فصل سوّم: صبر
وَاصْبِرُوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛[1]
و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است.
یکی از دستورهای مهمّ اسلام، داشتن صبر است. مادیگرایان، امروزه به این حقیقت و توصیهی اسلام خُردهگیری کرده، میگویند: اسلام معتقد است مردم ستم کشیده و مظلوم باید هرگونه ستم را تحمل نمایند و در برابر ظلم ظالمان به امید ثواب و پاداش، هیچ مقاومتی ننمایند! پس اسلام، صبر را به نفع اغنیا و ضرر فقرا قرار داده، بلکه اصلاً دین همیشه به نفع طبقهی ثروتمند و قوی بوده و وعدهی بهشت و دوزخ نیز برای ساکت کردن و دلخوشی ضعیفان بوده است! در پاسخ به چنین تصور اشتباهی ابتدا ضرورت دارد معنای صبر را به صورت دقیق وارسید تا معلوم شود کلام اینان پوچ و باطل است. صبر؛ یعنی ثَبات نفس، استقامت و پافشاری در راه مقصود و مقاومت در برابر حوادث. پیامبر اسلام(ص) فرمود:
صبر بر سه قسم است: صبر بر معصیت، صبر بر طاعت و صبر بر بلا.[2]
علمای اخلاق نیز گفتهاند: انسان دارای دو قوّه است؛ قوّهای که پیوسته او را به نیکی و خیر و صلاح دعوت مینماید و قوّهای دیگر که همواره او را به انجام کارهای بد وا میدارد و کار بد را در نظر او خوب جلوه میدهد. بنابراین، در آدمی که غنی است، دو قوّه وجود دارد؛ قوّهای میگوید: تو کوشش کن و مال پیدا کن؛ از هر راهی، گر چه با ظلم و ستم باشد و دیگران بیچاره شوند. به احدی هم کمک نکن و برای آینده فرزندانت ذخیره کن. قوّهی دیگر، مقابل این را میگوید؛ یعنی در وجود او ندا میدهد که تو حق نداری مال را از هر راهی که میسر است به دست آوری، ظلم نکن، مال یتیم و بیوهزن را نخور، دزدی نکن، احتکار نکن، سبب گرانی نشو، در خرج کردن افراط و اسراف نکن و امین باش.
همانگونه که در شخص فقیر نیز دو قوّه موجود است. یکی میگوید تو گرسنه و بیچاره هستی، پس دزدی کن، رشوه خواری کن، تقلّب (نادُرستی) و چاپلوسی نما. اصلاً مال فلان ثروتمند بر تو حلال است و در مقابل، قوّهی دیگر میگوید امین باش، دزدی نکن، با عفت و نجابت صبر پیشه کن، کار و کوشش کن تا غنی شوی. همچنین در جوان نیز دو قوّه هست. یک قوّه میگوید برو دنبال هوای نفس؛ از هر راهی که باشد و هرطور که میشود، از جوانی خودت استفاده کن. خلاصه شیطان آن قدر او را تشویق میکند که تا لب پرتگاه و نیستی کشیده شود، سپس او را به هر عمل زشتی وادار میکند تا عاقبت او را مریض و رنجور و بدبخت گرداند. قوّهی دیگر او میگوید صبر کن و دنبال ناموس مردم نباش. به نامحرم نگاه نکن، گِرد شهوت نگرد و عفیف و نجیب باش. صبر کن تا زمانِ ازدواجت نزدیک شود. بنابراین، آیا بدون صبر میتوان خود، خانواده و جامعه را اداره کرد؟ آیا با آشوب و عجله میتوان امور را پیش برد؟ اگر صبر نباشد، کجا میتوان جلوی نفس امّاره و خواهشهای بیجای نفسانی را گرفت؟ جوان چگونه میتواند با وجود مهیابودن مسائل شهوانی، جلوی خودش را بگیرد؟ یا چگونه یک فرد غنی و صاحب نفوذ میتواند در برابر وسوسههای شیطان استقامت کند؟
اگر صبر نباشد، آدمی چگونه میتواند از خواب خوش برخیزد و نماز بخواند یا در روزهای گرم تابستان، تشنگی و گرسنگی را تحمل کند و روزه بگیرد؟ اگر صبر نباشد غنی چگونه طاقت میآورد مال عزیزش را که با هزار دردسر و چه بسا دوز و کلک پیدا کرده در راه خدا به فقرا انفاق نماید و حقوق واجبش را ادا نماید؟ اگر صبر نباشد، انسان چگونه میتواند با گرفتاریهای روزانه و شداید و مشکلات، مقابله نماید و خود را نبازد و به زندگیاش ادامه دهد؟ بنابراین، کجای اسلام آمده که مردم زیر بار ظلم بروند و صبر کنند! اسلام میگوید: هم ظالم و هم مظلوم در قیامت مؤاخذه میشوند. پس این حرفها از روی جهالت و نادانی به احکام دین است؛ واقعاً جای بسی تأسف و خجالت است که کسی مدعی اسلام باشد، ولی از احکام آن اطلاعی نداشته باشد.
صبر، تلخ آمد ولیکن عاقبت / میوهی شیرین دهد پُر منفعت[3]
اینکه در قرآن کریم[4] و روایات این قدر بر صبر کردن توصیه شده برای این است که صبر، ایمان است.[5] پیامبر اکرم(ص) فرمود:
صبر، گنجی است از گنجهای بهشت و کسی را که صبر نیست، ایمان نیست.[6]
همچنین حضرت علی(ع) فرمود:
نسبتِ صبر به ایمان، مثل نسبتِ سر است به بدن.[7]
امام صادق(ع) نیز میفرماید:
چون بندهی مؤمن، داخل قبر شود، نمازهایش به طرف راستش و زکاتش به طرف چَپ و عمل بد بر او سایه افکند و صبر در کناری قرار میگیرد. چون دو مَلَک موکل بر او داخل شوند، صبر به نماز و زکات میگوید: متوجه صاحب خود باشید و اگر عاجزید، من او را کفایت مینمایم.[8]
پس باید در فواید صبر و آثار مخرَب جَزَع و بیتابی، تأمل و در کلمات معصومین(ع) دقت کرد. در روایتی آمده است که: خداوند عالم فرمود:
هرگاه بلایی را به بندهی خود ـ در بدن یا مال یا فرزند او ـ مقدر نمایم و او صبر نماید آن هم صبر جمیل، من از او در قیامت، شرم دارم که برای سنجش اعمالش ترازویی نصب نمایم.[9]
خداوند عالم به رسول خود فرمود:
پس صبر پیشه کن، همانگونه که رسولان صاحب عزم و اراده، صبر پیشه کردند.[10]
در این میان صبر حضرت ایوب بر بلایای فراوان و حضرت یعقوب در فِراقِ یوسف، مثال زدنی است. اما پیامبر اسلام(ص) میفرماید:
هیچ پیامبری آنگونه که من اذیت شدم [و در راه خدا صبر کردم]، اذیت نشد.[11]
عدهای جاهل در جنگ اُحُد، دندان مبارکش را شکستند و پیشانی نورانیاش را به سنگ جفا شکافتند.
در شعب ابیطالب، چه بر آن حضرت و عدهی اندک مسلمانان گذشت! با وجود این حال در جنگها چه استقامتی به خرج دادند. اگر صبر نبیّ اکرم و اصحابشان نبود چیزی از اسلام باقی نمانده بود. با اینکه کفار، قصد کشتنش را داشتند از دعوت مردم به اسلام دست بر نداشت. از دست ابوجهل و ابولهب و اُمّ جمیل و عامر بن طفیل و نضر بن حارث و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و اسود بن مطلّب و دیگران چه صدماتی را که متحمل نشد، اما صبر پیشه کرد. مسلمانان چه کشیدند؟ آنها را زره بر تن در آفتاب نگاه میداشتند تا مجبور شدند وطن مألوف خود؛ یعنی مکهی معظّمه را ترک کنند و به «حبشه» هجرت نمایند. کفار، قصد قتل نبیّ اکرم و سایر مسلمانان را کردند، چون ابوطالب از این موضوع اطلاع پیدا کرد آل هاشم و عبدالمطلّب را با زن و فرزند در درهای به نام شِعب، جای داد و حمزه و علی(ع) به پاسداری و محافظت از آنها مشغول شدند. سه سال در شعب بودند؛ کفار هم عهد کردند با آنها داد و ستد نکنند. هر که از شعب بیرون میشد او را اذیت میکردند. لذا جز اوقات حج از شعب، بیرون نمیشدند. گاهی فریاد اطفال از گرسنگی بلند میشد. با همهی اینها صبر کردند تا اسلام را به این درجه و جایگاه رسانیدند. بالاخره نبیّ اکرم مجبور شد هجرت کند. چه صدمات و زحماتی را در جنگ و غیر جنگ متحمل شدند، اما از دینشان دست برنداشتند.[12] این است معنای صبر، لذا مفسرین، آن را به روزه معنا کردهاند،[13] چون روزه، مجاهده با نفس و استقامت و کفِّ نفس است. اصلاً یکی از حکمتهای تشریع روزه همین تمرین نفس بر استقامت و پافشاری است.
محمد بن ابی عُمَیر به امام کاظم و امام جواد و امام رضا(ع) خدمت نمود و در دوران حیات، 94 کتاب، تصنیف کرد. محنت او در زمان هارون الرّشید و مأمون زیاد بود، چون او را سالها حبس کردند و تازیانهها زدند تا قضا را بپذیرد و اسم شیعیان و پیروان اهل بیت را بگوید، اما نگفت. روزی او را صد تازیانه زدند؛ چندان بیطاقت شد که نزدیک بود نام شیعیان را بگوید، ولی صدای محمد بن یونس را شنید که میگوید:
ای محمد بن ابیعُمیر! موقف خود را در پیشگاه خداوند به یاد آر![14]
لذا نام نبرد. او برای استقامت خود، بیش از صد هزار درهم ضرر مالی کرد و چهار سال در زندان ماند.[15]
آوردهاند: «انوشیروان» بر «بوذرجمهرِ» حکیم، غضب آورد و او را در جایی تاریک، حبس کرد. پس از چند روز کسی را فرستاد تا از حالش مطّلع شود. آن شخص، او را گشادهرو و آرمیده دید، گفت: تو در این سختی، خوش هستی! گفت: من معجونی درست کردهام از شش چیز و آن را استفاده میکنم! از او تقاضا کرد تا یادش دهد. گفت: یکی: اعتماد به خدا، دوم: هر چه مقدر شده خواهد شد. سوم: صبر بهتر از هر چیز است. چهارم: اگر صبر نکنم، چه کنم؟ پنجم: شاید مصیبتی بدتر از این وارد شود ششم: از این ساعت تا ساعت دیگر فَرَج است.[16] چون به کسرا، خبر دادند دستور داد او را با احترام بیرون آورند.[17]
از «احنف» پرسیدند: از خود حلیمتر دیدهای؟ گفت: من حلم را از قیس بن عاصم آموختهام. روزی نزد او رفتم با مردی سخن میگفت، برادر او را دست بسته آوردند و گفتند: پسرت را کشتهاند. قیس سخن خویش قطع نَکرد، بعد از فَراغ، به پسر دیگرش گفت: دستهای برادرت را باز کن و او را دفن نما. سپس دستور داد مادر مقتول را صد شتر دادند تا حزن او اندک شود.[18] اگر صبر نبود، واقعاً میتوانست چنین عمل کند؟ اگر صبر نبود، کجا اباعبدالله و اصحاب و زنان کاروان میتوانستند به این درجات نایل شوند؟ اگر صبر نبود زینب کبرا(س) چگونه میتوانست بعد از حادثهی کربلا و واقعهی عاشورا با از دست دادن عزیزان خود، کاروان اُسَرا را هدایت کند و کاخ ظلم بنیامیه را ویران نماید؟
1- انواع صبر را نام ببرید.
2- صبر به چه معناست؟
[1]. انفال، آیهی 46.
[2]. کلینی، الکافی، ج2، ص91.
[3]. مولوی، دوازده هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آنها، ص 687.
[4]. ر. ک: بقره، آیات 45، 151 و 153؛ آل عمران، آیه ی186؛ کهف، آیهی 28؛ نحل، آیهی 127؛ یوسف، آیهی 90؛ مدثر، آیهی 7؛ دهر، آیهی 12؛ طور، آیهی 48 و... .
[5]. «لَمّا سُئِلَ عَن رَسول الله(ص) مَآ الاِیمانُ؟ ـ : الصَّبْرُ» (منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 692، ح 3436؛ به نقل از: مسکّن الفؤاد).
[6]. فیض کاشانی، محجّة البیضاء، ج7، ص107.
[7]. نهج البلاغه، حکمت 82: «... فَاِنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمانِ کَالرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ».
[8]. کلینی، الکافی، ج1، ص90، ح8.
[9]. محمدمهدی نراقی، جامع السّعادات، ج3، ص288.
[10]. «فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (احقاف، آیهی 35). خداوند در آیهی سیزدهم سوره شوری، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد را، پیامبران صاحب کتاب و شریعت (پیامبران تشریعی) میخواند؛ که بر اساس روایاتی چند از جمله: حدیث امام صادق(ع) در: مجلسی، بحارالانوار، ج11، ص56، همان پیامبران اولواالعزم هستند.
[11]. «ما اُوذَی نَبِیٌّ مِثلَ ما أوذِیتٌ» (مجلسی، بحارالأنوار، ج39، ص56).
[12]. ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص63.
[13]. در آیهی: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَ...» (بقره، آیهی 45 و 156).
[14]. «یا محمد بن ابی عمیر اذکر موقفک بین یدی الله» (حرّ عاملی، وسائلالشّیعه، ج20، ص310).
[15]. ر.ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص 80 ـ 83.
[16]. .ر.ک: مولوی، دوازده هزار مثل فارسی...، ص 78 ـ 79.
[17]. الدّیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص127.
[18]. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج3، ص1294.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت