درس یازدهم | ۲
در مقابل، حزنى كه انسان را متوجه خدا، آخرت و مسؤولیتهاى شرعى و اجتماعىاش كند، حزنى مطلوب است؛ حزن از اینكه چرا در انجام تكالیف كوتاهى كردهایم. انسان عاقلى كه مرتكب گناهى شده، اگر متوجه شود این عمل موجب شده كه سعادت آخرت را از دست بدهد، در حالى كه مىتوانست با انجام دادن كار دیگرى سعادت دنیا و آخرت را كسب كند، محزون مىشود. اینگونه حزنها اگر به حد افراط نرسد، مطلوب است، اما اگر به حدى برسد كه انسان را از كار و زندگى باز دارد و باعث شود كه فرد تكالیف شرعى خود را نتواند انجام دهد، هیچ فایدهاى ندارد. غم و غصهاى كه موجب شود انسان در زندگى نتواند درس بخواند، عبادت كند، جهاد برود، به اجتماع خدمت كند و سایر فعالیتهاى مطلوب دینى را انجام دهد، چه فایدهاى دارد؟ بنابراین مرتبهاى از حزن هم مىتواند مطلوب باشد؛ و آن زمانى است كه انسان را وادار به جبران گذشته نماید و تكالیف و كارهاى خیرى كه باعث سعادت آخرت او مىشوند انجام دهد.
نكته سومى كه باید در نظر داشت این است كه سرور و شادى براى هر كسى وقتى حاصل مىشود كه خواستهاش تأمین شود. اما خواستههاى افراد یكسان نیست و شادى افراد با یكدیگر تفاوت دارد؛ براى مثال، وقتى شما مىخواهید كودك خردسالتان را شاد كنید ممكن است زمانى این كار را با دادن خوراكى و یا اسباببازى انجام دهید، و وقتى كودك مقدارى بزرگتر شد، برایش قصه و داستان تعریف كنید. اینها انواع شادى كودكانه است كه با خوردن، بازى كردن، شنیدن داستانهاى خندهدار و نظایر آنها حاصل مىشود. اما در سنین جوانى، كسانى كه رشد طبیعى و معقولى دارند و ابعاد روانى آنان رشد پیدا كرده است، دیگر به این چیزها چندان شاد نمىشوند. انسان در جوانى خواستههاى دیگرى دارد؛ به جز خواستههایى كه مربوط به جهات بدنى مىشود، از نظر روانى هم خواستههایى دارد. جـوان دلش مىخواهد شخصیت و احترام داشته باشد. از دورهی نوجوانى این خواست در فرد شكوفا مىشود و البته گاهى هم حالت بسیار افراطى پیدا مىكند؛ مثلاً گاهى پرخاشگرى جوان براى این است كه مىخواهد شخصیت خودش را نشان دهد. انسان در هر سنى به طور طبیعى خواستههایى دارد كه اگر تأمین گردد شاد مىشود. البته برخى خواستههایى هم وجود دارد كه در طول زندگى ادامه دارد؛ مانند نیازهایى كه انسان به خوراك، مسكن و... دارد.
اكنون با توجه به نكتههایى كه بیان گردید، باید ببینیم كه آیا شادى از نظر اسلام امرى مطلوب است یا نامطلوب؟ در پاسخ باید بگوییم هر نوع شادى كه در جهت كمال معنوى باشد مطلوب است. اگر شما بخواهید كسى را كه آنقدر روحش تعالى پیدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرساییدن به آستان الهى شاد نمىشود شاد كنید، مسلّماً باید زمینهاى را فراهم كنید كه او بتواند به عبادتش بپردازد. امام سجاد(ع) در یكى از مناجاتهایش عرض مىكند:
وَ اسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ؛[1] از هر لذتى كه از غیر اُنس با تو بردم استغفار مىكنم، هر سرورى كه جز از لقاى تو حاصل شود، براى من گناه است، از چنین شادمانى به تو پناه مىبرم. كسانى آنچنان اوج پیدا مىكنند كه جز در اثر اُنس با خدا و مناجات با او و نهایتاً لقاى الهى به چیزى شاد نمىشوند، اگر انسان بخواهد چنین كسانى را شاد نماید، باید كارى كند كه مزاحمتها و موانع راهشان برداشته شود و آنها در این مسیر پیشرفت كنند. چنین شادیى است كه ارزش مطلق دارد؛ زیرا شاد كردن چنین مؤمنى براى رسیدن به مقصد خود، هیچ قید و شرطى ندارد. چون اینها جز از راه مشروع شاد نمىشوند، شادیشان هم به عبادت خدا و انس با خدا است و همیشه این شادى مطلوب است. اما شادىهاى دیگر، ممكن است شادى دنیوى باشد، اما كمك كند به اینكه انسان در جهت تكامل معنوى پیشرفت كند یا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادى دنیوى كه دو همسر در محیط خانواده با یكدیگر دارند. این نوع شادى مستقیماً ارتباط با خدا و قیامت ندارد، التذاذى است كه دو همسر در محیط خانواده از یكدیگر مىبرند، اما اگر با قصد قربت انجام شود، مىتواند عبادت باشد. اگر هم قصد قربت در كار نباشد، دست كم مانع از ابتلاى به معصیت است. البته این هم مرتبهاى از عبادت است؛ زیرا براى جلوگیرى از ابتلاى به معصیت صورت گرفته است.
شادىهاى دنیوى كه مؤمنان در زندگى خودشان دارند به این منظور است كه براى انجام عبادات و وظایفشان نشاطى داشته باشند. مزاح مخصوصاً در سفر در حدى كه افراط نشود و موجب لغو و اتلاف وقت نگردد و همچنین تمسخر، توهین و اذیت دیگران را به دنبال نداشته باشد مطلوب است، تا جایى كه از مستحبات بوده و در اسلام بر آن تأكید شده است. این یك شادى دنیوى است كه موجب جلوگیرى از ملال، افسردگى و خستگى است و به علاوه، از چیزهایى است كه مانع از انجام وظایف بعدى نمىشود. فراهم كردن وسایل چنین شادى براى دیگران و نیز شاد شدن خود انسان هم در این حد عیبى ندارد و مطلوب است.
به هر حال، ملاكْ شاد كردن مؤمن است و مؤمن از آن جهتى كه مؤمن است هیچگاه به گناه شاد نمىشود؛ شادى او یا مستقیماً در ارتباط با خدا است و یا براى تكامل معنوى و انجام وظایف و یا دست كم براى جلوگیرى از گناه مىباشد. البته با توجه به نكته آخر، كه گفتیم مراتب ایمان افراد با یكدیگر فرق مىكند، طبیعتاً شاد كردن افراد هم فرق مىكند و این مسأله منحصر به افراد بالغ نمىباشد بلكه شامل بچهها هم مىشود. شاد كردن مؤمنى هم كه هنوز در سن طفولیت است و تازه به تكلیف رسیده ثواب دارد. شادكردن او در همان حدى است كه او مىفهمد. اگر شما بخواهید وسایل شادى را در حد كسانى كه در اوج معرفت هستند براى یك كودك فراهم كنید، او اصلاً درك نمىكند و هیچ وقت با آنها شاد نمىشود. در هر حال، بیرون آوردن این مؤمن از افسردگى مطلوب است؛ زیرا افسردگى برایش ضرر دارد. البته از بین بردن حزنى كه براى خدا است و باعث این مىشود كه فرد در جهت انجام وظایفش موفقتر باشد، مطلوب نیست؛ مثلاً ما نباید كسى را كه در مجلس عزاى سیدالشهدا(ع) مشغول گریه است، براى اینكه شاد بشود به خنده بیندازیم؛ زیرا این مجلس اصلاً براى گریه كردن و براى غمگین بودن است. اینجا جاى شاد كردن نیست، اینجا جایى است كه گریه كردن و غمگین بودن مطلوب است. یا اگر كسى را كه در نیمه شب با خدا راز و نیاز مىكند و اشكش جارى شده و در حالت حزن قرار دارد، بخندانیم، آیا كار خوبى انجام دادهایم؟! قطعاً این شادىها مطلوب نیست و متقابلاً آن حزنهایى هم كه انسان را از حركت طبیعى به سوى سعادت دنیوى و اخروى باز دارد نامطلوب است.
البته باید توجه داشته باشیم كه برخى ممكن است به اتكاى اطلاق اینگونه روایات، خواستههاى نفسانى خود را ارضا كنند. انسانهایى كه مىخواهند خوشگذرانى و بذلهگویى كنند، بخندند و بخندانند و...، استدلال مىكنند به اینكه ادخال سرور به مؤمن ثواب دارد! حال آن كه هر ادخال سرورى ثواب ندارد. اگر ادخال سرور در جهت تكامل باشد و لااقل موجب شود كه موانع عبادت و تكامل شخص برطرف گردد و در راه انجام وظایفش نشاطى پیدا كند، مىتواند مطلوب باشد، چه خود انسان وسایل آن را فراهم كند، چه دیگران به این شادى كمك كنند.
به هر حال، واقعنگرى و واقعبینى انسان را متوجه این امر مىكند كه در این دنیا گرفتارىهاى زیادى براى همهی انسانها پیش مىآید و فقط نوع، شكل و زمان آن با یكدیگر فرق مىكند؛ گاهى بیمارى، فقر و گرفتارى است، گاهى از دست دادن عزیزى است، گاهى هم بلاهاى اجتماعى مانند زلزله، سیل و طوفان است. مسلّماً كمك كردن به چنین كسانى كه مبتلا به چنین غم و اندوههایى شدهاند و از انجام وظایف خود بازماندهاند و در نهایت، شاد كردن آنها از بهترین عبادات است. البته باید توجه داشته باشیم كه شرط هر عبادتى قصد قربت است.
1- کدام نوع حزن، حزنى مطلوب است؟
2- شادىهاى دنیوى كه مؤمنان در زندگى خودشان دارند به چه منظور است؟
[1]. مفاتیحالجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات الذاكرین.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی