«برکه» از نظر لغت به گفتهی صاحب کتاب تاجالعروس یعنی رشد و سعادت و افزایش، راغب اصفهانی در کتاب مفرداتالقرآن میگوید: جایی که خیر الهی آنقدر باشد که قابل شمارش و اندازهگیری نباشد و بهگونهای که هر کس در آن بنگرد فزونی محسوس در آن خیر ببیند، گویند در آن برکت بوده و آن مبارک است.
خداوند تبارک و تعالی انواع برکات را نصیب حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود، و نسل رسول خدا(ص) را از ایشان قرار داده درحالیکه این بانوی بزرگوار پس از شهادت بیش از دو پسر و دو دختر باقی نگذارد. پسرانش حضرت امام حسن و امام حسین(ع) و دخترانش حضرت زینب و امکلثوم بودند و در واقعه کربلا فرزندان امام حسین(ع) کشته شدند و جز یک فرزند پسر از امام حسین به نام علی ابنالوقت زینالعابدین(ع) باقی نماند. و از اولاد امام حسن(ع) هفت نفر (بنا به قولی) و از حضرت زینب دو پسر کشته شدند و امّا امکلثوم فرزندی نداشت.
بعد از واقعهی کربلا حوادث تکرار شد و جنایتها و کشتارها نسبت به فرزندان رسول خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) ادامه داشت، از واقعهی حرّه[1] تا ماجرای زید فرزند امام سجاد(ع) و سپس فاجعهی فخّ[2] و تار و مار کردن و از بین بردن علویان در زمان امویان.
در زمان بنی عبّاس نیز نابود کردن و کشتن فرزندان حضرت فاطمه(س) ادامه داشت، در کتاب مقاتل الطالبیّین نوشتهی ابوالفرج اصفهانی برخی از این حوادث را میتوان یافت.
مبارزه با خاندان رسول خدا و فرزندان حضرت فاطمهی زهرا(س) تا دو قرن ادامه یافت، تا آن هنگام که امام حسن عسکری(ع) یازدهمین پیشوای شیعیان مسموم و شهید شدند. و همچنین نباید فراموش کرد کشتار صلاحالدین ایّوبی را که دست کمی از عبّاسیان در ریختن خون خاندان رسول خدا(ص) و همچنین پیروان آنان نداشت و در مغرب عربی آنچنان فرزندان رسول خدا را قتلعام کرد که از شرح آن لرزه بر اندام انسان میافتد.
با تمام این تفاصیل، خدای متعال، برکت را در نسل فاطمهی زهرا(س) قرار داد و این بانوی بزرگ را منبع خیر کثیر معرّفی نمود.
فخر رازی در تفسیر سورهی کوثر در ذیل آیهی انّا اعطیناک الکوثر، ما به تو «کوثر» عنایت کردیم، میگوید: مقصود از کوثر که به معنی خیر زیاد ترجمه شده است، فاطمهی زهراست و همچنین طبرسی در تفسیر مجمعالبیان در ذیل این کلمه میگوید مراد از کوثر نسل و فرزند زیاد است. گفتنی است که از فاطمهی زهرا(س) و اولاد او، نسل رسول خدا(ص) آنچنان فزونی و فراوانی یافت که تعدادشان را نتوان شماره کرد و این برکت تا قیامت نیز ادامه خواهد داشت.
برای روشن شدن این مطلب، بهتر است به شأن نزول سورهی مبارکهی کوثر توجه کنید:
وقتی یکی از فرزندان پسر رسول خدا از دنیا رفت، یکی از کافران، پیامبر(ص) را سرزنش کرد و گفت: محمّد بدون نسل شد و زمانی که او از دنیا برود یاد و برنامهی او از بین میرود. این نکته را بدان جهت گفت که فکر میکردند نسل هر انسانی از طریق فرزند پسر گسترش مییابد و اعتقاد مردم آن زمان همین بود، زیرا میگفتند فرزندان ما، فرزندان پسرهای ما هستند، ولی نوههای دختری ما فرزندان پدر پدرشان هستند نه فرزندان ما، وقتی آن کافر، پیامبر(ص) را سرزنش کرد و حضرت ناراحت شدند خداوند متعال این سوره را نازل فرمود تا به رسولش آرامش بخشد، گویی پروردگار به وی تسلّی میدهد که اگر امروز پسرت از دنیا رفت، ولی خداوند بهجای آن، فاطمه را به تو بخشید، گرچه او فقط یک نفر است، ولی خداوند متعال، نسل آن یک نفر را زیاد میکند و در مقابل، نسل آن کافر و دیگر دشمنان تو را قطع خواهد کرد.
این مطلب را امروز به راحتی میتوان باور کرد زیرا جهان امروز، مخصوصاً منطقه خاورمیانه و قارّهی هند و آفریقا و... از فرزندان حضرت فاطمهی زهرا(س) پُر است که آنان از طریق حضرت فاطمه(س)، فرزندان رسول خدا(ص) میباشند.
بهطوریکه آمارها نشان میدهد، در عراق یک میلیون و در ایران حدود سه میلیون و در مصر پنج میلیون و در الجزایر و تونس و لیبی تعداد بسیار زیادی و در اردن و سوریه و لبنان و سودان و جزایر خلیجفارس و عربستان میلیونها و در یمن و هند و پاکستان و افغانستان و اندونزی حدود بیست میلیون سیّد از اولاد و نسل فاطمهی زهرا(س) یعنی فرزندان رسول خدا(ص) زندگی میکنند، کمتر کشور اسلامی است که در آن از نسل صدیقهی طاهره(س) نباشد.
امروزه کلّ جمعیت سادات به ٣٥ میلیون نفر میرسد که اگر آمارگیری صحیح انجام گیرد از این مقدار افزونتر خواهد بود، این تعداد فرزندان رسول خدا(ص)، از نسل حضرت علی و حضرت فاطمهی زهرا(س) هستند و در میان آنان امرا و وزراء و علماء و نویسندگان و شخصیتهای مبارز و افراد مطرح و مهمّ بسیار دیده میشوند و جالب آن است که مراجع بزرگ شیعه و پرچمداران مکتب اهلبیت(ع) بیشتر از این تیره و تبار هستند.
بعضی از این تبار سنگین به این انتساب افتخار میکنند و بدان میبالند و بعضی عنایتی به این شرافت ندارند. برخی به طریق اهلبیت(ع) عمل میکنند و برخی برخلاف مذهب اهلبیت(ع).
جای تعجب است که پارهای از مسلمانان از اینکه فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) را به پیغمبر اکرم(ص) نسبت دهند و آنان را فرزندان رسول خدا بدانند، هراس دارند و این انتساب را دروغ میپندارند، آنان با این تفکر، جنگ بسیار سختی را آغاز کردهاند و با این طرز فکر و انکار این حقیقت که فرزندان فاطمه زهرا(س) و فرزندان رسول خدایند، خون افراد زیادی را ریختند.
چه بسیار خونهای مردمان شریفی که به دست افراد ناپاکی چون حجّاج و منصور دوانیقی و هارونالرشید و کسانی که پا جای پای آنها گذاشتند ریخته شد.
بد نیست به داستان زیر توجه نمایید:
در کتاب بحارالانوار ج ٤٣ صفحه ٢٢٩، از عامر شعبی نقلشده که میگوید: شبی حجّاج بن یوسف مرا احضار کرد ترسیدم، برخاستم وضو گرفتم و وصیتهای خود را به خانوادهام نمودم و نزد او رفتم، دیدم در برابرش سفرهای چرمین گسترده و شمشیری عریان در کنار آن نهاده است. سلام کردم پاسخ داد و گفت نترس که امشب و امروز در امان هستی، مرا پیش خود نشاند و فرمان داد مردی را که در غل و زنجیر بود آوردند، گفت این پیرمرد میگوید حسن و حسین پسران رسول خدایند باید بر این ادّعا برایم از قرآن دلیل بیاورد، اگر نه با شمشیر گردن او را میزنم، گفتم بهتر است که غل و زنجیر را بگشایید، اگر دلیل آورد آزاد خواهد شد و خواهد رفت والاّ این شمشیر نمیتواند آهن را ببرّد. بندها را گشودند وقتی به او نگریستم او را شناختم، دیدم سعید ابن حبیر است. اندوهگین شدم و با خود اندیشیدم که وی چگونه از قرآن دلیل خواهد آورد؟ حجّاج گفت بر آنچه ادّعا کردهای از قرآن دلیل بیاور وگرنه تو را گردن خواهم زد، سعید گفت لختی مرا مهلت بده، مجدداً حجّاج از وی خواست وی مدّتی مهلت خواست و آنگاه شروع کرد.
سپس آیه ٨٤ سورهی انعام را خواند
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسحَقَ وَ يَعْقُوب كلاًّ هَدَيْنَا وَ نُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سلَيْمَنَ وَ أَيُّوب وَ يُوسف وَ مُوسى وَ هَرُونَ وَ كَذَلِك نجْزِى الْمُحْسِنِينَ،
و ما (به او) بخشیدیم اسحاق و یعقوب را همه را هدایت کردیم و همچنین نوح را قبل از او (یعنی پیش از ابراهیم) هدایت نمودیم و از فرزندان ابراهیم، داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون، و اینچنین، خوبان را پاداش میدهیم، سپس رو کرد به حجّاج و گفت، آیهی بعد را تو بخوان، حجّاج خواند: زکریّا و یحیی و عیسی، سعید گفت بس است از تو میپرسم به چه مناسبت خداوند در ضمن شمردن فرزندان حضرت ابراهیم(ع) نام حضرت عیسی(ع) را آورد، حجّاج پاسخ داد زیرا عیسی از فرزندان حضرت ابراهیم است. سعید گفت چگونه عیسی میتواند از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) باشد حالآنکه او پدر نداشته است و عیسی فرزند مریم است که مریم از فرزندان ابراهیم است. پس درحالیکه میتوان پسر دختر کسی را با چنین فاصلهی زمانی به او منسوب کرد، قطعاً حسن و حسین(ع) با وجود نزدیکی زمانی به پیامبر(ص) به علت اینکه پسران دختر رسول خدایند شایستهترند به پیامبر اکرم(ص) نسبت داده شوند.
حجّاج دستور داد تا به وی ده هزار دینار بدهند و فرمان داد تا او را به خانهاش برسانند. شعبی میگوید وقتی صبح شد با خود گفتم بر من واجب شد که به سراغ این پیرمرد دانشمند بروم و معانی قرآن را از او یاد بگیرم، زیرا تا به حال تصوّر میکردم معانی قرآن را میدانم، ولی حالا فهمیدم نمیدانم و او به مراتب از من آگاهتر است. رفتم و او را در مسجد دیدم، درحالیکه آن دینارها را در پیش رویش گذاشته بود و تقسیم میکرد و به این و آن میداد و میگفت: اینها هم از برکت امام حسن و امام حسین(ع) است. اگر یک بار ما را دچار غم و غصه کنند، هزار بار ما را خوشحال مینمایند. بهعلاوه خدا و پیامبرش را هم از ما راضی میکنند.
ناگفته نماند که استدلال به قرآن برای اثبات اینکه امام حسن و امام حسین(ع) فرزندان پیامبرند، منحصر به آیه ٨٤ سورهی انعام نیست و در روایات ما مطالب زیادی در این زمینه گفتهشده است، ازجمله اینکه مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار از امام باقر(ع) نقل میکند که به فردی از دوستانشان به نام ابوالجارود گفتند: اینان چه میگویند درباره امام حسن و امام حسین؟ گفتیم اینکه آنان فرزندان پیامبر(ص) باشند قبول ندارند و به دنبال آن، حضرت به آیه ٨٤ سورهی انعام استدلال کردند و اضافه کردند: آیهی مباهله را که وقتی خداوند به پیامبر(ص) دستور داد با مسیحیان مباهله(یعنی بیان اعتقاد از هر طرف و نفرین و لعنت به طرف مقابل) کند آیه ٦١ سوره آلعمران، میفرماید: به آنان بگویید ما پسرانمان و شما پسران خود را و... بخوانید، در این آیه از پسران پیامبر(ص) نام برده شد و حالآنکه جز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کسی نبود که بتواند پسر پیامبر(ص) باشد و باز به دنبال آن فرمودند: ای اباجارود آیهای از قرآن میآورم تا ثابت کنم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از صُلب (پُشت) پیامبر(ص) هستند و کسی نمیتواند آن را رد کند، مگر کافر و فرمودند:
وقتی خداوند در سورهی نساء آیهی ٢٣ زنهایی که با انسان محرم هستند بیان میکند، میفرمایند: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ و بناتُکم یعنی حرام است بر شما مادرانتان و دخترانتان و دنباله آیه را خواندند تا رسیدند به جملهی «وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ» یعنی «و زنهای پسران شما که از پُشت شما هستند»، بدین ترتیب زنهای پسران هر مردی را بر او حرام کرده است، حالا تو از آنها بپرس آیا برای رسول خدا(ص) جایز است که با همسران امام حسن(ع) و امام حسین(ع)(بعد از طلاق یا فوت شوهر) ازدواج کنند؟ پس اگر بگویند بلی به خدا قسم دروغ گفتهاند و فاجر شدهاند و اگر گفتند نه، فهمیدهاند که والله امام حسن و امام حسین(ع) از پشت پیامبر(ص) هستند و حرام نیست بر مرد مسلمان، ازدواج با همسر فرزندش، مگر فرزندی که از صُلب و پشت او باشد.
روایات ما از فرمایشات پیامبر اکرم(ص) در کتابهای شیعه و سنّی، پر است از اینکه نسل پیامبر(ص) از طریق حضرت فاطمه زهرا(س)است.
1- انواع برکاتی که خداوند تبارک و تعالی به حضرت فاطمه زهرا(س) عنایت فرموده را بیان کنید.
2- مفسران در تفسیر «کوثر» چه میگوید؟
3- آیهای از قرآن برای اثبات اینکه امام حسن و امام حسین(ع) فرزندان پیامبرند را بیان کنید.
[1] واقعهی حرّه در زمان یزید رخ داد، بعد از جریان کربلا و کشته شدن امام حسین، یزید لشکر به مدینه فرستاد و مردم مدینه را قتل عام کرد.
[2] جریان فخّ در زمان هادی عبّاسی در مکّه رخ داد که یکی از فرزندان امام حسن به نام حسین قیام کرد و با جمع زیادی به دست لشکر خلیفه کشته شد.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله علی تهرانی