آنگاه که امام حسین(ع) از مکّه عازم کربلا بود، و کسی نتوانست در ارادهی مستحکم امام(ع) ایجاد تزلزل کند، ابن عبّاس خدمت آن حضرت رسید و هشدارگونه از خطرات قیام صحبت کرد و گفت: یا اباعبدالله! مبادا قصد جانتان کنند.
امام پاسخ داد:
قال الامام الحسین(ع): أَنَا أَعْرَفُ بِمَصْرَعی مِنْکَ، وَما وَکْدی مِنَ الدُّنیا إِلاّ فِراقُها.
امام حسین(ع) فرمود: (من از تو بهتر جایگاه کشته شدن خود را میشناسم، و تلاش من در دنیا جز این نیست که از آن جدا شده بسوی آخرت رخت بر بندم).
و در نقل دیگری آمده است که: پس از گفتگوی ابن عبّاس با امام حسین(ع)، و طرح کردن هشدارها و خطرات قیام بر ضد یزید و بنیامیّه، پیشنهاد داد که امام در مکّه بماند و سکوت کند.
امام در پاسخ او اظهار داشت که:
هَیْهاتَ هَیْهاتَ یَا ابْنَ عَبّاسِ إِنَّ الْقَوْمَ لَنْ یَتْرُکوُنی وَ إِنَّهُمْ یَطْلُبُونَنِی اَیْنَ کُنْتُ حَتّى أُبایِعَهُمْ کُرْهاً وَ یَقْتُلُونی، وَ اللهِ إِنَّهُمْ لَیَعْتَدُونَ عَلىَّ کَما اعْتَدَتِ الْیَهُودُ فی یَوْمِ السَّبْتِ وَ اِنّی ماضٍ فی أَمْرِ رَسُولِ اللهِ(ص) حَیْثُ اَمَرَنی وَ «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.[۱]
امام حسین(ع) فرمود: (هرگز! هرگز! ای پسر عبّاس، بنی امیّه مرا رها نخواهند کرد، و هرجا که باشم مرا خواهند یافت تا با زور و فشار برای یزید بیعت بگیرند. سوگند بخدا! آنها مرا خواهند کشت، و بر من تجاوز کنند چونان یهود که در روز شنبه از حکم خدا تجاوز کردند، و همانا من بر اساس دستور رسول خدا حرکت میکنم آنگونه که مرا فرمان داد، و ما همه از خدائیم و بسوی خدا باز میگردیم).
طبری نقل میکند که: ابن عباس گفت: شنیدم امام حسین(ع) آماده کوچ کردن بسوی عراق است، چون از بیوفائی
کوفیان اطّلاع داشتم خدمت آن حضرت رسیده و با اصرار فراوان خواستم که ازسفر به سوی عراق منصرف گردد. امام درپاسخ فرمود:
یا بْنَ عَبّاسِ أَما عَلِمْتَ اِنْ مَنَعْتَنی مِنْ هُناكَ فَاِنَّ مَصارِعَ أَصْحابی هُناكَ.[۲]
(ای پسر عبّاس! آیا نمیدانی اگر تو مرا از رفتن به سوی عراق باز داری، چه باید کرد که قربانگاه یاران من آنجاست؟.)
[۱]. معالی السبطین ج۱ ص۲۴۶، ناسخ التواریخ ج۲ ص۱۲۲، اسرارالشهادة ۲۴۷.
[۲]. دلائل الامامة ص ۷۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد دشتی