اقسام «گناهان» از آن نظر كه مورد تعلّق «توبه» قرار میگيرند از اين قرارند:
1ـ گناهانی كه به صورت ترک طاعات واجبه مانند نماز و روزه و حجّ و ديگر واجبات از اين قبيل از انسان ناشی میشوند.
2ـ معصيتهايی كه صرفاً به صورت تخلّف از نهی خداوند متعال تحقّق میپذيرند و اصطكاكی با حق مردم پيدا نمیكنند، از قبيل شرب خمر، استماع غنا، زنا و نظاير اينها.
از اين دو قسم به عنوان «حقالله» تعبير میشود. از آن نظر كه در اين دو مورد تنها به حقّ «خدا» تعدّی شده و حرمت امر و نهی او رعايت نمیگردد و به حقّی از «حقوق النّاس» صدمهای نمیرسد.
3ـ معاصی و تعدیّاتی که علاوه بر تخلّف از فرمان خدا حقّی از «حقوق مردم» را به تباهی میکشند، از قبیل قتل نفس، سرقت، زنای با زن شوهردار ـ العیاذبالله ـ رباخواری، تصرّف نابجا در اموال يتيمان، غيبت و بهتان و امثال اين امور كه توأم با تضييع حقوق النّاس از جان و مال و عِرض و شرف میباشند.
امّا راه توبه از گناهان دستهی اوّل این است که تا حدّ امکان در مقام قضای نماز و روزه و حجّ فوت شده و انفاقات مالی واجبهاش از زكات و خمس و كفّاره برآيد و عازم بر عدم ترک در آينده و نادم از نافرمانیهای گذشتهاش باشد و راه توبه از گناهان دستهی دوّم تنها ندامت و پشیمانی جدّی قلبی از گناه گذشته و «عزم قاطع» بر ترک آن در آینده و سعی تمام بر «استغفار» و آمرزشطلبی از خداوند غفّار و شدیدالعقاب در زمان حال میباشد. آنچنان كه جملهی «استغفرالله ربّی و اتوب الیه» که به زبان میگوید حاکی از سوزش قلب ترسان و جان هراسانش باشد.
یعنی تصوّر دوری از «رحمت» حق و عذابهای شدید برزخ و محشر كه بنا به وعدهی قرآن كريم برای «مجرمان» یک امر مسلّم و حتمی است، چنان اين گنهكار بينوا را به آتش خوف بسوزاند و او را به فرياد و فغان درآورد كه بیاختيار از سینهی دردآلودش نالهای جانسوز سر داده و با جملهی «استغفار» زبانیاش بیتابانه از خدای «غفّار» استدعای عفو و آمرزش و بخشش بنمايد و جدّاً در این كار اصرار و الحاح شديد از خود نشان داده و از سهلانگاری و استخفاف امر گناه و سبکشماری معصیت در حضور خدا شدیداً بپرهیزد و لذا در روايات ائمّهی دین(ع) به منظور جلوگیری از کوچکشماری امر معصیت دستورالعملهایی مقدّماتی برای انجام توبهی صحيح ارائه گرديده كه از آن جمله است: روزه گرفتن، صدقه دادن، غسل كردن و نماز خواندن.
امام صادق(ع) دربارهی گفتار خداوند عزّوجلّ که میفرماید:
«... تُوبُوا إلَی اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً...».[1] فرموده است:
هُوَ صَوْمُ یَوْمِ الاَرْبَعاءِ وَ الْخَمیسِ وَ الْجُمْعَةِ.[2]
آن، روزه گرفتن در روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه است.
شيخ صدوق(رض) در معنای حديث فرموده است: يعنی اين روزها را روزه بگيرد و آنگاه توبه كند.
مردی در حضور امام صادق(ع) عرضه داشت: من گاهی كه در خانهی خود داخل مستراح میشوم، صدای ساز و آواز از خانهی همسایه به گوشم میرسد. چه بسا توقّفم را در آنجا بيشتر میکنم و به صدای آنها گوش میدهم. امام(ع) فرمود: «لا تَفْعَلْ». اين كار را نكن. مرد گفت: به خدا قسم من نزد آنها نمیروم و در مجلس آنها شركت نمیكنم. تنها به صدای آنها گوش میدهم. حضرت فرمود: آیا نشنیدهای كه خدا میفرمايد:
... إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً.[3]
... به يقين گوش و چشم و دل [در روز قيامت] مورد بازخواست قرار میگيرند [هر يک دربارهی آنچه كه ديده و شنيده و اعتقاد پيدا كردهاند پرسش میشوند].
مرد گفت: بله به خدا قسم گويی من تاكنون اين آيهی قرآن را از احدی از عرب و عجم نشنيده بودم و هم اكنون از خدا میخواهم مرا بيامرزد و ـ اِنشاءالله ـ آنچنان باشم که پس از اين نيز اين عمل از من صادر نشود. امام(ع) فرمود:
قُمْ فَاغْتَسِلْ وَ صَلِّ مَا بَدا لَکَ فَإنَّکَ کُنْتَ مُقیماً عَلَی أمْرٍ عَظِیمٍ! مَا کَانَ أسْوَأ حَالَکَ لَوْ مِتَّ عَلَی ذَلِکَ! اِحْمَدِ اللهَ وَ سَلْهُ التَّوْبَةَ مِنْ کُلِّ مَا یَکْرَهُ فَإنَّهُ لا یَکْرَهُ إلّا کُلَّ قَبیحٍ. وَ الْقَبیحَ دَعْهُ لِأهْلِهِ فَإنَّ لِکُلٍّ أهْلاً.[4]
برخيز و غسل كن و هر چه كه خواهی نماز بخوان. چه آن كه تو مداومت بر گناه بزرگی داشتهای و چه بدبخت و تیرهروزی بودی که اگر به همان حال میمردی! شکر خدا کن [که توفیق تنبّهت داد] و از او بخواه از هر چه که او ناخوش دارد، توبهكار شوی. زیرا هر چه که او نمیپسندد زشت است و كار زشت را به اهلش واگذار كه هر چیزی اهلی دارد.
و امّا توبه از گناهان قسم سوّم: این دسته از گناهان که با «حقوق النّاس» توأم است، توبه از آنها طریق خاصّ جداگانهای دارد و از آن نظر كه مشروط به تحصيل رضای خاطر صاحبان «حق» است، طبعاً دشوارتر از دو قسم گذشته میباشد و گنهکاری چنین که علاوه بر تخلّف از فرمان خدا، تضییع حقوق مردم نموده است، در قدم اوّل باید در مقام تدارک حقّ ضایعشدهی مردم برآید و از هر راهی که ممکن است در جلب رضای خاطر آنان بکوشد.
«حقوق النّاس» از آن جهت كه مورد تضييع از جانب «مُجرم» واقع میشود، دارای اقسام عديده است:
1ـ حقِّ نفسی: یعنی حقّی كه مربوط به جان يک انسان و يا اعضای بدن اوست مانند قتل نفس يا قطع عضوی از اعضای بدن كه در صورت ارتكاب عمدی، بايد خود را در اختيار «صاحب حق» بگذارد تا به هر طريقی كه خواست از «قصاص» و گرفتن «دیه» و یا «عفو»، استیفای حق خویشتن بنماید و در صورت خطا نيز بايد ديه بدهد.[5]
2ـ حقّ مالی: یعنی تعدیّات یا مسامحهکاریهایی که نسبت به امور مالی مردم داشته است كه در اين مورد بايد در حدّ امكان آنچه از اموال مردم را كه بدون رضايت صاحبان اموال در ميان مالش وارد شده و يا به ذمّهاش تعلّق گرفته است، تماماً به خود صاحب مال اگر زنده است و در صورت وفات به وارث وی بپردازد و چنانچه دسترسی به صاحب مال و وارثش ندارد و يا اصلاً آنها را نمیشناسد، در اين صورت به همان مقدار از حقوق مالی كه در ذمّهاش هست از جانب صاحبان حقوق به فقرا صدقه بدهد و از اين راه ذمّهی خود را از حقوق مردم بَری سازد و اگر از اين كار نيز به جهت فقر و تهیدستی عاجز شد، هر مقداری که برایش میسّر است، اگرچه بسيار كم باشد، از جانب حقداران تصدُّق كند و سپس به عوض باقیماندهی حقوق در مظانّ استجابت دعا و زيارتگاهها برای آنان دعا و به نيابت آنان زيارت كرده و از خدا آمرزش گناهان آنها را بطلبد، تا بدين وسيله ـ انشاءالله ـ ذمّهی خود را از اشتغال به حقّ آنان بری گرداند و به هر حال بكوشد تا كار استيفای حق را به روز حساب قيامت تأخير نيندازد كه آنجا بسيار گرانتر و دردناكتر تمام خواهد شد.
زيرا آن روز هر صاحب حقّی به سراغ انسان میآيد و عِوَض حقّ خود را از طاعات و عبادات و حسنات انسان بر میدارد و اگر وافی نشد، از سيّئات و گناهان خود بر او تحميل مینمايد. آيا اين دردناک و بر انسان ناگوار و گران نيست كه در عوض يک متاع پست زودگذر دنيا «حسنات» بسیار ارزشمند خود را كه مايهی حیات ابدی اوست به دیگران بدهد و سیئّات عذاب انگيز و آتشبار ديگران را به جسم و جان خود بپذیرد؟ «اَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسران الْمُبین».
3ـ حقِّ عِرضی: يعنی آنجا كه با غيبت و بهتان و فحش و اهانت و استهزا و امثال اين امور تعدّی به شرف و آبرو و حیثیّت اجتماعی مردم کرده و یا ـ العیاذبالله ـ تجاوز به نوامیس و حريم خانوادگی از زن و فرزند مردم نموده است. بايد در مورد اين نوع از سيّئات در صورت امكان و ايمن بودن از حدوث فتنه و افزايش فساد در مقام «استحلال» و ترضیهی خاطر اشخاصی که تعدّی به حریمشان نموده است، برآید و از هر راهی كه ممكن است عذر تقصير و خطا و لغزش خويش را از آنها بخواهد و در غير اين صورت و امكان خوف وقوع فساد از راه انفاق مال و دادن صدقات و تكثير خيرات و حسنات به نيابت از صاحبان حقوق، بی آنكه آنان مطلّع شوند، وارد گردد و آنگاه به جدّ تمام استغاثه به درگاه حضرت «ربّ النّاس» و «ملک النّاس» و «اِله النّاس» برده، با انجام دستورالعملهایی که در طريق توبه از گناهان دستهی دوّم بیان کردیم، از او بخواهد که دلهای صاحبان حقوق را از وی راضی گرداند و بار سنگین و شَرَربار «حقوق النّاس» را از دوش جان وی بردارد و همچنین از گناه «طغیان» بر مقام ربوبیّت خویش و تخلّف از فرامین الهیّهاش نیز درگذرد و او را به آتش خشم و قهر خويش نسوزاند كه به تعبير دعای شريف كميل:
وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَ الاَرْضُ.
اين [عقوبتها كه نشأت گرفته از خشم خداست] آنچنان [كوبنده و سنگين] است كه آسمانها و زمين، توانايی استقامت در برابر آن را ندارند.
1- اقسام «گناهان» از آن نظر كه مورد تعلّق «توبه» قرار میگيرند را بیان کنید.
2- اقسام حقوق النّاس را نام ببرید و هر یک را مختصری شرح دهید.
[1]ـ سورهی تحریم، آیهی ۸.
[2]ـ بحارالانوار، ج 6، ص 22، ح 21. نقل از معانیالاخبار صدوق.
[3]ـ سورهی اسراء، آیهی 36.
[4]ـ کافی، ج 6، ص 432، ح 10 و وسائل، ج 2، ص 957.
[5]ـ برای اطّلاع از شرح جزئیّات مسأله به کتب فقهیّه رجوع شود.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت