بخش اوّل: صفات امام | ۵
با اين كه حضرت على(ع) از خطا و اشتباه و نسيان معصوم بود و در حفظ احاديث نيازى به نوشتن نداشت، پيامبر گرامى اسلام به وى دستور داد علومى را كه به او تعليم مىكند در كتابى بنويسد تا براى امامان بعد از خودش باقى بماند.
اميرالمؤمنين(ع) از رسول خدا(ص) نقل كرده كه به من فرمود: آنچه را كه به تو مىگويم بنويس. عرض كردم: يا رسول الله! مىترسى فراموش كنم؟ فرمود: از اين جهت نمىترسم، چون از خدا خواستهام كه تو را حافظ علوم قرار دهد، بلكه آنها را براى شريكان خودت، امامان از فرزندانت بنويس.[1]
با كوشش مداوم حضرت على و نظارت رسول خدا(ص) علوم نبوت و احكام و قوانين شريعت در كتابهايى ثبت شد و از راه ارث به هر يك از امامان منتقل مىشد و مورد استفاده قرار مىگرفت. و احيانا در گفتههاى خود بدانها استناد مىكردند و مىفرمودند: در كتاب على يا صحيفه يا جامعه چنين نوشته شده است.
احاديث فراوانى بدين مضمون داريم كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم: ابو مريم مىگويد: امام محمد باقر(ع) فرمود: كتاب جامعه نزد ما موجود است. نوشتهاى است به طول هفتاد ذراع. همه چيز در آن ثبت شده حتى ديهی يك خراش. آن كتاب با خط حضرت على و املاى حضرت رسول تهيه شده است. كتاب ديگرى نيز به نام «جفر» نزد ما هست كه بر پوست دباغى شده نگاشته و پر شده است. علوم گذشته و حال و آينده تا قيامت در آن ثبت شده است.[2] عليّ عليّ
عبداللّه بن سنان مىگويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: پوستى به طول هفتاد ذراع نزد ما موجود است كه با املاى رسول خدا و خط حضرت على تهيه شده و آن چه مردم بدان نياز دارند، حتى ديهی خراشى كه بر بدن وارد مىشود در آن ثبت شده است.[3]
معلى بن خنيس از حضرت صادق(ع) نقل كرده كه فرمود: كتابها نزد حضرت على(ع) بود. هنگامى كه به عراق سفر كرد آنها را نزد ام سلمه به امانت گذاشت. بعد از وفات او به امام حسن(ع) تحويل داده شد. بعد از مرگ امام حسن(ع) تحويل امام حسين(ع) داده شد بعد از شهادت امام حسين(ع) به على بن حسين(ع) تحويل داده شد. بعد از وفات او نزد پدرم بود.[4]
جابر مىگويد: امام محمد باقر(ع) به من فرمود: اى جابر! به خدا سوگند! اگر ما با راى خودمان براى مردم حديث مىگفتيم از هلاكشوندگان بوديم، بلكه ما از آثارى كه از رسول خدا(ص) از طريق ارث به ما رسيده حديث مىگوييم، چنان كه اينها طلا و نقره خود را ذخيره كردهاند، بزرگان ما نيز احاديث را ذخيره كردهاند و دست به دست به ما رسيده است.[5]
ابن حيان جعفر بن محمد را از جمله موثقين نام برده و گفته: از جهت فقه و علم و فضل از بزرگان اهل بيت مىباشد، به احاديث او مىتوان استناد كرد. من احاديث ثقاتى را كه از او روايت كردم بررسى كردم همه را مستقيم يافتم و چيزى كه مخالف حديث اثبات باشد در آنها نيافتم.[6]
از احاديث مذكور و دهها مانند اينها چند مطلب مهم استفاده مىشود:
1. دين اسلام در حيات پيامبر(ص) به اكمال و اتمام رسيد و همهی علوم و معارف و احكام و قوانين مورد نياز مردم از طريق وحى دريافت شد.
2. رسول خدا در نشر و ابلاغ احكام از دو طريق اقدام كرد: يكى ابلاغ آنها به مردم و توصيه به حفظ و عمل، ديگرى ذخيرهِ همهی آنها در جايگاه امنى كه صد در صد از خطا و اشتباه و نسيان مصونيت داشته باشد؛ يعنى قلب نورانى حضرت على(ع).
3. توصيه به حضرت على در ثبت و ضبط و كتابت علوم دين براى امامان بعد از خودش.
4. بدين وسيله كتابهايى فراهم آمد كه در اختيار حضرت على(ع) بود و بعد از ارتحال پيامبر از آنها استفاده مىكرد. بعد از شهادت آن حضرت در اختيار امام حسن(ع) و بعد از او در اختيار امام حسين(ع) قرار گرفت. و بدين منوال از هر امامى به امام ديگر منتقل شد.
كتابهاى مذكور در اختيار ائمه اطهار(ع) بود و علوم خود را بدانها نسبت مىدادند. هر امامى علوم و احكام شريعت را از دو طريق: تعليم شفاهى و ديگرى تحويل كتابها و اجازه روايت از آنها به امام بعد از خودش منتقل مىساخت. هر يك از امامان احاديث خود را از طريق پدرانش به پيامبر(ص) نسبت مىداد. چنان كه در احاديث بدين مطلب اشاره شده است.
هشام بن سالم و حماد بن عثمان و افرادى ديگر گفتهاند: از حضرت صادق(ع) شنيديم كه فرمود: حديث من حديث پدرم و حديث پدرم حديث جدم و حديث جدم حديث حسين و حديث حسين حديث حسن و حديث حسن حديث اميرالمؤمنين و حديث او حديث رسول الله(ص) و حديث رسول خدا كلام خداى عزّوجلّ است.[7]
جابر مىگويد: به امام باقر(ع) گفتم: وقتى حديثى براى من مىفرمايى سندش را ذكر كن. فرمود: پدرم از جدم رسول خدا(ص) و او از جبرئيل از خداى عزّوجلّ برايم حديث كردهاند. هر حديثى را كه براى تو مىگويم سندش همين است. آن گاه فرمود: اى جابر! اگر يك حديث از شخص صادق بگيرى براى تو از دنيا و آنچه در آن است بهتر مىباشد.[8]
حفص مىگويد: به حضرت صادق(ع) عرض كردم حديثى را شنيدهام نمىدانم از شماست يا پدرت؟ فرمود: هر چه را از من شنيدهاى مىتوانى آن را از پدرم نقل كنى و مىتوانى از رسول خدا(ص)[9].
با توجه به آن چه گفته شد مىتوان گفت: يكى از منابع مهم علوم امامان احاديثى است كه با املاى رسول خدا و خط حضرت على گردآورى شد و در اختيار ائمه قرار گرفت. بنابراين گرچه ائمه از وحى تشريعى محروم بودند ولى به طور غير مستقيم از علوم وحيانى برخوردار بودند. هر امامى با معتبرترين اسناد كه همه راويانش معصوم بودند از منبع مستقيم وحى استفاده مىكرد، و چه افتخارى بالاتر از اين؟
متأسفانه متن آن كتابها در اختيار ما نيست و از محتواى كامل آنها اطلاع درستى نداريم. نمىدانيم كه فقط احكام و مسائل فقهى در آنها ثبت شده يا ساير علوم مربوط به دين مانند اخلاق، معارف عقلى و ديگر علوم نيز در آنها ثبت شده است؟ آيا همه فروعات فقهى به طور جزيى در آنها ثبت شده يا برخى از آنها به صورت اصول و قواعد كلى است كه ائمه اطهار(ع) فروع را از آنها استنباط مىكردند؟ از برخى احاديث استفاده مىشود كه همهی مسائل مورد نياز در آن كتابها موجود است.
محمد بن مسلم مىگويد از امام(ع) پرسيدم آيا ميراث علمى شما از پيامبر، جوامع و اصول كلى است يا اين كه تفسير همهی آن چه مردم بدان نياز دارند، مانند طلاق و ارث نيز در آنها وجود دارد؟ در جواب فرمود: حضرت على(ع) همهی علوم حتى طلاق و ارث را در آن كتاب نوشته است، اگر امر امامت و ولايت ما آشكار و پذيرفته شد در همهی موارد، سنتى داريم كه به اجرا گذاشته خواهد شد.[10]
در احاديثى كه به نمونههايى از آنها اشاره شد آمده كه همه چيز حتى ارش (ديه) خدشهاى كه بر بدن انسان وارد شود در آن كتابها ثبت شده است.
ولى اشتمال كتابها بر همهی فروع و مسائل جزيى فقهى در همهی ابواب فقه، بعيد به نظر مىرسد، كسانى كه با فقه گسترده اسلام آشنا باشند تصديق مىكنند كه درج همهی آنها در يك كتاب، گرچه به طول هفتاد ذراع، امكانپذير نيست، مخصوصا اگر گفتيم ساير علوم مربوط به دين نيز در آن كتابها بوده است. خلاصه اين كه از واقع امر آگاهى درستى نداريم.
۱- رسول خدا در نشر و ابلاغ احكام از چه راههایی اقدام كرد؟
۲- چگونه ائمه به طور غير مستقيم از علوم وحيانى برخوردار بودند؟
[1]. همان، ص 22: عن أميرالمؤمنين(ع) قال قال رسول الله(ص): يا عليّ! اكتب ما أملي عليك، قلت: يا رسول الله! أتخاف عليّ النسيان؟ قال: لا، و قد دعوتُ الله عزّوجلّ أن يجعلك حافظاً و لكن اكتب لشركائك، الائمّة من ولدك.
[2]. جامع احاديث الشيعة، ج 1، ص 185: عن أبي مريم قال قال لي أبوجعفر: عندنا الجامعة و هي سبعون ذراعاً فيها كلّ شيء حتى أرش الخدش. إملاء رسول الله(ص) و خطّ عليّ(ع) و عندنا الجفر و هو أديم عكاظي قد كتب فيه حتى ملئت أكارعه فيه ما كان و ما هو كائن إلى يوم القيامة.
[3]. همان، ص 186: عبدالله بن سنان عن أبي عبدالله(ع) قال سمعته يقول: إنّ عندنا جلداً سبعون ذراعاً أملى رسول الله(ص) و خطّه عليّ(ع) بيده و أنّ فيه جميع ما يحتاجون إليه حتى أرش الخدش.
[4]. همان، ص 195: معلّى بن خنيس عن أبي عبدالله(ع) قال: إنّ الكتب كانت عند عليّ(ع) فلمّا صار إلى العراق استودع الكتب أم سلّمه، فلمّا مضى عليّ(ع) كانت عند الحسن(ع)، فلمّا مضى الحسن كانت عن الحسين(ع)، فلمّا مضى الحسين كانت عند عليّ بن الحسين ثمّ كانت عند أبي.
[5]. همان، ص 195: عن جابر قال قال أبوجعفر(ع) يا جابر! و الله لو كنّا نحدّث الناس أو حدّثنا هم برأينا لكنّا من الهالكين و لكِنّا نحدّثهم بآثار عندنا من رسولِ الله(ص) يتوارثها كابر عن كابر، يكنزها كما يكنز هؤلاء ذهبهم و فضّتهم.
[6]. همان، ج 2، ص 104: ذكر ابن حيّان عن جعفر بن محمّد فى الثقات. و قال: من سادات أهل البيت فقهاً و علماً و فضلاً بحديثه، من غير رواية أولاده عنه، و قد اعتبرت حديث الثقات عنه فرأيت أحاديثه مستقيمة ليس فيها شيء يخالف حديث الأثبات.
[7]. كافى، ج 1، ص 53: هشام بن سالم و حماد بن عثمان و غيره قالوا: سمعنا أباعبدالله(ع) يقول: حديثي حديث أبي، و حديث أبي حديث جدّي، و حديث جدّي حديث الحسين، و حديث الحسين حديث الحسن، و حديث الحسن حديث أميرالمؤمنين، و حديث أميرالمؤمنين حديث رسول الله(ص)، و حديث رسول الله قول الله عزّوجلّ.
[8]. جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 181: عن جابر قال قلت لأبي جعفر(ع): إذا حدّثتني بحديث فاسنده لي. فقال: حدّثنى أبي عن جدّى رسول الله(ص) عن جبرئيل عندالله عزّوجلّ، و كلّما أحدّثك بهذ الإسناد، و قال: يا جابر لحديث واحد تأخذه عن صادق خيرلك من الدنيا و ما فيها.
[9]. همان، ص 181: حفص بن البختري قال: قلت لأبى عبدالله(ع): نسمع الحديث منك فلا أدري منك سماعّه أو من أبيك؟ فقال: ماسمعته منّي فاروه عن أبي و ما سمعته منّي فاروه عن رسول الله(ص).
[10]. همان، ص 192.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی