بخش اوّل: صفات امام | ۶
دومين منبع علوم ائمه اطهار(ع) قرآن كريم است. اين كتاب آسمانى مهمترين و معتبرترين منبع علوم و معارف اسلام و احكام و قوانين شريعت مىباشد از جهت سند قطعى الصدور است، چون با تواتر اخبار و اجماع مسلمانان در طول تاريخ به اثبات مىرسد كه همين متن موجود قرآن از جانب خداى متعال بر قلب نورانى پيامبر اكرم(ص) نازل شده و با قرائت و املاى آن حضرت و كتابت حضرت على(ع) و ساير كاتبان وحى ثبت و ضبط شده و به دست ما رسيده و از جهت محتوا نيز بسيار غنى است. در حدى كه آنچه بشر در تأمين سعادت دنيوى و اخروى خود بدان نياز دارد و ارسال پيامبران را، بر خداى حكيم و كريم ايجاب كرده در آن موجود است. علوم و معارفى كه به مقتضاى الطاف الهى يادآورى و اشارهی بدانها ضرورت داشته و در قرآن آمده، عبارت است از: اصول كلى مربوط به آفريدگار جهان، توحيد و صفات جمال و جلال و اشاره به برخى نعمتهاى او، زندگى پس از مرگ، معاد، حساب اعمال، بهشت و پاداشهاى نيك، دوزخ و كيفر كارهاى بد.
پيامبر و پيامبران و نقش آنان در هدايت انسانها در طول تاريخ، اخلاق نيك و نقش آن در سعادت دنيوى و اخروى بشر، اخلاق زشت و زيانهاى دنيوى و اخروى آنها، وظايف بندگان در برابر آفريدگار جهان و شيوه بندگى و سپاسگويى. اين قبيل امور است كه دانستن آنها بر بشر ضرورت دارد و غفلت از آنها موجب خسارتهاى فراوان و غير قابل جبران مىشود. و از همين روى عقل داورى مىكند كه آفريدگار مهربان هيچگاه انسان را در ضلالت و جهالت رها نمىسازد بلكه پيامبرانى را مىفرستد و علوم را در اختيارشان قرار مىدهد تا به هدايت مردم همت گمارند.
پيامبر اسلام به همين منظور مبعوث شد و برنامهی رسالتش همان است كه در قرآن كريم آمده است. با توجه به اين كه آن حضرت خاتم پيامبران بود و بعد از او پيامبرى نخواهد آمد، و كتاب ديگرى نازل نخواهد شد و با توجه به اين كه عقل و درك بشر پيوسته در حال تكامل بوده است و هر روز به كشفيات تازهاى دست مىيابد و زندگى او را متحول مىسازد، بنابراين بايد علوم و معارف قرآن كريم به گونهاى جامع و كامل باشد كه بتواند در طول تاريخ، در همهی زمانها و مكانها، و در اوضاع و شرايط مختلف، پاسخگوى نيازهاى دينى بشر باشد. و قرآن خودش را همينگونه معرفى مىكند:
«ما كتابى را بر تو نازل كرديم كه بيان هر چيزى در آن آمده است، هدايتكننده و رحمت و بشارتدهنده مسلمانان مىباشد.»[1]
يعنى همه علوم و معارف مربوط به دين كه بشر بدانها نياز دارد در قرآن آمده است.
اما بايد بدين نكته توجه نماييم كه گرچه قرآن كتابى است روشن و هدايتگر و هر انسانى به مقدار فهم و درك خود مىتواند از آن بهره بگيرد، ولى داراى باطنى است بسيار عميق كه هر كسى قدرت درك معانى عميق آن را ندارد و انسانها در اين جهت متفاوت مىباشند، و در همين رابطه است كه علم تفسير به وجود آمده است. آيات قرآن يكسان نيستند، آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيّد داريم. مفسران قرآن شناس هستند كه با مقايسه آيات با يكديگر و تفكر و كنجكاوى و بهرهگيرى از علومِ مربوط مىتوانند فهم متشابهات را به محكمات ارجاع دهند و حق را بيابند. مفسر كامل كسى است كه با زبان و ادبيات زبان عرب و نكات و ظرافتهاى آن كاملا آشنا باشد، با علم كلام و فلسفه و ديگر علوم مربوط آشنا باشد، به مجموعه آيات قرآن و احاديث پيامبر اشراف كامل داشته باشد. ولى همه مفسران در اين جهات يكسان نيستند، هر كسى به مقدار استعداد ذاتى و درك و شعور و كنجكاوى خود مىتواند از معانى عميق اين كتاب آسمانى بهره بگيرد.
پيامبر گرامى اسلام(ص) نيز به نوبه خود يك مفسر ممتاز و عالى رتبه قرآن بود. علاوه بر اين كه بر محكمات و متشابهات، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيّد، شأن نزول آيات، نكات ظريف و لطيف و اديبانه اين كتاب آسمانى كاملا آشنا بود، به علاوه و مهمتر اين كه با تأويل و مصدر آيات نيز آشنا بود و از راسخان در علوم قرآن به شمار مىرفت. در درك مفاهيم قرآن تفاوت اساسى با ساير مفسران داشت. و آن اين كه مفسران مفهوم علوم و معارف قرآن را به وسيله حواس ظاهرى و باطنى خود كسب مىكنند و از حقايق عينى آنها اطلاعات مستقيمى ندارند، اما پيامبر اكرم يعنى نخستين مخاطب قرآن به هنگام وحى، حقايق و مصاديق عينى آنها را با چشم باطن، در جايگاهشان مشاهده مىكرد، و مفاهيم ذهنى آن جناب از آن جا سر چشمه مىگرفت. و همواره از چنين پشتوانهی نيرومندى برخوردار بود. رمز عصمت آن حضرت را نيز مىتوان در همين امتياز مهم جستوجو كرد.
بنابراين درك پيامبر اكرم از خداشناسى، توحيد، صفات جمال و جلال او با درك ما از اين معارف، متفاوت و بسيار عالىتر و عميقتر مىباشد، چون علم او حضورى و شهودى است و علم ما حصولى و مفهومى. اگر پيامبر اكرم از زندگى پس از مرگ، معاد، و بهشت و دوزخ خبر مىداد، با چشم باطن جايگاه واقعى آنها را مشاهده مىكرد، آنگاه از آنها خبر مىداد، مفاهيم و مدركات ذهنى او از حقايق عينى آنها سرچشمه مىگرفت.
دربارهی درك اوامر و نواهى، واجبات و محرمات، احكام و قوانين شريعت، نيز پيامبر اعظم با ما دركى متفاوت داشت، او به هنگام وحى مصالح و مفاسد واقعى احكام و قوانين شريعت و منبع و منشا آنها را كه در واقع صراط مستقيم انسانيت و راه واقعى تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسانهاست با چشم باطن و در جايگاه واقعى خودشان مشاهده مىكرد. آثار نيكِ عملهاى صالح و زشتى گناهان را بالعيان مشاهده مىنمود.
با توجه به اين كه علوم پيامبر از چنين پشتوانهاى برخوردار بود مىتوان در مورد صدور برخى احكام كه به وحى بودن آنها اشاره نشده، گفت: وحى كلى و تنقيح مناط يا تشريع مُجاز بوده است.
پيامبر گرامى اسلام به هنگام نزول آيات قرآن سعى داشت علوم و معارف قرآنى، تأويل و تفسير آيات را به حضرت على(ع) منتقل سازد. تا براى مردم باقى بماند. حضرت على هم با دقت آنها را ثبت و ضبط مىكرد. و از همين طريق به ساير امامان انتقال يافت. بنابراين مىتوان امامان معصوم(ع) را نيز عالم به تأويل آيات و حقايق قرآنى و از راسخان در علم دانست. چنان كه پيامبر اكرم(ص) چنين بود، با اين تفاوت مهم كه پيامبر اعظم به طور مستقيم از وحى برخوردار بود و از اين طريق با تأويل آيات و منابع علوم آشنا مىشد ولى امامان معصوم از وحى برخوردار نبودند بلكه با راهنمايىهاى پيامبر اكرم و تصرفاتى كه در نفوس آنان به عمل مىآورد و تأييدات مخصوص خداى متعال كه از لوازم صلاحيت براى تصدّى مقام شامخ امامت مىباشد، به تأويل آيات و شناخت منابع و مصادر احكام و قوانين آشنا مىشدند.
با توجه به آن چه گفته شد مىتوان قرآن مجيد را يكى از مهمترين منابع علوم ائمه اطهار(ع) و آن انسانهاى برگزيده را مصاديق راسخان در علم و آشناى با تأويل معرفى كرد. چنان كه در احاديث فراوان بدان اشاره شده است:
ابوالصباح مىگويد: به خدا سوگند! امام محمد باقر(ع) فرمود: خداى سبحان علم تنزيل و تأويل را به پيامبر اكرم(ص) تعليم داد. رسول خدا آن را به على(ع) ياد داد. آن گاه فرمود: به خدا سوگند! حضرت على آنها را به ما آموخت.[2]
امام صادق(ع) فرمود: كتاب خدا را از اول تا آخر مىدانم. چنان كه گويا در كف دستم مىباشد. خبرهاى آسمان و زمين و اخبار گذشته و آينده در آن موجود است. خداى عزّوجلّ فرمود: «بيان همه چيز در قرآن موجود است.»[3]
بريدبن معاويه از امام باقر يا صادق(ع) نقل كرده كه در مورد آيهی «وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلّا اللهُ وَالرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ» فرمود: رسول خدا(ص) افضل راسخان در علم بود. خداى عزّوجلّ آن چه را بر ساير پيامبران نازل كرد تنزيل و تاويلش را نيز به او تعليم فرمود. و در اينباره چيزى را فرو گذار نكرد. بعد از پيامبر، اوصياى او نيز همه را مىدانند. كسانى كه از تأويل قرآن آگاه نيستند وقتى از شخص عالم (وصىّ پيامبر) مطلبى را شنيدند مىگويند به آن چه از جانب خدا نازل شده ايمان داريم. قرآن خاص و عام، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ دارد. راسخان در علم آنها را مىدانند.[4]
عبدالرحمان بن كثير از امام صادق(ع) نقل كرده كه فرمود: راسخان در علم اميرالمؤمنين و امامان بعد از او مىباشند.[5]
از احاديث مذكور و امثال فراوان اينها، استفاده مىشود كه امامان معصوم نيز همانند پيامبر اكرم از علم تأويل و مشاهدهی منابع و مصادر علوم و معارف قرآن و مصالح واقعى و مناط صدور احكام و قوانين شريعت برخوردار بودند، البته با اين تفاوت كه پيامبر(ص) از وحى مستقيم برخوردار بود، ولى ائمه اطهار از وحى تشريعى محروم بودند. بنابراين آن چه دربارهی احكام صادره از پيامبر گفته شد دربارهی احكام صادره از امامان كه در قرآن و سنت پيامبر ديده نمىشود نيز مىتوان گفت كه از قبيل تنقيح مناط يا تشريع مُجاز بوده است و الله العالم.
۱- پيامبر اسلام به کدام منظور مبعوث شد؟
۲- چرا پیامبر(ص) در درك مفاهيم قرآن تفاوت اساسى با ساير مفسران داشت؟
[1]. نحل، آيه 89: «وَنَزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَىءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ».
[2]. جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 184: عن أبي الصباح قال: و الله لقد قال لي جعفر بن محمد(ع) إنّ الله علّم نبيّه التنزيل و التأويل، فعلّم رسول الله(ص) عليّاً، ثم قال: و علّمنا عليّ و الله.
[3]. كافى، ج 1، ص 229: عبدالأعلى مولى آل سام قال: سمعت أباعبدالله(ع) يقول: و الله إنّي لأعلم كتاب الله من أوّله إلى آخره كأنّه في كفّى، فيه خبر السماء و خبر الأرض و خبر ماكان و خبر ما هو كائن. قال الله عزّوجلّ. فيه تبيان كلّ شىء.
[4]. همان، ص 113: بريد بن معاوية عن أحدهما(ع) في قول الله عزّوجلّ «وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلّا اللهُ وَالرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ» فرسول الله(ص) أفضل الراسخين في العلم. قد علّمه الله عزّوجلّ جميع ما أنزل عليه من التنزيل و التأويل، و ما كان الله ينزّل عليه شيئاً لم يعلّمه تأويله و أوصياؤه من بعده يعلمونه كلّه. و الذين لا يعلمون تأويله إذا قال العالم فيهم بعلم فأجابهم الله بقوله «يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» و القرآن خاصّ و عامّ، و محكم و متشابه، و ناسخ و منسوخ. فالراسخون في العلم يعلمونه.
[5]. اصول كافى، ج 1، ص 213: عبدالرحمان بن كثير عن أبي عبدالله(ع) قال: الراسخون في العلم أميرالمؤمنين و الائمّة من بعده.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی