کد مطلب: ۶۳۷
تعداد بازدید: ۲۹۱۰
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۸
زنان برجسته اسلام| ۳
نام او خدیجه دختر خویلد، وی همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، أم‎المؤمنین و یکی از چهار زن با عظمت تاریخ بشراست. او اولین زنی است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، گروید و اسلام آورد و وی اولین همسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، و با فضیلت‎ترین آن‎هاست.
حضرت خدیجه کبری(س)/۱
نام او خدیجه دختر خویلد، وی همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، أمالمؤمنین و یکی از چهار زن با عظمت تاریخ بشراست. او اولین زنی است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، گروید و اسلام آورد و وی اولین همسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، و با فضیلتترین آنهاست.(1) به خاطر عفّت و کمالِ فراوان او در دوران جاهلیت به او طاهره می‎گفتند.(2)
 

معرفت حضرت خدیجه به پیامبر گرامی اسلام(ص)

 

حضرت خدیجه با پیشنهاد ازدواج به پیامبر (قبل از بعثت)، افتخار همسری ایشان را پیدا کرد. حضرت خدیجه این پیشنهاد را چنین بازگو می نمایند:

« إِنِّي‏ قَدْ رَغِبْتُ‏ فِيكَ‏ لِقَرَابَتِكَ‏ مِنِّي‏ وَ شَرَفَكَ فِي قَوْمِكَ وَ سَطَتِكَ فِيهِمْ‏ وَ أَمَانَتِكَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلُقِكَ وَ صِدْقِ حَدِيثِكَ...؛ به سبب خویشاوندی ات با من و شرف و بزرگی و امانتداری ات در میان قوم خود و به جهت اخلاق نیک و راستگویی ات، مایلم با تو ازدواج کنم».(3)

از این سخن معلوم می شود که علاقه و ارادت این بانوی بزرگ به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، تنها به سبب عُلقه زوجیت و انگیزه های دیگر نبوده، بلکه فوق العاده گی های شخصیت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، را به درستی شناخته بود، لذا به پاس این معرفت، جان خویش را در طَبَق اخلاص نهاده و با اهداف والای پیامبر عظیم الشأن اسلام همراه شد.

ایشان ایثار و از خود گذشتگی را به آنجا رسانید که به واسطه علاقه و ارادت فراوان به حضرت رسول ، در میان بانوان قریش مهجور ماند و حتی در لحظات ولادت صدیقه کبری حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها، هیچ کدام از آنان بر بالین حضرت خدیجه حاضر نشدند.

 

پیامبر(ص) و کاروان تجاری خدیجه

 

روزی جناب ابوطالب، عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، به ایشان گفت: «ای محمد! می‎خواهم برایت همسری اختیار کنم، اما مالی ندارم که تو را یاری کنم. خدیجه از خویشاوندان ماست که هر سال یکی از قریشیان به همراه اموال و غلامانش به تجارت میرود و پس از بازگشت، مقداری از سود را برمیدارد. آیا تو می‎خواهی این کار را انجام دهی؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، فرمود: «بله.» پس ابوطالب نزد خدیجه رفت و این مطلب را با وی در میان گذاشت. خدیجه خوشحال شد و به غلامش میسره گفت: «تو و تمام این اموال در اختیار محمد صلی الله علیه و آله و سلم، باشید.»

سپس قافله به سوی شام حرکت کرد. در راه، میسره کرامات فراوانی از حضرت مشاهده کرد؛ از جمله، روزی آنها نزدیک دِیْری و در کنار نهری به استراحت پرداختند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، نیز زیر سایه درختی نشستند. سپس راهبی به نام نسطور سر از دِیْر بیرون آورد و از میسره پرسید: این جوانی که در سایه درخت نشسته، کیست؟ میسره گفت: «او مردی از قریش و اهل حرم است.» راهب جلو آمد و دست و پای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، را بوسید و به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، شهادت داد و به میسره گفت: «از امر و نهی های او اطاعت کن که او رسول خداست؛ به خدا قسم! بعد از عیسی کسی جز او زیر این درخت ننشسته است و عیسی به نبوت او بشارت داده است.»

زمانی که آنها از سفر بازگشتند، میسره به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، گفت: «اگر زودتر به مکه بروی و خبر سود فراوان‎ مان را به خدیجه بدهی، برایت بهتر خواهد بود.» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، نیز بر اسبشان سوار شده و به سوی خانه خدیجه حرکت کردند. در آن روز حضرت خدیجه سلام الله علیها، همراه با عدهای از زنان در اتاقش نشسته بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، از دور دیده شد. خدیجه به ابر بلندی که در بالای سر آن اسب سوار حرکت می‎کرد، چشم دوخته بود. او سپس گفت: «این سوار دارای مقام بزرگی است و کاش به خانه من می‎آمد!» در همین حال آن سوار که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، بودند، به خانه‎اش آمدند و جلوی خانه‎اش پیاده شدند!

هم‎چنین پس از آن که میسره به خانه بازگشت، به حضرت خدیجه سلام الله علیها، گفت: «او از کنار هیچ درخت و سنگی ردّ نمیشد مگر این که آن درخت و سنگ به او میگفت: «السلام علیک یا رسول الله!» و هنگامی که بحیرای ترسا دید که ابری بر بالای سرش حرکت می‎کند و بر او سایه می‎افکند، از ما پذیرائی کرد.»(4)

 

ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س)

 

در سنّ حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، زمان ازدواجشان با حضرت خدیجه در تاریخ اختلاف وجود دارد امّا قول مشهور این است که حضرت 25 سال داشتند که این قول را روایات متعددی تأیید می کنند، از جمله: «... زوّج بها و هو ابن خمس و عشرین سنة، قبل أن یبعثه الله نبیاً بخمس عشرة سنة؛ پیامبر با خدیجه ازدواج کردند در حالیکه بیست و پنج سال داشتند و هنوز پانزده سال مانده بود تا به پیامبری مبعوث شوند.»(5)

سنّ حضرت خدیجه سلام الله علیها، در زمان ازدواج نیز در تاریخ دارای چند قول است امّا قول صحیح و مشهور آن نیز 25 سال است.(6)

نقل شده، پس از آماده شدن مقدّمات ازدواج پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه؛ ابوطالب، حمزه، عباس(عموهای پیامبر) و عده‎ای از بنی‎هاشم در خانه خدیجه گرد آمدند؛ ورقۀ بن نوفل(عموی خدیجه)، پسر عموی خدیجه و جمعی از بستگان او هم حاضر بودند. سپس حضرت ابوطالب علیه السلام، فرمود: «صاحب این خانه (کعبه) را ستایش می‎کنم که ما را از نسل حضرت ابراهیم و ذریه حضرت اسماعیل قرارداد و ما را در حرم امن فرود آورد، و ما را از بزرگان، و شهر ما را مبارک قرار داد؛ همانا پسر برادرم، مردی است که با هیچکس قابل مقایسه نیست و بر تمام مردان برتری دارد و در میان خلق خدا همتایی ندارد؛ هر چند ثروت کمی دارد؛ و مال و ثروت هم هرروز به قدر احتیاج میرسد، و سایه‎ای است زودگذر.

او به خدیجه و خدیجه هم به او علاقه ‎مند است، و ما آمدهایم تا برای محمد خواستگاری کنیم و هر چه مهر خواستید از نقد و نسیه به عهده من است. به خدای این خانه او دارای مقامی بلند و مرتبه‎ای رفیع و رأیی رسا و دینی جهانی خواهد بود.»

سپس ورقه، عموی خدیجه، شروع به سخن گفتن کرد ولی درمقابل ابوطالب نتوانست سخنی بگوید، و زبانش بند آمد و قلبش به شماره افتاد. حضرت خدیجه سلام الله علیها، از پشت پرده به سخن درآمد و گفت: «عموجان! هر چند در مجلس و میان مردم، تو سزاوارتر از منی که سخن بگویی اما از جانم مقدمتر نیستی؛ ای محمد! من خود را به عقد ازدواج تو در آوردم و مهریهام را از مال خود قرار دادم. به عمویت بگو تا شتری قربانی کند و ولیمه عروسی را مهیّا سازد و تو هم صاحب اختیار همسر خود هستی.»

ابوطالب رو به حاضران کرد و گفت: «همگی شاهد باشید که خدیجه، محمد را پذیرفت و مهر را در مال خود قرار داد.»

وقتی مردی از قریش ماجرا را شنید، گفت: «تاکنون نشنیدهایم که زنی مهر خود را به عهده بگیرد.»

ابوطالب در حالی که سخت خشمناک شده بود، فرمود: «آری، اگر مردان مانند پسر برادرم باشند، با گرانترین قیمت آنان را میربایند، اما اگر مانند شما باشند، با آنان جز با مهر سنگین ازدواج نمیکنند.» سپس ابوطالب شتر چاقی نَحْر کرده(کُشت) و مردم را اطعام کرد و مراسم ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، انجام شد.

مردی از قریش این ازدواج مبارک و پرشکوه را ضمن اشعاری این گونه ستوده است که ما به ترجمه آن اکتفا می کنیم:

1ـ ای خدیجه، گوارا و مبارک باد تو را که هُمای بَختت به سوی کوی سعادت و خوشبختی به پرواز درآمد.

2ـ که با بهترین مردمان ازدواج کردی و در میان مردم، مانند محمد صلی الله علیه و آله و سلم، کیست؟

3ـ دو راستگو و نیکوکار، عیسی پسر مریم و موسی پسر عمران به ظهور او مژده دادهاند و زمان ظهور چه خوش نزدیک شده است.

4ـ از دوران های پیش نویسندگان اقرار کردهاند که از سرزمین بطحا پیامبری هدایتگر و هدایت شده طلوع خواهد کرد.(7)

 

حضرت خدیجه(س) به غیر از پیامبر اکرم(ص) با کسی ازدواج نکرد

 

عده ای معتقدند که حضرت خدیجه سلام الله علیها، قبل از پیامبر با دو نفر دیگر ازدواج کرده بود و بیوه بوده است. منشأ این توهم این است که حضرت خدیجه دو دختر را به فرزندی گرفته بودند که فرزندان خواهرش هاله بودند، لذا بعضی خیال کرده اند که این دو دختر فرزندان حضرت خدیجه سلام الله علیها، هستند در صورتی که در تاریخ افراد بسیاری به باکره بودن حضرت خدیجه اذعان کرده اند که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1. علّامه مجلسی در این باره می نویسد: «خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر گرامی دوشیزه بود و رقیه و زینب، نه دختران او، بلکه دختران خواهرش هاله بودند و تحت سرپرستی و مدیریت و مورد مهر و مراقبت او قرار گرفتند.»(8)

2. ابن شهر آشوب، محدّث بزرگ و نامدار شیعه می نویسد: «إنّ النّبی قد تزوّج خدیجة و هی عَذراء؛ پیامبر اکرم در حالی که با خدیجه ازدواج کرد که او دوشیزه بود.»(9)

3. واقدی(از علمای اهل سنّت) می گوید: «و کانت خدیجه و هی بکر...؛ خدیجه (به هنگام ازدواج با پیامبر) باکره بوده است.»(10)

افراد متعدّد دیگری نیز این مطلب را تأیید کرده اند از جمله: سید مرتضی در الشافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی، همین دیدگاه را تصریح نموده اند.(11)

 

اسلام آوردن حضرت خدیجه(س)

 

حضرت خدیجه سلام الله علیها، اولین زنی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ایمان آورده، و در آن تردید و اختلافی نیست.(12) شیخ طوسی در روایتی نقل می‎کند که ابن عباس گفته است: «أوّل من آمن برسول الله(ص) من الرجال علی(ع) و من النساء خدیجه؛ اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد، از مردان علی علیه السلام، و از زنان خدیجه دختر خویلد بود.»(13)

عفیف نقل می‎کند: در زمان جاهلیت در مکه به منزل عباس بن عبدالمطلب رفتم. زمانی که خورشید در آسمان نمایان شد و من در حال نگاه کردن به کعبه بودم، جوانی را دیدم که وارد مسجد شد و به آسمان نگاهی کرد وسپس رو به کعبه ایستاد. زمانی نگذشت که نوجوانی آمد و سمت راست وی ایستاد، پس از اندکی زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. آن مرد به رکوع رفت و به پیروی او، آن نوجوان و زن نیز به رکوع رفتند. آن جوان از رکوع بلند شد و به سجده رفت و به پیروی از وی، آن نوجوان و زن نیز به سجده رفتند. من به عباس گفتم: این مسئله مهمی است. او گفت: «بله، مهم است. می‎دانی آن جوان کیست؟» گفتم: نه نمی‎دانم. گفت: «او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب پسر برادر من است.» و گفت: «آیا می‎دانی آن نوجوان کیست؟» گفتم: نه، او گفت: «او علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب برادر زاده من است.» سپس گفت: «آیا می‎دانی آن زن کیست که پشت سر آن دو ایستاده است؟» گفتم: نه، او گفت: «او خدیجه بنت خویلد، همسر پسر برادر من است. او به من گفته است که خدای تو، خدای آسمان‎ها و زمین، او را به این دینی امرکرده است که او به آن معتقد است، و به خدا قسم، برروی زمین جز این سه نفر به این دین معتقد نیستند.»(14)

اسلام آوردن حضرت خدیجه سلام الله علیها، قبل از دیگر زنان مهم است که امام حسین علیه السلام، در سخنرانی خود در کارزار کربلا، آن هم دقایقی قبل از شهادت، با افتخار خودشان را به حضرت خدیجه منتسب کرده و اول مسلمان بودن وی را بیان می‎کنند و به لشکر ابن زیاد این گونه خطاب می‎کنند: «أنشدکم الله، هل تعلمون أن جدتی خدیجۀ بن خویلد، اول نساء هذه الامۀ اسلاماً؟ قالوا: اللّهم نعم؛ شما را به خدا قسم می‎دهم، آیا می‎دانید که جدّه(مادر بزرگ) من خدیجه بنت خویلد اولین زن از این امت بود که اسلام آورد؟ همه گفتند: آری.»(15)

ادامه دارد....

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

* در این نوشتار از کتاب های ارزشمند دائرة المعارف صحابه پیامبر اعظمصلی الله علیه و آله و سلم، و خصائص أمّ المؤمنین خدیجة الکبری نوشته جناب آقای حسین تهرانی بهره گرفته شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1. الخصال، شیخ صدوق، 419.

2. اسدالغابه،ابن اثیر 5: 434.

3. كشف الغمة في معرفة الأئمة (طبع قديم) ؛ ج‏1 ؛ ص509 ریاحین الشریعة فی أحوال النّساء الشیعة، ذبیح الله محلاتی، ج 2 ص 269 .

4. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب 39:1 ـ 38.

5. البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقی،ج 2 ص 295 .

6. دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ابوبکر احمد بیهقی،ج 2 ص 71 .

7. فروع کافی، کلینی 374:5 و مناقب آل ابی طالب، این شهر آشوب 39:1.

8. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 22 ص 191 .

9. بنات النبی أم ربائبه، سید جعفر مرتضی عاملی، ص 75 124 .

10. تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 271 .

11. الصحیح من سیرة النّبی الأعظم، سید جعفر مرتضی عاملی، ج2 ص 123 .

12. اسدالغابه. ابن اثیر 434:5 و الاصابه، ابن حجر 99:8 .

13. الامالی،شیخ طوسی : 259 (به نقل از مالک بن حویرث) و مجمع الزوائد، هیثمی 220:9.

14. المعیار و الموازنه، اسکافی: 78ـ66؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی 79:1ـ178 و الارشاد، شیخ مفید 29:1.

15. الامالی، شیخ صدوق: 222.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

سعید بلوکی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: