درس پنجم | ۱
رَحِمَ اللهُ قوماً كانوا سِراجاً و مَناراً، كانوا دُعاةً اِلینا باَعمالِهم و مَجْهُودِ طاقَتِهِم لَیْسوا كَمَن یُذیعُ اَسرارَنَا.
بدون شك، همهی انسانها در زندگى اجتماعى خود به صورتهاى گوناگون، بر یكدیگر آثارى مطلوب یا غیر مطلوب مىگذارند. بیشتر این تأثیرها از راه گفتار است، و درصد كمترى نیز از راه رفتار مىباشد. این مسأله موضوع بحثى گسترده در چندین رشته از علوم انسانى است كه البته اصل آن مربوط به روانشناسى است. بنابراین با ذكر چند جمله نمىتوان تمام جوانب این موضوع را مورد بحث قرار داد. ما در اینجا به اجمال، به چند نكته اشاره مىكنیم:
تأثیر گفتارى انسانها بر یكدیگر گاهى به صورت تعلیم و تعلّم جلوه مىكند و رابطهی بین معلم و متعلّم را مىسازد، خواه به صورت تعلیم و تعلّم رسمى باشد و خواه غیر رسمى. البته دایرهی تعلیم و تعلّم بسیار گسترده است و به اشكال بسیار متنوعى مىتواند صورت پذیرد. یكى از اَشكالِ آن «تبلیغ» است. تأثیرى كه دستگاههاى تبلیغاتى بر افراد دارند از دیگر دستگاههاى تعلیم و تربیت كمتر كه نیست، بلكه گاهى بیشتر هم هست. گاهى بدون اینكه خودمان توجه داشته باشیم كه از كجا تأثیر پذیرفتهایم، احساس مىكنیم كه رفتارمان تغییر كرده، دیروز طورى بودهایم و امروز طور دیگرى شدهایم. بسیارى از اوقات تصور مىكنیم خودمان خواستهایم تغییر كنیم و عاملى بر ما تأثیر نگذاشته، اما واقعیت آن است كه تحت تأثیر واقع شدهایم و رفتارمان را از جایى اقتباس كردهایم.
دامنهی تأثیرگذارى رفتارى بر دیگران نیز بسیار متغیر است. در سطح كلان، مىتوان به تأثیرگذارى گروههاى اجتماعى اشاره كرد. نمونهی بارز آن گروههایى است كه چه پیش از انقلاب و چه پس از آن در كشور خود ما تشكیل شد و افراد زیادى جذب این گروهها شدند. در سطح پایین، مىتوان به تأثیر یك دانشآموز بر یك كلاس مثال زد. دانشآموزى كه در كلاس موقعیت بهترى از لحاظ بیان یا جاذبهی گفتارى یا مانند آن دارد، مىتواند بیش از نود درصد دانشآموزان را از نظر طرز فكر و رفتار، از لحاظ نوع لباس، نشستن در كلاس و مانند آن تحت تأثیر قرار دهد. اصل این مسأله تحقیق شده و با تجربه به اثبات رسیده است. براى مثال، دانشآموزى كه لباس خاصى مىپوشد، در مدت كوتاهى دیگران هم به آن لباس علاقهمند مىشوند و از او تقلید مىكنند. در سایر زمینههاى رفتارى و یا گفتارى نیز مسأله به همین صورت است. مثلاً گاهى كسى مسألهاى را مطرح مىكند و براى آن استدلال منطقى ارائه مىكند و شنونده تحت تأثیر آن استدلال حرف او را مىپذیرد. اما گاهى استدلال محكم نیست، ولى نحوهی بیان و برخورد گوینده طورى است كه مخاطب را تحت تأثیر قرار مىدهد؛ مثلاً، گوینده شخصى درستكار و موجّه است. در اینجا 50 درصد تأثیر حرفش به دلیل شخصیت مقبول او و موقعیتى است كه نزد مخاطب دارد. عكس این مطلب هم صادق است.
به دلیل همین تأثیراتى كه از رفتار و گفتار ناشى مىشود، اسلام بر مسایلى از قبیل دعوت، ارشاد، تبلیغ، امر به معروف و نهى از منكر تأكید كرده است.
طبع انسان، به خصوص جوانها، اینگونه است كه وقتى سخن تازهاى مىشنوند دوست دارند آن را براى دیگران نقل كنند. اصل این مسأله امرى طبیعى است و اشكالى هم ندارد، اما در اینباره باید نكاتى را مد نظر داشته باشیم؛ از جمله اینكه به نوع مخاطبمان توجه داشته باشیم و دقت كنیم كه آیا سخن ما در او چه تأثیرى بر جاى مىگذارد. آیا اگر مطلبى علمى است، مخاطب توان درك آن را دارد؟ بسیارى از معارف براى همهی مردم قابل درك نیست. در نقل مطالب، باید به ظرفیت ذهنى و پایهی معرفتى افراد توجه داشت؛ همه چیز را نباید براى همه كس گفت.
در ارتباط با نكتهاى كه متذكر شدیم، در كتب روایى بابى به نام «كتمان سرّ» وجود دارد. روایات بسیارى از ائمّهی هدى(ع) در این زمینه وارد شده است كه اسرار ما را كتمان كنید و به دیگران نگویید. شاید سؤال شود كه مگر اسرار چه بوده است كه نباید به دیگران گفته مىشده است؟ یا چرا بعضى از افرادى كه اسرار آنها را فاش كردهاند مورد لعن واقع شدهاند؟ یا چرا اگر بر برخى افراد بلاهایى نازل شده، علت آن افشاى اسرار اهل بیت(ع) ذكر شده است؟ آیا ما هم اسرارى مىدانیم كه باید از دیگران كتمان كنیم؟ آیا این روایات شامل حال ما هم مىشود یا فقط شامل عدهاى از اصحاب سرّ مىشود كه باید آنها را كتمان كنند؟ آیا همه چیز را مىتوان همه جا گفت؟ ملاك این مطلب چیست؟
در این قسمت از روایت عبدالله بن جندب، امام صادق(ع) به همین مطلب اشاره دارد كه انسان در مقام راهنمایى دیگران، باید به ظرفیت مخاطب توجه داشته باشد. نباید همهی مطالب را یكجا به مخاطب منتقل كرد. ممكن است فردى ظرفیت پذیرش این حجم از مطالب را نداشته باشد. علاوه بر این، برخى از موضوعات از جملهی معارف بلند دربارهی توحید یا مقامات انبیا(ع) و اولیا است كه همه كس توان درك آن را ندارد. این نوع مطالب، از جملهی اسرار محسوب مىشود كه نباید به همه كس گفت، وگرنه موجب گمراهى آنها مىشود. پیامبر(ص) در روایتى مىفرمایند:
لَوْ عَلِمَ ابوذر ما فى قلبِ سلمان لَقَتَلَهُ؛[1] اگر ابوذر بدانچه در دل سلمان مىگذرد آگاهى مىیافت او را مىكشت! این با وجود آن است كه پیامبر(ص) بین این دو برادرى ایجاد كرده بود و آنها هر دو، از نظر پایهی ایمان و معرفت، در سطحى بالا و نزدیك به هم قرار داشتند.
از این مطلب به دست مىآید كه معارف بلندى وجود دارد كه به لفظ در نمىآید؛ وقتى به صورت لفظ درآید، مردم معناى دیگرى از آن مىفهمند. بنابراین نباید آنها را نزد هر كس مطرح كرد، وگرنه یا گوینده را متهم به كفر مىنمایند یا خودشان به كفر كشیده مىشوند و یا نسبت به دیگران سوءظن پیدا مىكنند.
این مسأله در مورد كتاب و نوشته نیز صادق است؛ همه چیز را نباید در هر كتابى نوشت، وگرنه ممكن است موجب انحراف برخى از مردم شود یا مطابق معناى عامیانه و عرفى تفسیر گردد؛ براى مثال مىتوان به مسأله «وحدت وجود» در فلسفه و عرفان اشاره كرد. بسیارى از این كلمه معنایى مىفهمند كه با معناى مورد نظر فلاسفه و عرفا تفاوت دارد و به همین دلیل، عرفا را متهم به كفر مىكنند و مىگویند: اگر «همه چیز خدا است» یا «مجموع عالم وقتى با هم تركیب شود خدا خواهد شد»، این كفر است. اما عرفا هیچگاه «وحدت وجود» را به این معنا نگفتهاند. ممكن است ما آنچه را عرفا مىگویند، نفهمیم، اما این معنایش آن نیست كه آنان معناى غلطى اراده كردهاند. ممكن است معناى بلندى مورد نظر باشد كه لفظ از ترسیم آن عاجز است.
نظیر این مطلب دربارهی مقامات انبیا و اولیا(ع) نیز وجود دارد. بر حسب روایتى، روزى پیامبر اكرم(ص) در جایى نشسته بودند و حضرت على(ع) از مقابل ایشان عبور كرد. حضرت فرمودند: «اگر نمىترسیدم كه مردم دربارهی برادرم، على(ع)، چیزهایى را بگویند كه نصارا دربارهی عیسى بن مریم(ع) گفتند، مقامات او را به درستى بیان مىكردم.»[2] یعنى حضرت على(ع) مقاماتى دارد كه اگر رسول خدا(ص) آنها را براى مردم مىگفت، موجب سوء فهم مىشد و همانگونه كه مسیحیان عیسى(ع) را خدا دانستند، مسلمانها هم على(ع) را خدا مىخواندند! در همین حال هم عدهاى نمىتوانند حقیقت مقام او را درك كنند و «علىاللّهى» شدهاند. بدین روى، رسول خدا(ص) همهی مقامات حضرت على(ع) را حتى براى اصحاب خاص خود بیان نكردهاند.
اگر مىبینیم امروزه دربارهی برخى از شخصیتهاى بزرگ اختلافهایى بین افراد وجود دارد به دلیل تفاوت مراتب فهم آنها است؛ مثلاً، همه نمىتوانند عظمت مقام حضرت زهرا(س) را درك كنند. این افراد ـ العیاذ بالله ـ مبغض اهلبیت(ع) نیستند، بلكه فهمشان بیش از این نیست. نباید توقع داشت همهی مردم در مرتبهی معرفت خواص اولیاى خدا باشند.
1- تأثیر گفتارى انسانها بر یكدیگر چگونه است؟
2- چرا برخی از معارف بلند را نباید نزد هر كس مطرح كرد؟
[1]. بحارالانوار، ج 78، باب 24، روایت 1.
[2]. همان، ج 2، باب 26، روایت 25.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی