در كتابهاى فلسفى و منابع اسلامى به اثبات رسيده كه انسان با اين كه يك حقيقت بيش نيست، داراى ابعاد گوناگون: مادى، جسمانى، نامى، حيوانى و در نهايت انسانى است. انسان با اين كه جسم نامى و حيوان است و همهی آثار آنها را دارد، وجود او در حيوانيت خلاصه نمىشود، بلكه به علاوه داراى گوهرى است برتر و مجرد از ماده كه داراى امتيازها و آثار ويژهاى است و به نفس انسانى، روح و عقل معروف است.
ارزش انسان و امتياز او از ساير حيوانات به وسيلهی همين جوهر عالى ملكوتى است. اگر خليفة الله شناخته شده و مسجود ملائكه قرار گرفته، اگر مورد تكريم واقع شده و خداى حكيم در بارهاش فرموده:
ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنها را بر مركب خشكى و دريا سوار كرديم و از هر غذاى لذيذ و پاكيزه روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات برترى داديم.[1]
پرورش جنبههاى انسانى و عقلانى مورد غفلت قرار گيرد، بلكه برعكس، به واسطهی همين جنبهی انسانى و ملكوتى اوست. ترتيب مقدمات و تشكيل قياس و نتيجهگيرى و تفكر و نطق و درك كليات كه از خصايص انسان به شمار مىروند از آثار همين روح و عقل است.
بنابراين، تربيت انسان نبايد در پرورش جنبههاى جسمانى و حيوانى خلاصه شود و پرورش جنبههاى انسانى بايد از اولويت بيشترى برخوردار گردند. كسانى كه از پرورش و تربيت جنبههاى انسانى غفلت نموده و توجه خود را تنها به پرورش جنبههاى حيوانى معطوف بدارند بزرگترين اشتباه را مرتكب شده، نفس انسانى خود را ناديده گرفته و آن را باختهاند و زيان بسيار عظيمى را تحمل كردهاند.
خدا در قرآن مىفرمايد:
اى پيامبر به آنها بگو: زيان كاران كسانى هستند كه نفوس [انسانى] و خانوادهی خود را در قيامت ببازند و اين است خسران آشكار.[2]
واقعاً زيانى بدتر و دردناكتر از اين نيست كه انسان در اين جهان شخصيت انسانى خود را فراموش كند و خود را در حد يك حيوان تنزل دهد و در زندگى جز تأمين خواستههاى حيوانى هدفى نداشته باشد. چنين فردى جز حيوانيت چيزى برايش باقى نمىماند و حيوان از اين جهان خواهد رفت.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
تعجب مىكنم از كسى كه براى يافتن گمشدهاش تلاش مىكند، ولى نفس [انسانى] خود را گم كرده امّا در صدد يافتن آن نيست.[3]
اخلاق از ديدگاه اديان آسمانى، به ويژه اسلام اهميت بسيار والايى دارد. هم چنين دانشمندان و اصلاحطلبان، به اخلاق، عنايت ويژهاى داشته و دارند. اصلاح اخلاق انسانها و آراسته شدن به مكارم و فضايل اخلاق و مبارزهی با مفاسد اخلاقى، يكى از اهداف مهم پيامبران بوده است.
قرآن كريم مىفرمايد:
خدا بر مؤمنان منت نهاد كه رسولى را از خود آنها، برايشان فرستاد تا آيات خدا را بر آنها تلاوت كند و نفوسشان را تزكيه نمايد، و به آنان كتاب و حكمت بياموزد، گرچه قبلاً در ضلالتى آشكار بودند.[4]
رسول خدا(ص) فرمود:
شما را به تخلق به مكارم اخلاق توصيه مىكنم، زيرا خدا مرا به همين منظور فرستاده است.[5]
همچنين ايشان فرمود:
من مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را در نفوس انسانها تكميل كنم.[6]
باز آن بزرگوار فرمود:
در قيامت چيزى را در نامهی عمل انسان نمىگذارند كه از حسن خلق افضل باشد.[7]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
اگر فرضاً به بهشت اميد نداشتيم و از دوزخ نمىترسيديم و ثواب و عقابى را عقيده نداشتيم باز هم سزاوار بود در طلب اخلاق نيك باشيم، زيرا مكارم اخلاق راه سعادت ما مىباشد.[8]
پيامبران آمدند تا راه تزكيه و تهذيب نفس و آراسته شدن به اخلاق نيك و اجتناب از اخلاق زشت را به انسانها بياموزند. آمدند تا بذر فضايل و مكارم را در نفوس انسانها پرورش دهند و از آلوده شدن به رذايل اخلاق جلوگيرى كنند.
اخلاق از دو جهت در زندگى انسانها اهميت دارد:
اولاً: مكارم اخلاق از ارزشهاى انسانى است كه با روح مجرد و ملكوتى او تناسب و سنخيت دارد، و تخلق به آنها موجب تكامل نفس و تقرب الى الله و نيل به سعادت اخروى خواهد بود. از طرف ديگر رذايل اخلاق ضد ارزش انسانى است كه با روح ملكوتى او تناسب ندارد و تخلق به آنها موجب آلودگى و انحطاط و سقوط نفس و شقاوت اخروى خواهد شد.
ثانياً: اخلاق در زندگى فردى و اجتماعى انسانها نيز تأثير بسزايى دارد. سلامت و آرامش روانى هر انسانى تا حد زيادى مربوط به خلق و خوى خود او است. انسان خوش اخلاق با حوادث روزگار برخورد صحيح دارد و از زندگى راضى و خشنود بوده و در آرامش به سر مىبرد. برعكس، اخلاق زشت نفس را تاريك و آلوده مىسازد و همانند حيوانات موذى و گزنده در داخل، انسان را نيش مىزند و اسباب و عوامل رنج و عذاب درونى او را فراهم مىسازد. انسان بداخلاق غالباً در رنج و عذاب درونى خود مىسوزد.
از سوى ديگر سلامت و امنيت محيط و نظم و آرامش اجتماعى انسانها به كيفيت معاشرت و سلوك و اخلاق اجتماعى افراد جامعه بستگى دارد. زندگى در جامعهاى كه افراد آن پايبند به رعايت اخلاق و آداب اجتماعى باشند زيبا و لذتبخش مىباشد. برعكس، زندگى در جامعهاى كه مفاسد اخلاقى رواج دارد سخت و دردناك خواهد بود.
بنابراين، اخلاق در زندگى دنيوى و اخروى، فردى و اجتماعى انسانها تأثير فراوانى دارد. به همين جهت تربيتهاى اخلاقى بايد در رأس برنامههاى تربيتى قرار گيرد، البته تربيت اخلاق نيك و مبارزه با ناهنجارىهاى اخلاقى كار آسانى نيست بلكه كارى است فنى و دشوار و توفيق در آن نياز به همكارى و جديت دانشمندان علوم اخلاق و تعليم و تربيت از يك طرف و اوليا و مربيان از طرف ديگر دارد.
دانشمندان وظيفه دارند با بحث و كنجكاوىهاى مستمر خود راههاى پرورش اخلاق نيك و شرايط لازم و موانع آن را كشف كنند و در اختيار اوليا و مربيان قرار دهند. علل و عوامل ناهنجارىهاى اخلاقى و راه درمان آنها را نيز جست و جو نموده و در اختيار آنان قرار دهند.
مربيان نيز وظيفه دارند كه با كمال دقت و مراقبت و بدون غفلت، سستى و فوت وقت از كودكان، نوجوانان و جوانان مراقبت كامل به عمل آورند. با استفاده از تحقيقات و توصيههاى دانشمندان در پرورش صحيح مكارم اخلاق و جلوگيرى از وقوع انحرافات و مفاسد اخلاقى جديت و تلاش كنند و در حل مشكلات به مشاوره بپردازند.
متأسفانه وضع چنين نيست، زيرا نه دانشمندان به مقدار كافى و حداقل به مقدار پرورش قواى جسمانى، در موضوعات اخلاقى بحث و تحقيق دارند و نه اوليا و مربيان در تربيت مسائل اخلاقى، به مقدار پرورش قواى جسمانى كودكان عنايت و جديت به خرج مىدهند، به همين جهت جوامع انسانى با مشكلات فراوان اخلاقى درگير و روبه روست كه زندگى را بر همگان دشوار ساخته و كيان آن را تهديد مىكند.
قبلاً دانستيد كه انسان موجودى مسئول، چون بندهی خداست و در برابر او مسئوليت دارد. تكاليفى برعهدهاش نهاده شده كه بايد انجام دهد. وظيفه دارد از بعضى كارها يعنى محرمات اجتناب نمايد. چون مسلمان است و اسلام وسيلهی عزت و شرف و سعادت دنيوى و اخروى او را فراهم كرده، در برابر آن مسئوليت دارد. موظف است در گسترش اسلام و دفاع از آن كوشش نمايد. چون به امت بزرگ اسلام وابسته است در برابر آن نيز وظيفه دارد. چون با پيروان ساير اديان آسمانى نيز ـ در ايمان به خدا و نبوت و معاد ـ اشتراك عقيده دارد و يك امت خداپرست را تشكيل مىدهند، در برابر آنها نيز مسئوليت دارد، بلكه به طور كلى در برابر هر انسانى از جهت انسانيت مسئوليت دارد.
در برابر هموطنان، همشهريان، همسايگان، خويشان، پدر، مادر، خانواده، همسر، فرزندان، معلّم، شاگرد، كارفرما، كارگر، كودكان، سالخوردكان و به طور گسترده در برابر هر انسانى كه ارتباط و نوعى اشتراك در منافع دارد، داراى مسئوليت مشترك و حقوق متقابل مىباشند.
بنابراين، انسان چون بندهی خداست و با ساير انسانها زندگى مىكند و به تعاون و همكارى آنها نياز دارد، نمىتواند كاملاً آزاد و بىقيد زندگى كند و نسبت به منافع آنها بىتفاوت باشد. بلكه افراد انسان نسبت به يكديگر حقوق متقابل و مسئوليتهاى مشترك دارند. اگر حقوق افراد رعايت شود و وظيفهها به خوبى انجام بگيرد زندگى زيبا و لذتبخشى را خواهند داشت. در غير اين صورت زندگى تلخ و دردناك و ناآرامى را خواهند داشت.
بنابراين، سعادت و آرامش انسانها در اين است كه در برابر هم وظيفهشناس بوده و احساس مسئوليت كنند. وظيفهشناسى يكى از ارزشهاى مهم انسانى است كه اوليا و مربيان وظيفه دارند در پرورش آن بكوشند. كودك از همان آغاز بايد بداند كه زندگى، يك نوع تعاون و همكارى مشترك است و در رفاه و آسايش و لذتجويى او خلاصه نمىشود، بلكه ديگران نيز حق آسايش و راحتى دارند. از همان آغاز بايد بداند كه چنان چه او از كمك ديگران استفاده مىكند، بايد به مقدار توانش نيز به آنها مدد رساند.
اوليا و مربيان بايد وظيفهشناسى و احساس مسئوليت را در فرصتهاى مناسب به كودك تذكر دهند و به مقدار توان و دركش، در زمانهاى مناسب وظايفى را برعهدهاش بگذارند و از او جداً بخواهند كه وظايف خود را به عنوان يك وظيفه انجام دهد و از اين طريق او را به انجام وظيفه عادت دهند، تا بدين صورت خو بگيرد و مسئوليتپذير و وظيفهشناس پرورش يابد. البته اگر اوليا و مربيان، خود در خانه و مدرسه، وظيفهشناس و متعهد باشند، با عمل خود به كودكان درس وظيفه شناسى و احساس مسئوليت خواهند داد.
شخصى كه به وجود خدا و پيامبرى حضرت محمد(ص) و معاد شهادت بدهد مسلمان است و احكام اسلام از قبيل: طهارت، جواز ازدواج و احترام اموال بر او مترتب مىشود. ليكن صرف اين عقايد و اعتراف به آنها، در تضمين سعادت دنيا و آخرت انسان كفايت نمىكند، بلكه علاوه بر آنها، عمل به تكاليف نيز ضرورت دارد. خداى سبحان براى تأمين سعادت دنيا و آخرت انسان برنامهی كامل و جامعى را تنظيم نموده و به وسيلهی پيامبر اسلام فرستاده است. به بعضى از كارها امر كرده كه واجب بوده و بايد انجام بگيرند. از برخى از كارها نهى كرده كه حراماند و نبايد انجام بگيرند. پارهاى امور هم مستحب هستند كه خوب است انجام بگيرند و بعضى ديگر مكروهاند كه بهتر است از آنها اجتناب شود.
اينها تكاليفى هستند كه از جانب خداى سبحان برعهدهی بندگان نهاده شده و آنها وظيفه دارند كه در زندگى و تمام حركات و سكنات خود، آنها را رعايت نمايند تا مسلمان واقعى باشند و از منافع دنيوى و اخروى اسلام برخوردار گردند.
بنابراين، آزادى فرد مسلمان، در محدودهی قوانين و مقررات اسلامى مقيد مىشود و چارهاى جز التزام و تقيد به ضوابط شرعى ندارد. البته اين تقيد نه تنها به زيان او نيست بلكه تضمين كنندهی سعادت واقعى او مىباشد.
بنابراين، التزام به تكاليف شرعى و پرورش روح تعبّد، يكى از امور مهمى است كه بايد اوليا و مربيان آن را جزء برنامهی تربيتى كودكان قرار دهند و آنها را وظيفهشناس و متعهد و اهل عمل تربيت كنند.
اوليا و مربيان اين مهم را در دو مرحله انجام مىدهند:
مرحلهی اول، توجيه و تفهيم كودكان نسبت به ضرورت انجام تكاليف دينى.
در اين مرحله، سعى مىكنند در فرصتهاى مناسب و به مقدار درك و شعور كودكان، نام خدا و پيامبر را با عظمت ياد كنند و مهربانىها و الطاف او را يادآور شوند. نعمتهاى فراوان الهى را در اين جهان و جهان آخرت بازگو كنند و بدين وسيله مهر و محبت خداى بزرگ را در دل كودكان تثبيت نمايند. آن گاه به آنها تفهيم كنند كه جعل و تدوين احكام و تكاليف الهى و ارسال پيامبران نيز از الطاف خداوندى و براى تأمين سعادت دنيا و آخرت انسانها مىباشد، پس انسانى كه سعادت خويش را طلب مىكند بايد به وظايف دينى خويش پاىبند باشد از اين طريق شوق و رغبت به انجام تكاليف را در كودكان پرورش دهند.
مرحلهی دوم، شروع به عمل و عادت كردن است. اوليا و مربيان، در اين مرحله نبايد در انتظار فرا رسيدن زمان بلوغ كودكان باشند، بلكه بايد از اولين فرصتى كه تمايل و رغبتى در كودك براى انجام تكاليف دينى، مشاهده شد كار خود را شروع نمايند. البته بايد توان جسمى و مقدار درك و شعور كودك را همواره منظور بدارند و انجام كار دشوارى را بر او تحميل نكنند، زيرا ممكن است موجب تنفر او شود؛ مثلاً وقتى در حركات نماز از پدر و مادر تقليد مىكند، او را تشويق نمايند امّا او را به وضو و قرائت صحيح وادار نكنند، بلكه بگذارند تا زمان ديگرى كه استعداد انجام آنها را پيدا كند، در آن زمان وضو گرفتن و قرائت حمد و سوره و خواندن نماز صحيح را به تدريج به او ياد دهند. آن گاه با لطف و مدارا او را به نماز خواندن تشويق نمايند و از سن هفت، هشت يا نه سالگى او را به نماز خواندن امر كنند و به هر طريق ممكن از او بخواهند كه حتماً نماز بخواند. اگر پدر و مادر به نماز اهميت بدهند و در اول وقت نماز خود را به خوبى ادا كنند، كودكان نيز از آنها درس مىگيرند.
يكى از امورى كه به نماز خواندن كودكان كمك مىكند اين است كه پدر و مادر در نماز جمعه و جماعت و مجالس دينى شركت كرده و كودكان را نيز به همراه خود ببرند. بدين وسيله مىتوان كودكان را كمكم به نماز خواندن عادت داد و چنين افرادى غالباً تا آخر عمر به خواندن نماز ملتزم خواهند ماند.
عادت دادن كودكان به انجام ساير واجبات؛ حتى انجام كارهاى خير، رعايت حقوق ديگران و اجتناب از محرمات و كارهاى زشت نيز بايد از زمان قبل از بلوغ شروع و پايهگذارى شود. چنان چه تا زمان بلوغ يا بعد از آن به تأخير بيفتد احتمال موفقيت كمترى خواهد بود.
1- چرا تربيت انسان نبايد در پرورش جنبههاى جسمانى و حيوانى خلاصه شود؟
2- اخلاق از چه جهاتی در زندگى انسانها اهميت دارد؟ بیان کنید.
3- اوليا و مربيان، التزام به تكاليف شرعى و پرورش روح تعبّد در کودکان را در چند مرحله انجام مىدهند؟ بیان کنید.
[1]. اسراء (17) آيه 70: «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِى البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً».
[2]. زمر (39) آيه 15: «قُلْ إِنَّ الخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ القِيامَةِ أَلا ذ لِكَ هُوَ الخُسْرانُ المُبِينُ».
[3]. غررالحكم، ص 495: «عجِبتُ لمن يُنشِد ضالّتهَ و قد أضلَّ نفسَه فلا يَطلبُها».
[4]. آل عمران (3) آيه 164: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلى المُوْمِنِينَ إِذ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِينٍ».
[5]. بحارالأنوار، ج 69، ص 375: «عليكم بمكارم الأخلاق؛ فإنّ الله بعثني بها».
[6]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 282: «إنّما بُعثِتُ لأُتِمّم مَكارمَ الأخلاقِ».
[7]. كافى، ج 2، ص 99: «ما يُوضَع في ميزانِ امرئً يوم القيامة أفضلُ من حسنِ الخُلق».
[8]. مستدرك الوسائل، ص 282: «لوكنّا لانرجو جنّة، و لانَخشى ناراً، ولاثواباً، ولاعقاباً لكان يَنبغي لنا أن نطلب مكارمَ الأخلاق؛ فإنّها ممّا تدلّ على سبيل النجاح».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت