کد مطلب: ۶۳۵۵
تعداد بازدید: ۲۵۴
تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰
عطر معرفت | ۶
كسی كه عشق به «دنیا» و لذّات آن در دلش نشسته و حبّ شأنی از شئون دنيا راسخ در جانش شده است، در لحظه‌ی مرگ همان معشوق و محبوب دنيوی در نظرش مجسّم می‌گردد و دل او را از جا كنده و سرگرم خودش می‌سازد و در همان حال که قلبش متعلّق به «دنیا» و آویخته‌ی به «محبوب دنیوی» است. قبض روح می‌شود.

حفظ اخلاص در نیّت


آورده‌اند مردی گفت: به عنوان جهاد و جنگ با كفّار از خانه خارج شدم. بين راه به مردی برخوردم كه توبره‌ای می‌فروخت. با خود گفتم بجاست كه اين توبره را بخرم. هم در راه مورد استفاده‌ی خود قرار می‌دهم و هم به فلان محلّ که رسيدم می‌فروشم و از آن سودی نيز می‌برم. به هنگام شب در عالم رؤيا ديدم دو فرشته از آسمان فرود آمدند كه اسامی مجاهدين را ثبت كنند. يكی به ديگری می‌گفت آن آدم برای تماشا آمده و آن يكی برای تجارت، ديگری به‌منظور خودنمايی و هكذا افراد ديگر به مقاصد ديگر. تا رسيد به من و گفت: اين مرد را هم بنويس كه برای تجارت آمده است. دادم بلند شد كه ای امان! به خدا قسم من سرمايه‌ای ندارم كه تجارت کنم! برای جهاد و جنگ با كفّار آمده‌ام! گفت: تو مگر آن توبره را نخريدی كه بفروشی و از آن سود ببری؟! من از شدّت ناراحتی شروع به گریه و زاری کردم و از روی جِدّ التماس و تضرّع نمودم. گفت: پس اين طور بنويس كه به قصد جهاد آمده، امّا بین راه توبره‌ای هم خريده كه از فروش آن سودی ببرد تا خداوند با وی چگونه رفتار نمايد.[1]


نماز، کفّاره‌ی گناهان


ابوامامه كه از اصحاب رسول خدا(ص) است می‌گويد: در مسجد در محضر رسول اكرم(ص) بودیم، مردی آمد و عرضه داشت: يا رسول الله، من گناهی كرده‌ام كه مستوجب حدّ است. آن «حدّ» را بر من جاری کنید. رسول اكرم(ص) فرمود:

«هَلْ شَهِدْتَ الصَّلاةَ مَعَنا». آيا در نماز با ما حاضر بودی، با ما نماز خواندی؟ گفت: آری یا رسول‌الله. فرمود: فَاِنَّ اللهَ قَدْ غَفَرَلَکَ حَدَّکَ اَوْقالَ: ذَنْبَکَ». خداوند، حدّ تو را ـ یا فرمود: گناه تو را ـ بخشید.[2]
همچنين در حديث ديگری از امام اميرالمؤمنين علی(ع) نقل شده كه می‌فرمايد: در مسجد با رسول الله(ص) به انتظار نماز بوديم. مردی برخاست و گفت: يا رسول الله، من گناهی مرتكب شده‌ام. پيامبراكرم(ص) از وی روبرگردانيد. تا پس از اين كه آن جناب از نماز فارغ شد، دوباره آن مرد از جا برخاست و همان گفتار را مكرّر نمود. اين بار، رسول اکرم(ص) فرمود:
اَلَیْسَ قَدْ صَلَّیْتَ مَعَنا هذِهِ الصَّلاةَ وَ اَحْسَنْتَ لَها الطَّهُورَ.
آيا نه مگر اين نماز را با ما خواندی و از برای آن به خوبی تحصیل وضو کردی؟
گفت: آری. فرمود:
فَاِنَّها کَفّارَةُ ذَنْبِکَ.[3] همان نماز، کفّاره‌ی گناه توست.


خدا کند مسلمان بمیریم


خوف از «سوء خاتمه» يعنی ترس از بدی پايان عمر، از مسائلی است كه دل‌های کُمَّلِین از بندگان صالح را می‌لرزاند و لايزال آنها را به حال ابتهال و تضرّع به درگاه خدا وا می‌دارد و از خدا می‌خواهند كه به هنگام ارتحال از دنيا و هَجمه‌ی سلطان «مرگ» و افتادن در گرداب پرموج بلا، آنها را به پناه لطف خود درآورده، از انحراف در «عقیده و ایمان» نگهشان بدارد که گفته‌اند:
اَلنّاسُ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاَّ الْعالِمُونَ وَ الْعالِمُونَ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاَّ الْعامِلُونَ وَ الْعامِلُونَ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاَّ الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلی خَطَرٍ عَظیمٍ.[4]
مردم، همه در مسير هلاكتند مگر عالمان [به احكام خدا] و عالمان، همه در مسير هلاكتند مگر عمل‌كنندگان [به احكام خدا] و عمل‌كنندگان، همه در مسير هلاكتند مگر مُخلصان [در امر بندگی كه انگيزه‌ای در عمل جز رضای حق ندارند] و مخلصان نيز بر لب پرتگاهی عظيم و خطرناک قرار گرفته‌اند.
اين مضمون در حديث آمده است كه:
اَلْمَرْءُ یَمُوتُ عَلَی ما عاشَ عَلَیْهِ وَ یُحْشَرُ عَلَی ما ماتَ عَلَیْهِ.[5]
انسان در طول عمر دنيوی‌اش به هرگونه كه زندگی كرده و هر صورت خاصّی كه به قلبش داده است، در لحظه‌ی مرگ با همان صورت قلبی خويش می‌ميرد و انتقال به عالم برزخ پيدا می‌كند و به هنگام حشر نيز به همان صورت قلبی موقع مرگ از قبر برمی‌خيزد و در موقف عرض عمل حاضر می‌شود.
كسی كه عشق به «دنیا» و لذّات آن در دلش نشسته و حبّ شأنی از شئون دنيا راسخ در جانش شده است، در لحظه‌ی مرگ همان معشوق و محبوب دنيوی در نظرش مجسّم می‌گردد و دل او را از جا كنده و سرگرم خودش می‌سازد و در همان حال که قلبش متعلّق به «دنیا» و آویخته‌ی به «محبوب دنیوی» است. قبض روح می‌شود. یعنی ـ العیاذبالله ـ رو به دنیا و پشت به «خدا» می‌میرد. «اَللّهُمَّ اَعُوذُ بِکَ مِنْ ذلِک». آری. آدمی که یک عمر زندگی کرده و همه‌اش سر به پایین و رو به دنیا و پشت به خدا بوده است، دَم مردن نيز به همين حال می‌ميرد و موقع حشر هم به همين حال محشور می‌شود كه سر به پايين و رو به دنيا و پشت به خداست:
وَ لَوْ تَری إذِالْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ...[6]
ای كاش ببينی آن حالتی را كه تبهكاران نزد پروردگارشان سربزيرند...
کَلاّ إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ.[7]
آنها آن روز از پروردگارشان در حجابند [و از عنايات وی محرومند].


نگرانی از فرجام بد


سرّ اينكه روز و شب به ما دستور نماز داده‌اند و ادعيه و اذكار فراوان در فواصل اوقات و حالات مختلف برای ما مقرّر فرموده‌اند، همين است كه خواسته‌اند رابطه‌ی روحی بين ما و خدا كه آفريننده‌ی حيات است و مُعطی کلّ كمال، برقرار سازند.
آری، منظور اصيل از اين همه دستورالعمل‌ها و برنامه‌های گوناگون عبادی این است که در جوّ عبادت مستمرّ و تذکّر دائم پرده‌های غفلت را یکی پس از دیگری از صفحه‌ی جان ما بردارند و لحظه به لحظه بر درجه‌ی آشنايی ما با خدای جهان بيفزايند و بيگانگی را تبديل به يگانگی كرده و ما را در زمره‌ی مقرّبين درآورند و آنگاه ما را از اينجا ببرند تا مراحل بعدی حيات ما قرين خير و سعادت گردد. چه آنكه درجات سعادت در مراحل «عُقبا» منوط به درجات آشنايی با خدا در همين دنياست و اوليای حق از خوف كمبود آن درجات در طول حيات دنيوی‌شان ناله‌ها داشته‌اند و بی‌قراری‌ها می‌نموده‌اند و می‌گفته‌اند:
هَبَنی یا اِلَهی وَ سَیِّدِی وَ مَولایَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَی عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ.[8]
چنین به حساب آور مرا ای خدا و ای مولای من که بر عذاب تو صبر كردم، ولی چگونه بر فراق تو صبر كنم؟
عارفان و زاهدان نيز از خوف «سوء خاتمه» دائماً در وحشت و اضطراب به سر برده، لایزال از خدا می‌خواهند که: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ خاتِمَةَ اَمْرِنا خَیْراً».


شعر به جای شهادتین!


آورده‌اند مردی بقّال به هنگام احتضارش هر چه می‌گفتند بگو: اَشهَدُ اَن لا اِلَه اِلّا الله. می‌گفت: شش، پنج، چهار! و الفاظی را که در مدّت عمرش با آنها مأنوس بود و نشان‌دهنده‌ی سود و زيان كاسبی‌اش بود، دَمِ مردن به زبان می‌آورد و از خدا و شهادت بر وحدانيّت او غافل بود.[9]
مرد ديگری كه بر اثر پيش آمدی، دل به حُبّ زنی بسته و درباره‌ی وی شعری گفته بود، پيوسته به او می‌انديشيد و زير لب مترنّم به آن شعر می‌شد و آرزوی وصل او می‌نمود. هنگامی كه مرگش فرا رسيد، دمِ جان دادن نيز آن بينوا به فكر آن زن زیبا بود و به جای «شهادتین» و التجا به درگاه خدا، همان شعر را می‌خواند و آرزوی وصل او می‌كرد تا جان سپرد. آری او به هنگام مردن، به جای گفتن شهادتين اين شعر را می‌خواند:
یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَدْ تَعِبَتْ / اَیْنَ الطَّریقُ اِلَی حَمّامِ مَنْجابِ
ای چه خوش یاد آن روزی كه آن زن، خسته بود و می‌گفت: راه حمّام منجاب از کجاست؟[10]
اَللّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدیلَةِ عِنْدَ الْمَوتِ.[11]
پس بر انسان «عاقل»است كه تا فرصت عمر باقی است دل و جان خود را متناسب با «لقاء و رضوان» خدا بسازد تا در برزخ و عقبا هم با همان حقايق عاليه‌ی الهیّه سازگار گردد و «نُزُلش[12]» همان باشد و لذا اين ندای هشداردهنده‌ی قرآن را به تمام وجود خود بايد بشنويم كه می‌گويد:
یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ.[13]
هان ای باورداران! آنچنان که حقّ تقوای خداست، از خدا پروا كنيد و [بكوشيد تا] از دنيا جز به حالت اسلام بيرون نرويد [تا پايان عمر از گوهر ايمان و اسلام خويش پاسداری بنمایید].
در دعای مورد شرح می‌بينيم كه امام سجّاد(ع) از خدا می‌خواهد:
تَوَفَّنِی عَلی مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ(ص) اِذا تَوَفَّیْتَنِی.
[بار خدايا] هنگام وفاتم مرا به دين خود و آيين پيامبرت محمّد(ع) بمیران.


خودآزمایی


1- یکی از مسائلی است كه دل‌های کُمَّلِین از بندگان صالح را می‌لرزاند، چیست؟
2- منظور اصيل از اين همه دستورالعمل‌ها و برنامه‌های گوناگون عبادی چیست؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ پند تاریخ، ج 5، ص 216، نقل از نزهة المجالس، ج 1، ص 4، با اندکی تصرّف در عبارات از نگارنده.
[2]ـ تفسیر مجمع‌البیان، ذیل آیه‌ی 114 سوره‌ی هود.
[3]ـ همان.
[4]ـ جامع‌السّعادات، ج ۱، ص ۲۳۹. در مصباح الشّریعه، باب 76 نيز قريب به اين مضمون آمده است. در پاورقی جامع‌السّعادات، صفحه‌ی مزبور از مجموعه‌ی ورّام نقل شده كه حديث فوق از رسول خدا(ص) منقول است. در المحجّة‌البیضاء، ج 7، ص 303 نیز بدون اسناد آمده است.
[5]ـ جامع‌السّعادات، ج ۱، ص 238.
[6]ـ سوره‌ی سجده، آیه‌ی 12.
[7]ـ سوره‌ی مطفّفین، آیه‌ی 15.
[8]ـ قسمتی از دعای کمیل است.
[9]ـ اسرارالصلاة حاج میرزا جواد آقا ملکی(رض)، ص 153.
[10]ـ پند تاریخ، ج 2، ص 214، نقل از کشکول شیخ بهایی، ج 1، ص 248.
[11]ـ خدایا به تو پناه می‌بریم از اینکه به هنگام مرگ، ایمانمان عدول کند.
[12]ـ نُزُل نوشیدنی یا خوراکی است که به عنوان پذیرایی از میهمان آورده می‌شود. در آیه‌ی 56 سوره‌ی واقعه آمده است: «هذا نُزُلُهُم یَومَ الدّین».
[13]ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 102.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: