کشاندن ماجرای فدك به اجتماعات مسلمین
آنگاه که ادعاها دروغین از آب درآمد
و ماسکهای به ظاهر اسلامی فرو افتاد
و جواب استدلالهای قرآنی و شهادت شاهدان صادق را نادیده گرفتند و نامه و حکم حکومتی خود را به هیچ انگاشتند و بر آن آب دهان انداختند و آن را
و در تداوم حرکت نظامی، برهان و استدلال دختر پیامبر(ص) را با سیلی و شلاق پاسخ دادند، چارهای جز افشاگری و کشاندن ماجرای فدك به اجتماعات مسلمین وجود نداشت
باید با مردم حرف میزد و مردم را بیدار مینمود.
حضرت فاطمه(س)، همراه با حضرت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندانش حسن و حسین(ع)، به سوی خانههای مهاجرین و انصار رفت، و آنها را به یاری طلبید و روزی دیگر در جمع مسلمین ابوبکر و عمر را مخاطب قرار داد و فرمود:
اَلَیسَتْ فَدَکٌ فی یدی؟ وَ فیها وَکیلی، وَ قَدْ أَکَلْتُ غَلَتَّها وَ رَسُولُ اللهِ(ص) حَیٌّ؟
قالا: بَلَی.
قالَتْ: فَلِمَ تَسْألانی فِی الْبَینَةِ عَلی مَا فی یدِی؟!
قالا: لأَنَّها فَیْءُ لِلْمُسْلِمینَ،
قالت: لَهُمَا ـ وَ النَّاسُ حَوْلَهُما یسْمَعُونَ:
اَفَتُریدانِ أَنْ تَرُدَّا ما صَنَعَ رَسُولُ اللهِ(ص) وَ تَحْکُما فِینا خاصَّةً بِمَا لَم تَحْکُمَا فِی سائِرِ الْمُسْلِمینَ؟! أَیهَاالنَّاسُ! اسْمَعُوا مَا رَکِباهَا.
قُلْتُ: اَرَأیتُما اَنِ ادَّعَیتُ مَا فی أَیدِی الْمُسْلِمِینَ مِنْ أَمْوالِهِمْ تَسْأَلُونِّی اَلْبَینَةَ أَمْ تَسْأَلُونَهُمْ؟.
قالا: لا، بَلْ نَسْأَلُکَ.
قُلْتُ: فَاِنِ اِدَّعَی جَمِیعُ الْمُسْلِمینَ مَا فِی یدِی تَسْأَلُونَهُمُ الْبَینَةَ أَمْ تَسْأَلُونِّی؟
فَغَضِبَ عُمَرُ، وَ قَالَ: اِنَّ هَذَا فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِین.
قَالَتْ: حَسْبِی أَنْشُدُکُمْ بِاللهِ أَیُّهَا النَّاسُ أَمَا سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللهِ(ص) یَقُولُ: اِنَّ ابْنَتِی سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟[۱]
قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَتْ: أَ فَسَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَدَّعِی الْبَاطِلَ وَ تَأْخُذُ مَا لَیْسَ لَهَا؟! أَرَأَیْتُمْ لَوْ أَنَّ أَرْبَعَةً شَهِدُوا عَلَیَّ بِفَاحِشَةٍ أوْ رَجُلَینِ بِسَرِقَةٍ أَکُنْتُمْ مُصَدِّقِینَ عَلَیَّ؟
قالَ عُمَر: نَعَمْ وَ نُوقِعُ عَلَیْکَ الْحَدَّ.
فَقَالَتْ: کَذَبْتَ وَ لَؤُمْتَ اِلَّا أَنْ تُقِرَّ أَنَّکَ لَسْتَ عَلَی دِینِ مُحَمَّدٍ(ص) اِنَّ الَّذِی یُجِیزُ عَلَی سَیِّدَةِ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ شَهَادَةً أَوْ یُقِیمُ عَلَیْهَا حَدّاً لَمَلْعُونٌ کَافِرٌ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ(ص) اِنَّ مَنْ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً لا تَجُوزُ عَلَیْهِمْ شَهَادَةٌ لِأنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ مُطَهَّرُونَ مِنْ کُلِّ فَاحِشَة.
«آیا باغات فدك در دست من نبود؟
و وکلا و کارگران من در آن کار نمیکردند؟
و من از میوهها و سبزیجات آن نمیخوردم؟
آن هم در روزهایی که رسول خدا زنده بودند؟»
عمر و ابوبکر گفتند: آری
حضرت فاطمه(س) ادامه داد:
«پس آن چه که در دست من بود، برای گرفتن آن چرا از من سئوال نکردید؟ و از مدرك و سند آن نپرسیدید؟»
عمر و ابوبکر گفتند: برای این که فدك جزو اموال مسلمین است.
حضرت زهرا(س) خطاب به آن دو نفر در حالی که جمعیت فراوانی اطرافشان گرد آمده بودند فرمود:
«آیا شما اراده کردید آن چه را که رسول خدا(ص) انجام داده است، دگرگون سازید؟
و دربارهی ما اهل بیت حکمی نمایید که دربارهی دیگران روا نمیدارید؟ ای مردم مدینه! بشنوید، این دو نفر چه میگویند و چه میکنند؟
از شما دو نفر میپرسم:
آیا اگر من اموالی را که در دست مسلمانان است، ادعا نمایم از من دلیل و مدرك میخواهید، یا از دیگران و صاحبان اموال؟»
گفتند: از تو که مدعی اموال دیگرانی.
حضرت فاطمه(س) دیگر بار پرسید:
«حال اگر مسلمانان اموالی را که در دست من است، ادعا نمایند، از آنها باید دلیل و مدرك بطلبید یا از من؟»
عمر در حالی که سخت عصبانی شده بود جواب نداد و همان حرف قبلی را تکرار کرد که: فدك جزو اموال مسلمین است.
حضرت زهرا(س) خطاب به جمعیت حاضر فرمود:
«کافی است، شما را به خدا سوگند میدهم ای مردم! آیا از پیامبر اسلام شنیدید که میفرمود: همانا دخترم فاطمه سید و بزرگ زنان اهل بهشت است؟»
جمعیت همگی گفتند: آری از پیامبر(ص) شنیدیم.
پس از اعتراف عموم مردم حضرت ادامه داد:
«ای مردم آیا سید و بزرگ زنان بهشتی ادعای باطل میکند و اموالی را میگیرد که مال او نیست؟ ای مردم چگونه فکر میکنید؟ اگر چهار نفر علیه من به عمل زشتی شهادت دهند و یا دو نفر شهادت دهند که من دزدی کردم آیا آنها را تصدیق میکنید؟»
در میان سکوت مسلمانان و ابوبکر، عمر گفت:
آری و بر تو حد جاری میسازیم.
حضرت زهرا(س) فرمود: «دروغ گفتی و دشمنی و پستی خود را ظاهر ساختی، مگر آن که اقرار کنی که بر دین محمد(ص) نیستی. آن کس که به خود اجازه میدهد تا بر سید زنان بهشتی شهادت دروغ روا دارد یا بر او حدی جایز شمارد، کافر و مورد لعن و نفرین الهی است؛ زیرا آیات الهی را که بر پیامبر اسلام نازل شده است، منکر شده خدایی که زشتیها و پلیدیها را از اهل بیت دور کرده و آنها را از هرگونه گناه و لغزشی پاك نموده، اجازه نمیدهد که کسی شهادت دروغ بر ضدشان مطرح نماید، به علت آن که اهل بیت(ع) از هر بدی معصوم و از هر عمل زشتی پاك و مطهرند.»[۲]
در تداوم افشاگریهای اجتماعی، حضرت زهرا(س) به طرف خانههای مهاجرین و انصار میرفت و آنان را به یاری میطلبید تا غصب فدك را ساده نشمارند. روزی خطاب به معاذ بن جبل فرمود:
قالت: یا مُعاذَ بْنَ جَبَلٍ اِنّی قَدْ جِئْتُکَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بایَعْتَ رَسُولَ الله(ص) عَلی اَنْ تَنْصُرَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَکَ وَ ذُرِّیَّتَکَ وَ أَنَّ ابابَکر قَدْ غَصَبَنی عَلی فَدَکٍ وَ أَخْرَجَ وَکیلی مِنْها.
ای معاذ بن جبل! همانا نزد تو آمدهام و از تو طلب یاری دارم.
زیرا که با پیامبر خدا(ص) بیعت کردی تا پیامبر و فرزندان او را یاری و از آنان دفاع کنی همچنان که از خود و خاندان خود دفاع میکنی.
به درستی که ابوبکر حق مرا در فدک غصب کرده است و وکیل و کارگران مرا اخراج نموده است.[۳]
در همان لحظههای آغازین اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم، و تحقق بیعت عمومی برای ولایت، حضرت زهرا(س) از پیمانشکنی، و دورویی مخالفان غدیر، آگاهی داشت.
آنگاه که حارث بن نعمان مخالفت کرد و گفت: «خدایا اگر ولایت علی(ع) به حق از طرف تو اعلام شد سنگی بر من فرود آید و به زندگی من خاتمه دهد.» که فوراً عذاب الهی رسید، و سنگی از آسمان فرود آمد و او را کشت.
حضرت زهرا(س) نگاهی معنادار به امام علی(ع) نمود و فرمود:
قالت: أَتَظُنَّ یا اَتَظُنَّ اَبَا الْحَسَنْ أَنَّ هذا الرَّجُلَ وَحْدَه؟! وَ اللهُ ما هُوَ اِلّا طَلِیعَةَ قَوْمٍ لا یَلْبِثُونَ أَنْ یُکْشِفُوا عَنْ وُجُوهِهِمْ أَقجنِعَتُها عِنْدَما تَلُوحُ لَهُمُ الْفُرْصَةَ.
ای ابوالحسن! آیا گمان میکنی در مخالفت با غدیر، این مرد تنهاست؟ سوگند به خدا او پیشگام قومی است که هنوز نقاب چهرهاشان فرو نیافتاده است.
و آنگاه که فرصت به دست آورند مخالفت خود را آشکار خواهند ساخت.[۴]
علی(ع) در پاسخ فرمود:
«من دستور خدا و پیامبر را انجام میدهم و به خدا توکل میکنم که بهترین یاریدهنده است.»
[۱]. به مدارک حدیث 162 مراجعه شود (انّک سیّده النّساء اهل الجنة).
[۲]. کتاب عوالم، ج 11، ص 601 و بحارالانوار، ج 8، ص 234 و مستدرکالوسائل، ج 17، ص 399.
[۳]. کتاب سلیم بن قیس، ص 134 و بحارالانوار، ج 8، ص 103 و اختصاص، ص 178.
[۴]. سیره حلبی، ج 3، ص 308 و 309 و نزهةالمجالس، ج 2، ص 209.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد دشتی