امیرالمؤمنین(ع) از کنار مغازهی قصّابی میگذشت و آن قصّاب گوشتهای خوبی داشت. دستی به آن گوشت زد و گفت: آقا! از این گوشت ببرید، گوشت خوبی است.
فرمود: فعلاً پول ندارم.
گفت: شما ببرید من بر پولش صبر میکنم.
فرمود: من از خوردن گوشت صبر میکنم تا به تو مقروض نباشم؛ یعنی، چرا الآن در مقابل شکم خود گردن کج کنم تا فردا ناچار نزد تو گردن کج کنم. چون امروز که مقابل شکمم گردن کج کردم و برای خوردن گوشت مقروض شدم، فردا که از کنار مغازهات رد میشوم، با گردن کج باید رد بشوم امّا امروز در مقابل شكمم، گردن شَقّی میكنم و تودهنی به آن میزنم تا فردا هم از كنار مغازهی تو با گردن شق عبور كنم و نیازی به تو نداشته باشم.[۱]
[۱]ـ صفیر هدایت (انفال/۳۳).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت