دانشمندان تعليم و تربيت، دوران اول زندگى انسان، يعنى از بدو تولد تا بيست سالگى را به شش مرحله تقسيم نموده و با دقت و مطالعهی مداوم در زندگى كودكان، استعدادها و نيازهاى جسمانى، عقلانى، اخلاقى و عاطفى كودكان را در هر يك از مراحل ششگانه شناسايى كرده و در كتابها در اختيار علاقهمندان قرار دادهاند و شما مىتوانيد به آنها مراجعه نماييد.
اسلام نيز اصل رشد و مرحلهاى بودن آن را مىپذيرد، ليكن دوران آن را در سه مرحله خلاصه كرده و به موقعيت جسمانى و روانى او و طرز برخورد مناسب مربى را با وى بهطور اجمال اشاره نموده است.
در ذيل به احاديثى در اين زمينه اشاره مىشود:
پيامبر(ص) فرمود:
فرزند آدمى در هفت سال اول زندگى، آقا و بزرگ است و در هفت سال دوم، بنده و فرمانبردار و در هفت سال سوم وزير و مشاور خانواده مىباشد. بعد از مراقبتهاى تو در اين بيست و يك سال اگر اخلاق او مورد رضايت بود كه بهتر وگرنه او را به حال خود واگذار كه تو نزد خدا معذور خواهى بود.[1]
امام صادق(ع) فرمود:
به فرزندت هفت سال آزادى بده تا بازى كند، هفت سال هم او را با اخلاق و آداب نيك تربيت كن. هفت سال هم او را ملازم و همراه خود قرار بده. پس اگر فردى صالح شد به هدف خود رسيدهاى وگرنه او را به حال خود واگذار.[2]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
كودك هفت سال، مورد احسان و خدمت و نوازش پدر و مادر قرار مىگيرد، هفت سال به اخلاق و آداب نيك تربيت مىشود و هفت سال هم در ادارهی امور به خانواده كمك مىكند.[3]
حضرت صادق(ع) فرمود:
كودك هفت سال بازى مىكند، هفت سال خواندن و نوشتن را ياد مىگيرد و در هفت سال سوم مقررات زندگى و حرام و حلال را مىآموزد.[4]
بنابراين در احاديث فوق، دوران رشد كودك در سه مرحله تصوير شده است:
اين مرحله كه از زمان ولادت شروع شده و تا هفت سال ادامه مىيابد. كودك در اين مرحله، به ويژه در آغاز آن، موجودى است ظريف و ناتوان و وابسته كه در تأمين نيازهاى خود شديداً نيازمند مراقبت و پرستارى است. نياز به آرامش جسمانى و روانى و تغذيهی مناسب دارد تا در آن محيط مناسب، جسم و جانش پرورش يافته و استعدادهايش شكوفا گردد.
بهترين وسيله براى پرورش و تربيت او در اين مرحله، بازى كردن و سرگرمى است. به وسيلهی بازى، استعدادهاى خود را شكوفا مىسازد، نيروهايش را به كار مىگيرد و بر اطلاعات خود مىافزايد. در بازىهاى دسته جمعى، اجتماعى زيستن، همكارى و رقابت در زندگى را ياد مىگيرد. در احاديث مذكور به مهمترين نيازهاى كودك و اساسىترين وظايف اوليا و مربيان، در اين مرحله از زندگى، با تعبيرات مختلف اشاره شده است؛ مثلاً در حديثى دربارهی كودك گفته شده: سيد، يعنى آقا و فرمانده. پدر و مادر وظيفه دارند مقام آقايى و فرماندهى فرزند خود را در اين مرحله بپذيرند و در حد مجاز و ممكن به خواستههايش ترتيب اثر بدهند. در حديث ديگر مىگويد: «يرفّ الصبى سبعاً»، يعنى احسان و اكرام و خدمت به كودك در اين مرحله لازم است.
در حديث ديگر مىگويد: «دع ابنك يلعب سبع سنين» كه به ضرورت بازى كردن او اشاره مىكند.
كودك در اين مرحله يعنى هفت سال بعد، از نظر رشد جسمى و عقلى به حدى رسيده كه مىتواند مسئوليت بپذيرد و آن را انجام دهد. مىتواند خوب و بد، ارزشها و ضد ارزشها را تميز دهد، آمادگى دارد كه ارزشهاى اخلاقى را بپذيرد و نفس خويش را با آنها پرورش دهد و از ضد ارزشهاى اخلاقى اجتناب نمايد. نيروى فكرى كودك در اين مرحله به حدى رسيده كه مىتواند بيش از سابق، چيز ياد بگيرد و خواندن و نوشتن را بياموزد.
بنابراين، اوليا و مربيان وظيفه دارند اين مرحلهی حساس و مهم را غنيمت شمرده و در تعليم و تربيت كودك همت بگمارند. پايههاى اخلاق و آداب نيك را در او استوار ساخته و او را از آلوده شدن به اخلاق زشت باز دارند. وسيلهی درست خواندن را برايش فراهم نموده و در اين باره او را تشويق كنند.
بنابراين، در مرحلهی دوم زندگى كودك، كه موقعيتى است بسيار حساس، مهم و سرنوشتساز، دو وظيفهی بزرگ بر عهدهی اوليا و مربيان نهاده شده است: يكى تربيت و تأديب كودك، ديگرى تعليم و باسواد كردن او. در احاديث به هر دو مطلب اشاره شده است؛ مثلاً در يك جا آمده: «يؤدّب سبعا» كه به معناى تربيت و تأديب به آداب نيك است.
در جاى ديگر نيز آمده: «و عبد سبع سنين»، يعنى كودك در هفت سال دوم بايد فرمانبردار و مسئوليتپذير باشد. دربارهی درس خواندن او نيز مىگويد: «و يتعلم الكتاب سبع سنين».
ناگفته نماند كه در احاديث مذكور، فقط به دو وظيفهی مهم و كلى اوليا و مربيان، در مرحله تربيت و تعليم كودك، اشاره شده است. لذا تفصيل آن را بايد از كتب ديگر استفاده كرد.
مرحلهی سوم از چهارده سالگى آغاز و در 21 سالگى پايان مىيابد. اين مرحله، دوران كارآموزى و تجربه در زندگى است. كودك در اين زمان نوبالغ شده و آنچه در مراحل سابق فراگرفته تحت نظر مستقيم اوليا و مربيان به اجرا مىگذارد تا مراتب لياقت خود را عملاً به اثبات رساند. در انجام كارها و مخصوصاً در امور مربوط به ادارهی خانواده، به منزلهی يك وزير انجام وظيفه مىكند. مورد مشاورهی اوليا و مربيان قرار مىگيرد، تا فكرش پخته و دقيق شود. در حد توانش كارهايى به او ارجاع مىشود تا آنها را با نظارت مستقيم يا غير مستقيم مربيان انجام دهد و در اين ارتباط از راهنمايىها و تجربيات مربيان استفاده نمايد و بر كاردانى و تجربه آموزى خود بيفزايد.
نوجوانى و جوانى، دوران بسيار حساس و مهم و دوران خودسازى و شكلگيرى است. در اين زمان در اثر ترشحات هورمونهاى بلوغ، تحولات عميق و همه جانبهاى در جسم و جان نوجوان به وجود آمده و او را دگرگون مىسازند.
نوجوان از نظر روانى در وضع ويژهاى زندگى مىكند. نه مانند كودكان نابالغ فكر مىكند، نه از تجربيات و افكار پختهی بزرگسالان برخوردار است. عواطف و احساسات تند وى همراه با نيروى جسمانى، او را به كارهاى تند عاطفى فرا مىخواند.
در اين دوران پرتلاطم، نيروى جنسى نوجوان نيز بيدار شده، او را به سوى افكار و تمايلات جديد و ناشناختهاى دعوت مىكند. تمايلات شورانگيز و نيرومندى كه اگر درست هدايت نشود، موجبات سقوط و انحراف او را فراهم خواهد ساخت.
يكى از ويژگىهاى اين دوران استقلال طلبى و آزادى خواهى است. نوجوان مىخواهد هرچه زودتر خود را از محدوديتهاى كودكى آزاد ساخته و همانند بزرگترها مستقل و آزاد زندگى كند. مىخواهد خود بينديشد و تصميم بگيرد و انجام دهد و كسى هم در كار او دخالت نكند. مىخواهد در همه چيز آزاد باشد؛ در معاشرت و دوست گرفتن، در گردش و تفريح، در انتخاب لباس، شغل، خوراك و ساير امور.
كوتاه سخن اينكه جوان يكپارچه شور و عشق و عاطفه و انرژى است، دهها خواستهی مشروع و طبيعى دارد و نيز اسرارى كه نمىداند با چه كس درميان بگذارد كه راز نگهدارش بوده و در حل آنها به او كمك مىنمايد. دنبال يافتن شخصى است كه او را درك كند و تمايلات درونيش را دريابد و به اصطلاح، همدرد و همراز و دلسوز و همفكر او باشد و حرفش را بفهمد.
آرى جوان در اين مرحلهی حساس از زندگى به فردى نياز دارد كه او را با همهی افكار و تمايلات درونى و شور و عشق و حركت، درك كرده و پاسخگوى مجهولات و مشكلات و محرم اسرار و مشاور و راهنمايش باشد. جوان به يك چنين فرد دلسوز و مهربانى نياز دارد. وجود چنين يار مهربان و خيرخواهى در تشكيل شخصيت و زندگى آيندهی او تأثير شايانى خواهد داشت، چون او را از سردرگمى و حيرت نجات داده و به يك زندگى زيبا و هدفدار اميدوار خواهد ساخت. ليكن مشروط به اينكه اين دوست محرم راز، تجربه دار، با اطلاع و خيرخواه باشد. امّا متأسفانه دوستانى كه در اين سنين نصيب جوان مىشوند غالباً مانند خودش بىتجربه و ناآگاهاند كه نه تنها او را هدايت و كمك نمىكنند، بلكه احياناً در اثر جهالت، باعث انحراف و سقوط او مىگردد. بهترين افرادى كه مىتوانند در اين موقعيت حساس به جوان كمك نمايند پدر و مادراند، چون هم از تجربيات زندگى برخوردارند و هم دلسوز و خيرخواهند.
اسلام نيز از والدين خواسته كه در اين مرحلهی حساس به يارى جوانشان شتافته و مسئوليت مهم راهنمايى و تربيت فرزند را به خوبى انجام دهند. اسلام بهترين روش را اين مىداند كه پدر و مادر، فرزند جوان خود را به صورت وزير و مشاور به كار گيرند. در حديثى چنين آمده: «وزير سبع سنين»، يعنى جوان در هفت سال سوم، وزير خانواده است.
در حديث ديگر آمده: «والزمه نفسك سبع سنين» در اينجا به پدر دستور مىدهد كه فرزند جوان را ملازم خويش قرار دهد، مسئوليتها را به او محول كند و بر اعمالش نظارت نمايد.
در حديث ديگر چنين آمده: «و يستخدم سبعاً»، يعنى جوان در هفت سال سوم به كار گرفته مىشود.
مفاد همهی اين تعبيرات عبارت است از اينكه والدين به فرزند جوان خود مسئوليت و از نزديك بر آن نظارت نمايند. ليكن نه به صورت امر و نهى و تحميل، بلكه به صورت مشاوره و وزارت.
بنابراين لازمه وزارت اين است كه شخصيت او را پذيرفته و گرامى مىدارند. به گونهاى او را به كار مىگيرند كه به استقلال و آزادى او لطمه وارد نشود. با او مشورت مىكنند و خواستهها وتمايلاتش را نيز منظور مىدارند. با مشاوره و ملازمه، با افكار و خواستههاى درونى او آشنا مىشوند و او را با همهی خواستهها و نيازهايش درك كرده و گرامى مىدارند. اين بهترين شيوهی تربيت جوانان و جلوگيرى از انحرافات و مفاسد اخلاقى و اجتماعى آنان مىباشد.
1- اسلام مراحل رشد را به چند مرحله تقسیم کرده است؟ نام ببرید.
2- بهترين وسيله براى پرورش و تربيت کودک تا هفت سالگی چیست؟
3- لازمه وزارت جوانان چیست؟
[1]. مكارم الاخلاق، ص 255: «الولد سيّدُ سبع سنين، و عبدُ سبع سنين، و وزيرُ سبعِ سنين؛ فإن رضيتَ أخلاقَه لإحدى و عشرين والّا فَاضرِب على جنبِه فقد أعذِرتَ إلى الله».
[2]. همان، ص 255: «دَعْ ابنك يَلعَبْ سبع سنين، و يُؤدَّبْ سبعاً، و ألزِمه نفسك سبعَ سنين، فإن أفلح وإلّا فَخلِّ عنه».
[3]. وسائل الشيعه، ج 15، ص 195: «يُرفُّ الصبي سبعاً و يُؤَدّبُ سبعاً و يُستَخدم سبعاً».
[4]. همان، ص 194: «الغلام يَلعب سبَع سنين و يتعلّم الكتابَ سبع سنين و يَتَعلّم الحلالَ والحرام سبع سنين».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت