواهند افتاد.
نتیجه این که، هستهی اصلی زمینهسازی برای ظهور انقلاب، آمادگی و آگاهی از عواقب وضع نابسامان امروز دنیاست، نه این که وجود ظلم و فساد هدف اصلی باشد.
بنابراین منتظران واقعی مهدی(ع) باید تمام کوشش و تلاش خود را در بالا بردن سطح آگاهی مردم جهان به کار برند و عواقب دردناک وضع موجود را به آنها تفهیم کنند و لزوم دگرگونی سریع را در سرحدّ یک امر ضروری گوشزد نمایند، نه این که خود در مسیر ظلم و ستم گام نهند.
موضوع قابل توجّه این که، اگر بتوان حتّی بدون عالمگیر شدن ظلم و فساد، مردم جهان را متوجّه لزوم چنان جنبش اصلاحی کرد و هدف اصلی را که آمادگی است فراهم نمود، شرط ظهور آن مصلح بزرگ جهانی حاصل شده است و نیاز به کمک به توسعهی فساد نیست.
این حقیقت را میتوان به شکل دیگری نیز بیان کرد که در دنیای کنونی جنگ، خونریزی، استعمار، تبعیض و فساد به اندازهی کافی وجود دارد و آن چه در دنیا کم است مسألهی آگاهی برای چنان برنامهای است و باید برای این هدف کوشش و تلاش کرد. عامل فساد در دنیا فراوان است و جهان را پر از ستم کرده یا خواهد کرد، آن چه کم است، افرادی است که مردم را آگاه و بیدار و برای آن برنامهی بزرگ آماده کنند.
شکّی نیست که اگر گوشهای از پایههای عمارتی ویران شود، آن را تعمیر میکنند ولی اگر تمام پایهها رو به ویرانی گذارد، همهی عمارت را نوسازی میکنند، امّا تنها ویرانی عمارت، برای شرکت ساکنان در نوسازی آن کافی نیست، بلکه آن چه مهم است آن است که آنها از این ویرانی آگاه شده و عواقب آن را دریابند.
ما هرگز وظیفه نداریم که باقیماندهی عمارت را بر سر آنها خراب کنیم، بلکه وظیفه داریم آنها را از خطرات کنونی باخبر سازیم تا برای نوسازی آماده شوند و یا اگر کسی برای نوسازی آن آستین بالا زند و پیشقدم شود به یاری او برخیزند.
در مورد یاران مهدی(عج) در روایات چنین میخوانیم:
أنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُؤتَی قُوَّةَ أرْبَعِینَ رَجُلاً وَ انَّ قَلْبَهُ لَاَشُّدُ مِن زُبرِ الحَدِیدِ وَ لَوْ مُرّوا بِجِبَالِ الحَدِیدِ لَقَطَعُوهَا؛[1]
از این حدیث و مانند آن به خوبی استفاده میشود که تمام مقدّمات ظهور آن مصلح بزرگ در مسیر سازندگی پیش میرود، زیرا این حدیث میگوید:
«یاران او هر کدام به اندازهی چهل نفر قدرت و توانایی (جسمی، فکری و اخلاقی) دارند و دلهای آنها همانند قطعات آهن است (ارادههای آهنین دارند) و اگر بر کوههای آهن بگذارند آنها را قطعه قطعه میکنند»!
فلسفهی دیگر، حلّ نشدن در فساد محیط و عدم تسلیم در برابر آن است.
هنگامی که فساد محیطی را فرا میگیرد، و اکثریّت و یا جمع کثیری به آن آلوده میشوند، یأس از اصلاحات سبب میشود، افراد پاک نیز به تدریج به سوی فساد و «همرنگی با محیط» کشیده شوند، تنها چیزی که میتواند افراد صالح را به مقاومت و خویشتنداری دعوت کند، امید به اصلاح است، تنها در این صورت است که تلاش و کوششهای خود را برای نگاه داشتن خویش و یا برای اصلاح محیط، ثمربخش احساس کرده و در محیط حل نمیشوند.
و اگر میبینیم یأس ـ از رحمت خدا ـ در دستورات اسلام یکی از بزرگترین گناهان شمرده شده، یک فلسفهی آن همین است که گناهکار مأیوس، دلیلی نمیبیند که دست از ادامهی گناه بردارد و یا به فکر جبران گذشته بیفتد، او آب را از سر خویش برتر میبیند، بنابراین یک قامت و صد قامت برای او مطرح نیست.
امّا هنگامی که روزنهی امیدی برای او پیدا شد، ممکن است همان، نقطهی عطفی در زندگی او گردد و او را وادار به توقّف در مسیر گناه و کم کم بازگشت به سوی پاکی، اصلاح و جبران نماید.
بنابراین «امید» همواره یک عامل مؤثّر تربیتی در برابر افراد فاسد و یا نسبت به افراد صالح در محیطهای فاسد است و به این ترتیب میتوان گفت: «انتظار» چنان ظهوری، معتقدان به آن را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند.
از مجموع آن چه در این بحث آوردیم چنین نتیجه میگیریم که اثر تخدیری انتظار، تنها در صورتی است که مفهوم آن مسخ و تحریف شود (همانگونه که نزد جمعی از مخالفان و حتّی جمعی از موافقان چنین شده است) در غیر این صورت یک عامل مهمّ تربیت، حرکت، امید و خودسازی خواهد بود.
جالب این که از جمله آیاتی که در روایات اسلامی ناظر به مسألهی ظهور آن مصلح بزرگ معرّفی شده آیهی ذیل میباشد:
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنْکُمْ وَ عَمِلُواْ الْصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فَی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که به یقین آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد همانگونه که به پیشینیان آنها حکومت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنها پسندیده پا بر جا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل میکند آن چنان که تنها مرا میپرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت».[2]
در روایات اسلامی میخوانیم که امام صادق(ع) ذیل این آیه فرمود:
القَائِمُ وَ أصْحَابُهُ؛[3]
در حدیث دیگری میخوانیم:
نُزِلَتْ فِی المَهْدِی؛
تفسیر این آیه به قیام آن مصلح بزرگ، نشاندهندهی این حقیقت است که تنها افرادی که دارای «ایمان و عمل» صالحند میتوانند به خود نوید زندگی رضایتبخشی در حکومت او بدهند، نه آنها که با ظلم و ستم همکاری دارند و از ایمان و عمل صالح بیگانهاند.
از سوی دیگر تشبیه به اقوام گذشته که از جملهی «کَمَا اسْتَخْلَفَ» استفاده میشود باز این حقیقت را تأکید میکند که همانطور که اقوام پیشین بر اثر خودسازی، ایمان و عمل صالح توانستند حکومت صالحی را بدست آورند، نه بر اثر نشر فساد و ستم، همچنین در ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز تنها چنین کسانی پیروز خواهند بود و این خود سبب میشود که منتظران حقیقی عوامل پیروزی اقوام گذشته و پیامبران و یاران آنها را در نظر بگیرند و از آن در زندگی خود به طرز کامل اقتباس کنند.
1- اگر شرط ظهور آن مصلح بزرگ پر شدن زمین از ظلم و فساد است، پس چرا ما در این عصر و زمان، با فساد مبارزه کنیم و با ظلم و ستم بجنگیم؟
2- هستهی اصلی زمینهسازی برای ظهور انقلاب چیست؟
3- تفسیر آیهی 55 سوره نور به قیام آن مصلح بزرگ، نشاندهندهی چیست؟
[1]. بحار الانوار، ج 52، ص 327.
[2]. سورهی نور، آیهی 55.
[3]. بحار الانوار، ج 13، ص 14.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت