قرآن عبارت است از الفاظ و کلمات و جملهبندیهای ویژهای که به زبان عربی است و بر معانی مخصوص دلالت دارد. یعنی معانی مخصوص در قالب الفاظ مخصوص، قرآن نامیده میشود. معلوم است که خود الفاظ و کلمات امور حقیقی و تکوینی هستند، گرچه دلالت آنها بر معانی مخصوص، اعتباری و قراردادی است.
اکنون این بحث به میان میآید که آیا قرآن نازل بر قلب پیامبر چیست؟ آیا معانی فقط بر قلب آن حضرت نازل شده و اوست که آنها را در قالب الفاظ و کلمات عربی ریخته؟ یا این که علاوه بر معانی، خود الفاظ و کلمات نیز مصنوع خدا است و از جانب او صادر شدهاند؟ در اینجا دو قول وجود دارد:
اکثر علما احتمال دوم را پذیرفتهاند و قرآن نازل را الفاظ و معانی با هم میدانند.
زرقانی مینویسد:
آنچه جبریل بر پیامبر اکرم نازل کرد الفاظ قرآن، از سورهی فاتحه تا سورهی الناس بود. این الفاظ فقط کلام خدا هستند که نه جبریل و نه محمد در انشاء و ترتیب آنها اصلاً دخالت نداشتند بلکه خدا آنها را مرتب نمود، و به همین جهت قرآن کلام خدا نامیده میشود، گرچه جبریل و محمد و میلیونها انسان، بعد از او قرآن را بر زبان جاری سازند. خداست که الفاظ و کلمات قرآن را بر طبق وجود نفسانی آنها، مرتب ساخته و اظهار داشته است، چنانکه ما کلام لفظی خودمان را بر طبق کلام نفسی مرتب و اظهار مینماییم. به هرحال، کلام جز به کسی که اولاً آن را در نفس خود مرتب ساخته و بر طبق آن سخن گفته نسبت داده نمیشود. و به همین جهت، جایز نیست که قرآن را به جبریل و حضرت محمد نسبت دهیم. جبریل جز حکایت و نقل الفاظ قرآن بر رسول خدا(ص) و حضرت محمد جز حفظ و تبلیغ آنها سپس تفسیر و تطبیق و تنفیذ، کاری ندارند.
قرآن میفرماید:
وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلِیمٍ؛[1]
و میفرماید: وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لایَرْجُونَ لِقائَنَا ائْتِ بِقُرآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یوْمٍ عَظِیمٍ؛[2]
از آیات مذکور استفاده میشود که الفاظ قرآن از جانب خدا نازل شده است. اگر الفاظ قرآن از جانب خدا صادر نشده باشد چگونه میتوان قرآن را معجزه دانست؟ کلام حضرت محمد که معجزه نیست. اگر الفاظ قرآن از جانب خدا نباشد چگونه میتوان آن را به خدا نسبت داد؟ با این که در قرآن میگوید:
وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کلامَ اللهِ؛[3] اصولاً صدور الفاظ و کلمات قرآن از جانب خدای متعال، در بین مسلمین یک مسألهی اجماعی است.[4]
علاوه بر اینها، قرآن میفرماید:
إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ؛[5]
از این آیه هم استفاده میشود که خدای متعال قرآن را عربی قرار دادهاست. معلوم میشود الفاظ از جانب او نازل شده است.
ولی مطلب مذکور مورد خدشه قرار گرفته و گفته میشود: ممکن است کسی در مورد نزول قرآن چنین بگوید: به هنگام وحی معانی قرآن بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل میشد. آن گاه خود آن جناب آن معانی بلند را در قالب الفاظ و کلمات مخصوص میریخت و بر زبان جاری میساخت تا به سمع مردم برسد.
و در پاسخ این سؤال که اگر الفاظ و جملهبندیهای قرآن مصنوع پیامبر باشد، چگونه میتوان آنها را معجزه دانست ممکن است گفته شود گرچه الفاظ از پیامبر بوده، ولی به گونهای صادر شده که کسی نمیتواند مانند آنها را بیاورد. و این قدرت اعجاز را خدای متعال به آن حضرت عطا کرده بود.
و در پاسخ استدلال به آیهی: إنّا جعلناه قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون؛ نیز ممکن است بگوید چون معانی قرآن از جانب خدا بر قلب مبارک پیامبر القاء شده و پیامبر با قدرت فوقالعادهای که از جانب خدا به وی عطا شده بود کلمات قرآن را به صورت اعجاز صادر میکرد، به همین مناسبت عربیّت قرآن به خدا نسبت داده شده است.
به هر حال چون معانی بلند قرآن از جانب خدای سبحان بر قلب پیامبر(ص) نازل شده و با تأییدات فوقالعادهی الاهی در قالب الفاظ و کلمات و جملهبندیهای مخصوص درآمده کلام خدای متعال است و به او نسبت داده میشود.
تعدادی از متکلمین عقیده داشتند که فقط معانی قرآن بر قلب پیامبر اکرم القاء شده و الفاظ و کلمات ساخته و پرداختهی خود رسولالله میباشد.
در کتاب فلسفهی علم کلام مینویسد:
«بعضی میگویند که آنچه جبرئیل بر پیغمبر(ص) نازل کرد تنها معنا بود. و پیامبر از طرف خود بر آن معنا لباس لفظ پوشانید. و این چنان که به خاطر داریم همان نگرش ابنکلاّب و نیز وصیّت و نسفی و تفتازانی است. بعضی دیگر جبرئیل را پوشانندهی لباس لفظ بر معنای کلام الله میدانند و این نظر اشعریان طلابی است.»[6]
در توجیه این سخن گفته میشود که در این جهت تردید نیست که کلمات و جملههای قرآن بر زبان رسول خدا(ص) جاری میشود و از این طریق به گوش مردم میرسید، بنابراین، باید فعل و مصنوع آن حضرت باشد، چنان که دیگر سخنان پیامبر و دیگر افعالش مانند: خوردن و آشامیدن و راه رفتن و کار کردن، فعل خود آن حضرت بود. بنابراین، باید گفت آنچه بر قلب مبارک رسولالله وحی شده تنها معانی آیات قرآن بوده و آن جناب آنها را در قالب الفاظ مخصوص ریخته و به سمع مردم رسانده است.
ولی این احتمال نیز خالی از اشکال نیست، زیرا عموم مسلمانان در این جهت اتفاقنظر دارند که قرآنی که از جانب خدا نازل شده معانی و مفاهیم تنها نبوده بلکه همراه با الفاظ بوده است. معانی تنها قرآن نیست. بلکه قرآن عبارت است از معانی، در قالب الفاظ و کلمات مخصوص، مسلمانان در صدر اسلام از نزول قرآن همین را میفهمیدند. رسول خدا(ص) نیز مدعی بود که همین قرآن یعنی کلمات و الفاظ همراه با معانی ویژه، بر او وحی میشود.
احتمال دیگر این است که قرآن نازل عبارت باشد از الفاظ و کلمات همراه با معانی، اما نه الفاظ و کلمات منطوق با زبان، بلکه الفاظ و کلمات نفسانی. بدین بیان که هر انسانِ ناطقی که با الفاظ و کلماتِ مورد تخاطب، آشنا باشد وجود همین کلمات را در نفس خود احساس میکند و مییابد. و به هنگام سخن گفتن از وجود آنها استمداد میجوید و بر طبق آنها سخن میگوید. ما اینها را کلام نفسانی مینامیم. البته منشأ حصول اینها استماع از دیگران یا خواندن مکتوبات است.
پیامبران نیز از طریق معاشرت با مردم با همین الفاظ و کلمات آشنا میشوند و از همین طریق وجود نفسانی آنها را دریافت مینمایند. البته هر پیامبری با زبان مورد محاورهی خودش، به گونهای که وقتی سخنان دیگران را بشنوند به معانی و مقاصد آنان پی میبردند. اما شنیدن و خواندن، تنها راه نیست بلکه امکان دارد از طریق دیگری نیز حاصل شود.
ممکن است در مورد وحی گفته شود خدای متعال، با واسطه یا بیواسطه، عین الفاظ و کلمات و عبارتهای قرآن را در قلب مبارک رسول الله القاء کرده و او با گوش جان آنها را شنیده و به معانی بلند آنها واقف گشته است.
اینها همان الفاظ و کلمات نفسانی هستند که کلام منطوق رسول الله از آنها سرچشمه میگیرد و بر طبق آنها صادر میشود.
این الفاظ و کلمات، گرچه دلالت آنها بر معانی خاص اعتباری است ولی خود آنها از حقائق تکوینی هستند که به وسیلهی وحی در قلب پیامبر به وجود آمدهاند. و کلام مصنوع و منطوق رسول الله از آنها نشأت میگیرد.
بنابراین، چنان که معانی قرآن از جانب خدای متعال بر قلب مبارک پیامبر القاء شده، الفاظ آن کتاب نیز از جانب خدا نازل شده است. در نتیجه، ذات اقدس الاه است که قرآن را عربی قرار داده، چنان که آیهی إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛[7] در آن ظهور دارد.
و چون الفاظ و کلمات قرآن مصنوع خداست در مسألهی اعجاز نیز مشکلی باقی نمیماند. و این همان موضوعی است که عرف متشرعه خواستار آنند. ولی به هر حال مسألهی دشواری است. والله هو العالم.
کتاب به معنای مکتوب یعنی مجموع است. کتاب را بدین جهت کتاب مینامند که حاوی خطوط و نقوش معنادار است. این حروف و خطوط قبلاً به وسیلهی فرد یا افرادی، برای معانی مخصوص وضع شده و مورد قبول دیگران قرار گرفته است، به گونهای که با خواندن آن خطوط، معانی آنها تداعی میشود و به مقصود نویسندهی کتاب پی میبرند. کتاب، در اصطلاح، عبارت از همین خطوط و نقوشِ مکتوبِ در الواح است، لیکن آن چنان با معانی در آمیختهاند که خواننده، آنها را یکی میپندارد.
راغب مینویسد: «کتاب در عرف مردم عبارت است از انضمام حروف به یکدیگر به وسیلهی خط. گاهی هم کتاب اطلاق میشود به انضمام حروف با یکدیگر به وسیلهی لفظ. بنابراین، اصل در کتابت نظم در خط است ولی کلام و کتاب در برخی موارد در جای همدیگر استعمال شدهاند. و به همین جهت کلام خدا را کتاب مینامند گرچه مکتوب نباشد.»[8]
پیامبران الاهی مطالبی را که به وسیلهی وحی از جانب خدا دریافت مینمودند در الواحی ثبت و ضبط میکردند تا برای پیروانشان محفوظ بماند. این نوشتهها کتاب آسمانی محسوب میشد.
تعداد پیامبرانی که کتاب داشتند و تعداد کتابهای آسمانی بهطور دقیق روشن نیست. ولی پیامبر اسلام(ص) در حدیثی فرمود: «یکصد و چهار کتاب از جانب خدا بر پیامبران نازل شده است؛ پنجاه کتاب بر حضرت شیث، سی کتاب بر حضرت ادریس، بیست کتاب بر حضرت ابراهیم(ع) و تورات بر حضرت موسی، انجیل بر حضرت عیسی، و زبور بر حضرت داود، و قرآن.»[9]
از حدیث مذکور استفاده میشود تعداد کتابهای آسمانی «۱۰۴» عدد بوده که بر هفت پیغمبر نازل شده است.
ولی از بعض آیات قرآن استفاده میشود که پیامبرانی دیگر نیز کتاب داشتهاند: از جمله حضرت یحیی(ع). قرآن میفرماید:
ای یحیی کتاب را با تمام نیرو بگیر. و او را در حال کودکی حکم دادیم.[10]
در آیهی دیگر نیز بعد از ذکر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و داود و سلیمان و ایوب و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس و اسماعیل و یسع و یونس و لوط میگوید:
أُولئِکَ الَّذِینَ اتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ؛[11]
از ظاهر بعض آیات استفاده میشود که همهی رسولان کتاب داشتهاند.
قرآن میفرماید:
ما رسولان را با شواهد و معجزات فرستادیم، و کتاب و میزان با آنان نازل کردیم تا مردم برای اجرای قسط و عدالت قیام نمایند.[12]
یکی از کتابهای آسمانی قرآن است که در مدت 23 سال به تدریج بر حضرت محمد(ص) نازل گردید، و مجموع آیات آن به دستور پیامبر اکرم در الواحی ثبت و ضبط شد. آنگاه همهی آیات قرآن از الواح مختلف جمعآوری و در کتابی نوشته گردید که قرآن نامیده شد.
1- قرآن نازل بر قلب پیامبر چگونه است؟ هر سه قول را شرح دهید.
2- کتابهای آسمانی چه تعداد بوده است؟
[1]. نمل(۲۷)، آیهی 6.
[2]. یونس(۱۰)، آیهی 15.
[3]. توبه(۹)، آیهی 6.
[4]. مناهلالعرفان، ج1، ص 41 ـ 42.
[5]. زخرف(۴۳)، آیات 3 ـ 4.
[6]. فلسفهی علم کلام، ص 312 ـ 313.
[7]. زخرف(۴۳)، آیهی 3.
[8]. المفردات فی غریب القرآن، کتب.
[9]. بحار، ج 11، ص 32.
[10]. مریم(۱۹)، آیهی 12. یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً.
[11]. انعام(۶)، آیهی 89. یعنی: این پیامبرانند که به آنان کتاب و حکم و نبوت را دادیم.
[12]. حدید(۵۷)، آیهی 25. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی