کد مطلب: ۶۴۱۴
تعداد بازدید: ۳۴۹
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۹
شرح حال و زندگی حضرت امیرالمؤمنین(ع) | ۲
اسحاق گفت: علی(ع) نخستین فردی است که به‏پیامبر(ص) ‏ایمان آورد، اما روزی که او ایمان آورد در سنین کودکی به‏سر می‏برد (یا به‏تعبیر دیگر هنوز به ‏سنّ تکلیف نرسیده بود) و نمی‏توان برای ایمان آوردن در سنین کودکی ارزش قائل شد، امّا ابوبکر اگرچه بعدها ایمان آورد، ولی روزی که به ‏صف خداپرستان پیوست فرد کاملی بود و لذا ایمان و اعتقاد او در آن سنّ ارزش دیگری داشت.

نخستین مردی که اسلام را پذیرفت


دوران کودکی حضرت علی(ع) به‏ترتیبی که مختصراً اشاره شد در تحت مراقبت و سرپرستی حضرت پیامبر(ص) ‏بدان صورت گذشت. زمانی که حضرت محمّد(ص) ‏به پیامبری مبعوث شدند اوّلین شخصی که از مردان به‏آن حضرت ایمان آورد، حضرت علی(ع) بود.
بسیاری از محدّثان و تاریخ‏نویسان نقل می‏کنند که پیامبر اکرم(ص) ‏روز دوشنبه به‏ رسالت مبعوث شد و حضرت علی(ع) فردای آن روز ایمان آورد.[1]
و پیش از آن‏ها خود پیامبر(ص) ‏پیشتازی حضرت علی(ع) را در پذیرفتن اسلام و مقدّم بودن آن حضرت را بر دیگران در جمع اصحاب و یاران خود این‏چنین بیان کردند:
نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در کنار حوض (کوثر) ملاقات می‏کند پیش‌قدم‏ترین شما در اسلام، علی‏ ابن ‏ابی‏طالب(ع) است.[2]
احادیث و روایات نقل شده از پیامبر(ص) ‏ و امیر مؤمنان(ع) و پیشوایان بزرگ ما و نیز آراء محدّثان و مورّخان درباره‏ی سبقت امام(ع) بر دیگران به‏اندازه‏ای زیاد است که این مختصر گنجایش آن را ندارد، مرحوم علاّمه امینی در جلد سوّم کتاب «الغدیر» به‏ طور تفصیل در این مورد سخن گفته است.
ما فقط در این زمینه به‏نقل چند جمله از خود حضرت علی(ع) و نقل یک داستان تاریخی اکتفا می‏کنیم، خود حضرت می‏فرماید:
«اَنَاعَبدُاللهِ وَأخُو رَسُولِ الله(ص) ‏ وَ اَنَا الصّدیّقُ الاَکبَرُ لایقُولُها بَعدی اِلّا کاذِبُ مُفتَری وَ لَقَد صَلَّیتُ مَعَ رَسُولِ الله(ص) ‏قَبلَ الناسِ بِسَبعِ سِنینَ وَاَنَا اَوَّلُ مَن صَلّی مَعَهُ[3]»
«من بنده‏ی خدا و برادر پیامبر(ص) ‏و صدّیق بزرگم، این سخن را پس از من جز دروغگوی افترازن نمی‏گوید من با رسول خدا(ص) ‏هفت سال پیش از مردم نماز گزارده‏ام و اولین کسی هستم که با او نماز گذارد.»
در یکی از سخنان خود می‏فرماید: در آن روز اسلام جز به‏خانه‏ی پیامبر(ص) ‏و خدیجه(س) راه نیافته بود و من سومین شخص این خانواده بودم[4] و یا در جای دیگر سبقت خود را به‏اسلام، این‏چنین بیان کرده است.
«اَللهُمَّ اِنّی اَوَّلُ مَن اَنابَ وَسَمَعَ وَاَجابَ لَم یَسبِقنی اِلاّ رَسُولُ‏الله(ص) بالصَّلوۀ»
«خدایا من نخستین کسی هستم که به‏سوی تو بازگشت و پیام تو را شنید و به‏دعوت پیامبر تو پاسخ گفت، و پیش از من جز پیامبر خدا(ص) ‏کسی نماز نگذارد.»
امّا داستان:
عفیف کندی می‏گوید: در یکی از روزها برای خرید لباس و عطر وارد مکّه شدم و در مسجدالحرام در کنار عبّاس بن عبدالمطلب نشستم. وقتی که خورشید به ‏اوج بلندی رسید ناگهان دیدم مردی آمد و نگاهی به‏آسمان کرد و سپس رو به ‏کعبه ایستاد، چیزی نگذشت که نوجوانی به‏وی ملحق شد و در سمت راست او ایستاد، سپس زنی وارد شد و در پشت سر آن دو قرار گرفت و آنگاه هرسه با هم مشغول عبادت و نماز شدند. من از دیدن این منظره که در میان بت‏پرستان مکّه سه نفر حساب خود را از جامعه جدا کرده و خدایی جز خدای مردم مکّه را می‏پرستند در شگفت ماندم، رو به‏عبّاس نموده و گفتم «امر عظیم» او نیز این جمله را تکرار کرد و سپس افزود: آیا این سه نفر را می‏شناسی، گفتم: نه. گفت: نخستین کسی که وارد شد و جلوتر از دو نفر دیگر ایستاد، برادرزاده‏ی من محمّد بن عبدالله(ص) است و دومین نفر برادرزاده‏ی دیگر من علی ابن ابی‏طالب(ع) است و سومین شخص همسر محمّد(ص) ‏است و او مدّعی است که آیین وی از جانب خداوند بر او نازل شده است و اکنون در زیر آسمان خدا کسی جز این سه از این دین پیروی نمی‏کند.[5]


گفتگوی مأمون خلیفه‌‏ی عبّاسی با اسحاق


مأمون خلیفه‏ی عبّاسی که در دوران خلافت خود به ‏هر دلیلی به ‏تشیّع و پیروی از حضرت علی(ع) تظاهر می‏کرد روزی در یک انجمن علمی که چهل تن از دانشمندان عصر خود و از آن جمله «اسحاق» را گرد آورده بود رو به‏آنان کرد و گفت: روزی که پیامبر خدا(ص) ‏مبعوث به‏رسالت شد بهترین عمل چه بود؟
اسحاق گفت: ایمان به‏خدا و رسالت پیامبر او.
مأمون دوباره پرسید آیا سبقت به‏اسلام در شمار بهترین عمل نبود؟
اسحاق گفت: چرا، در قرآن مجید می‏خوانیم؛
(وَالسّابِقونَ السّابِقُون اُولئِکَ المُقَربُون) و مقصود از سبقت در آیه همان پیشتازی در پذیرش اسلام است.
مأمون باز پرسید: آیا کسی بر علی(ع) در پذیرش اسلام سبقت جسته است یا اینکه علی(ع) نخستین کس از مردان است که به‏ پیامبر(ص) ‏ایمان آورده است؟
اسحاق گفت: علی(ع) نخستین فردی است که به‏پیامبر(ص) ‏ایمان آورد، اما روزی که او ایمان آورد در سنین کودکی به‏سر می‏برد (یا به‏تعبیر دیگر هنوز به ‏سنّ تکلیف نرسیده بود) و نمی‏توان برای ایمان آوردن در سنین کودکی ارزش قائل شد، امّا ابوبکر اگرچه بعدها ایمان آورد، ولی روزی که به ‏صف خداپرستان پیوست فرد کاملی بود و لذا ایمان و اعتقاد او در آن سنّ ارزش دیگری داشت.
مأمون پرسید، علی(ع) چگونه ایمان آورده؟ آیا پیامبر(ص) ‏او را به‏اسلام دعوت کرد یا اینکه از طرف خدا به ‏علی(ع) الهام شد که آیین و روش اسلام را بپذیرد؟ هرگر نمی‏توان گفت که اسلام حضرت علی(ع) از طریق الهام از جانب خدا بوده است زیرا در این صورت باید بگوییم ایمان وی بر ایمان پیامبر(ص) ‏برتری داشته است، به‏دلیل اینکه گرویدن و مبعوث شدنش به ‏توسّط جبرییل و راهنمایی او بوده است نه اینکه از جانب خدا مستقیماً به ‏وی الهام شده باشد.
بدین ترتیب باید بگوییم ایمان آوردن حضرت علی(ع) به‏ دعوت پیامبر(ص) ‏ صورت گرفته است، آیا پیامبر(ص) ‏از پیش خود این کار را انجام داده یا به‏دستور خدا بوده است؟ هرگز  نمی‏توان گفت که پیامبر اکرم(ص) ‏حضرت علی(ع) را بدون فرمان و اذن خدا به‏اسلام دعوت کرده است و قطعاً باید گفت که دعوت حضرت علی(ع) به‏اسلام از جانب پیامبر(ص) ‏به فرمان خدا بوده است آیا خدای حکیم دستور می‏دهد که پیامبرش کودک غیرمستعدّی را که ایمان داشتن و ایمان نداشتن او یکسان است دعوت به‏اسلام کند؟ لذا باید گفت که شعور و درک امام در دوران کودکی به‏حدّی بوده که ایمان وی با ایمان بزرگسالان برابری می‏کرده است.[6]
جا داشت که مأمون در این باره پاسخ دیگری نیز بگوید و خلاصه‏ی آن این است: هرگز نباید به ‏اولیای الهی از دید فرد عادی نگریست و دوران کودکی آنان را همانند دوران کودکی دیگران دانست همانطوری که در میان پیامبران(ع) نیز کسانی بودند که در کودکی به عالی‏ترین درجه از فهم و کمال و درک حقایق رسیده بودند و در همان ایّام کودکی شایستگی داشتند که خداوند سبحان سخنان حکیمانه و معارف بلند الهی را به آنان بیاموزد. درباره‏ی یحیی(ع) قرآن کریم چنین می‏فرماید:
(یا یَحْییٰ خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبیّا[7])
«ای یحیی کتاب را با کمال قدرت(کنایه از عمل به‏تمام محتویات آن) بگیر و ما به‏او حکمت دادیم در حالی که کودک بود.»
برخی می‏گویند مقصود از حکمت در این آیه، «نبوّت» است و برخی دیگر احتمال می‏دهند که مقصود از آن معارف الهی است، در هر صورت مفاد آیه حکایت می‏کند از این که انبیاء و اولیای الهی با یک رشته استعدادهای خاص و قابلیت‏های فوق‏العاده آفریده می‏شوند و حساب دوران کودکی آنان با کودکان دیگر جداست.
حضرت مسیح(ع) در نخستین روزهای تولد خود به‏امر الهی، زبان به‏سخن گشود و فرمود:
(اِنِّی عَبدُالله آتانِیَ الکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبیّا)[8]
«من بنده‏‌ی خدا هستم به‏ من کتاب داده شده و مرا پیامبر قرار داده است»[9]


خودآزمایی


1- اوّلین شخصی که از مردان که به حضرت محمد(ص) ایمان آورد، چه کسی بود؟
2- چرا نمی‏توان گفت که اسلام حضرت علی(ع) از طریق الهام از جانب خدا بوده است؟
3- مقصود (مقصودهای) از حکمت در این آیه 12 سوره مریم را شرح دهید.

 

پی نوشت ها


[1]- المستدرک حاکم ج 2/112
[2]- همان  ج 3/136
[3]- تاریخ طبری ج 2/213
[4]- نهج‏البلاغه خطبه‏ی 187
[5]- تاریخ طبری ج 2/212، کامل ابن اثیر جلد 2/22 و...
[6]- عقدالفرید، ج 3/43 پس از اسحاق، جاحظ در کتاب «العثمانیه» این اشکال را تعقیب کرده و ابوجعفر اسکافی در کتاب «نقص‏العثمانیه» به‏طور گسترده پیرامون اشکال به‏بحث و پاسخ  پرداخته است و تمام گفتگوها را ابن ابی‏الحدید در شرح نهج‏البلاغه ج 13/218 تا 295 ذکر کرد.
[7]- سوره مریم آیه 12
[8]- سوره مریم آیه 30
[9]- نظیر آنچه که درباره‏ی حضرت علی(ع) و حضرت عیسی و یحیی گفته شد درباره‏ی برخی از امامان معصوم ما دیده شده که در دوران کودکی مسائلی پیچیده عقلی و فلسفی را پاسخ گفته‏اند مانند سؤالاتی که ابوحنفیه از امام کاظم(ع) و یحیی ابن اکثم از حضرت جواد(ع) می‏کردند و پاسخ‏هایی که می‏شنیدند و تمام آنها در کتاب‏های حدیث و تاریخ ضبط شده است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله علی تهرانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: