کد مطلب: ۶۶۰۴
تعداد بازدید: ۳۴۸
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۲۱
امامت و امامان (ع) | ۶
عرض كردم: يا رسول الله! مى‏‌ترسى‏‌ فراموش كنم؟ فرمود: از اين جهت نمى‏‌ترسم، چون از خدا خواسته‌‏ام كه تو را حافظ علوم قرار دهد، بلكه آن‏ها را براى‏‌ شريكان خودت، امامان از فرزندانت بنويس.

بخش اوّل: صفات  امام | ۵


دستور كتابت‏


با اين كه حضرت على‏‌(ع) از خطا و اشتباه و نسيان معصوم بود و در حفظ احاديث نيازى‏‌ به نوشتن نداشت، پيامبر گرامى‏‌ اسلام به وى‏‌ دستور داد علومى‏‌ را كه به او تعليم مى‏‌كند در كتابى‏‌ بنويسد تا براى‏‌ امامان بعد از خودش باقى‏‌ بماند.
اميرالمؤمنين(ع) از رسول خدا(ص) نقل كرده كه به من فرمود: آنچه را كه به تو مى‏‌گويم بنويس. عرض كردم: يا رسول الله! مى‏‌ترسى‏‌ فراموش كنم؟ فرمود: از اين جهت نمى‏‌ترسم، چون از خدا خواسته‌‏ام كه تو را حافظ علوم قرار دهد، بلكه آن‏ها را براى‏‌ شريكان خودت، امامان از فرزندانت بنويس.[1]


انتقال كتاب‏ها به ساير امامان‏


با كوشش مداوم حضرت على‏‌ و نظارت رسول خدا(ص) علوم نبوت و احكام و قوانين شريعت در كتاب‏‌هايى‏‌ ثبت شد و از راه ارث به هر يك از امامان منتقل مى‏‌شد و مورد استفاده قرار مى‏‌گرفت. و احيانا در گفته‌هاى‏‌ خود بدان‏ها استناد مى‏‌كردند و مى‏‌فرمودند: در كتاب على‏‌ يا صحيفه يا جامعه چنين نوشته شده است.
احاديث فراوانى‏‌ بدين مضمون داريم كه به برخى‏‌ از آن‏‌ها اشاره مى‏‌كنيم: ابو مريم مى‏‌گويد: امام محمد باقر(ع) فرمود: كتاب جامعه نزد ما موجود است. نوشته‌اى‏‌ است به طول هفتاد ذراع. همه چيز در آن ثبت شده حتى‏‌ ديه‌ی يك خراش. آن كتاب با خط حضرت على‏‌ و املاى‏‌ حضرت رسول تهيه شده است. كتاب ديگرى‏‌ نيز به نام «جفر» نزد ما هست كه بر پوست دباغى‏‌ شده‏ نگاشته و پر شده است. علوم گذشته و حال و آينده تا قيامت در آن ثبت شده است.[2] عليّ عليّ‏
عبداللّه بن سنان مى‏‌گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: پوستى‏‌ به طول هفتاد ذراع نزد ما موجود است كه با املاى‏‌ رسول خدا و خط حضرت على‏‌ تهيه شده و آن چه مردم بدان نياز دارند، حتى‏‌ ديه‌ی خراشى‏‌ كه بر بدن وارد مى‏‌شود در آن ثبت شده است.[3]
معلى‏‌ بن خنيس از حضرت صادق(ع) نقل كرده كه فرمود: كتاب‌‏ها نزد حضرت على‏‌(ع) بود. هنگامى‏‌ كه به عراق سفر كرد آن‏‌ها را نزد ام سلمه به امانت گذاشت. بعد از وفات او به امام حسن(ع) تحويل داده شد. بعد از مرگ امام حسن(ع) تحويل امام حسين(ع) داده شد بعد از شهادت امام حسين(ع) به على‏‌ بن حسين(ع) تحويل داده شد. بعد از وفات او نزد پدرم بود.[4]
جابر مى‏‌گويد: امام محمد باقر(ع) به من فرمود: اى‏‌ جابر! به خدا سوگند! اگر ما با راى‏‌ خودمان براى‏‌ مردم حديث مى‏‌گفتيم از هلاك‌شوندگان بوديم، بلكه ما از آثارى‏‌ كه از رسول خدا(ص) از طريق ارث به ما رسيده حديث‏ مى‏‌گوييم، چنان كه اين‏ها طلا و نقره خود را ذخيره كرده‌‏اند، بزرگان ما نيز احاديث را ذخيره كرده‏‌اند و دست به دست به ما رسيده است.[5]
ابن حيان جعفر بن محمد را از جمله موثقين نام برده و گفته: از جهت فقه و علم و فضل از بزرگان اهل بيت مى‏‌باشد، به احاديث او مى‏‌توان استناد كرد. من احاديث ثقاتى‏‌ را كه از او روايت كردم بررسى‏‌ كردم همه را مستقيم يافتم و چيزى‏‌ كه مخالف حديث اثبات باشد در آن‌‏ها نيافتم.[6]


خلاصه و نتيجه‏


از احاديث مذكور و ده‏‌ها مانند اين‏ها چند مطلب مهم استفاده مى‏‌شود:
1. دين اسلام در حيات پيامبر(ص) به اكمال و اتمام رسيد و همه‌ی علوم و معارف و احكام و قوانين مورد نياز مردم از طريق وحى‏‌ دريافت شد.
2. رسول خدا در نشر و ابلاغ احكام از دو طريق اقدام كرد: يكى‏‌ ابلاغ آن‏ها به مردم و توصيه به حفظ و عمل، ديگرى‏‌ ذخيرهِ همه‌ی آن‏ها در جايگاه امنى‏‌ كه صد در صد از خطا و اشتباه و نسيان مصونيت داشته باشد؛ يعنى‏‌ قلب نورانى‏‌ حضرت على‏‌(ع).
3. توصيه به حضرت على‏‌ در ثبت و ضبط و كتابت علوم دين براى‏‌ امامان بعد از خودش.
4. بدين وسيله كتاب‌هايى‏‌ فراهم آمد كه در اختيار حضرت على‏‌(ع) بود و بعد از ارتحال پيامبر از آن‏ها استفاده مى‏‌كرد. بعد از شهادت آن حضرت در اختيار امام حسن(ع) و بعد از او در اختيار امام حسين(ع) قرار گرفت. و بدين منوال از هر امامى‏‌ به امام ديگر منتقل شد.


استناد به كتاب‌‏ها


كتاب‏‌هاى‏‌ مذكور در اختيار ائمه اطهار(ع) بود و علوم خود را بدان‏ها نسبت مى‏‌دادند. هر امامى‏‌ علوم و احكام شريعت را از دو طريق: تعليم شفاهى‏‌ و ديگرى‏‌ تحويل كتاب‌‏ها و اجازه روايت از آن‏‌ها به امام بعد از خودش منتقل مى‏‌ساخت. هر يك از امامان احاديث خود را از طريق پدرانش به پيامبر(ص) نسبت مى‏‌داد. چنان كه در احاديث بدين مطلب اشاره شده است.
هشام بن سالم و حماد بن عثمان و افرادى‏‌ ديگر گفته‌‏اند: از حضرت صادق(ع) شنيديم كه فرمود: حديث من حديث پدرم و حديث پدرم حديث جدم و حديث جدم حديث حسين و حديث حسين حديث حسن و حديث حسن حديث اميرالمؤمنين و حديث او حديث رسول الله(ص) و حديث رسول خدا كلام خداى‏‌ عزّوجلّ است.[7]
جابر مى‏‌گويد: به امام باقر(ع) گفتم: وقتى‏‌ حديثى‏‌ براى‏‌ من مى‏‌فرمايى‏‌ سندش را ذكر كن. فرمود: پدرم از جدم رسول خدا(ص) و او از جبرئيل‏ از خداى‏‌ عزّوجلّ برايم حديث كرده‌‏اند. هر حديثى‏‌ را كه براى‏‌ تو مى‏‌گويم سندش همين است. آن گاه فرمود: اى‏‌ جابر! اگر يك حديث از شخص صادق بگيرى‏‌ براى‏‌ تو از دنيا و آنچه در آن است بهتر مى‏‌باشد.[8]
حفص مى‏‌گويد: به حضرت صادق(ع) عرض كردم حديثى‏‌ را شنيده‌‏ام نمى‏‌دانم از شماست يا پدرت؟ فرمود: هر چه را از من شنيده‏‌اى‏‌ مى‏‌توانى‏‌ آن را از پدرم نقل كنى‏‌ و مى‏‌توانى‏‌ از رسول خدا(ص)[9].
با توجه به آن چه گفته شد مى‏‌توان گفت: يكى‏‌ از منابع مهم علوم امامان احاديثى‏‌ است كه با املاى‏‌ رسول خدا و خط حضرت على‏‌ گردآورى‏‌ شد و در اختيار ائمه قرار گرفت. بنابراين گرچه ائمه از وحى‏‌ تشريعى‏‌ محروم بودند ولى‏‌ به طور غير مستقيم از علوم وحيانى‏‌ برخوردار بودند. هر امامى‏‌ با معتبرترين اسناد كه همه راويانش معصوم بودند از منبع مستقيم وحى‏‌ استفاده مى‏‌كرد، و چه افتخارى‏‌ بالاتر از اين؟


محتواى‏‌ كتاب‏‌ها


متأسفانه متن آن كتاب‏‌ها در اختيار ما نيست و از محتواى‏‌ كامل آن‏ها اطلاع درستى‏‌ نداريم. نمى‏‌دانيم كه فقط احكام و مسائل فقهى‏‌ در آن‏ها ثبت‏ شده يا ساير علوم مربوط به دين مانند اخلاق، معارف عقلى‏‌ و ديگر علوم نيز در آن‏ها ثبت شده است؟ آيا همه فروعات فقهى‏‌ به طور جزيى‏‌ در آنها ثبت شده يا برخى‏‌ از آن‏ها به صورت اصول و قواعد كلى‏‌ است كه ائمه اطهار(ع) فروع را از آن‌ها استنباط مى‏‌كردند؟ از برخى‏‌ احاديث استفاده مى‏‌شود كه همه‌ی مسائل مورد نياز در آن كتاب‏‌ها موجود است.
محمد بن مسلم مى‏‌گويد از امام(ع) پرسيدم آيا ميراث علمى‏‌ شما از پيامبر، جوامع و اصول كلى‏‌ است يا اين كه تفسير همه‌ی آن چه مردم بدان نياز دارند، مانند طلاق و ارث نيز در آن‏ها وجود دارد؟ در جواب فرمود: حضرت على‏‌(ع) همه‌ی علوم حتى‏‌ طلاق و ارث را در آن كتاب نوشته است، اگر امر امامت و ولايت ما آشكار و پذيرفته شد در همه‌ی موارد، سنتى‏‌ داريم كه به اجرا گذاشته خواهد شد.[10]
در احاديثى‏‌ كه به نمونه‌هايى‏‌ از آنها اشاره شد آمده كه همه چيز حتى‏‌ ارش (ديه) خدشه‏‌اى‏‌ كه بر بدن انسان وارد شود در آن كتاب‏‌ها ثبت شده است.
ولى‏‌ اشتمال كتاب‏‌ها بر همه‌ی فروع و مسائل جزيى‏‌ فقهى‏‌ در همه‌ی ابواب فقه، بعيد به نظر مى‏‌رسد، كسانى‏‌ كه با فقه گسترده اسلام آشنا باشند تصديق مى‏‌كنند كه درج همه‌ی آن‏ها در يك كتاب، گرچه به طول هفتاد ذراع، امكان‏‌پذير نيست، مخصوصا اگر گفتيم ساير علوم مربوط به دين نيز در آن كتاب‏‌ها بوده است. خلاصه اين كه از واقع امر آگاهى‏‌ درستى‏‌ نداريم.


خودآزمایی


۱- رسول خدا در نشر و ابلاغ احكام از چه راه‌هایی اقدام كرد؟
۲- چگونه ائمه به طور غير مستقيم از علوم وحيانى‏‌ برخوردار بودند؟

 

پی نوشت ها


[1]. همان، ص 22: عن أميرالمؤمنين(ع) قال قال رسول الله(ص): يا عليّ! اكتب ما أملي عليك، قلت: يا رسول الله! أتخاف عليّ النسيان؟ قال: لا، و قد دعوتُ الله عزّوجلّ أن يجعلك حافظاً و لكن اكتب لشركائك، الائمّة من ولدك.
[2]. جامع احاديث الشيعة، ج 1، ص 185: عن أبي مريم قال قال لي أبوجعفر: عندنا الجامعة و هي سبعون ذراعاً فيها كلّ شي‏ء حتى‏‌ أرش الخدش. إملاء رسول الله(ص) و خطّ عليّ(ع) و عندنا الجفر و هو أديم عكاظي قد كتب فيه حتى‏‌ ملئت أكارعه فيه ما كان و ما هو كائن إلى‏‌ يوم القيامة.
[3]. همان، ص 186: عبدالله بن سنان عن أبي عبدالله(ع) قال سمعته يقول: إنّ عندنا جلداً سبعون ذراعاً أملى‏‌ رسول الله(ص) و خطّه عليّ(ع) بيده و أنّ فيه جميع ما يحتاجون إليه حتى‏‌ أرش الخدش.
[4]. همان، ص 195: معلّى‏‌ بن خنيس عن أبي عبدالله(ع) قال: إنّ الكتب كانت عند عليّ(ع) فلمّا صار إلى‏‌ العراق استودع الكتب أم سلّمه، فلمّا مضى‏‌ عليّ(ع) كانت عند الحسن(ع)، فلمّا مضى‏‌ الحسن كانت عن الحسين(ع)، فلمّا مضى‏‌ الحسين كانت عند عليّ بن الحسين ثمّ كانت عند أبي.
[5]. همان، ص 195: عن جابر قال قال أبوجعفر(ع) يا جابر! و الله لو كنّا نحدّث الناس أو حدّثنا هم برأينا لكنّا من الهالكين و لكِنّا نحدّثهم بآثار عندنا من رسولِ الله(ص) يتوارثها كابر عن كابر، يكنزها كما يكنز هؤلاء ذهبهم و فضّتهم.
[6]. همان، ج 2، ص 104: ذكر ابن حيّان عن جعفر بن محمّد فى‏‌ الثقات. و قال: من سادات أهل البيت فقهاً و علماً و فضلاً بحديثه، من غير رواية أولاده عنه، و قد اعتبرت حديث الثقات عنه فرأيت أحاديثه مستقيمة ليس فيها شي‏ء يخالف حديث الأثبات.
[7]. كافى‏‌، ج 1، ص 53: هشام بن سالم و حماد بن عثمان و غيره قالوا: سمعنا أباعبدالله(ع) يقول: حديثي حديث أبي، و حديث أبي حديث جدّي، و حديث جدّي حديث الحسين، و حديث الحسين حديث الحسن، و حديث الحسن حديث أميرالمؤمنين، و حديث أميرالمؤمنين حديث رسول الله(ص)، و حديث رسول الله قول الله عزّوجلّ.
[8]. جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 181: عن جابر قال قلت لأبي جعفر(ع): إذا حدّثتني بحديث فاسنده لي. فقال: حدّثنى‏‌ أبي عن جدّى‏‌ رسول الله(ص) عن جبرئيل عندالله عزّوجلّ، و كلّما أحدّثك بهذ الإسناد، و قال: يا جابر لحديث واحد تأخذه عن صادق خيرلك من الدنيا و ما فيها.
[9]. همان، ص 181: حفص بن البختري قال: قلت لأبى‏‌ عبدالله(ع): نسمع الحديث منك فلا أدري منك سماعّه أو من أبيك؟ فقال: ماسمعته منّي فاروه عن أبي و ما سمعته منّي فاروه عن رسول الله(ص).
[10]. همان، ص 192.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: