بخش دوّم: پیامبر اسلام (نبوت خاصه) | ۳
چهارمین راه شناخت پیامبران آسمانی آوردن معجزه است. معجزه یعنی کار خارقالعادهای که انسانهای عادی از انجام آن عاجزند و با علل و عوامل متعارف تحقق نمییابد. از آن جا که پیامبران مدعی هستند که با خدای جهان در ارتباطند و پیامهای او را میشنوند، باید برای اثبات ادعای خود دلیل و معجزه داشته باشند که انجام آن، از غیر خدا ساخته نیست.
همهی پیامبران، معجزه داشتهاند. پیامبر اسلام(ص) اصل اعجاز را دربارهی پیامبران پیشین پذیرفته بود. در قرآن کریم به دهها معجزه از پیامبران گذشته اشاره شده است. بنابراین، باید خودش نیز معجزه داشته باشد، چون درست نیست که معجزه پیامبران را نقل کند ولی خودش از آوردن معجزه ناتوان بوده و بگوید: پیامبران گذشته برای اثبات نبوت، معجزه داشتند ولی من معجزهای ندارم، دعوتم را بدون معجزه بپذیرید.
بنابراین پیامبر اسلام(ص) نیز معجزاتی دارند که در کتابهای تاریخ ثبت شده است.
بلاذری مینویسد: ورقه به حضرت محمد(ص) گفت: هیچ پیامبری مبعوث نشده جز اینکه نشانه و علامتی داشته است، پس نشانه تو چیست؟
رسول خدا(ص) درخت «سمرة» را دعوت به حرکت نمود، درخت نیز زمین را شکافت و به سوی آن حضرت آمد. پس ورقه گفت: به پیامبری تو شهادت میدهم و اگر امر به جهاد کنی میپذیرم و تو را یاری میکنم.[1]
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: من در خدمت پیامبر اسلام(ص) بودم که جماعتی از قریش خدمتش رسیده و گفتند: ای محمد! تو امر بزرگی را ادعا میکنی که هیچ یک از پدران و خانوادهات چنین ادعایی نداشتهاند. ما چیزی را از تو طلب میکنیم، اگر آن را انجام دادی میفهمیم که پیامبر هستی وگرنه میفهمیم که تو ساحر و دروغگو میباشی.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: چه میخواهید؟ گفتند: از این درخت بخواه که با ریشه از زمین کنده شود و نزد شما بیاید. فرمود: خدا به همه چیز قادر است، اگر خدا خواستهی شما را انجام بدهد آیا ایمان میآورید و به حق شهادت میدهید؟ گفتند: آری. فرمود: خواستهی شما را انجام میدهم ولی میدانم که شما ایمان نمیآورید بعضی از شما در آینده در چاه خواهید افتاد، و برخی فتنه میکنند و احزابی را بهوجود میآورند. آنگاه درخت را مورد خطاب قرار داده و فرمود: اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و مرا رسول خدا میدانی از زمین کنده شو و با اذن خدا نزد من بیا.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: به خدا سوگند! درخت از ریشه کنده شد و به سوی آن حضرت حرکت کرد، در این حال صدایی داشت مانند صدای پر زدن پرندگان. درخت آمد و در مقابل رسول خدا ایستاد، برخی شاخههایش را بر سر آن حضرت افکند، و بعضی را بر شانه من انداخت که در طرف راست آن جناب ایستاده بودم.
وقتی قریش این عمل را مشاهده کردند، از روی تکبر، گفتند: از درخت بخواه که نصفش نزد تو بیاید و نصف دیگر باقی بماند. پس پیامبر(ص) همین را از درخت خواست و انجام گرفت.
سپس گفتند: به نصف درختی که نزد تو آمده دستور بده به نصف دیگرش برگردد و یک درخت کامل شود. پیامبر نیز چنین کرد و درخت، کامل شد.
حضرت علی(ع) میفرماید: من بعد از مشاهدهی این معجزه گفتم: (أشهد ان لا إله إلّا الله)، من اول کسی هستم که به تو ایمان آوردم و شهادت میدهم که آنچه این درخت انجام داد به امر خدا و برای تصدیق پیامبری تو بود.
ولی مردم گفتند: ساحر و دروغگوی عجیبی است و آیا جز مثل این فرد (حضرت علی) تو را تصدیق میکند؟[2]
بنابراین داستان حرکت درخت به امر پیامبر اکرم که هم از حضرت علی(ع) نقل شده و هم از ورقة بن نوفل، بیشتر از یک معجزه نبوده است.
در کتابهای حدیثی، تاریخی و مانند آن، صدها معجزه برای پیامبر اسلام ثبت شده که در اثبات آن کفایت میکنند. البته ما مدعی نیستیم که همهی معجزاتی که منسوب به پیامبر اکرماند قطعی و غیر قابل تردید هستند، اما در میان آنها معجزات صحیح و معتبری نیز هست که برای اثبات اصل اعجاز کافی هستند. این معجزات دست کمی از معجزات منسوب به حضرت موسی و عیسی(ع) ندارد، که از ادلهی اثبات نبوت آنان بهشمار رفته است.
از قرآن و کتابهای تاریخ استفاده میشود که حضرت محمد(ص) را ساحر و کذّاب میخواندند، لذا معلوم میشود که کارهای غیرعادی از او صادر میشده که حمل بر سحر میکردهاند و چون ساحر نبوده باید بگوییم که آنها اعجاز بودهاند.
در خاتمه تذکر این نکته را لازم میدانیم که: معجزه کار خارقالعادهای است که پیامبر در مواقع ضروری و برای اثبات نبوت، از آن استفاده میکند.
لذا هیچ موقع بر طبق تمایلات و خواستههای بهانهجویان انجام نمیدهد.
پیامبر، شعبدهباز و قهرمان نیست تا برای سرگرمی تماشاگران کارهای شگفتآوری را عرضه کند، بلکه او فرستادهی خداست که به منظور ابلاغ پیامهای حیاتبخش الهی به مردم و هدایت آنان مبعوث گشته است.
مردم بیش از هر چیز باید به درستی، امانتداری و برنامههای دقیق او توجه نمایند. البته معجزه هم دارد، و برای اتمام حجت و اثبات پیامبری از آن استفاده میکند، اما بعد از آن، لازم نیست در هر موردی که بهانهجویان هوس کنند معجزه را تکرار کند.
مهمتر این که خود قرآن به عنوان یک معجزهی جاویدان معرفی شده و در اختیار همگان قرار گرفته است. با همه اینها باز هم گروهی معاند و بهانهجو از قبول اسلام امتناع ورزیدند و پیامبر اسلام را متهم به سحر و جنون کردند.
چنین افرادی مغرضانه به حضرت محمد(ص) میگفتند: در صورتی دعوت تو را میپذیریم که فلان کار خارقالعاده را انجام دهی. در چنین مواردی اتیان معجزه لازم نیست؛ چنان که قرآن نیز به درخواست مشرکین از پیامبر اسلام(ص) اشاره کرده و میفرماید:
ای محمد به مردم بگو: اگر جن و انس اجتماع کنند که مثل چنین قرآنی را بیاورند نمیتوانند، گرچه به همدیگر کمک نمایند. ما در این قرآن برای مردم هر مثلی را آوردیم اما اکثر مردم کفر ورزیدند و گفتند: ما به تو ایمان نمیآوریم جز این که برای ما از این زمین خشک چشمهای را جاری سازی، یا این که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی که در میان درختان آن نهرهایی جریان داشته باشد. یا آسمان را پاره پاره بر سر ما ساقط کنی، یا خدا و فرشتگان را نزد ما بیاوری، یا تو را خانهای از طلا باشد یا به آسمان بالا روی و برای ما نامهای بیاوری تا پیامبری تو را باور کنیم بگو: پروردگار من منزه است. آیا من جز انسانی فرستادهی خدا هستم.[3]
در آیات مذکور ابتدا قرآن به عنوان یک معجزه جاوید معرفی شده که جن و انس نمیتوانند مانند آن را بیاورند، آنگاه خواستههای معاندین را تشریح میکند. معاندین با اینکه از این کار ناتوان بودند اما این معجزه را نادیده میگرفتند و برای ایمان آوردنشان چیزهای دیگری را مطالبه میکردند؛ مثلاً میگفتند: در صورتی دعوت تو را میپذیریم که زمین را بشکافی و چشمهی آبی را جاری سازی، یا باغستانی از خرما و انگور داشته باشی که نهرهای آب در آنها جاری باشد و مانند آن. در چنین صورتی به پیامبر گفته میشود: در جواب این معاندین بگو: پروردگارم منزه است، من یک بشر بیش نیستم که از جانب خدا به سوی شما مبعوث شدهام تا پیامهای او را ابلاغ نمایم.
1- معجزه چیست؟
2- معجزات حضرت محمد(ص) را بیان کنید.
[1]. انساب الاشراف، ج 1، ص 106.
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 192.
[3]. اسراء (17) آيات 88 ـ 93: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَالجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذا القُرآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً * وَلَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فِى هذا القُرآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النّاسِ إِلّا كُفُوراً * وَقالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الأَرضِ يَنْبُوعاً * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَالمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِى السَّماءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّى هَلْكُنْتُ إِلّا بَشَراً رَسُولاً».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت