جهاد در لغت به معنای سختکوشی و مقاومت در راه رسیدن به هدف است و در اصطلاح فقه اسلامی به معنای سختکوشی در نبرد با دشمنان اسلام و دفاع از حوزه دین میباشد.
وجوب جهاد در قرآن و احادیث آمده و یکی از احکام ضروری اسلام میباشد در فقه اسلامی، بابى را به خود اختصاص داده كه در آن دربارهی انواع آن و فروع و مسائل گوناگونش به تفصيل بحث كردهاند. ما در اين خصوص، تنها به ذكر يك آيه از قرآن بسنده مىكنيم. در قرآن كريم آمده:
وَجاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِى سَبِيلِ اللهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛[1]
اى مؤمنان! با اموال و نفوس خودتان در راه خدا جهاد كنيد كه اين جهاد به نفع شماست اگر آگاه باشيد.
چنان كه ملاحظه مىفرماييد در آيهی مذكور به دو نوع جهاد؛ يعنى جهاد با اموال و جهاد با نفوس اشاره شده است. در صورتى كه كشور اسلامى يا فرهنگ و عقايد اسلامى مورد تهاجم دشمنان قرار گيرد بر مسلمانان واجب است از آن دفاع كنند، چه به وسيله حضور فيزيكى در ميدان نبرد باشد و چه با كارهاى فرهنگى، به وسيله زبان و قلم و ديگر وسائل نشر فرهنگ و در همه اين موارد، اگر نياز به صرف اموال باشد، بر كسانى كه تمكن مالى دارند واجب است بودجه آن را تأمين نمايند، چنان كه در آيه مذكور بدان تصريح شده و به عنوان جهاد مالى معرفى شده است. دولت اسلامى نيز در اين خصوص مىتواند با رعايت عدل و انصاف، هزينههاى لازم را دريافت و به مصرف برساند.
جهاد انواع گوناگونى دارد كه در كتابهاى فقهى به تفصيل دربارهی آن بحث شده و ذكر آن در اين نوشتار كوتاه امكان ندارد. ما در اين جا به نوعى از جهاد اشاره مىكنيم كه بسيار مهم است، ولى متأسفانه فراموش شده است و آن عبارت است از جهاد با نفس، چنان كه پيامبر گرامى اسلام آن را «جهاد اكبر» معرفى كرد:
امام موسى بن جعفر(ع) از پدرش و او از پدرانش از اميرالمؤمنين(ع) نقل كرده كه رسول خدا(ص) گروهى از اصحاب را به جنگ با دشمن فرستاد، هنگامى كه از جنگ بازگشتند پيامبر(ص) به آنان فرمود: آفرين بر شما كه جهاد اصغر [كوچكتر] را انجام دادهايد، ولى جهاد اكبر [بزرگتر] هنوز باقى مانده است. گفته شد: يا رسول الله! جهاد اكبر كدام است؟ فرمود: جهاد با نفس.[2]
امام صادق(ع) به مردى فرمود:
قلبت [عقلت] را به عنوان همنشين نيكرفتار و فرزندى نيكوكار بپذير و علم خودت را به عنوان پدرى كه بايد از او اطاعت كنى بپذير و نفست را به عنوان دشمن بشناس كه بايد با او جهاد كنى و مالت را به عنوان عاريهاى بشناس كه ناچارى آن را به صاحبانش رد كنى.[3]
چنان كه ملاحظه مىفرماييد در اين قبيل احاديث، نفس (حيوانى) انسان به عنوان يك دشمن نيرومند داخلى معرفى شده كه بايد با او جنگيد و جهاد كرد. در واقع، سعادت دنيوى و اخروى انسان نيز در همين است. امام صادق(ع) فرمود:
هر كس نفس [اماره حيوانى] خودش را به هنگام تمايل شديد و ترس و شهوت و خشم و رضايت، در تملك خويش قرار دهد، خداوند متعال آتش دوزخ را بر پيكرش حرام خواهد كرد.[4]
دشمن انسان در جهاد اكبر يك دشمن داخلى است؛ يعنى در داخل وجود انسانى است، بر خلاف جهاد اصغر كه در خارج است. اين دشمن داخلى گاهى نفس امّارهی به سوء ناميده مىشود و گاهى شيطان. اين نفس سركش و طغيانگرِ حيوانى، همواره با روح ملكوتى و عقل انسانى در ستيز است و با سپاهيان كينه توزش؛ يعنى: خشم، شهوت، جاه طلبى، خودبزرگبينى، زياده خواهى، شهرتطلبى، مال پرستى، خودفراموشى و غفلت از مرگ و ديگر صفات رذيله، بر عقل مصلحتانديش مىتازد و ساحت وجودش را از درك مصالح واقعى تاريك مىسازد و حتى گاهى او را به استخدام خويش در مىآورد. در اين صورت، انسان گرگ درندهاى مىشود كه در راه رسيدن به اميال حيوانى خود از حيلههاى عقلانى نيز برخوردار مىگردد و به همين جهت از انسان خواسته شده با چنين دشمن كينهتوزى همواره در حال جنگ و ستيز باشد و چون اين نبرد بسيار دشوار است، در لسان احاديث به عنوان جهاد اكبر معرفى شده است. پيامبران نيز مبعوث شدند تا حيلهها و خطرهاى اين دشمن داخلى را به انسانها گوشزد سازند و او را در اين پيكار مقدس و سرنوشتساز يارى رسانند. از باب نمونه: حضرت على(ع) فرمود: «جهاد با نفس، مهريه بهشت است».[5]
همچنين فرمود: «جهاد با نفس بهترين جهادهاست».[6]
و نيز فرمود:
با نفس خودت در راه اطاعت از خدا جهاد كن، همانند جهاد با دشمن و بر او غلبه كن، همانند غلبه فردى بر ضد ديگر. همانا نيرومندترين مردم كسى است كه بر نفس خويش غلبه كند.[7]
امام كاظم(ع) به هشام فرمود:
با نفس خودت جهاد كن تا او را از خواستههايش باز دارى. اين جهاد بر تو واجب است، همانند جهاد با دشمن.[8]
پيامبر اكرم(ص) در وصيتش به حضرت على(ع) فرمود: «يا على! بهترين جهادها جهاد آن كسى است كه قصد ظلم به احدى را نداشته باشد».[9] در اين موضوع، دهها حديث ديگر با همين مضمون وجود دارد.
انسانى كه به سعادت دنيوى و اخروى خويش مىانديشد بايد جهاد با نفس امّاره را جدى بگيرد و همانند يك دشمن واقعى با او بجنگد. پيامبران و پيامبر اعظم اسلام و پيشوايان و امامان معصوم(ع) سعى داشتهاند انسانها را در جهاد با نفس يارى رسانند، پيروى از خواستههاى غير مشروع را به عنوان يك بيمارى واقعى معرفى كرده و علاج آن را بر عهده خود انسانها نهادهاند. امام صادق(ع) به مردى فرمود:
علاج بيمارى نفسانى به خودت واگذار شده و انواع بيمارىهاى نفسانى و آثار و نشانههاى سلامت برايت بيان شده و داروهاى مفيد را برايت معرفى كردهاند، پس نيك بينديش چگونه بر علاج بيمارىهاى انسانيت كوشش مىكنى.[10]
از احاديث مذكور و دهها حديث مشابه آن استفاده مىشود كه نفس حيوانى حقاً يك دشمن غدّار داخلى است كه جهاد با آن و كنترل خواستههاى غير مشروعش يك جهاد واقعى و يك فريضه اخلاقى است كه سعادت دنيوى و اخروى انسان بدان بستگى دارد و پيامبران، به ويژه پيامبر اسلام همواره در ارشاد و راهنمايى مردم و معرفى خطرها و آثار سوء اين دشمن و راههاى مقابله با آن تلاش مىكردند. مهمترين برنامه امامان معصوم و علماى اخلاق نيز همين بوده است.
اكنون اين سؤال مطرح مىشود: فرضاً كه جهاد با نفس يك جهاد واقعى باشد، چرا به عنوان جهاد اكبر معرفى شده است، چگونه مىتوان گفت اين جهاد از حضور مدافعان اسلام در ميدان نبرد با دشمنان برتر است، با اين كه اينان همه خطرهاى احتمالى و حتى شهادت و جانبازى و دشوارىهاى ميدان نبرد را پذيرفتهاند؟ چرا و به چه علت جهاد با نفس به عنوان جهاد اكبر معرفى شده است؟
پاسخ: تفاوتهاى جهاد اكبر با جهاد اصغر
جهاد اكبر با جهاد اصغر از جهات مختلف تفاوت دارند:
۱. انجام هر عبادتى به طور كامل و با همه شرايط و حتى جهاد مسلحانه در راه خداوند به جهاد با نفس نياز دارد؛ مثلاً آيا اداى نماز با حضور قلب و رعايت همه شرايط به گونهاى كه ناهى از فحشا و منكر و معراج نمازگزار باشد بدون جهاد با نفس امكان دارد؟ آيا بدون جهاد با نفس مىتوان با اخلاص و قصد قربت، جان بر كف نهاد و در ميدان نبرد با دشمنان اسلام جنگيد؛
۲. جهاد اصغر، واجب كفايى است، اما جهاد اكبر واجب عينى و بر همگان واجب است؛
۳. جهاد اصغر در زمانى خاص و با شرايط ويژهاى انجام مىگيرد، اما جهاد اكبر (جهاد با نفس) محدود به زمان و مكان خاصى نيست؛
۴. در جهاد اصغر دشمن ظاهر است، ولى در جهاد اكبر دشمن پنهان و مخفى است؛
۵. در جهاد اصغر، رزمنده پس از چندى سالم به وطن باز مىگردد، يا احتمالاً شهيد مىشود و به قرب حق تعالى نايل مىگردد، اما در جهاد اكبر، رزمنده بايد تا پايان عمر در حال جهاد باشد؛
۶. رزمنده در جهاد اصغر، سنگر و پناهگاهى دارد كه مىتواند بدانجا پناهنده شود، بر خلاف جهادگر در جهاد اكبر كه هيچ پناهگاهى ندارد، حتى در شب تاريك و به هنگام دعا و مناجات هم نفس اماره، دست از سرش بر نمىدارد؛
۷. در جهاد اصغر، شكست يا پيروزى به زودى آشكار مىگردد و در آينده مىتوان آن را جبران كرد، بر خلاف جهاد با نفس اماره كه ممكن است جهادگر شكست خورده باشد، ولى خود بدان توجه نداشته باشد؛
۸. حمله دشمن در جهاد اصغر نياز به برنامه و بودجه و تمرينات نظامى دارد، ولى وسوسههاى نفس اماره نيازى به بودجه و آمادگى رزمى ندارد؛
۹. در جهاد اصغر، فرار از معركه امكان دارد، اما در جهاد اكبر امكان فرار وجود ندارد؛ چون دشمن يعنى نفس اماره در باطن ذات، كمين كرده است؛
۱۰. در جهاد اصغر مىتوان با صرف اموال از نيروهاى ديگر كمك گرفت، بر خلاف مبارزه با نفس اماره كه چنين امكانى وجود ندارد؛
۱۱. ابزار و سلاحهاى مورد نياز جهاد اصغر در بازار اسلحهفروشان موجود است و مىتوان خريدارى كرد، ولى ابزار جنگى در جهاد اكبر در بازار يافت نمىشود، بايد در اين خصوص از سخنان پيامبران و اولياى خدا و پند و اندرز علماى اخلاق و افراد خودساختهاى كه در اين راه توفيق يافتهاند استفاده نمود.
در صورتى مىتوان يك نظام و حاكميت را به عنوان يك نظام كامل اسلامى به جهانيان معرفى كرد و آثار مطلوب را از آن انتظار داشت كه توده مردم، به ويژه كارگزارانش، در تمام سطوح، در اعمال و گفتار و كردارشان به رعايت و اجراى احكام، قوانين و اخلاق اسلامى مقيّد باشند و تخلف از آن را حرام و جرم بدانند و چنين امر مهم و سرنوشتسازى جز با جهاد اكبر امكانپذير نيست. به همين جهت، امام راحل بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران از همان آغاز پيروزى انقلاب همواره و در همه جا بدان تأكيد داشتند، به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مىشود:
كشور ما احتياج به سازندگى دارد، سازندگىهاى روحى، مقدم بر همه سازندگىهاست. جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد، منشأ همه جهادهايى است كه بعد واقع مىشود، انسان تا خودش را نسازد نمىتواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند نمىشود كه كشور ساخته بشود و جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود. جهاد نفس، جهاد اكبر است؛ براى اين كه همه جهادها اگر بخواهند نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهاد پيروز شود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد. اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اين واحد واحدهايى هستند كه علاوه بر اين كه نمىتوانند اصلاح جامعه را بكنند فساد هم در جامعه مىكنند، همه فسادهايى كه در عالم واقع مىشود براى اين است كه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده، تمام اين گرفتارىهايى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد. بشر است كه به بشر جنايت وارد مىكند. ساير موجودات، ساير حيوانات و لو سَبُع هم باشند آن قدرى كه بشر جنايت مىكند آنها نمىكنند، اين بشر است كه چون اصلاح نشد حركت و جهاد سازندگى نكرده است. اين از همه حيوانات سَبُعتر است. هيچ سَبُعى مثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمىرسد... .[11]
ايشان در ادامه میفرمايد:
اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند. اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الآن بيايند در دنيا هيچ وقت با هم نزاع ندارند؛ براى اين كه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پيدا مىشود كه آنها نفس را كشتهاند، جهاد كردهاند و همه، خدا را مىخواهند. كسى كه خدا را مىخواهد نزاع ندارد. همه نزاعها براى اين است كه اين براى خودش چيزى مىخواهد، آن هم براى خودش يك چيزى را مىخواهد، اين دو خودها تزاحم مىكنند. اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد تزاحم مىكنند، جنگ در مىآيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است، همه اين نزاعها از بين مىرود... بايد بسازيم خودمان را، جديت كنيد كه اين جهاد سازندگى را از خودتان شروع كنيد. وقتى از خودتان شروع كرديد هر كارى بكنيد اين كارى است الهى و وقتى خودتان را ساختيد تمام كارهايتان كارهاى الهى مىشود.[12]
حضرت امام در جاى ديگرى میفرمايد:
ما موظفيم حالا كه جمهورى اسلامى، رژيم رسمى ما شده است همه بر طبق جمهورى اسلامى عمل كنيم. جمهورى اسلامى؛ يعنى رژيم به خواست مردم و احكام، احكام اسلام و رژيم به خواست مردم تحقق پيدا كرد و از صد، 99 رأى دادند و الآن رژيم رسمى ما جمهورى اسلامى است. مانده است اين كه احكام، احكام اسلامى بشود، مجردِ بودن رژيم اسلامى، اين مقصد نيست، مقصد اين است كه در حكومت اسلامى، اسلام حكومت كند، قانون حكومت كند، اشخاص به رأى خودشان، به فكر خودشان حكومت نكنند... در اسلام حكومت، حكومت قانون است، حتى حكومت رسول الله، حكومت اميرالمؤمنين(ع) حكومت قانون است؛ يعنى قانون آنها را سر كار آورده است.
«أَطِيعُوا اللهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» حكم خداست آنها به حكم قانون واجبالاطاعة هستند؛ يعنى حكم مال قانون است، قانون حكومت مىكند، در مملكت اسلامى غير قانون هيچ حكومتى ندارد... . ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم، اين كه ما دائماً راجع به اين معنا سفارش مىكنيم كه بايد حالا كه رژيم رژيم اسلامى شده است، محتوا محتواى اسلامى باشد براى اين است كه يك مملكتى مدعى است من مُسْلم هستم. افرادش ادعا مىكنند كه ما مُسْلم هستيم، لكن در بسيارى جاها ديده مىشود كه پاىبند به احكام اسلام نيستند. بسيارى اشخاص ادعاى اسلام مىكنند همان ادعاست، ديگر در عمل وقتى كه مشاهده مىكنيد مىبينيد خبرى از اسلام نيست.
ما كه مىگوييم حكومت همانطور كه اسلامى است محتوايش هم اسلامى باشد؛ يعنى هر جا كه شما برويد، در هر وزارتخانه كه شما برويد، در هر مدرسه و دانشگاه كه شما برويد آنجا اسلام را ببينيد و اين براى اين است كه ما حكومت اسلامى خواستيم، ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم، ما خواستيم كه حكومت در مملكت ما و إنشاءالله در ساير ممالك اسلامى هم اجرا شود.[13]
در ادامه فرمودند:
الآن وظيفه ما اين است كه هر كداممان در هر جا كه هستيم و در هر حدى كه هستيم ما جديت كنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم، اگر چنانچه خودمان خودمان را اصلاح نكنيم و قوانين اسلام را در خودمان اجرا نكنيم نمىتوانيم يك حكومت اسلامى تشكيل بدهيم. اگر آن كسى كه در رأس حكومت است؛ مثلاً رئيس جمهور يا نخست وزير، اگر خودش اصلاح نكند خودش را و اگر خودش تابع قوانين اسلام نباشد قوانين اسلام را در مملكت وجود خودش اجرا نكند اين نمىتواند حكومت اسلامى باشد و حاكم اسلام باشد.[14]
امام خمينى(قدس سره) میفرمايد:
اساساً اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى، سازندگى انسان خودش را مقدم بر همه جهادهاست و اين است كه رسول اكرم جهاد اكبر فرمودهاند. جهادى بس بزرگ است و مشكل و همه فضيلتها دنبال آن جهاد است، جهاد اكبر است. جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش انسان انجام مىدهد.[15]
چنانكه ملاحظه مىفرماييد امام خمينى(قدس سره) از آغاز پيروزى انقلاب اسلامى، همواره از آينده نظام نگران بود. جالب اينجاست كه امام اين سخنان را در زمانى مى فرمود كه رژيم شاهنشاهى سقوط كرده و رژيم اسلامى جاىگزين گشته بود. قانون اساسى بر طبق ضوابط اسلامى، تدوين و با رأى اكثريت قاطع مردم به تصويب رسيده بود و مسئولان حكومتى در سطوح مختلف، به انجام وظيفه اشتغال داشتند. امام از اين همه موفقيتها خوشنود و به آينده اميدوار بود، اما در عين حال نسبت به آينده نظام اظهار نگرانى مىكرد. از اين جا معلوم مىشود كه امام صرف وجود اين تشكيلات صورى را در تحقق مصداق يك حكومت ايدهآل اسلامى كافى نمىدانسته است، بلكه اين تشكيلات را به عنوان وسيلهاى براى پياده شدن احكام نورانى اسلام مىدانسته است. ايشان از عموم مردم، به ويژه مسئولان نظام انتظار داشته در به كار بستن احكام سياسى، اجتماعى، اقتصادى، قضايى، فرهنگى و اخلاقى اسلام كوشش نمايند و همه نسبت به آنها ملتزم و پاىبند باشند، در چنين صورتى آثار مطلوب آشكار مىگردد و مىتوان آن را بر اسلام خواهان جهان عرضه داشت تا از آن الگو بگيرند.
گرچه در تدوين قانون اساسى به منظور پيشگيرى حكومت اسلامى از انحراف، پيشبينىهاى لازم به عمل آمده است. ازاينرو، رهبرى نظام بر عهده ولى فقيه عادل، اسلامشناس و آشناى با مسائل جهانى نهاده شده كه با انتخاب مجلس خبرگان، بر كل نظام نظارت دارد. در رأس قوه قضاييه كه از مهمترين نهادهاى نظام است و مسئوليت رفع خصومات آحاد مردم را بر عهده دارد يك فقيه عادل و آشناى با مسائل قضايى است كه به وسيله رهبرى نظام، انتخاب و با اشراف او انجام وظيفه مىنمايد. فقهاى شوراى نگهبان كه به وسيله رهبرى نظام انتخاب مىشوند و بر اسلامى بودن قوانين مصوب مجلس شوراى اسلامى نظارت دارند، بايد فقيه عادل و آشناى با قوانين اسلام و قانون اساسى باشند.
امام راحل(قدس سره) از همه اين مزيتهايى كه در قانون اساسى پيشبينى شده كاملاً آگاه بود، ولى در عين حال اظهار نگرانى مىكرد. نگرانى امام از اين جهت بود كه مبادا در زمان حال و آينده، هواهاى نفسانى و خواستههاى حيوانى از قبيل: حب رياست و جاه و مقام، حب مال و ثروت اندوزى، تجملگرايى، لذتجويىهاى غير مشروع، خود بزرگبينى و... بر حاكمان و مسئولان نظام غلبه كند و آنان را از سعى در اجراى احكام نورانى اسلام و التزام عملى بدانها درباره خودشان و ساير مردم باز بدارد و نظام اسلامى به تدريج به صورت يك پيكر بىروح درآيد و روشن است كه چنين پيكر بىروحى را نمىتوان به عنوان يك نظام اسلامى مطلوب بر جهانيان عرضه داشت تا از آن الگو بگيرند.
آرى، امام از امكان وقوع چنين امرى نگران بود و چاره كار را در دعوت مردم و بالأخص مسئولان نظام به جهاد اكبر؛ يعنى جهاد با نفس اماره مىدانست.
به همين منظور به هر مناسبتى، گروهها و نهادهاى مختلف مردم را به رعايت اخلاق اسلامى و اجتناب از هواپرستى دعوت مىفرمود. خوشبختانه سخنان امام راحل(قدس سره) جمعآورى شده و در كتاب ارزشمند «صحيفه امام»، در بيست و دو جلد چاپ و قابل استفاده است. امام خمينى در زمان حيات پربركتش در دعوت مسئولان نظام و عموم مردم به جهاد اكبر كوتاهى نكرد و اين امانت بزرگ الهى (نظام جمهورى اسلامى) را به ما سپرد و با قلبى آرام و روحى اميدوار به جهان ابدى رهسپار شد، اما اين كه ما چقدر از اين توصيههاى مشفقانه و پيامبرگونه اين رهبر بزرگ استفاده كرده و مىكنيم قابل تأمل و بررسى است. شما مىتوانيد از مطالعه و بررسى متن جامعه و سيرهی حاكمان و نهادهاى ادارى كشور و رفتار توده مردم به دستآوريد و دربارهاش قضاوت نماييد.
مثلاً اگر ديديد نمايندگان مجلس در تصويب قوانين و مقررات، جنبههاى شرعى و منافع عموم مردم را منظور مىنمايند ـ نه فقط منافع رأى دهندگان خود را ـ، در تأييد يا رد صلاحيتها همواره حق را رعايت مىكنند و اختلاف سليقهها را با گفت و گوهاى دوستانه حل مىكنند، از گروهگرايى و تخريب اشخاص و تهمت و دروغ اجتناب مىنمايند، در دفاع از حق و منافع كشور باكى ندارند گرچه آن را به زيان آينده خود بدانند، خود ملتزم به رعايت قانون هستند و تخلف از آن را حرام و جرم مىدانند و با عمل خود مردم را به رعايت قانون تشويق مىنمايند، همان مجلسى تشكيل شده است كه امام دربارهی آن مىفرمود: «مجلس در رأس امور است».
قوه قضاييه، در نظام اسلامى جايگاه والايى دارد. مهمترين وظيفهاش تحقق بخشيدن به امنيت عمومى و عدالت اجتماعى و دفاع از حقوق مشروع عامه مردم، مبارزه جدى با متجاوزان و ستمكاران و زيادهطلبان، رسيدگى به شكايات و تظلمات، سعى بليغ در كشف جرم و كيفر دادن مجرمان، حل و فصل دعواها، رفع خصومتها، دفاع از آزادىهاى مشروع و گسترش عدل و داد كه خواسته عموم مردم مىباشد و پيامبران، به ويژه پيامبر اسلام(ص) همواره در اين باره تلاش مىكردند، مىباشد. دايره مسئوليت قوه قضاييه بسيار گسترده است و حتى شامل مسئولان ساير قوا و عموم كارمندان ادارى نظام و حتى اقليتهاى مذهبى و پناهندگان سياسى را شامل مىشود. دستگاه قضايى بايد آنقدر قدرتمند و كارآمد باشد كه هر مظلومى ـ گرچه ضعيف و تهىدست ـ بدون هيچ بيم و هراسى بتواند حق خود را از هر متجاوزى ـ گرچه قوى و ثروتمند و پارتىدار ـ باز ستاند، تا در سايه چنين اقتدارى مجرمان و هنجارشكنان از برخورد قاطع و بدون ملاحظه قوه قضاييه، همواره در بيم و هراس باشند.
به منظور تحقق اين مهم در قانون اساسى پيشبينى شده كه در رأس اين قوه بايد يك فقيه عادل و قدرتمند و آشناى با مسائل قضايى باشد كه به وسيله رهبرى نظام انتخاب مىشود و تحت اشراف او انجام وظيفه مىكند و استقلال كامل دارد. در نظام اسلامى، قضات نيز از بين فقهاى عادل انتخاب مىشوند. در دستگاه قضايى مطلوب، رشوه و پارتىبازى وجود ندارد؛ به توصيههاى ناحق، گوش نمىدهد. در اقرار گرفتن، شكنجه وجود ندارد، بدون ثبوت جرم، كسى را زندانى نمىكند. دستگاه قضايى با كمال قدرت و قاطعيت از حيف و ميل بيتالمال و اموال عمومى جلوگيرى مىكند و متجاوزان به اموال عمومى را به كيفر مىرساند و در اين مورد ملاحظهكارى نمىكند و به توصيه احدى گوش نمىدهد.
در اين صورت، مردم اميدوار مىشوند و در عمران و آبادى كشورشان تلاش مىكنند و فرار مغزها كمتر اتفاق مىافتد. امام خمينى(قدس سره) چنين وضعيت مطلوبى را خواستار بود و همواره بدان توصيه مىفرمود، ولى مىدانست كه تحقق چنين وضعيت مطلوبى، بسيار دشوار است. ترس امام از اين بود كه مبادا هواهاى نفسانى بر مسئولان نظام و ساير مردم غلبه كند؛ به صورت ظاهرى ـ نظام اسلامى و شعارها بسنده كنند و با توجيهات گوناگون نفسانى از عمل به احكام نورانى اسلام خوددارى نمايند و با توجه به اين نگرانىها همواره مردم، به ويژه مسئولان را به جهاد اكبر؛ يعنى مبارزه با خواستههاى نامشروع نفسانى دعوت مىنمود، چنان كه قبلاً به نمونههايى از آن اشاره شد.
جا داشت بيشتر در اين خصوص توضيح بدهم، ولى با توجه به اين كه در متن كتاب حاضر، به ويژه در بحث اخلاق حاكمان اسلامى در اين باره به مقدار كافى بحث شده از تكرار آنها در اين قسمت خوددارى مىشود، اما با همه تأكيداتى كه امام راحل(قدس سره) در باره جهاد اكبر و ضرورت آن داشتند با كمال تأسف بايد عرض كنم كه به مقدار كافى در اين خصوص، اقدامات لازم به عمل نيامده و اين امر مهم را جدى نگرفتيم و بسيارى از مشكلات گوناگون كنونى كشورمان از همين غفلتها نشئت مىگيرد. اميد آن كه به خود آييم و در اشاعه فرهنگ اصيل اسلام و مبارزه جدى با ضد فرهنگها، عنايت بيشترى مبذول داريم. البته در انجام اين امر مهم و حياتى همكارى دولت و نهادهاى دولتى، عامه مردم و نهادهاى مردمى، حوزههاى علوم دينى و دانشگاهها، صدا و سيما، نويسندگان و هنرمندان، ضرورت دارد؛ چون جهاد اكبر كه بر همگان واجب و لازم است در صورتى مىتواند ثمربخش باشد كه همگان در آن شركت نمايند؛ يعنى يك واجب عينى و همگانى قلمداد شود.
در خاتمه، تذكر اين نكته را نيز لازم مىدانم كه كتاب حاضر، محصول يك سرى يادداشتهاى اخلاقى است كه به منظور ايراد سخنرانى قبل از خطبههاى نماز جمعه تهران و احياناً موارد ديگر، تهيه و تنظيم شده بود. اين مجموعه در اختيار حجةالاسلام و المسلمين آقاى شيخ على مختارى قرار گرفت و ايشان با جديت و اخلاص و حسن سليقه، در تنظيم و تكميل و احياناً اضافات سودمند كوشش نمودند. از اظهار لطف ايشان تشكر مىنمايم و توفيقاتشان را از خداوند منان خواستارم. قطعاً از ثوابهاى اخروى اين امر نيز بهرهمند خواهند بود.
1- معنی لغوی و فقهی جهاد را ذکر کنید.
2- تفاوتهای جهاد اكبر با جهاد اصغر را بیان کنید.
[1]. توبه، آيهی 41.
[2]. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 15، ص 163: موسى بن جعفر(ع) عن ابيه عن آبائه عن اميرالمؤمنين(ع) قال: «إنّ رسول الله(ص) بعثَ سريّةً فَلَمّا رَجَعوا قال: مرحباً بقوم قَضوا الجهادَ الاصغرَ و بقى عليهم الجهادُ الاكبرُ، قيل: يا رسولَ الله(ص): و ما الجهادُ الاكبرُ؟ فقال: جهادُ النفسِ».
[3]. همان، ص 162: قال ابوعبدالله(ع) لرجل: «اجعَل قلبكَ قريناً بَرّاً و ولداً و اصلاً، و اجعَل عِلمك والداً تتبعه، واجعَل نفسك عدوّاً تجاهِدُه، و اجعَل مالَك عاريةً تَردُّها».
[4]. همان: عن الصادق(ع) قال: «من مَلك نفسَه إذَا رَغَب و إذَا رهبَ و إذَا اشتَهى و إذَا غَضَب و إذَا رضِى حَرَّم الله جسَده على النارِ».
[5]. تميمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، حرف جيم، ص338 : قال على(ع): «جهادُ النفس مهرُ الجَنّةِ».
[6]. همان: «جهادُ النفس أفضلُ جهادٍ».
[7]. همان، ص 339 : قال على(ع): «جاهِد نفسَك على طاعةِ الله مجاهدَة العدوِّ عدوَّه و غالبها مغالبةَ الضِدِّ ضدَّه فأن أقوى الناسِ مَن قوى على نفسِه».
[8]. مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 315 : قالَ موسى بن جعفر(ع) لهشام: «و جاهِد نفسَك لتردّها عن هواها فإنّه واجبٌ عليك كجهادِ عدوِّك».
[9]. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 15، ص 162: فى وصيّة النّبىِّ لعلىّ(ع): «يا علىّ! أفضلُ الجهادِ من اَصبحَ لايهمّ بظُلم أحد».
[10]. حر عاملى، همان، ص 161: قال ابوعبدالله(ع) لرجل: «انّك جعلتَ طبيبَ نفسِك، بيّن لك الداءُ و عرفتَ آية الصَحّة، و دللتَ على الدواء، فانظر كيف قيامُك على نفسِك».
[11]. صحيفه امام، ج 11، ص 379 ـ 389.
[12]. همان.
[13]. همان، ج 8، ص 282.
[14]. همان، ص 283.
[15]. همان، ص 300.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی