بخش دوم: اخلاق در اسلام |۱
خُلق به معناى خوى و صفت نفسانى راسخ است. مرحوم فيض كاشانى در تعريف اخلاق مىگويد: خُلق عبارت است از هيئتى كه در نفس انسان رسوخ كرده، به گونهاى كه با سهولت و بدون نياز به فكر و تأمل، افعال از آن صادر مىشود. پس اگر از آن هيئت، افعالى صادر مىشود كه عقلاً و شرعاً مورد ستايش واقع مىشوند آن هيئت، خلق نيك ناميده مىشود، و اگر منشأ افعال زشت است، خلق بدنام دارد.[1]
دانشمندان در تعريف فعل اخلاقى گفتهاند: فعل يا صفتى است ارزشى، كه عقل سليم حسن يا قبح آن را درك مىكند و همهی انسانها، در هر زمان و مكانى بر خوبى يا بدى آن توافق دارند. فعل اخلاقى كارى است كه وجدان، حُسن آن را درك مىكند و وظيفه انسانى خود مىبيند كه آن را انجام دهد، يا قبح آن را درك مىكند و ذاتاً احساس مىكند كه انجام آن با انسانيت او تناسبى ندارد و بايد ترك كند.
اخلاق نيك در اسلام از موقعيت و ارزش بسيار والايى برخوردار است.
به حدى كه از نشانههاى كمال ايمان به شمار رفته است. حُسن خلق به عنوان سنگينترين عملى كه در ميزان سنجش اعمال قرار مىگيرد معرفى شده است. پرورش اخلاق نيك آن قدر مهم بوده كه هدف بعثت پيامبر قرار گرفته است.
قرآن مىفرمايد:
خدا بر مؤمنان منت نهاد كه رسولى از خودشان برايشان فرستاد تا آيات خدا را برايشان تلاوت كند، اخلاقشان را تزكيه نمايد، و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد، گرچه پيش از اين در گمراهى آشكار بودند.[2]
رسول خدا(ص) فرمود: اخلاق نيك را به شما توصيه مىكنم، زيرا خداى عزّوجلّ مرا بدين منظور فرستاده است.[3]
پيامبر اكرم(ص) فرمود: من مبعوث شدم تا اخلاق نيك را به كمال برسانم.[4]
امام محمد باقر(ع) فرمود: كاملترين مؤمنان كسانى هستند كه اخلاقشان نيكوتر است.[5]
رسولخدا(ص) فرمود: روز قيامت چيزى را در ميزان اعمال نمىگذارند كه با ارزشتر از حُسن خلق باشد.[6]
امام صادق(ع) فرمود: خداى متعال بنده را به خاطر اخلاق نيكش آنچنان پاداش مىدهد كه به مجاهد در راه خدا، صبح و شام عطا مىفرمايد.[7]
پيامبراكرم(ص) فرمود: خلق خوب نصف ايمان است.[8]
اسلام در بارهی تزكيه و تهذيب نفس و پرورش اخلاق نيك سفارش فراوانى دارد. بخش بزرگى از آيات قرآن دربارهی اخلاقيات است، حتى اكثر داستانهاى قرآن اهداف اخلاقى را تعقيب مىكنند. هزاران حديث از پيامبر اكرم و ائمه معصومين(ع)، در موضوع اخلاق خوب و بد نقل شده است.
نويدهايى كه براى تخلق به اخلاق نيك و كيفرهايى كه براى آلوده شدن به اخلاق زشت بيان شده قطعاً كمتر از آنچه در بارهی واجبات و محرمات آمده نيست، زيرا موجب تكامل نفس و تقرب الى الله يا انحطاط نفس و دورى از خدا مىشوند.
بنابراين، امور اخلاقى را يا بايد در رديف احكام به شمار آورد يا مقدم بر آنها و نمىتوان به بهانهی اين كه دستورهاى اخلاقى هستند در رعايت آنها كوتاهى و بىاعتنايى كرد. اصولاً زندگى بشر بدون اخلاق پسنديده ممكن نيست، لذا هر يك از اقوام و ملل جهان به امور اخلاقى پایبند بوده و هستند.
اخلاق از دو جهت در سعادت و آسايش يا بدبختى و ناراحتى انسان تأثير دارد:
افراد يك اجتماع اگر وظيفهشناس باشند، حقوق يكديگر را رعايت كنند، نسبت به همديگر مهربان و خيرخواه باشند، در كارهاى خير تعاون داشته باشند، در حل مشكلات يكديگر بشتابند و در يك كلام، سعادت و آسايش خود را در سعادت و آسايش جامعه بدانند، زندگى خوش و سالمى دارند و حداكثر استفاده را از نعمتهاى دنيوى مىبرند.
برعكس اگر به ضوابط اخلاقى مقيّد نباشند، آسايش و آرامش نخواهند داشت. بنابراين مىتوان سعادت و خوشبختى يا شقاوت و بدبختى يك جامعه رادر مقدار تقيّد يا عدم تقيّد افراد، به موازين اخلاقى جست و جو كرد.
از همين جاست كه اسلام به رعايت اخلاق اجتماعى تأكيد فراوانى نموده است.
رسول خدا(ص) فرمود: سعادت انسان در اخلاق خوب و شقاوتش در اخلاق بد است.[9]
امام صادق(ع) فرمود: هيچ زندگىاى گواراتر از اخلاق خوب نيست.[10]
هم چنين فرمود: حسن خلق، رزق را زياد مىكند.[11]
و فرمود: نيكوكارى و حسن خلق، شهرها را آباد و بر عمرها مىافزايد.[12]
و فرمود: هركه بداخلاق باشد نفس خود را به سختى و عذاب مىاندازد.[13]
در بارهی آداب معاشرت و اخلاق اجتماعى، احاديث فراوانى داريم كه در كتابهايى مانند: بحارالانوار (ج 74 ـ 75)، كافى (ج 2)، جامع احاديث الشيعه، وسائل الشيعه و ديگر كتابها موجوداند.
اخلاق نيك، نفس را تكامل داده و موجب تقرب انسان به خدا مىشود. اخلاق بد نيز نفس انسان را به انحطاط و تباهى مىكشد و او را از خدا دور مىسازد كه نتيجهاش در آخرت روشن خواهد شد.
اميرالمؤمنين(ع) به فرزندش فرمود: خداى عزّوجلّ اخلاق نيك را وسيلهی ارتباط خودش با بندگان قرار داده است، آيا دوست نداريد خُلقى را كه وسيلهی ارتباط با خداست نگه داريد.[14]
امام صادق(ع) فرمود: اخلاق خوب در دنيا زينت و در آخرت جاى گردش است. با خُلق نيك، دين انسان كامل مىشود و وسيلهی تقرب به خداست.[15]
رسولخدا(ص) فرمود: بيشترين چيزى كه امت من به سبب آن داخل بهشت مىشوند تقواى الهى و اخلاق نيك است.[16]
امام صادق(ع) فرمود: خلق نيك، گناه را از بين مىبرد، چنان كه خورشيد يخ را آب مىكند.[17]
نفس انسان گوهرى است شريف، نورانى، ملكوتى و برتر از ماده كه به سبب ملكوتى بودنش بر ساير حيوانات، برتر است.
در اين جاست كه جايگاه ارزشهاى اخلاقى روشن مىشود. مكارم اخلاق با انسانيت انسان و روح ملكوتى او تناسب و سنخيت دارد. اگر مكارم و فضايل اخلاق را از انسان بگيريم هيچ فرقى با حيوان ندارد.
از همين رو اسلام تأكيد دارد كه انسان روح ملكوتى و شرافت ذاتى خود را حفظ كند و همواره در تقويت آن بكوشد.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: هر كس نفس خويش را بزرگوار بداند ترك خواستههاى حيوانى برايش آسان خواهد بود.[18]
نيز فرمود: هر كس نفس خويش را شريف بداند او را با گناه آلوده نمىسازد.[19]
باز هم فرمود: كسى كه به شرافت نفسانى خويش توجه داشته باشد او را از خواستههاى ذلتآور باز مىدارد.[20]
و فرمود: نفس، گوهرى گرانبهاست، هر كس آن را نگه داشت به مقام بالايش مىرساند و هر كس آن را به ابتذال كشيد پستش نموده است.[21]
هم چنين فرمود: نفس شريف، عواطف را زياد خواهد كرد.[22]
در مورد مكارم اخلاق گفته شده: همهی انسانها در هر زمان و مكانى، بر حسن و ارزشمندى آن توافق دارند. آرى، فطرت پاك انسان، چنين دركى را دارد و بايدها و نبايدهاى اخلاقى نيز از چنين درك مقدسى نشأت مىگيرند.
همين خودشناسى و توجه به انسانيت انسان است كه روح ملكوتى او را بر كشور بدن حاكميت مىدهد تا خواستهها و تمايلات حيوانى خود را كنترل كند و در صدد كسب ارزشهاى انسانى برآيد.
پيامبران نيز مبعوث شدند تا انسان را در اين جهاد مقدس يارى دهند و در راه تزكيه و تهذيب نفس او را تقويت نمايند. پيامبران به انسانها مىگفتند:
شما انسانيد، نه حيوان. انسانيت خود را فراموش نكنيد و تسليم خواستههاى حيوانى نشويد كه زيان مىبينيد. بدترين زيانها اين است كه انسان، در گرداب هولناك تمايلات حيوانى غرق شود و انسانيت خود را از دست بدهد و سرانجام به صورت حيوان درنده وارد جهان آخرت گردد.
قرآن مىفرمايد:
بگو: زيانكاران كسانى هستند كه نفوس (انسانى) خود و خانواده خود را در قيامت ببازند و بدانيد كه اين، زيانى است آشكار.[23]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: از كسى تعجب مىكنم كه در دنيا دنبال گمشدهاش مىگردد، در حالى كه نفس خويش را گم كرده ولى در پى يافتن آن نيست.[24]
1- خُلق را تعریف کنید.
2- دلایل مبعوث شدن پيامبران را بیان کنید.
[1]. حقايق، ص 54.
[2]. آلعمران (3) آيه 164: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلى المُوْمِنِينَ إِذ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِينٍ».
[3]. بحارالانوار، ج 69، ص 375: قال رسول الله(ص): «عليكم بمكارم الأخلاق؛ فإنّ الله عزّوجلّ بعثني بها».
[4]. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 187. عن النبيّ(ص) قال: «إنّما بُعثِتُ لأتمّم مكارم الأخلاق».
[5]. كافى، ج 2، ص 99: عن أبيجعفر(ع) قال: «إنّ أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خلقاً».
[6]. همان: قال رسول الله(ص): «ما يوضع في ميزان امرئى يوم القيامة أفضل من حسن الخلق».
[7]. همان، ص 100، عن أبيعبدالله(ع) قال: «إنّ الله تبارك و تعالى ليُعطي العبد من الثواب على حسن الخلق كما يُعطي المجاهد في سبيل الله، يغدو عليه و يروح».
[8]. مشكاةالانوار، ص 223. قال النبيّ(ص): «حسن الخلق نصف الدين».
[9]. مستدرك الوسائل، ج 8، ص 447. قال رسول الله(ص): «من سعادة المرء حسن الخلق، و من شقاوته سوء الخلق».
[10]. بحارالانوار، ج 71، ص 389: قال الصادق(ع): «لاعيش أهنأُ من حسن الخلق».
[11]. همان، ص 396: قال أبوعبدالله(ع): «حسن الخلق يزيد في الرزق».
[12]. كافى، ج 2، ص 100: عن أبيعبدالله(ع): «البرّ و حسن الخلق يعمران الديار، و يزيدان في الأعمار».
[13]. همان، ص 321: عن أبيعبدالله(ع) قال: «مَن ساء خلقُه عذّب نفسه».
[14]. مستدرك، ج 11، ص 192: عن أميرالمؤمنين(ع) أنّه قال لولده: «إنّ الله عزّوجلّ جعل محاسن الأخلاق وُصْلَةً بينه و بين عباده فتحبّ أحدُكم أن يمسك بخلق متّصل بالله».
[15]. همان، ج 8، ص 449: قال الصادق(ع): «الخلق الحسن جمال في الدنيا، و نزهة في الآخرة، و به كمال الدين و القربة إلى الله».
[16]. كافى، ج 2، ص 100: قال رسول الله(ص): «أكثر ما تلج به أمّتي الجنّة تقوى الله و حسن الخلق».
[17]. همان: عن أبيعبدالله(ع) قال: «إنّ الخُلقَ الحسنَ يُميث الخطيئةَ كما تُميثُ الشمسُ الجليدَ».
[18]. نهجالبلاغه، كلمه 449. عن عليّ(ع) قال: «من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته».
[19]. غررالحكم، ص 627. قال على(ع): «من شرفت نفسُه نزهها عن ذلّة المطالب».
[20]. همان، ص 434: قال أميرالمؤمنين(ع): «من كرمت عليه نفسُه لم يهنها بالمعصية».
[21]. همان، ص 227: قال علي(ع): «إنّ النّفس لجوهرة ثمينة مَن صانها رفعَها، و من ابتذلها وضعها».
[22]. همان، ص 600: عن علي(ع) قال: «من شرفت نفسُه كثرت عواطفه».
[23]. زمر (39) آيه 15: «قُلْ إِنَّ الخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ القِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الخُسْرانُ المُبِينُ».
[24]. غررالحكم، ص 460: قال علي(ع): «عجبت لمن يُنشِد ضالَّته و قد أضلّ نفسَه فلا يطلبها».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی