درس پنجم | ۲
در مقام ارشاد و تعلیم باید ظرفیت شنونده را در نظر داشت و چیزهایى را به او گفت كه صلاحیت آن را دارد. آنچه را شنونده صلاحیت شنیدنش را ندارد از «اسرار» است. یكى از مطالبى كه از اسرار است و نباید نزد همه كس اظهار كرد ـ همانگونه كه ذكر شد ـ معارفى دربارهی توحید، انبیا و اولیا(ص) است. اگر به این مسأله توجه نكنیم موجب گمراهى دیگران شدهایم و به اختلاف میان امّت دامن زدهایم. اما اسرار مختص همین مسایل نیست. گاهى برخى اسرار مربوط به مسایل اجتماعى و سیاسى است.
ائمّهی پس از امام حسین(ع) بیشتر عمرشان را در حال تقیّه گذراندند؛ زیرا حكومت نمىتوانست سخن آنان را مبنى بر ادعاى به حق بودن و شایستگى بر خلافت بپذیرد. اگر آنان همهجا به این واقعیت تصریح مىكردند با آنها همانگونه برخورد مىكردند كه با ائمّهی پیش از آنان؛ و همهی ایشان را به زودى به شهادت مىرساندند. به همین روى مىبینیم براى اظهار این مطالب، ابتدا اهل آن را پیدا مىكردند، ظرفیت او را مىسنجیدند، پس از آن به تدریج او را آماده مىكردند، بعد توضیح مىدادند كه امام حقیقى كیست، چرا مدعیان دروغین خلافت، شایستگى این منصب را ندارند، و ... . ما بحمدالله، در یك كشور شیعى زندگى مىكنیم و برخى از این مطالب را به راحتى مىتوانیم مطرح كنیم؛ اما همین مطالب را هنوز هم در دیگر كشورهاى مسلمان نمىتوان به صورت عریان مطرح كرد. بنابراین حفظ این اسرار یكى از واجبات است، وگرنه ممكن است در خون امام معصوم شریك شویم.
از اینرو، در این بخش از فرمایشات امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب، از یك سو، از كسانى كه روش صحیحى در ارشاد دیگران دارند به صورت تلویحى، تعریف شده است و از سوى دیگر، از كسانى كه اسرار ائمه(ع) را فاش مىكنند نكوهش گردیده است.
در زمان امام صادق(ع) تعداد معدودى از مردم امامت ایشان را قبول داشتند و سایر مردم از حقانیت ایشان مطّلع نبودند. حتى در بین امامزادهها نیز برخى از آنها با وجود آنكه افرادى صالح بودند، اما مسایل امامت را به درستى نمىدانستند. امام راحل(رحمه الله) یكى دو بار در بیاناتشان این مطلب را فرمودند كه: مسألهی ائمّهی اثنا عشر، كه براى ما روشن است، خیال نكنید كه از روز اول براى همه مردم این چنین روشن بود.
در روایتى آمده است كه میان امام باقر(ع) و زید بن على بن الحسین(ع) بحثى واقع شد. (حضرت زید از شهداى بزرگوار اسلام است كه روایات متعددى در مدح ایشان رسیده است. وى براى خدا قیام كرد و با حكومت غاصب جنگید.) بحث بر سر این بود كه پس از امام باقر(ع) چه كسى باید امام شود؟ حضرت زید استدلال مىكرد كه «پدرم به من بسیار علاقهمند بود، حتى غذا را لقمه مىگرفت و در دهان من مىگذاشت.» امام باقر(ع) هم در پاسخ مىگفتند: اگر امامت پس از ایشان حق شما بود، پس چرا به من نگفتند؟[1]
نكته در این است كه در زمان خود ائمّهی هدى(ع) هم مطالبى وجود داشته كه حتى گاهى براى نزدیكانشان روشن نبوده و به صورت محرمانه بیان مىكردهاند. البته برخى از این مسایل در این زمان و در جامعه ما آن حساسیت را ندارد، اما به هر حال، چیزهایى مطرح مىشود كه باید در اظهار آنها سطح مخاطب را در نظر گرفت.
امام صادق(ع) در این روایت شریف مىفرمایند:
رَحِمَ اللهُ قوماً كانوا سِراجاً و مَناراً؛ خداوند رحمت كند (آن دسته از شیعیان ما را) كه چراغ و راهنمایى براى دور و نزدیك بودند. «سراج» اعم است از چراغ كوچك و بزرگ، در پایین نصب شود یا در جاى بلند؛ اما وقتى در كنار «منار» قرار گیرد به معناى چراغ كوچك است و «منار» به معناى چراغ پرنورى است كه در جاى بلندى قرار مىدهند تا رهروان راه خود را به وسیله آن بیابند. این هم كه به مناره منار گفته مىشود از همین جهت است كه مناره در سابق، بلندیى بوده كه در آن چراغ روشن مىكردند تا از فاصله دور قابل رؤیت باشد و مردم و مسافران در شب با دیدن آن راه خود را پیدا كنند و گم نشوند. در هر حال منظور حضرت از این سخن كه «خدا رحمت كند كسانى را كه چراغ و منار بودند» كسانى است كه هم نزدیكان خود را راهنمایى مىكنند و هم كسانى را كه از آنها دور هستند.
از دیگر نكاتى كه در مقام ارشاد و تعلیم دیگران، به خصوص در تربیت و تبلیغ مذهب صحیح، باید بدان توجه داشته باشیم این است كه رفتار و گفتارمان با هم توافق داشته باشد. «نور» به آرامى و ملایمت در دیگران اثر مىگذارد، در حالى كه «نار» مىسوزاند و آزار دهنده است. در مقام ارشاد و هدایت دیگران، باید مثل نور بود، نه نار. نباید طورى حرف بزنیم كه مخاطب و شنونده اذیت شود، نباید با تندى و خشونت برخورد نماییم، باید با ملایمت رفتار كنیم تا حرف حق در شنونده اثر كند. امام صادق(ع) در ادامه حدیث مىفرمایند:
كانوا دُعاتاً اِلینا باَعمالِهم و مَجْهُودِ طاقَتِهِم؛ آنان (نه با زبان تنها بلكه) با اعمالشان و نهایت توانشان مردم را به سوى ما دعوت مىكنند.
همانگونه كه اشاره شد، گاهى رفتار یك شخص موجب مىشود كه دیگران به او متمایل شوند و اگر سخنش ضعف و نقصى داشته باشد با رفتار و شخصیتش جبران مىشود. بنابراین، در مقام ارشاد و نصیحت، تأثیر عمل كمتر از گفتار نیست. به همین دلیل حضرت مىفرماید: خدا رحمت كند گروهى را كه با عمل و تمام توان خود در هدایت مردم تلاش كردند.
باید توجه داشته باشیم كه وظیفهی ما فقط عمل فردى به دستورات اسلام نیست؛ یكى از بزرگترین وظایف ما هدایت دیگران است، چه روحانى باشیم ـ كه رسماً این مسؤولیت را پذیرفتهایم ـ و چه غیر روحانى. هر كس باید به قدر توان خود دیگران را هدایت كند:
اگر بینى كه نابینا و چاه است / اگر خاموش بنشینى گناه است[2]
وقتى مىبینیم دیگران گمراه مىشوند، باید دست آنها را بگیریم و راهنمایىشان كنیم. این راهنمایى وقتى مؤثر واقع مىشود كه رفتار ما با گفتارمان همراه باشد. حتى گاهى اگر رفتار ما درست باشد، به گفتار هم نیازى نیست، به شرط آنكه هدایت را وظیفهی خود بدانیم و مراقب رفتار و گفتارمان باشیم. باید توجه كنیم كه ما مىتوانیم براى همسر، فرزند، دوستان و نزدیكانمان الگو باشیم.
امام صادق(ع) در بخش دیگرى از سخنانشان به صورت تلویحى، از كسانى كه مىخواهند مردم را به سوى ائمّهی اطهار(ع) هدایت كنند اما كارشان نتیجهی منفى دارد، نكوهش مىكنند:
لیسَ كَمَنْ یُذیعُ اَسرارَنا؛ نه مانند كسانى كه اسرار ما را فاش مىكنند. چنین كسانى به جاى آنكه به شیوهاى صحیح، مردم را به راه درست رهنمون شوند، با افشاى اسرار اهلبیت(ع)، از هدایت آنها جلوگیرى مىنمایند. بنابراین، باید مراقب باشیم و بكوشیم كه رفتارمان در دیگران اثر مطلوب داشته باشد و موجب هدایت آنان گردد نه آنكه خداى ناكرده آنان را به گمراهى بیفكند.
1- چرا ائمّهی پس از امام حسین(ع) بیشتر عمرشان را در حال تقیّه گذراندند؟
2- به چه دلیل حضرت امام صادق(ع) مىفرماید: «خدا رحمت كند گروهى را كه با عمل و تمام توان خود در هدایت مردم تلاش كردند»؟
[1]. اصول كافى، ج 1، ص 174.
[2]. گلستان سعدى.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی