فصل پنجم: قرآن | ۱
الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ؛[1]
الر، [این] کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها [ی شرک و ظلم و جهل] به سوی روشنایی [ایمان و عدل و آگاهی] به فرمان پروردگارشان درآوری، به سوی راه خداوند عزیز و حمید.
پیشتر اشاره شد که قرآن، بهترین کتابی است که میتواند دردهای اجتماعی را درمان و سعادت بشر را تأمین نماید. گروهی از نادان و کوتهفکران ـ و به اصطلاح خودشان روشنفکران! ـ میگویند: دستورهای قرآن برای نسل گذشته و مردم جاهل و اَعراب، خوب بوده و در این زمان، قابل اجرا نیست و کهنه و مرده است. این دستورها برای مردم بادیهنشین بوده و امروزه برای مردم شهرنشین و به اصطلاح متمدن مناسب نیست! ازاینرو، ضرورت دارد اندکی دربارهی این موضوع بحث شود تا مطلب روشن گردد.
وقتی میگوییم: فلان علم مرده یا فلان قانون کهنه شده، یعنی اساس آن علم با کشفیات جدید دَرهم ریخته و بطلانش ثابت گشته است یا آن قانون با مقتضیات و احتیاجات فعلی بشر، تطابق ندارد؛ مثلاً طبّ قدیم که بنیانش بر اساس علم طبیعی قدیم بود؛ یعنی علم طبیعی قدیم که عالم را مرکّب از چهار عنصر: آب و آتش و خاک و هوا (عناصر اربعه) میدانست و مزاج آدمی را نیز مرکّب از چهار: خِلط خون و بلغم و صفرا و سودا (اخلاط اربعه).
امروزه میگویند: این علم و این ادعا مرده است، زیرا ثابت شده که عناصر عالم، منحصر در چهار عنصر نیست، بلکه در حدود 94 عنصر کشف شده و مزاج آدمی نیز مرکّب از چهار خلط نیست. یا هیئت بطلمیوس و فرضیهی ترتیب افلاک که امروزه و با پیشرفت علم بطلانش ثابت گشته است. در مقابل وقتی میگوییم فلان قانون زنده است، یعنی موادّ آن قانون امروز هم برای تنظیم زندگی و تأمین حوایج بشر کافی است. اکنون پس از این مقدمه باید نظری به دستورهای قرآن کریم بیندازیم تا ببینیم امروز نیز زنده است یا منسوخ شده؟ این مطلب، مسلّم است که دین برای اصلاح حال بشر و برای این آمده است که انسانی کامل و بیعیب و متمایز از حیوانات تربیت نماید. پس اگر تعلیمات قرآن برای این منظور، کافی باشد، زنده است و الاّ باید گفت مرده است!
تنها کتاب آسمانی که بدون کم و زیاد در دست است قرآن کریم میباشد و چون مردم آن عصر (عصر نزول قرآن) استعداد کامل یافته بودند و امراض هم بسیار بود، قرآن هم خودش را جاویدان و همیشگی معرفی میکند و چون پیامبر اسلام آخرین پیامبر خدا بودهاند لازم بوده که نسخهی درمان انسان که در کتاب او بیان میشود در خور احتیاجات روزافزون بشر باشد. قرآن باید بتواند بشر کاشف اتم و علوم حیرتآور را هدایت نماید، البته اگر در صدد اصلاح باشند. واقعاً اگر بشر دست به دامان قرآن میزد تمام دردهایش دوا میشد.
امیرالمؤمنین در وصف قرآن کریم میفرماید:
همانا قرآن پندآموزی است که در کار او فریب وجود ندارد و هدایتگری است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که دروغ نمیگوید. هیچ کسی نزد قرآن نمینشیند، مگر هنگام بلند شدن و جداشدن در او زیادت یا نقصانی ایجاد شود، زیادی در هدایت و نقصان در جهل و بیخبری او. بدانید که کسی با داشتن قرآن، نیازی و بدون آن ثروتی ندارد. پس درمان دردهای خود را از آن بجویید و برای حلّ مشکلاتتان از آن یاری بگیرید، زیرا در قرآن شفای بزرگترین دردها (کفر و نفاق و گمراهی و انحراف) وجود دارد. برای درخواست از خدا، قرآن را واسطه قرار دهید و با علاقه به قرآن (عمل به آن) به خدا نزدیک شوید. قرآن را واسطهی میان خود و مردم قرار ندهید، چون محبوبتر از قرآن در نظر خدا یافت نمیشود. آگاه باشید که قرآن شفاعتگری شفاعتپذیر و گویندهای تصدیق شده است. کسی که در قیامت، قرآن با او مخالفت کند، مخالفتش پذیرفته میشود، زیرا در روز قیامت فریادگری فریاد میزند: آگاه باشید که هر تاجری در قیامت گرفتار تجارت و عمل خود میگردد، غیر از بازرگانان قرآن، یعنی کسانی که به قرآن عمل کردهاند. پس بیایید و از بازرگانان و پیروان قرآن باشید و آن را راهنمای خود به سوی خدا قرار دهید، آن را پندگوی خویش در نظر بگیرید. هرگاه نظر شما با قرآن مخالف شد، نظر قرآن را برتر بدانید و هوای نفس خویش را در برابر قرآن متهم سازید.[2]
قرآن، حاوی برنامهی عملی زندگی است، لذا مسلمان نباید آن را فقط در قالبِ مَهر همسر و در خانهی نو بردن و وسیلهی گدایی قرار دهد! واقعاً شرمآور است. آیا قرآن فقط برای این امور نازل شده! خود قرآن کریم میفرماید:
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایهی هدایت پرهیزکاران است.[3]
الر، [این] کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها[ی شرک و ظلم و جهل] به سوی روشنایی [ایمان و عدل و آگاهی] به فرمان پروردگارشان درآوری، به سوی راه خداوند عزیز و حمید.[4]
قرآن، کتابی است که اعراب جاهل بیتمدن را به اوج رفعت رسانید.
در این نوشتار نمیتوانیم تمام دستورهای قرآن را بیاوریم، اما برای نمونه چند مورد را ذکر میکنیم.
در سورهی اسراء از آیهی 23 ـ 39، این مطالب دیده میشود: در کنار خدا، خدای دیگری قرار ندهید. پروردگار حکم فرموده که به پدر و مادر خود نیکی کنید و اگر پیر شدند، حتی به آنان اُف نگویید و با آنها به نرمی سخن بگویید و برای آنان تواضع نمایید و از زحماتشان قدردانی کنید. صلهی اَرحام کنید و حقّ بینوایان را ادا نمایید و مالتان را بیهوده صرف نکنید که مُبذرین برادران شیطانند. در صرف مال، معتدل و میانهرو باشید؛ نه زیاد بر خودتان تنگ بگیرید و نه خرجهای بیهوده نمایید. از بیم تنگدستی، اولاد خود را نکُشید. زنا نکنید. خون مردم را نریزید. گِردِ مال یتیم نگردید، مگر اینکه به نفع او باشد. به عهد خود وفا کنید، کمفروشی نکنید و تکبر نورزید.
این دستورها مربوط به یک فصل از قرآن کریم است. بار دیگر به آنها دقت کنید. در این آیات، چهار اصل که شالودهی اجتماع بر اساس آن پایهگذاری میشود بیان شده؛ اوّل: پرستش خدای یگانه که اساس وحدت را در اجتماع برقرار میسازد. دوم: احسان به پدر و مادر که روابط افراد خانواده را نیکو میکند. سوم: احسان به خویشاوندان و بینوایان که با این اصل از پیدا شدن رخنه در وحدت اجتماعی جلوگیری میشود. چهارم: اقتصاد و میانهروی در زندگی، چرا که مال در زندگی به منزلهی خون در بدن است که باید به حدّ اعتدال باشد. این اصول، ریشهی اصلاح اجتماع هستند.
آیا این قوانین برای سعادت بشر امروز، کافی نیست؟ قرآن میفرماید: «از ترسِ نداری و فقر بچههای خود را نکشید»،[5] ممکن است شما بگویید این قانون مربوط به مردم وحشی است، مردم متمدن امروز، باید بچههای خود را سِقْط کنند! در حالی که این تمدن نیست، این از وحشیبودن و بربریت هم بدتر است!
قرآن میفرماید: «زنا نکنید و بنیاد نسل و خانواده را بر هم نزنید»،[6] ولی انسان به اصطلاح متمدن امروز میگوید زنا عیبی ندارد و هزاران دختر و پسر به جای اینکه خانواده تشکیل دهند و سعادتمند زندگی کنند، ولگرد و بدبخت میشوند.
قرآن میفرماید: «از یتیم، سرپرستی کنید و مالش را تلف نکنید»[7] آیا این قانون برای ایتام گذشته بوده و برای امروز خوب نیست؟
قرآن میفرماید: «خون یکدیگر را به ناحق نریزید»[8] و «کمفروشی نکنید»[9] آیا این رهنمودها برای زندگی امروز قابل اجرا نیست و نمیتواند سعادت بشر را تأمین نماید؟ هر عاقلی تصدیق میکند همانطور که چهارده قرن قبل اینها دوای دردهای اجتماع بود، امروز نیز چنین است؛ هم بیابانی و چادرنشین را رهبری میکند و هم شهری و آسمان خراشنشین را. هم بشر عهد حَجَر را میتواند تربیت نماید و هم بشر عهد فضا را؛ به شرط آنکه بخواهند و عمل کنند. پیشرفت اسلام به واسطهی احکام روشن و نیکوی آن بوده است. اسلام بر خلاف نظر عدهای «دین سرنیزه» نیست.
پیامبر اسلام، چند نفر از بزرگان «بنی شیبان» را دید و به اسلام دعوت کرد. فرمود: شما را دعوت میکنم به وحدانیت خدا گواهی دهید و بدانید من پیامبر خدایم. یکی از آنها به نام «مفروق» پرسید: دیگر به چه دعوت میکنی؟ فرمود: بگو:
بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکُشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، نکشید! مگر به حق (و از روی استحقاق) این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.[10]
مفروق گفت: این سخن مردم عادی نیست؛ دیگر به چه دعوت میکنی؟ فرمود:
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد و از فحشا و منکَر و ستم، نهی میکند. خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکر شوید.[11]
پس دیدید که قانون قرآن، مرده نیست. این ما هستیم که مردهایم. اگر به این قوانین عمل شود سعادت، نصیب بشر میشود. انسان به واسطهی کشف فضا و اتم اصلاح نمیشود؛ کما اینکه با پیشرفت علوم، نه تنها اخلاق او بهتر نشد، بلکه جنایت و خیانت و تجاوز به حقوق دیگران در میانشان بیشتر شد. بشر باید اخلاق نیکو داشته باشد تا سعادتمند گردد و تنها راه رسیدن به آن، تمسک به قوانین قرآن است، چرا که قرآن از دروغ، غیبت، ظلم، رشوه، ربا، قِمار، تهمت، سخنچینی، گمان بد و فریب دادن دیگران، نهی میکند و ترک این رذایل؛ یعنی داشتن حیاتی سعادتمند و جامعهای سالم و آباد.
1- وقتی میگوییم: فلان علم مرده یا فلان قانون کهنه شده، به چه معناست؟
2- تنها راه رسیدن به سعادت چیست؟ چرا؟
[1]. ابراهیم، آیهی 1.
[2]. «إنّ هذا القرآن هو النّاصح الّذی لا یغشّ، و الهادی الذی لا یضلّ، و المحدّث الّذی لا یکذب، و ما جالس هذا القرآن أحد إلا قام عنه بزیاده اَوْ نُقصان: زیادة فی هُدی و نقصان من عمی، و اعلموا أنّه لَیس علی اَحد بَعد القرآن من فاقه، وَ لا لِاَحَد قَبل القُرآن من غنی، فاستشفوه من ادوائکم، و استعینوا به علی لأوائکم، فإنّ فیه شِفاء من أکبر الدّاء، و هو الکفر و النّفاق و الغی و الضّلال، فاسألوا الله به، و توجّهوا الَیه بِحُبّهِ، وَ لاتسألوا بِهِ خلقه انّه ما توجّه العباد إلی الله بمثله، وَ اعلموا انّه شافِعُ مُشفع، وَ قائل و مصدّق، و أنّه من شفع له القرآن یوم القیمه شفع فیه، و من محل به القرآن یوم القیمه صدق علیه، فانّه ینادی مناد یَوْم القیامه: ألا إنّ کلّ حارث مبتلی فی حرثه، و عاقبة عمله غیر حرثة القرآن، فَکُونُوا من حرثته، و أتباعه و استدلّوه علی ربّکم، و استنصحوه علی اَنفُسکم، و اتّهموا عَلَیه آراءکم، و استفشوا فیه أهواءکم» (نهجالبلاغه، خطبهی 176).
[3]. «ذلِکَ الْکِتابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» (بقره، آیهی 2).
[4]. «الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ» (ابراهیم، آیهی 1).
[5]. اسراء، آیهی 31.
[6]. همان، آیهی 32.
[7]. همان، آیهی 34 و انعام، آیهی 152.
[8]. بقره، آیهی 84 ـ 85.
[9]. مطففین، آیهی 1 ـ 3.
[10]. «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنَ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیاهُمْ وَلا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (انعام، آیهی 151).
[11]. «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی القُربی وَینْهی عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْکَرِ وَالبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (نحل، آیهی 90).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت