در سفر به کربلا، وقتی کاروان امام حسین(ع) به سرزمین «عقبه» رسید پیرمردی از قبیله «بنی عکرمه» خدمت امام رسید و گفت: شما دارید به استقبال شمشیرها و نیزهها میروید، کوفیانی که شما را دعوت کردند مردمی نیستند که با دشمنان شما بجنگند و دشمن را از شما دور سازند، با این حال من صلاح نمیدانم که به سوی کوفه بروید.
امام در پاسخ اظهار داشت:
قال الامام الحسین(ع): یا عَبْدَاللهِ لَیْسَ یَخَفی عَلَیَّ الرَّأْی أَنَّ اللهَ تَعالی لایُغْلَبُ عَلی أَمْرِهِ. وَاللهِ لایَدَعُونَی حَتّی یَسْتَخْرِجُوا هذِهِ الْعُلْقَۀَ مِنْ جَوْفی، فَإِذا فَعَلُوا سَلَّطَ اللهُ عَلَیْهِمْ مَنْ یُذِلُّهُمْ، حَتّی یَکُونُوا أَذَلَّ فِرَقِ الْأُمَمِ.[۱]
امام حسین(ع) فرمود: (ای بندهی خدا! این مطلبی که تو درك میکنی بر من نیز روشن است ولی برنامه خدا تغییرپذیر نیست. سوگند بخدا! اینها دست از من بر نمیدارند مگر خون مرا بریزند، ولی پس از این عمل ننگین، خداوند کسی را بر آنان مسلّط خواهد نمود که طعم تلخ ذلتّ را به شدیدترین وجه به آنان بچشاند و از همهی ملّتها ذلیلترشان گرداند.)
[۱]. کامل ابن أثیر ج۲ ص ۵۴۹، تاریخ ابن عساکر (شرح حال امام حسین(ع)) ص۲۱۱ حدیث ۶۸، بحارالانوار ج ۴۴ ص ۳۷۵، عوالم بحرانی ج ۱۷ ص ۲۲۵، اعیان الشیعة ج۱ ص۵۹۵، تاریخ طبری ج۷ ص۲۹۴، کامل الزیارات ص۷۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد دشتی