فصل اوّل: بررسی واژگانی و اصطلاحی عدالت | ۶
برخی «اعتدال و میانهروی» را نیز یکی از معانی عدل دانستهاند. گفتنی است که موضوع اعتدال، در طب سنتی و در اخلاق ارسطویی، معیاری برای سلامت و فضیلت است. در قرآن کریم و روایات در مواردی مثل امور مالی و انفاق، از میانهروی، قصد و اقتصاد تمجید شده و از اوصاف خوبان به حساب آمده است، ولی چنان نیست که هر صفت خوب، به معنای عدالت باشد. قطعاً در مواردی عدالت، با میانگینگرفتن متضاد است. مثل اینکه شخصی طلبکار در دادگاه بگوید: فلانی دویست تومان به من بدهکار است و تنها صد تومان را میپذیرد و درباره صد تومان دیگر، نزاع داریم و قاضی حکم کند به دلیل رعایت انصاف و اعتدال، ما میانگین صد تومان را معیار قرار میدهیم و باید متشاکی پنجاه تومان به شاکی بپردازد!
بدیهی است، در هر دو صورت راستگوبودن یا دروغگوبودن شاکی؛ چنین اعتدالی ظلم است.
الف) علی(ع) میفرماید:
«عَلَیَك بِالعدلِ فِي الصِّدیقِ وَ العَدّوِ وَ القصَد فِی الفقرِ وَ الغِنَی»؛[1] خود را موظف کن که در رفتار با دوست و دشمن عادلانه رفتار کنی و در حالت فقر و بینیازی میانهروی پیشه کنی.
در این روایت، بعد از تعبیر «عدل» عنوان «قصد» عطف شده است و این نشان میدهد که مترادف نیستند. از طرفی «قصد» در امور مالی و هزینه و مخارج به کار رفته است؛ پس مساوی با عدالت نیست. تعبیر «اقتصاد» که در فارسی امروزه معادل، امور مالی به کار میرود نیز از همین ماده است. مقتصد یعنی میان رو در امر دین و معتدل.[2] و میفرماید:
«عَلیك بِالقصدِ فِي الأمورِ، فَمَن عَدَلَ عَنِ القَصدِ جَارَ وَ مَن أخَذَ بِهِ عدل»؛[3] ملتزم باش به میانهروی در کارها. پس کسی که از میانهروی عدول کند ستم کند و کسی که میانهروی را فراگیرد عدل ورزد.
نیز میفرماید:
«علیك بالقصد فإنه أعون شیء علی حسن العیش و لن یهلك امرؤ حتی یؤثر شهوته علی دینه»؛[4] ملتزم باش بر میانهروی؛ پس بهدرستی که آن بهترین یاور است بر نیکویی زندگانی و هرگز هلاک نمیشود هرگز مردی تا اینکه مقدم بدارد هوای نفسش را بر دین خود.
همچنین میفرماید:
«عَلَیكَ بِالقصدِ فِي المَطاعِمِ فَإنَّهُ أبعدُ مِن السّرفِ وَ أصحُّ لِلبدنِ وَ أعونُ عَلَی العِبادَةِ»؛[5]
ملتزم باشید به میانهروی در خوراکیها، زیرا که این سبک، دورتر است از اسراف و بیشتر باعث صحت و سلامت بدن و یا در عبادت میگردد.
سعدی سروده است:
نه چندان بخور کز دهانت برآید / نه چندان که از ضعف، جانت برآید
ب) حضرت علی(ع) میفرماید:
«سیاسة العدل ثلاث: لین فی حزم و استقصاء في عدل و إفضال في قصد»؛[6]
سیاست عادلانه سه چیز است: نرمی توأم با دوراندیشی، سختگیری در عدالت و احسان همراه با میانهروی.
ج) دو نامه از حضرت علی(ع) موجود است که حضرت، ضمن راهنماییها و سفارشها میفرماید: «در مواردی با صلابت و قاطعیت و شدت رفتار کن و در مواردی با نرمش؛ بدیهی است اگر حاکم همهجا و همیشه با نرمش رفتار کند، مردم به اوامر او، گوش نمیدهند و اگر همیشه با شدت و خشونت رفتار کند، ملت آزرده میگردد».
این دو نامه نیز ربطی به مفهوم عدالت ندارد. در نامه 46 نهج البلاغه ـ که گفتهاند مخاطبش مالک اشتر است ـ[7] میفرماید:
«اما بعد از حمد و ثنای الهی به یقین تو از کسانی هستی که من برای برپاداشتن دین از آنها کمک میگیرم و سرکشی و تکبر گنهکاران را به وسیله آنان درهم میشکنم و گلوگاه خطرناک را به کمک آنها حفظ میکنم. بنابراین، از خداوند در اموری که برای تو مهم است یاری بجوی. سختگیری و شدت عمل را با نرمش درآمیز. مادامی که مداراکردن بهتر است مدارا کن، اما در آنجا که جز شدت عمل، تو را بینیاز نمیکند، با قاطعیت تصمیم بگیر...».[8]
همچنین در نامه به یکی از کارگزارانش که گفتهاند: ـ عمربن سلمه ارحبی است ـ[9] مینویسد: «اما بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی میکنی و سختی روا میداری. ستمشان میورزی و خردشان میشماری. من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشرکند نتوانشان به خود نزدیک گرداند و چون در پناه اسلامند نشاید آنان را راند. پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز؛ گاه مهربان باش و گاه تیز. زمانی نزدیکشان آور و زمانی دورتر».[10]
اگر فرضاً شخصی بیش از اندازه، انفاق و ایثار کرد و برای خویش زندگی همسطح افراد کم درآمد سر و سامان داد، آیا از عدالت فقهی خارج شده و نمیتوان پشت سر او نماز خواند یا اهل احسان و ایثار به شمار میرود؟
و از دیدگاه عدالت اجتماعی، اکثر کسانی که در مسابقات ورزشی و آزمونهای گوناگون، رتبه بالا میآورند و برنده مدال و جایزه میشوند، کسانی هستند که در تمرینها و تلاشها بیش از افراد معمولی زحمت کشیده و از حد اعتدال یک پله بالاتر رفتهاند. آیا چون میانهرو نبوده و تلاش بیشتری داشتهاند ظالم و ستمگرند یا قهرمان ملی و باعث افتخار کشور؟ پس اعتدال خوب است، ولی مرادف عدالت نیست.
1- سیاست عادلانه چگونه است؟
2- چرا عدالت با میانگینگرفتن متضاد است؟ مثالی بزنید.
[1]. خوانساری، شرح غررالحکم، ح6130، ج4، ص294 و صادق احسانبخش، آثارالصادقین، ج12، ص436.
[2]. ر.ک: حاجمیرزاحسن شعرانی، نثر طوبی، ج2، ص302 واژه «قصد».
[3]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج4، ح6116، ص291.
[4]. همان، ص297، ح6145.
[5]. همان، ص301، ح6153.
[6]. همان، ح5592.
[7]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ج10، ص247.
[8]. نهجالبلاغه، نامه 46.
[9]. بلاذری، انسابالاشراف، تحقیق سهیل زکار، ج2، ص390 و تاریخ یعقوبی، ج2، ص203.
[10]. نهجالبلاغه، نامه19.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت