کد مطلب: ۶۶۵۱
تعداد بازدید: ۳۶۳
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۸
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۴
یکی از مقاصد مهمّ انبیا و رسولان الهی، جلوگیری از ظلم و تعدی و برقراری عدالت بوده است. چون با اندکی تأمل می‌توان دریافت که تمام عالم بر اساس نظم و عدالت می‌چرخد و هر چیز در این عالم، حساب معیّنی دارد و خداوند که عادل علی الاطلاق است حکمتش اقتضا کرده که موجودی مختار به نام انسان خلق کند و به او دستور دهد که عادل باشد و کار خودش را بر طبق نظام کلی عالم برقرار کند. این دنیا، دارِ عمل است.

فصل نهم:  عدالت | ۱۰


سلطان محمود و مرد مظلوم


مشهور است شبی سلطان محمود غزنوی در بستر خُفْت ولی خوابش نبرد. با خود گفت: لابد مظلومی در سرای من به تظلم آمده! پاسبانان را گفت که در سرای بگردید و ببینید مظلومی را می‌یابید. پاسبانان کسی را نیافتند. سلطان باز خوابش نبرد. امر به تجسس نمود تا سه بار. دفعه‌ی چهارم خودش بیرون آمد و می‌گشت تا گذارش به مسجد کوچکی افتاد. صدای ناله‌ای شنید که از جانِ پُر دردی کشیده می‌شد. نزدیک رفت دید بیچاره‌ای سر به سجده نهاده و از سوز دل خدا را می‌خواند. سلطان، فغان بر کشید که ای مظلوم! دست از دادخواهی نگه‌دار که از اوّل شب تا حال خواب را بر من حرام کرده، دنبال تو می‌گشتم. شکوه‌ای مرا به درگاه پادشاه جبّار نکنی که من در طلب تو نیاسوده‌ام. بگو به تو چه ستم شده؟ گفت: ستم‌کار بی‌باکی شب به خانه‌ی من آمده، مرا از خانه بیرون و دست ناپاکی به دامن ناموسم من دراز کرده، چون دستم به تو نرسید، شکایت خود را به درگاه پادشاه پادشاهان بردم. سلطان از شنیدن کلماتش آتش در نهاد افتاده، گفت: چون شبِ دیگر آید او را گذاشته، خودت را به من رسان. به پاسبانان گفت: هر وقت این شخص آمد زود او را به من رسانید، هر چند در خواب باشم. بعد از سه شب که قضیه تکرار شد، خود را به شاه رسانید. شاه بی‌درنگ از جا جَست با چند نفر از ملازمان به منزل آن شخص وارد شد. اوّل گفت: چراغ‌ها را خاموش کردند. سپس آن بدبخت را کشت. چراغ طلبید روی او را نگاه کرد و به سجده افتاد. از سبب خاموش‌کردن چراغ‌ها و سجده پرسیدند. گفت: از ذهنم گذشت که این کار باید کار یکی از فرزندان من باشد برای همین خود متوجه سیاست او شدم که دیگری تعلّل نکند. چراغ را خاموش کردم تا مِهر پدری مانع نشود و سجده به‌جا آوردم که دیدم بیگانه است و چنین عملی از اولاد من سر نزده.[1] خوب در این حکایت، تأمل کنید؛ چه پادشاهانی بودند و چه رفتاری داشتند و چه پادشاهانی که مُردند و نام آن‌ها از صفحه‌ی تاریخ محو شد، ولی نامِ سلطان محمود، هنوز به عدل برقرار است.


تقابل ظلم و ایمان


یکی از مقاصد مهمّ انبیا و رسولان الهی، جلوگیری از ظلم و تعدی و برقراری عدالت بوده است. چون با اندکی تأمل می‌توان دریافت که تمام عالم بر اساس نظم و عدالت می‌چرخد و هر چیز در این عالم، حساب معیّنی دارد و خداوند که عادل علی الاطلاق است حکمتش اقتضا کرده که موجودی مختار به نام انسان خلق کند و به او دستور دهد که عادل باشد و کار خودش را بر طبق نظام کلی عالم برقرار کند. این دنیا، دارِ عمل است. کسی نمی‌داند که از این سرای فانی، رستگار و با ایمان بیرون می‌رود یا نه. کسی نمی‌تواند بگوید من مؤمن هستم و با ایمان و مسلمان از دنیا خواهم رفت، زیرا ایمان فقط به نماز و روزه و حج نیست. بسیاری از اشخاص به حسب ظاهر، مؤمن هستند، ولی اثری از ایمان در دل آن‌ها نیست! باید دید قرآن و روایات چه کسی را مؤمن می‌دانند. از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود کسانی که ظالم باشند در عاقبت امر، ایمان آن‌ها سلب می‌شود، زیرا خداوند، ظالمان را رستگار نمی‌کند.
بگو: ای قوم من! هر کار در قُدرت دارید بکنید! من [هم به وظیفه‌ی خود] عمل می‌کنم اما به زودی خواهید دانست چه کسی سرانجامِ نیک خواهد داشت [و پیروزی با چه کسی است! اما] به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد!.[2]
زود باشد که معلوم شود عاقبت به خیری از آن کیست. از بعضی آیات استفاده می‌شود که ظالمین، قابل هدایت نیستند:
[آری،] آن‌ها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آنِ آن‌هاست و آن‌ها هدایت‌یافتگانند.[3]
فقط غیر ظالمین، مورد هدایت قرار می‌گیرند. از روایات نیز استفاده می‌شود که ایمان دو قسم است: ایمانِ ثابت (مُستقِر) و ایمان معار (مستودع و عاریه‌ای).[4]

امام صادق(ع) فرمود:
همانا بنده بامداد کند در حالی که مؤمن است و شام کند در حالی که کافر است و (بالعکس گاهی شود که) صبح کند در حالت کفر و شام کند در حالت ایمان (و در این میان) مردمی هستند که ایمانشان عاریت است و سپس از آن‌ها گرفته شود و آن‌ها را معارین (عاریت داده شدگان) نامند. سپس فرمود: فلانی از آن‌هاست.[5]
پس ایمان می‌تواند عاریه‌ای باشد. ایمان ظالم هم این گونه است.
خداوند کسانی را که ایمان آوردند، برای گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می‌دارد هم در این جهان و هم در سرای دیگر! و ستمگران را گمراه می‌سازد، [و لطف خود را از آن‌ها برمی‌گیرد].[6]
در بسیاری از آیات آمده است:
خداوند، جماعت ستم‌کار را هدایت نمی‌کند.[7]
از این نوع آیات استفاده می‌شود که ظالم از شفاعت بی‌نصیب است و در قیامت کسی او را یاری نمی‌کند و مخلّد در آتش است.
آگاه باشید که ظالمان [آن روز] در عذاب دائمند. آن‌ها جز خدا اولیا و یاورانی ندارند که یاریشان کند و هر کس را خدا گمراه سازد، هیچ راه نجاتی برای او نیست.[8]
و برای ظالمان ولیّ و یاوری نیست.[9]
پس انسان نباید خویش را با نماز و روزه و حج و صدقات و ایمان لفظی، فریب دهد و بداند که اگر ظلم کند، هیچ‌کدام از این‌ها فایده ندارد. باید بداند که اگر ظالم باشد و در مقابل، خیراتی انجام دهد برایش فایده ندارد.
اگر ستم‌کاران تمام آنچه را روی زمین است مالک باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شَدید روز قیامت رهایی یابند و از سوی خدا برای آن‌ها اموری ظاهر می‌شود که هرگز گمان نمی‌کردند.[10]
حضرت علی(ع) می‌فرماید:
به راستی خدای عزّوجلّ ایمان را چهار ستون نهاده: صبر، یقین، عدالت و جهاد.[11]


استقامت در برابر ظلم


وَلا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ؛[12]
و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب می‌شود آتش، شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی‌شوید.
پیش‌تر اشاره شد هدف اساسی انبیا، جلوگیری از ظلم در جامعه بوده است. حال ببینیم وظیفه‌ی مردم چیست، زیرا آیات و مواعظ انبیا در بسیاری از مردم اثر نمی‌کند و آن‌ها به ظلم خود ادامه می‌دهند. آیا مردم باید به ظلم تن بدهند و صبر کنند تا خدا مکافات ظالم را بدهد و دست ظالم را از سر آن‌ها کوتاه کند یا وظیفه‌ی دیگری دارند؟ اگر شقِّ اوّل درست باشد، همیشه باید مظلوم و از حقوق اجتماعی خود محروم باشند، زیرا مواعظ انبیا در بسیاری از مردم اثر ندارد و ظالم هم از ظلم‌کردن سیر نمی‌شود. اصلاً خلقت بشر به‌گونه‌ای است که چه دنبال اعمال خیر برود و چه دنبال شر، سیر نمی‌شود.
دو پُر خورند که هیچ‌گاه سیر نمی‌شوند: جوینده‌ی دانش و جوینده‌ی دنیا.[13]
آن‌که ظالم باشد، به کم قانع نیست. یتیمی را بیچاره می‌کند و اگر به مانعی برنخورد لذت هم می‌برد! طمع در مال دیگری می‌کند آن را هم بیچاره می‌کند و اگر به مانعی برنخورد جرئت پیدا می‌کند و به ظلم‌های بزرگ‌تر دست می‌زند. میلیون‌ها ثروت دارد، ولی در عین حال از یک داروی بیمار نمی‌گذرد! کاخ و آسمان‌خراش او سر به فلک کشیده، اما از یک خانه‌ی محقّر یتیم نمی‌گذرد. حاضر است ضعیفی را از هستی ساقط کند، ولی میلیون‌ها پول او در بانک‌های داخلی و خارجی متمرکز باشد. این بشر چه موجودی است؟ این قدر ظلم برای چه؟ این قدر مال برای چه؟ در این اوضاع و شرایط، اوّلین وظیفه‌ی مظلوم این است که از ظالم تمکین نکند و تا قدرت دارد نگذارد کسی به او ظلم کند و تا پای جان از حقّ مشروع خود دفاع کند. نگذاریم بر ما ظلم کنند، تا ظلم کم شود. اگر چه طبیعت ظالم این است که ظلم کند، ما نباید اجازه بدهیم. ما باید ظلم را دفع کنیم؛ مثلاً نباید رشوه داد[14] تا رشوه‌گیر درست نشود. فرد اگر استقامت داشته باشد و از حقّ خودش دفاع کند و بینی ظالم را به خاک بمالد، جلوی ظلم را گرفته است. نظام این طبیعت بر این است که هر قوی‌ای ضعیف را نابود کند. پس ما نمی‌توانیم جلوی طبیعت را بگیریم، مگر قوی شویم.
برو قَوی شو اگر راحتِ جهان طلبی / که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است.
در روایتی آمده است که: خداوند متعال در قیامت از ظالم و مظلوم، پرسش می‌کند؛ ظالم را برای ظلمش و مظلوم را برای پذیرش ظلم ظالم، زیرا پذیرش ظلم و زیر بار ظلم رفتن، سبب جرئت ظالم می‌شود.[15] مسلمانان صدر اسلام در مقام حق پایدار بودند. امام صادق(ع) می‌فرماید:
خداوند اختیار همه‌ی کارها را به مؤمن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده‌ای که خدای تعالی می‌فرماید: «عزت از آنِ خدا و رسولش و مؤمنین است»؟ پس، سزاوار است مؤمن همیشه عزیز باشد و ذلیل نباشد.[16]
جای بسی تأسف است که مسلمانان این‌قدر تن به ذلت بدهند. بیگانگان هستی آن‌ها را ببرند و آن‌ها نشسته و نظاره کنند. وظیفه‌ی مظلوم این است که صبر کند و خودش را نبازد و بداند که خدا در کمین ظالمین است و آن‌ها را به مکافات اعمالشان خواهد رسانید.
البته مؤمن و مسلمان نباید خودش را در معرض هلاکت قرار دهد و به واسطه‌ی این عمل، موجب ظلم و تعدی دیگران شود.
و کسانی که هرگاه ستمی به آن‌ها رسد، [تسلیم ظلم نمی‌شوند و] یاری می‌طلبند.[17]
و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست. ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند و در زمین به ناحق ظلم روا می‌دارند؛ برای آنان عذاب دردناکی است.[18]


خودآزمایی


1- یکی از مقاصد مهمّ انبیا و رسولان الهی را نام ببرید.
2- دو پُر خورند که هیچ‌گاه سیر نمی‌شوند را بیان کنید.

 

پی نوشت ها

 

[1]. گلستان سعدی.
[2]. «قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ» (انعام، آیه‌ی 135).
[3]. «الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» (همان، آیه‌ی 82).
[4]. «فَمِنَ الإیمانِ ما یَکُونُ ثابِتاً مُستَقِرّا فِی القُلُوبِ، وَ مِنْهُ ما یَکُونُ عَوارِی بَینَ القُلُوبِ وَالصُّدُورِ...» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 189).
[5]. «إنّ العبد یُصبِح مؤمناً و یُمسی کافراً، و یُصبح کافراً و یمسی مؤمناً، و قوم یعارون الإیمان ثمّ یُسلبونَه و یسمّون المعارین و فلان منهم» (کلینی، الکافی، ج2، ص418).
[6]. «یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَوْلِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی‌الآخِرَةِ وَیُضِلُّ اللهُ الظّالِمِینَ» (ابراهیم، آیه‌ی 27)
[7]. «إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الظّالِمِینَ» (مائده، آیه‌ی 51).
[8]. «أَلا إِنَّ الظّالِمِینَ فِی عَذابٍ مُقِیمٍ * وَما کانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِیاءَ یَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِیلٍ» (شوری، آیه‌ی 45 ـ 46).
[9]. «وَالظّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ» (همان، آیه‌ی 8).
[10]. «وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الأَرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ العَذابِ یَوْمَ القِیامَةِ وَبَدالَهُمْ مِنَ اللهِ ما لَمْ ‌یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ» (زمر، آیه‌ی 47).
[11]. «إنّ الله جعل الإیمان علی أربع دعائم: علی الصّبر، وَ الیقین، و العدل، و الجهاد» (نهج‌البلاغه، حکمت 31).
[12]. هود، آیه‌ی 113.
[13]. «مَنهُومانِ لا یَشبعان: طالِبُ عِلْمٍ، وَ طالِبُ دُنیا» (نهج‌البلاغه، حکمت 457).
[14]. «رشوه، به هر صورت و به هر نامی، حرام است، نظیر: پول چای، کرایه ماشین، پولِ ناهار، هبه، نذر، هدیه، چشم‌روشنی و...» (ابراهیم امینی، مهم‌ترین واجب فراموش شده، ص 70، انواع رشوه).
[15]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج17، ص484.
[16]. «إنّ الله فوض إلی المؤمن أموره کلّها و لم یفوّض إلیه أن یذلّ نفسه، ألم تسمع لقول الله «وَلِلّهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ» فالمؤمن ینبغی أن یکون عزیزاً، و لا یکون ذلیلاً یعزّه الله بالإیمان و الإسلام» (کلینی، الکافی، ج5 ، ص63).
[17]. «وَالَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ البَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ» (شوری، آیه‌ی 39).
[18]. «وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ * إِنَّما السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (همان، آیه‌ی 41 ـ 42).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: