کد مطلب: ۶۶۶۲
تعداد بازدید: ۲۰۷
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۷
زندگی در پرتو اخلاق | ۲۴
روح وحدت عبادات اسلامی مخصوصاً به هنگام عبادات دسته‌جمعی و بالاخص به هنگام حج که عالی‌ترین تجلیات روح وحدت را نشان می‌دهد، تظاهر می‌کند و ملل مختلفی را که با یکدیگر هزاران فرسنگ از نظر جسم و جان دور بوده‌اند بصورت واحدی از نظر طرز تفکر، مکان و شعارهایی که می‌دهند درمی‌آورد، این وضع شکوه خاصی همچون شکوه نظام واحد جهان آفرینش دارد، اصولاً رنگ اسلام رنگ آفرینش است و لذا با آن هماهنگ می‌باشد.

فصل هشتم: واحدهای اجتماعی | ۳


راه ایجاد وحدت فکری


اکنون به بررسی قسمتی از معارف و تعلیمات اسلام که می‌تواند به این هدف بزرگ (ایجاد وحدت فکری در میان ابنای بشر) کمک کند، می‌پردازیم:
اصل توحید که اساس همه‌ی معارف اسلامی را تشکیل می‌دهد، اسلام «اَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ» (خدایان پراکنده) را که هم نشانه‌ی تشتت افکار و آراء و هم عامل مؤثری برای تفرقه‌های اجتماعی محسوب می‌گردد بکلی درهم کوبیده حتی به پیروان خود تعلیم می‌دهد که در ذات و صفات خدا نیز تفرقه و تعددی وجود ندارد، ذات او بسیط و صفات او همه عین یکدیگرند.
می‌دانیم در اعصار پیشین یکی از عوامل تفرقه در میان اقوام همان مسأله‌ی اعتقاد به خدایان متعدد بود، که هر قوم و ملت و طایفه و گاهی هر شهری برای خود «خدا» یا «خدایانی» داشتند که به هنگام پیروزی آنها بر اقوام دیگر، او هم پیروز می‌شد و رسمیت می‌یافت و به هنگام شکست او هم فراموش می‌گردید!
چنانکه «آلبرماله» در فصل مربوط به عقاید مذهبی «کلدانیان» می‌نویسد:
در اوایل امر در «کلده» نیز مانند «مصر» هر شهری خدای مخصوص به خود داشت، پس از تشکیل دولت‌های بزرگ پرستش خدایان بلاد مختلف عمومیت یافت و خدای پایتخت «ربّ الارباب»! شد؛ بدین لحاظ به روزگار «حمورابی»[1] چون بابل پایتخت کلده بود، خدای این شهر نیز که «ماردوک» نام داشت «ربّ الارباب» تمام کلده شناخته شد، و از آنجا که پایتخت دولت آشور در ابتدا شهر آشور بود خدای این شهر که او نیز «آشور» نام داشت ربّ الارباب مردم آشور گردید.[2]
و در مورد مذهب مصریان می‌نویسد:
«...چنان نبود که همه‌ی مردم مصر چند خدای مشترک را بپرستند بلکه هر شهری خدایانی جداگانه داشت، معذلک روزگاری رسید که پرستش بعضی خدایان در تمام مصر (البته تنها در مصر) رواج یافت.
هرگاه شهری مهم‌تر و معتبرتر می‌شد، بر شأن خداوندانش می‌افزود».[3]
نمونه‌ی کامل این پراکندگی خدایان در زادگاه اسلام یعنی سرزمین حجاز و بخصوص مکه خودنمایی می‌کرد و سرچشمه و نشانه‌ی همه‌گونه تفرقه و پراکندگی فکری و اجتماعی بود، و چون روشن است، نیازمند به شاهدی نیست.
اسلام با تعلیمات و معارف درخشان خود به این وضع خاتمه داد و شعار همه‌ی مسلمانان انحصار معبود در خدای یگانه «لا اِلهَ الَّا اللهُ» و توجه به «الله» خدای یگانه، گردید.
قرآن می‌گوید: نه تنها معبود در کره‌ی زمین خداست بلکه در سراسر جهان آفرینش تنها معبود بحق، اوست، آنجا که می‌فرماید:
وَهُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ الهٌ وَفِی الْاَرْضِ اِلهٌ؛[4]
و او کسی است که در آسمان معبود است، در زمین، معبود.
در جای دیگر می‌فرماید:
اِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ اِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا؛[5]
تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، بنده‌ی اویند.
اسلام در تعلیمات خود حقیقت توحید را به جهان آفرینش نیز گسترش داده و همه‌ی جهان را یک واحد معرفی می‌کند که از مبدأ واحدی صادر شده است:
ما تَری فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُورٍ؛[6]
در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمی‌بینی (همه دارای نظام واحد و قانون ثابتی هستند)، بار دیگر نگاه کن (و به دقت همه‌ی موجودات و مخلوقات را بررسی نما) آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می‌کنی؟
و نیز قرآن همه‌ی موجودات زنده را از یک مبدأ معرفی می‌کند:
مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءِ حَیٍّ؛[7]
و هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم!
به این ترتیب اسلام یکی دیگر از پایه‌های اصلی شرک و اعتقاد به ارباب انواع را درهم کوبیده است، زیرا اعتقاد مزبور بیشتر از این ناشی می‌شود که هرکدام از انواع موجودات جهان را یک واحد مستقل و جدای از دیگری می‌پنداشتند و برای هرکدام خالق و مدبر مستقلی قائل بودند.
طبق تعلیمات اسلام، خالق و آفریدگار این جهان نیز از این جهان جدا نیست، یعنی در عین اینکه با آنها یکی نیست از آنها جدا نیز نمی‌باشد.
وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلکِنْ لا تُبْصِرُونَ؛[8]
و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمی‌بینید.
وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛[9]
و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.
مَعَ کُلِّ شَیْءٍ لا بِمُقارَنَةٍ وَغَیْرُ کُلِّ شَیْءٍ لا بِمُزایَلَةٍ.[10]
با همه چیز است، اما نه اینکه قرین آن باشد؛ و مغایر با همه چیز است، امانه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد.


روح وحدت در تعالیم اسلام


روح وحدت در تعالیم اسلامی تنها از این نظر که اصل «توحید» پایه‌ی همه‌ی عقاید اسلامی را تشکیل می‌دهد، نیست، حتی در مسأله‌ی دعوت انبیاء و پیغمبران و کتب آسمانی همه را از نظر اصول یکی می‌داند که تنها در مراحل تکاملی باهم اختلاف دارند.
بلکه این روح در احکام و قوانین و مقررات علمی اسلامی نیز مشهود است، چه اینکه موضوع احکام و قوانین اسلامی تنها انسان است (انسان بشرط بلوغ و عقل) و هیچ قید دیگری ندارد.
عبادات اسلامی همه در این معنی شریکند که بیدارکننده و تفکرانگیزند:
اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْرِی؛[11]
نماز را برای یاد من به پا دار.
و اثر انضباط بخش و سوق به سادگی و کنترل هوس‌های سرکش و تربیت انسان دارند، این روح واحد عبادات اسلامی است.
عبادات اسلامی همه با یک زبان انجام می‌شود که نشانه‌ی وحدت است آن هم نه از این نظر که زبان عربی است و متعلق به ملت خاصی، بلکه از این نظر که زبان وحی است (و شاید انتخاب این زبان برای وحی علاوه بر علل دیگر، کمیِ تکلف و وسعت کلمات و اشتقاقات و ترکیبات و آهنگ خاص آن بوده است).
روح وحدت عبادات اسلامی مخصوصاً به هنگام عبادات دسته‌جمعی و بالاخص به هنگام حج که عالی‌ترین تجلیات روح وحدت را نشان می‌دهد، تظاهر می‌کند و ملل مختلفی را که با یکدیگر هزاران فرسنگ از نظر جسم و جان دور بوده‌اند بصورت واحدی از نظر طرز تفکر، مکان و شعارهایی که می‌دهند درمی‌آورد، این وضع شکوه خاصی همچون شکوه نظام واحد جهان آفرینش دارد، اصولاً رنگ اسلام رنگ آفرینش است و لذا با آن هماهنگ می‌باشد.
صفوف نماز جماعت‌های اسلامی برای ناظر فرضی که از بیرون کره‌ی زمین به آن می‌نگرد حکم دوایر متداخلی را دارد که حول یک مرکز قرار گرفته‌اند و نشانه‌ی وحدت کامل است.
مقیاس‌های اسلامی ـ تا آنجا که امکان داشته است ـ از مقیاس‌های طبیعی که همه در آن مساوی هستند و رنگ قومیت خاصی را ندارد اتخاذ شده و برای تعیین پاره‌ای از موضوعات، مثلاً از گام، وجب و «اخمص‌الراحه» (گودی کف دست) و امثال آنها استفاده گردیده است.
ماه و سال اسلامی بر محور گردش ماه و خورشید (یا صحیح‌تر گردش زمین به گرد خورشید) دور می‌زند و برای همه یکسان و درک آن احتیاج به تخصص فنی ندارد و همه در آن یکسانند و جز از نظر اختلاف افق که خاصیت طبیعی مناطق کره‌ی زمین است، با هم تفاوتی ندارد. و یا مانند ماه‌های بعضی از «مذاهب قلابی» نیست که روی عدد «نوزده» تکیه کرده و ایام ماه را نوزده روز و تعداد ماه‌ها را نیز نوزده قرار داده و معجونی بوجود آورده که نه با مقیاس‌های طبیعی سازگار باشد و نه بدون محاسبه و نگه داشتن حساب، قابل استفاده گردد.
بنابراین می‌بینیم روح وحدت حتی در مقادیر و مقیاس‌های اسلامی نیز منعکس است.


خودآزمایی


1- در اعصار پیشین یکی از عوامل تفرقه در میان اقوام چه بود؟
2- اعتقاد به ارباب انواع از چه موضوعی ناشی می‌شود؟
3- عالی‌ترین تجلی روح وحدت عبادات اسلامی چیست؟

 

پی نوشت ها


[1]. «حمورابی» پادشاه معروف کشورگشا و کشور‌دار است که بخاطر قوانین جالبی که از او به یادگار مانده مشهور و معروف است.
[2]. آلبر ماله، تاریخ ملل شرق 1/81.
[3]. همان مدرک، صفحه‌ی 41.
[4]. سوره‌‌ی زخرف (43) آیه‌ی 84.
[5]. سوره‌‌ی مریم (۱۹) آیه‌ی ۹۳.
[6]. سوره‌‌ی ملک (۶۷) آیه‌ی ۳.
[7]. سوره‌‌ی انبیاء (۲۱) آیه‌ی ۳۰.
[8]. سوره‌‌ی واقعه (۵۶) آیه‌ی ۸۵.
[9]. سوره‌‌ی ق (۵۰) آیه‌ی ۱۶.
[10]. نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 1.
[11]. سوره‌‌ی طه (۲۰) آیه‌ی ۱۴.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: