فصل ششم: ایمان و اسلام | ۵
در کتاب شریف کافی از امام صادق(ع) روایت شده است که پیامبر(ص) از اصحابش پرسید: کدام یک از دستگیرههای ایمان محکمتر است؟ عدهای گفتند: نماز. بعضی عرض کردند: زکات. جماعتی پاسخ دادند: روزه. گروهی اظهار داشتند: حج. دستهای گفتند: جهاد. پیامبر فرمود: اینها هر یک به جای خود مهم و وسیلهی محکمی برای ارتباط و باعث شوکت و عظمت مسلمانان است، ولی محکمترین دستگیرهی ایمان، محبت قلبی مؤمنین به یکدیگر در راه خداست که افراد بدون هیچگونه غرض و پیوستگی خصوصی، فقط برای ایمان یکدیگر را دوست بدارند و دلهای آنها با هم مربوط و متحد باشد.
و این امت شما امت واحدی است و من پروردگار شما هستم. پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید.[1]
و نماز را به پا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید).[2]
ابوبصیر میگوید:
از امام صادق(ع) شنیدم میفرمود: کسی که بمیرد، در حالی که تندرست و توانگر باشد و به حج نرفته باشد، او از کسانی است که خداوند دربارهی آنان، فرموده است: در روز قیامت او را نابینا بر میانگیزم. راوی پرسید: سبحان الله! نابینا؟ حضرت فرمود: آری، خداوند، او را از راه حق نابینا کرده است.[3]
دانشمندان میگویند: تمام علوم بر دو علم، بنا نهاده شدهاند؛ علم ریاضی و علم حکمت که قواعد و مسائل آنها بر استدلال و برهان، متکی و نتایج آنها قطعی است. ازاینرو، کسی در یک مسئله ریاضی یا فلسفی، شک نمیکند یا منکر آن نمیشود، ولی ما معتقدیم احکام اسلام و قرآن از این دو علم نیز محکمتر است؛ به قدری محکم و متین است که اگر عقلای عالَم جمع شوند و بخواهند آن را جعل کنند نمیتوانند مانند احکام اسلام را بیاورند؛ آن احکام ارث که برای جزئیات مایحتاج بشر، حکم معلوم کرده با آن دقت و مطابق مصالح، آن احکام رضاع و نکاح و طلاق و حدود و دیات و ابواب معاملات و ابواب عبادات از نماز و روزه و حج و زکات و خمس، آن اخلاقیات دین اسلام، آن سیاسات و آن اجتماعیات این دین با آن ابواب معارف محکم و متینش بهگونهای است که اگر همهی عقلای بشر گرد هم جمع شوند، نمیتوانند مثلش را بیاورند. لذا میبینید حُکّام کشورها و قانونگذاران هر روز احکام و قوانین خود را تغییر میدهند؛ البته که باید چنین باشد. بشرِ جاهل را چه توانی برای جعل احکام خدای خالق عالم هست! خدایی که برای مخلوقاتش حکم جعل کرده و مصالح و مفاسد بشر را خوب میداند. لذا این دین بعد از 1400 سال هنوز با متانت باقی است و کسی نمیتواند خدشهای در قرآن و احکام این دین وارد نماید. در این باره، اشاره به سخن برخی از غیرمسلمانان و غربیان، خالی از لطف نیست. «ناپلئون بناپارت» مینویسد:
من امیدوارم طولی نکشد که عقلای عالم و متمدنین دنیا را گرد آورده و به کمک آنها قوانینی مرتب سازم که بر مبادی قرآن بنا شده باشد، زیرا قرآن، یگانه مبدأ حق و حقیقت است. این کتاب بهتنهایی عهدهدار سعادت بشر میباشد.[4]
پیشتر اشاره شد که «توماس کارلایل»؛ دربارهی حضرت محمد(ص) میگوید:
بالاخره کلمات محمد، وحی آسمانی است و وجودش حقیقت صِرف، و خمیرهاش از قلب عالم وجود است. چنین شخصیتی بهترین دلیل بر وجود واجب الوجود است و حکمت و عرفان و فضیلت از ذهن چنین وجودی میتراود و بر هر فردی لازم است از سخنان حکیمانه و عامالمنفعهاش استفاده نماید.[5]
این متانت، خود بزرگترین دلیل بر حقانیت دین اسلام است، زیرا به شهادت تاریخ، ائمهی ما هیچکدام به صورت مرسوم، درس نخوانده بود، بلکه هر کدام از امام پیش از خود علوم را اخذ کرده بود. آیا واقعاً ممکن است که در زمان جاهلیت آن هم در محیط سرزمین حجاز، شخصی پیدا شود و احکامی بگوید که بعد از 1400 سال همچنان به متانت خود باقی باشد و دوست و دشمن بر جامعیت و متانت آن شهادت دهند؟ ولی متأسفانه ما مسلمانان، قرآن را رها کرده و دنبال بیگانگان میرویم. عمدهی جوانان ما اطلاعی از قرآن ندارند و فریفتهی فرهنگ غرب شدهاند. به خدا قسم! علم از اسلام و قرآن به غرب سرایت کرده است. ببینید «گوستاولوبون» فرانسوی در کتاب تمدن اسلام چه میگوید یا «موسیو لیبری» میگوید:
اگر نام اسلام و مسلمانان از تاریخ، خارج شده بود، عصر تجدید حیات علمی اروپا تا چند قرن عقب میافتاد.[6]
چرخ آموزش مراکز علمی اروپا تا پانصد سال بر اساس ترجمهی کتابهای مسلمانان میچرخید. ما قدر قرآن را ندانستیم، اما آنها دانستند و ترقی کردند. ما عقب ماندیم و آنها قوی و ثروتمند شدند. اگر میخواهیم جایگاه واقعی دین اسلام باز گردد باید توجه بیشتری به قرآن کریم و آموزههای این دین نماییم. باید کاری کرد که جوانان با حقیقت قرآن آشنا شوند، چون کارِ ظاهری دوام ندارد. دینی که بر اساس وراثت و تقلید باشد، در محیطهای مختلف، دستخوش تغییر و تبدل میشود. دیندار ظاهری در عتبات، متدین است ولی در لندن بیدین میشود! دینی که از روی تقلید و ظاهری باشد، با یک مجلس مختلط از بین میرود! وقتی لشکر مسلمانان با ایرانیان روبهرو شدند؛ یعنی یک ملت ضعیف جاهل متفرق، بر ضدّ یک ملت قوی، اعلان جنگ کرد؛ یعنی دولت شاهنشاهی ایران که آن زمان بزرگترین و قویترین کشور و حکومت بود با مسلمانان به ظاهر ضعیف. اما مسلمانان به رغم ضعف ظاهری، به واسطهی اتصال به وجود مبارک نبی اکرم(ص) قوی شده بود.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الإسْلامُ وَما اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ العِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللهِ فَإِنَّ اللهَ سَرِیعُ الحِسابِ؛[7]
دین نزد خدا، اسلام [و تسلیم بودن در برابر حق] است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی [در آن] ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به دلیل ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، [خدا به حساب او میرسد، زیرا] خداوند، سریعالحساب است.
مسعدة بن صدقه از امام صادق(ع) روایت کرده که حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
از مراء و خصومت بپرهیزید که این دو دلهای برادران را بیمار میکند و نفاق را میرویاند.[8]
عنبسة بن العابد نیز از امام صادق(ع) روایت میکند:
از جدال بپرهیزید که همانا قلبتان را از یاد و ذکر خدا غافل میسازد و نفاق را به جای گذاشته، کینهها به بار میآورَد.[9]
همچنین عمر بن یزید، از امام صادق(ع) روایت میکند که پیامبر(ص) فرمود:
هیچگاه نشد که جبرئیل نزد من آید، جز آنکه میگفت: ای محمد! از بغض و دشمنی مردم بپرهیز.[10]
پیامبر اسلام(ع) فرمود:
بنده، حقیقت ایمان را کامل نکرده است، مگر وقتی که مراء را ترک کند؛ اگر چه حق با او باشد.[11]
سلیم بن یسار میگوید:
از مراء خودداری کنید که هنگام مراء، عالم، جاهل میشود و شیطان در مقام لغزانیدن او بر میآید.[12]
اکنون که مفاسد مراء و جدال دانسته شد در مقام این باشیم که از آن بپرهیزیم و بدانیم یکی از چیزهاییکه جامعه را از پا درآورده و مانع وحدت و اتفاق میشود، روح لجاجت و مراء است و تا این روح شیطانی کشته نشود نفس برای پذیرفتن حق، خاضع نمیگردد؛ البته این کار مجاهده میخواهد. لذا سعی کنیم تا وقتی که وظیفهی دین، اقتضا نکرده، ایراد نگیریم و بیجهت برای خودمان دشمن درست نکنیم. هرگاه کسی را حقیقتاً بر راه خطا دیدیم با منتهای نرمی و تلطّف در مقام ارشادش برآییم و زود و بیجهت، مردم را تکفیر و تفسیق نکنیم و در حدّ امکان به مردم حُسن ظن داشته باشیم. پیامبر(ص) فرمود:
زبان خود را از بدگویی مسلمانان باز دارید و اگر کسی مُرد، دربارهی او به نیکی سخن بگویید.[13]
پس برای محکم کردن روابط و اتفاق باید از مراء و جدال بپرهیزیم. این نکته هم معلوم است که منشأ اکثر شرور و جنگها و اختلافات کلی، یک امر جزئی یا کوچک بوده که حتی شاید به قتل و ضرب، منجر شود؛ مثلاً یک استهزا یا شوخی یا کوچکترین بیاحترامی در مجلسی، منجر به زد و خوردهای سخت میشود. ملتی که روح مراء و جدال در بین آنها باشد اگر هزار اتحادیه هم تشکیل دهند، متفرق خواهند بود. به ظاهر در اتحادیه نشستهاند، اما درصددند یکدیگر را خُرد کنند. تنهای آنها در کنار هم، ولی دلهایشان متفرق است. از چنین ملتی کاری پیش نخواهد رفت، چون هر روز یکی در مصدر کار مینشیند و بقیه در صدد عیبجویی از او هستند. نیروی آنها صرف خراب کردن و شکست دادن یکدیگر میشود و به مصرف واقعی نمیرسد و بیهوده تلف میشود. در نتیجه، همواره مملکتو اوضاع اقتصادی و سیاسی آنان خراب و عمرشان تلف میشود. گویند: عابدی از خدا خواست تا سه حاجتش را برآورَد، خواهشش پذیرفته شد. عابد دعا کرد زنش جوان شود؛ در حالی که زن جوان با مرد پیر سازگار نیست. پس زن، خاین از آب در آمد. دعا کرد: خدایا! او را مَسخ کن. زن به شکل سگ شد! فرزند او گریهکنان به پدر التماس کرد، و پدر دعا کرد تا به حالت نخست برگردد. این سه دعا صرف شد، اما بدون فایده و نتیجه! در صورتی که میتوانست دنیا و آخرت خود را اصلاح کند! ما هم به واسطهی قوای خدادادی و اتحاد و برادری میتوانیم دنیای خودمان را بسازیم و آسایش و سیادت داشته باشیم، ولی افسوس که همان نیرو را صرف کارهای بیهوده و خردهگیری و مراء و جدال با یکدیگر میکنیم.
1- تمام علوم بر کدام علم، بنا نهاده شدهاند؟
2- مفاسد مراء و جدال را بیان کید.
[1]. «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» (مؤمنون، آیهی 52).
[2]. «وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعِینَ» (بقره، آیهی 43).
[3]. «سمعت أباعبدالله یقول: مَن مات و هو صحیح مؤسر لم یحجّ، فهو ممّن قالالله تعالی «وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ القِیامَةِ أَعْمی» قال قلت: سبحان الله أعمی؟ قال: نعم. إنّ الله أعماه من طریق الحقّ» (بحرانی، الحدائق الناضرة، ج14، ص23).
[4]. علی عطایی اصفهانی، اعترافات، ج1، ص74.
[5]. ر.ک: خلیل یاسین، حضرت محمد(ص) در دیدگاه علمای غرب، ترجمهی کاظم پور کاظم، سوسنگرد: انتشارات سرزمین خوز، 1379.
[6]. ر.ک: جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمهی علی جواهر کلام، تهران: امیر کبیر، 1372.
[7]. آل عمران، آیهی 19.
[8]. «إیاکم و المراء و الخصومَة، فإنّهما یمرضان القلوبَ علی الإخوان، و ینبت علیهما النفاقَ» (مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 139).
[9]. «إیاکم و الخصومة فإنّها تُشغل القلبَ، و تورث النفاقَ، و تکسب الضغائنَ» (کلینی، الکافی، ج2، ص302).[10]. «ما کاد جبرئیل یأتینی إلاّ قال یا: محمد اتّق شحناء الرجال، و عداوتهم» (همان).
[11]. مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص138.
[12]. ابن سعد، الطّبقات الکبری، ج7، ص187.
[13]. «اِرفعوا ألسِنَتکم عَنِ المُسلمینَ وَاِذا ماتَ اَحدٌ مِنْهُم فقُولُوا فیهِ خیراً» (نهج الفصاحه، حدیث 264).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت