قرآن؛ برنامهی سلامت انسان
بهترین کتابی که میتواند دردهای فردی و اجتماعی انسان را درمان کند، قرآن است. از آنجا که پیامبر اسلام به دردهای اجتماع، خوب واقف بوده است، خداوند قلب مبارک آن حضرت را محلّ نزول قرآن کریم قرار داده است، چون حکایت پیامبر با افراد معمولی مانند دو نفر است که یکی جایگاه آب را در زمین نمیداند، لذا با اینکه کلنگهای فراوانی بر زمین میزند و خود را خسته میکند، به آب نمیرسد؛ اما فرد دیگری که زمینشناس است کلنگ را مستقیم به زمین آبدار میزند. ازاینرو، بدون تعصب میتوان گفت: قرآن در این جهت دارای اعجاز است، چرا که بهتر از هر کتاب، هر گوینده و هر نویسندهای دردهای اجتماع را بیان کرده و راه علاج آنها را نیز معرفی کرده است. منتها ما چون نوعاً در صدد اصلاح نیستیم، از قرآن دوریم و اصلاً از آن اطلاعی نداریم. آن را رها کرده، دنبال دیگران رفتهایم. نشستهایم تا از غرب و فرهنگ غربی دستور اخلاقی و اصلاحی برایمان بیاورند!
اگر به گفتار دانشمندان غربی دربارهی قرآن مراجعه کنیم، خواهیم دید آنان چگونه قرآن را شناختهاند و چه سخنانی دربارهی آن گفتهاند.
«ناپلئون» میگوید:
امیدوارم طولی نکشد که عقلا و متمدنین دنیا را گرد آورده به کمک آنها قوانینی مرتب سازیم که همه بر مبادی قرآن بنا شده باشد، زیرا قرآن یگانه مبدأ حق و حقیقت میباشد. این کتاب، تنها عهدهدار سعادت بشر است. من مکرر به شما گفتهام که من مسلمان و خداپرستم و محمد را بزرگ میشمارم!.[1]
«توماس کارلایل»؛ فیلسوف اسکاتلندی میگوید:
بالاخره کلمات محمد، وحی آسمانی است و حقیقت صرف و خمیرهاش از قلب عالم وجود است. چنین شخصیتی، بهترین و عالیترین دلیل و محکمترین گواه است بر وجود خدا. و بر هر فرد بشر لازم است از سخنان حکیمانهاش استفاده نماید.[2]
«تولستوی»؛ فیلسوف معروف روسی میگوید:
جای هیچ شکی نیست که محمد پیامبر، یکی از مصلحین بزرگ دنیاست و خدمت شایانی به عالم بشریت نموده و همین فخر او کافی است که یک ملت پست و وحشی را از آن همه عادات زشت رهانید و به سوی ترقی، سوق داد. آیین اسلام به زودی عالمگیر خواهد شد، زیرا با عقل و حکمت کاملاً موافق است.[3]
این تعریفها و تمجیدها همگی به دلیل عظمت قرآن و پیامبر اسلام است.
حضرت علی(ع) نیز دربارهی قرآن میفرماید:
خداوند قرآن را بر پیامبر اکرم(ص) فرو فرستاد، در حالی که نوری است که قندیلهای آن خاموش نمیشود و چراغی است که افروختن آن فرو نمینشیند و دریایی است که ژرفای آن پیدا نمیشود و راهی است که رفتن درآن گمراهی ندارد و شعاعی تابان است که روشنی آن پایان ندارد و جدا کنندهی حق از باطل است که دلیل و برهانش سست نمیگردد و بنایی است که پایههای آن ویران نمیشود و شِفابخشی است که با وجود آن بیماریها موجب ترس و بیم نمیشود و ارجمندی است که یارانش شکست نمیخورند و حقی است که مددکارانش مغلوب نمیشود. مایهی سیراب کردن دانشمندان و بهار دلهای فقیهان است. برهان است برای کسی که به وسیلهی آن سخن گفت و شاهد برای کسی که با آن به دفاع برخاست.[4]
به خدا قسم! قرآن، غریب است. ما هنوز کاملاً از قرآن استفاده نکردهایم؛ در حالی که پیشرفت اسلام به واسطهی قرآن بوده است. مردم آن زمان (عصرِ نزول) آیات قرآن را شنیده، مسلمان میشدند؛ هر چند به همین سبب، دچار اذیت و آزار کفار و مشرکین میشدند.
وقتی مسلمانان گرفتار آزار و شکنجهی کفار و مشرکین بودند، از رسول خدا(ص) اجازهی هجرت خواستند. حضرت فرمود: به «حبشه» بروید، زیرا آنها اهل کتابند و «نجاشی» به نیکی، مشهور است. آنها حرکت کردند تا به حبشه وارد شدند و در آنجا آسودند. اما قریش، «عبدالله بن ابی ربیعه» و «عمرو بن عاص» را به نمایندگی با هدیهای نزد نجاشی فرستادند. همچنین برای هر یک از اُسقفها و بزرگان حبشه نیز هدیهای فراهم آوردند تا مسلمانان را دستگیر کرده و به مکه بازگردانند. آنها وقتی بر نجاشی وارد شدند هدیهها را تقدیم کرده، گفتند: گروهی از جوانان و بیخردان ما از دین ما بیرون شده و دین شما را نیز نپذیرفتهاند و به مملکت شما گریختهاند! پدرانشان خواستار آن هستند که آنها را تسلیم کنید تا تأدیبشان نمایند! اعیان مجلس همه تأیید کرده، گفتند: اَشراف به کار جوانان خود واقفترند.
نجاشی غضبناک شد و گفت: به خدا سوگند! که پناهندگان خود را تسلیم نکنم، آنها را حاضر کنید تا سخنانشان را بشنوم و به صلاح عمل نمایم. مسلمانان به ریاست «جعفر طیّار» وارد مجلس شدند، ولی به رسم حبشه، برای نجاشی سجده نکردند. یکی از حاضران پرسید: چرا به پادشاه احترام نکردید؟ جعفر فرمود: ما جز برای خدای یگانه سجده نکنیم و پیامبرمان چنین دستور داده. از این کلام، هیبتی در دل نجاشی افتاد. به جعفر گفت: میگویند شما از دین بیرون شدهاید و بدعت نهادهاید![5] جعفر گفت: ای پادشاه! ما قومی جاهل بودیم و بتان را عبادت میکردیم و گوشت مردار میخوردیم و قطع اَرحام مینمودیم و از ارتکاب زنا و ظلم و ربا پرهیز نداشتیم. پس خدا پیامبری فرستاد که او را به صدق و امانت میشناختیم و او ما را به صدقِ حدیث و ادای امانت و صلهی رَحِم و حُسن جوار[6] و پرهیز از حرامهای الهی و خونریزی امر، و از عبادت اَصنام و ارتکاب فواحش و دروغ و اَکلِ مال یتیم نهی کرده و به نماز و روزه و زکات امر کرده و معجزاتی برای ما ظاهر نموده و کلامی از خدای آورده که کسی مانندش را نمیتواند بیاورد. چون ایمان آوردیم، قریش در آزار و شکنجهی ما کوشش نمودند و پیامبر ما فرمود به مملکت شما پناه آوریم.
نجاشی گفت: از آن کلام چیزی با شما هست؟ جعفر گفت: بله، اندکی و شروع کرد به خواندن سورهی مریم، تا رسید به آیهی «و در این کتابِ (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد و در ناحیهی شرقی (بیت المَقدِس) قرار گرفت»[7] (داستان حضرت عیسی). پس نجاشی و اسقفها گریستند و گفتند: به خدا این کلمات با کلام عیسی از یک جنس است. سپس رو کرد به عبدالله و گفت: به خدا قسم که اینها را تسلیم شما نمیکنم. و متفرق شدند. روز دیگر نزد نجاشی آمده، گفتند: اینها دربارهی عیسی عقیدهی خاص دارند! نجاشی مسلمانان را حاضر کرد و از این موضوع پرسید. جعفر گفت: عقیدهی ما دربارهی عیسی همان کلام خداست. نجاشی دست بُرده، از زمین چوبی برداشت و گفت: به خدا سوگند، از آنچه عیسی است تا آنچه اینها میگویند، به اندازهی این چوب فرق نیست. سپس به مسلمانان گفت: مرحباً به شما و پیامبرتان. این همان است که عیسی بدو بشارت داده بود. آسوده و شاد باشید. سپس پیشکشی و هدایای قریش را رد نمود و گفت:
خداوند از من هنگام برگرداندن سلطنت رشوه نستاد تا من رشوه گیرم و کسی را هم اطاعت ننمود تا من هم دربارهی بندگان او به مردم مکه گوش کنم.[8]
چرا ما مسلمانان، قرآن را رها کرده و دنبال بیگانگان رفته و فقط در مجالس ختم و ازدواج از آن استفاده میکنیم![9] چرا باید برخی جوانان ما حتی روخوانی قرآن را هم بلد نباشند و در مدارس برنامههای ناچیزی از قرآن گنجانده شود که به همان هم عمل نشود؛ به گونهای که یک محصل پس از خاتمهی تحصیلات قادر نباشد کتاب دینی خود را بخواند، چه رسد به درک معنای آن! استاد و شاگرد هر دو از قرآن میگریزند، ولی در عوض بر آموختن زبانهای خارجی چه سفارشها و تشویقهایی میشود! عدهای گمان میکنند هر چه هست باید از غرب برای ما آورده شود، بلکه بعضی کوتهفکران، قرآن و اسلام را سبب عقب افتادگی ایران میدانند! در حالی که «موسیو لایبری» مینویسد:
اگر نام اسلام و مسلمانان از تاریخ، خارج میشد، عصر تجدید حیات علمی اروپا تا چند قرن، عقب میافتاد.[10]
تا قرن پانزدهم وضع به گونهای بود که اگر قولی از مسلمانان نبود، معتبر دانسته نمیشد! دانشمندان مغربزمین هر چه دارند از «بوعلی» و «ابن رشد» و «فارابی» و دیگر علمای جهان اسلام است. تمام کالجها و مراکز آموزشی اروپا تا پانصد سال بر اساس ترجمهی آثار علمی مسلمانان اداره میشد.
اینجاست که قرآن میفرماید:
ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و درمانی برای آنچه در سینههاست [درمانی برای دلهای شما] و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان.[11]
همچنین میفرماید:
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم و ستمگران را جز خسران [و زیان] نمیافزاید.[12]
1- چرا خداوند قلب مبارک پیامبر(ص) را محلّ نزول قرآن کریم قرار داده است؟
2- به کدام دلیل آیین اسلام به زودی عالمگیر خواهد شد؟
[1]. ر.ک: محمدباقر شجعیان، قرآن از دیدگاه دانشمندان جهان، مجله بشارت، خرداد و تیر 1385، شماره 53؛ محمدجواد باهنر، قرآن در نظر اروپاییان؛ اعترافات دانشمندان بزرگ جهان و اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب.
[2]. ر.ک: توماس کارلایل، زندگانی محمد(ص).
[3]. ر.ک: محمدکاظم جعفرزاده فیروزآبادی، پیامبر اعظم در آینهی گفتار اندیشمندان غیر مسلمان.
[4]. «ثمّ أنزل علیه الکتاب نوراً لا تطفأ مصابیحه، و سراجاً لا یخبأ توقّده، و بحراً لا یدرک قعره، و عزّاً لا تهزم أنصاره، و حقّاً لاتخذل أعوانه، فهو معدن الإیمان، و بحبوحته، و ینابیع العلم و بحوره، و ریاض العدل و غدراته، و أثافی الإسلام و بنیانه ـ جعله الله ریّاً لعطش العُلَماء، و ربیعاً لقلوب الفقهاء، وَ عِزّاً لِمَن توّلاه، و برهاناً لمن تکلّم به، و شاهداً لمن خاصم به» (سید حسین بروجردی، جامع احادیث الشّیعه، ج1، ص67).
[5]. بدعت، در حقیقت، افترا بستن به خداوند است: «اِدخالُ ما لَیسَ مِنَ الدّینِ فِی الدِّینِ». از همین روی، نبی اکرم(ص) «گمراهی» را معرّفی فرمود: «کلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کلُّ ضَلالَةٍ سَبیلُها فِی النّارِ» (حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج 11، ص 511).
[6]. ر.ک: کلینی، اصول کافی، ج 2، باب «حقّ الجوار» و قمی، سفینة البحار، ج1، ص 191، واژهی «جار».
[7]. «وَاذکُرْ فِی الکِتابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیاً» (مریم، آیهی 16).
[8]. «ما أخذ الله منّی الرشوة حین ردّ علیّ ملکی فآخذ الرشوة فیه، و ما أطاع الناس فأطیعهم فیه» (احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص203).
[9]. گفتنی است استفاده از قرآن در مراسم و مجالسی چنین نیز، گاهی اهانت و بیاحترامی به این دستور نامهی دین و آیینِ ماست. در مجالسِ ختم، هنگام قرائت قرآن، معمولاً پذیرایی و... مانع توجّه به مفاهیم آن است. در بدرقهی مسافران، فقط قرآن را میبوسند و کنار میگذارند! وقتی خانهای میخرند، قرآن را با آینه، زودتر از اسباب و اثاث دیگر میبرند، تا بیشتر از همه چیز، بماند و خاک بخورد!
[10]. ر.ک: گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمهی محمد تقی فخر داعی گیلانی.
[11]. «یا أَیُّها النّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» (یونس، آیهی 57).
[12]. «وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلایَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَسارا» (اسراء، آیهی 82).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت