فصل چهارم: نیّت
اسلام و ایمان هر فرد بسته به نیتی است که با آن، کردارهای خود را انجام میدهد. اسلام، ارزش هر کاری را به نیت میداند و در همین راستاست که پیامبر گرامی اسلام فرمود: نیت مؤمن، بهتر از عمل اوست.[1]
وَلا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ باِلغَدوةِ وَالعَشِی یُرِیدُونَ وَجْهَهُ؛[2]
و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن.
اعمال انسان به واسطهی اختلاف قصد و نیّت، مختلف میشود. لذا در برخی واجبات مثل نماز، قصد قربت لازم است. اسلام، دین صوری و ظاهری نیست، بلکه دین حقیقت و واقعیت است و فقط به ظاهر نظر ندارد، بلکه به نیت و قصد اشخاص نیز نظر دارد؛ گو اینکه اگر شخصی اعمال ظاهری را به جا آورَد و شهادتَین را بر زبان جاری کند از مسلمانان محسوب میشود و احکام اسلام بر او جاری است؛ یعنی پاک است و میتواند طبق آیین اسلام ازدواج کند، اما صِرف اسلام ظاهری، سبب رستگاری و نجات انسان نخواهد بود، بلکه اگر مسلمان، اعمالش را برای خدا به جا آورَد و شهادتَین را از روی ایمان ادا کند رستگار است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
منحصراً اعمال به نیّات آن است و برای هر شخص آن چیزی است که قصد نموده است؛ پس کسی که هجرت کند به سوی دنیا برای به دست آوردن آن، یا به سوی زنی برای بهرهگیری از او، پس هجرتش به سوی همان است که برای آن هجرت کرده است.[3]
شاید در این دنیا، صورت ظاهر مفید باشد؛ اما در آخرت، دیگر فایده ندارد. کسی که نماز میخواند یا در نماز جماعت شرکت میکند یا سایر عبادات را به جا میآورد اگر برای خدا و از روی ایمان و خلوص به جا آورَد، به حالش مفید خواهد بود، ولی اگر اعمالش برای دنیا باشد و بخواهد مردم او را خوب بدانند و به او اطمینان کنند تا بتواند خوب کسب و تجارت کند و تشنهی تمجید و تعریف دیگران باشد، بهرهی او از این عمل فقط همینهاست و در روزی که سرایر و نیّتها ظاهر شود، نمیتواند منتظر ثواب اخروی باشد. در حدیثی آمده است:
خداوند به شکل شما و اموالتان نگاه نمیکند؛ بلکه به دلها و اعمال شما توجه مینماید.[4]
چون آخرت دیگر جای این حیلهبازیها و ظاهرسازیها نیست بلکه جای عمل و واقعیت است. خداوند متعال در این دنیا به این عبادات دستور داده، نه فقط برای ظاهر، بلکه برای کمال نفس، ازاینرو، بدون نیّت خالص، کمال نفس حاصل نخواهد شد. همچنین در روایتی آمده:
شخصی در جنگ میان مسلمانان و کفار کشته شد. مردم گفتند: خوشا به حالش! چه سعادتمند شد که در رکاب رسول خدا(ص) به شهادت رسید. رسول اکرم(ص) برای اینکه مردم را از مسئلهی مهمّ اخلاص در عمل و اصلاح نیّت آگاه سازد، فرمود: نه: شما نمیدانید؛ او قتیل الله نشد، بلکه «قتیل الحِمار» شد! کشتهی راه خدا نشد، کشتهی راه الاغ شد. الاغی را در لشگر دشمن دیده بود، برای اینکه آن را تصاحب کند، گفت: حالا که مسلمانان به میدان جنگ میروند، ما هم میرویم و میکشیم و اموال میآوریم و غنیمت نصیبمان میشود و الاغ را هم برای خود میگیریم. آری، او برای حمار آمده بود و کشتهی آن شد!.[5]
بنابراین، مؤمن باید نیّتش را خالص کند و همتش را بلند گرداند. همواره مواظب نیّت و اندیشههای خود باشد و نگذارد فکر بد به درونش وارد شود. نفس او پاک باشد و پیوسته فکر و تصمیم نیکو بگیرد. امام صادق(ع) میفرماید:
بندهی مؤمن فقیرمیگوید: خدایا! به من رزق و روزی عطا کن تا با آن فلان کار خیر را انجام دهم. هنگامی که خدا به صدق نیّت او آگاه میشود برای او همان اجری را مینویسد که اگر آن کار را انجام میداد، مینوشت. خداوند کریم و واسع است.[6]
در صدر اسلام به حسب ظاهر عدهی مسلمانان زیاد بود، ولی در بین آنها منافق و کسانی که به منظور دنیا، مدعی ایمان بودند نیز زیاد بود و علت غصب کردن خلافت علی(ع) نیز همین بود. البته ما اکنون در مقام پرداختن به این موضوع نیستیم.
ابن عباس میگوید: به خدا قسم ابوسفیان منافق بود. یکی از علائم نفاقش این که چون کور شد یک روز در مجلسی نشسته بودیم که علی بن ابی طالب هم حاضر بود. مؤذن گفت:
اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُه وَ رَسُولُه. ابوسفیان پرسید: کسی در مجلس هست؟ گفتم: نه. گفت: ببین این مرد هاشمی اسم خود را کجا قرار داده! علی فرمود: خدا دیدهی تو را گریان کند. و ابوسفیان گفت: خدا بگریانَد دیدهی کسی را که به من گفت کسی در مجلس نیست و مرا بازی داد. همین ابوسفیان است که در مجمع خصوصی اموی میگوید:
من سوگند یاد میکنم به آنچه به آن عقیده دارم که نه عذابی در کار است و نه حسابی، نه بهشتی هست و نه جهنمی و نه قیامتی.[7]
پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از غزوهی تبوک فرمود:
همانا در مدینه کسانی را ترک کردیم که هیچ دره ورودخانهای را طی نکردیم، مگر اینکه آنها با ما بودند، آنها را عذر باز داشته بود.[8]
همچنین حضرت صادق(ع) به نقل از پیامبر اکرم فرمود:
نیّت مؤمن بهتر از عمل او و نیّت کافر بدتر از عمل اوست و هر کس مطابق نیّت خود عمل میکند.[9]
این روایت از روایات مشکل است و معانی مختلفی برای آن بیان شده است. بعضی گفتهاند سبب ترجیح این است که نیت، سرّی و پنهان است و از اعمال قلب میباشد و غیر از خدا کسی از آن مطّلع نیست و فعل سرّی، افضل است. لازمهی حدیث این است که نیّت تفکر، افضل از تفکر باشد. بعضی گفتهاند: سبب ترجیح این است که «نیّت تا آخر عمل، استمرار دارد، ولی خود عمل معلوم نیست به آخر برسد». این هم احتمال ضعیفی است، زیرا حاصل معنا این میشود که عمل کثیر، بهتر از عمل قلیل است. بعضی گفتهاند: مراد این است که نیّت بهتنهایی، بهتر از عمل تنهاست؛ این هم از حدیث بعید است، چون عمل بدون نیّت و قصد، خیری ندارد. شاید مراد این باشد که هر عبادت و عملی که مرکب از نیّت و عمل باشد، از عمل بهتر است؛ یعنی اثر آن در تحصیل مقصود زیادتر است، زیرا مقصود از عبادات، تکمیل نفس و صفای قلب و انس با پروردگار است و نیّت خوب، غذای روح است و سبب میشود نفس به غیر خدا توجه نکند و از تمام دل مشغولیهای دنیوی فارغ باشد و با پروردگار انس بگیرد که دوست و محب خدا بودن، مقام بلندی است. پس هر چه بیشتر نیّت خوب کند، اعمال او بهتر میشود تا حدی که غیر خدا در قلب او راه پیدا نمیکند و عملی برای غیر خدا انجام ندهد، چرا که قلب در بدن رئیس و فرمانرواست. اگر رئیس اصلاح شد بقیه هم اصلاح میشوند. اعضا همگی به فرمان قلب هستند و دستورها از قلب صادر میشود. اگر قلب خوب باشد، سایر اعضا مرتکب معصیت نخواهند شد. پس مقصود اصلی در باب عبادات، اصلاح نفس و قلب است و عبادات هم به همین منظور تشریع شدهاند؛ مثل روزه که سبب ریاضت نفس است و نماز و سَجده که سبب تواضع هستند، و لذا در باب عبادات، نیت و خلوص از ریا و عُجب، شرط شده است. رسول خدا(ص) میفرماید:
در جسد بنی آدم قطعهای است ـ همین قلب صنوبری ـ که با آن نفس ناطقه رابطه دارد، اگر این قلب درست شد؛ باقی اعضا و جوارح هم درست میشود و اگر فاسد شد؛ بقیهی اعضا و جوارح هم فاسد خواهد شد.[10]
همچنین در مناجات شعبانیه آمده است:
خدایا! مرا از کسانی که رویت را از آنان برگرداندی قرار نده، و نه از کسانی که غفلتشان از بخششت محرومشان کرده. خدایا! کمال جدایی از مخلوقات را برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوی خویش روشن کن تا دیدگان دل پردههای نور را دریده و به سرچشمهی عظمت دست یابد و جانهایمان آویخته به شُکوه قُدست گردد. خدایا! مرا از کسانی قرار ده که آوازشان دادی، پس پاسخت دادند، به آنها توجه فرمودی، پس در برابر بزرگیات مدهوش شدند و با آنان راز پنهان گفتی و آنان آشکارا برای تو کار کردند.[11]
نبی اکرم(ص) نیز فرمود:
ما با حق تعالی حالاتی داریم که آن را هیچ نبی و پیامبری یا فرشتهی مقرّبی مانند جبرائیل و نه هیچ مؤمنی ادراک نمیکند.[12]
احتمال دیگری هم در روایت وجود دارد و آن اینکه چون قلب مؤمن، پاک و متوجه خداست و نفس صالح دارد و نیّت او در عبادات، بلند است و همتش عالی؛ چون در مقام عمل ممکن است به موانعی برخورد کند و موفق نشود طبق نیّتش رفتار نماید، پس نیّت او بهتر و بالاتر از عملش است؛ مثلاً مؤمن، قصد میکند نماز شب بخواند، ولی خواب یا کسالت بر او عارض میشود، یا قصد میکند نماز جماعت را هیچ وقت ترک نکند، اما موانعی پیدا میشود، یا قصد دارد اگر مالی پیدا کرد کار مردم را اصلاح کند و از مسکینان دستگیری نماید، ولی دستش تهی میشود. پس نیّت مؤمن همیشه بهتر از عمل اوست، زیرا مؤمن به خدا و روز جزا اعتقاد دارد؛ ولی کافر چون ذاتاً خبیث است همیشه نیّت شر دارد و بسیاری اوقات هم موفق نمیشود؛ مثلاً قصد دارد ـ نعوذ بالله ـ مرتکب گناهی کبیره شود یا مال دیگران را برباید و رشوه بگیرد و رباخواری و قتلِ نفس کند و مطابق هوای نفس خویش رفتار نماید، ولی در مقام عمل با موانعی برخورد میکند و موفق نمیشود طبق میل و ارادهاش عمل کند؛ پس همیشه نیّت او بدتر از عملش است. امام باقر(ع) با اشاره به همین معنا میفرماید:
نیّت مؤمن، افضل از عملش است، زیرا گاهی مؤمن اعمال زیادی را نیّت میکند، ولی نمیتواند آن را انجام دهد و نیّت کافر بدتر از عملش میباشد، چون وی هم اعمالی را نیّت میکند که نمیتواند همهی آنها را انجام دهد.[13]
1- اعمال انسان به کدام واسطه، مختلف میشود؟
2- چرا نیّت مؤمن، افضل از عملش است؟
[1]. «نیّةُ المؤمن خیرٌ مِن عَمَله» (کلینی، الکافی، ج 2، ص 85).
[2]. انعام، آیهی 52.
[3]. «إنّما الاعمالُ بالنّیات، و لکلّ امرئ مانَوی، فمن کانت هجرتُه إلی اللهِ و رسولِه فَهَجَرَتُه إلی الله و رسوله، و من کانت هجرته إلی دنیا یصیبها، أو امرأة یتزوّجُها فَهجَرْته إلی ما هاجرَ إلیه» (مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص211).
[4]. «اِنّ اللهَ لایَنظُر اِلی صُورکم وَ اَموالکُم و اِنَّما یَنظُرُ اِلی قُلُوبکم، وَ اَعمالکُم» (همان، ص248).
[5]. «إنّ رجلاً قُتِل فی سبیلِ الله و کان یُدعی قتیلُ الحمار، لأنّه قاتَلَ رجلاً لیأخذَ سَلَبهَ و حِمارَه فَقُتِلَ علی ذلک، فأُضیفَ إلی نیّتهِ و هاجَر» (محمد مهدی نراقی، جامع السّعادات، ج3، ص89).
[6]. «إنّ العبد المؤمنَ الفقیرَ لیقول یا ربّ ارزقنی حتّی أفعلَ کذا و کذا من البِرِّ من وجوهِ الخیر، فاذا عَلِمَ اللهُ تعالی ذلک منه بصدقِ نیّةٍ کَتَب اللهُ له من الأجرِ مثلَ ما یَکتب له لو عَمِلَه، إنّ الله واسعٌ کریم» (کلینی، الکافی، ج2، ص85).
[7]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص53.
[8]. «اِنّ بالمدینة أقواماً ما قطعنا وادیاً و لا وطئناً موطئاً یغیظ الکفار و لا أنفقنا نفقة و لا أصابتنا مخمصمة إلاّ شارکونا فی ذلک و هم فی المدینة قالوا: و کیف ذلک یا رسول الله، و لیسوا معنا فقال: حَبسهم العذرُ فشارَکونا بحسن ألنّیةِ» (محمدمهدی نراقی، جامع السّعادات، ج3، ص89).
[9]. «نیّة المؤمِن خیرٌ من عَمِله، و نیّةُ الکافرِ شرّ من عمله، و کلّ عامل یعمل علی نیّته» (کلینی، الکافی، ج2، ص85).
[10]. «إنّ فی الجسد لمضغةً إذا صَلُحت صَلُح لها سائرُ الجسدِ» (مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص192).
[11]. «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک، و أنِرْ ابصارَ قلوبنا بضیاء نظرنا الیک حتی تَخرِقَ أبصارُ القلوبِ حُجُبَ النورِ فَتصلَ إلی مَعدنِ العظمةِ، و تصیرَ ارواحُنا معلّقةً بعزّ قُدسِک. الهی و اجعلنی ممّن نادیته فأجابک، و لاحظتَه فصعَق لجلالک، فناجیته سرّاً و عمل لک جهراً» (همان، ج91، ص99).
[12]. «لی مَعَ الله حال لایسعه مَلَکْ مقرّب، وَ لا نَبی مُرسَل» (محمد حسین اصفهانی، انوار القدسیه، ص120).
[13]. «نیّة المؤمن أفضلُ من عَملِه و ذلک لأنّه ینوی من الخیر ما لایدرکه، و نیّة الکافر شرّ من عملِه، و ذلک لأنّ الکافر ینوی الشرّ و یأمل من الشرّ مالایدرکه» (حرّ عاملی، وسائلالشّیعه، ج1، ص54).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت