بخش اوّل: کلیّات و مفاهیم | ۱
سبک زندگی (Life Style) که نخست در ادبیات مدرن غربی استعمال شده به معنای نحوهی خاصّی از زیستن و گذراندن جریان حیات است و به افراد، اقوام، گروهها یا جوامعی با هویّت خاص اختصاص دارد. به دیگر سخن نظام رفتاری و شیوهی عملی افراد و گروههای مختلف اجتماعی که در رهیافتهای فکری، اندیشهها، سلایق و نگرشهای آنان ریشه دارد سبک زندگی آنان را تشکیل میدهد.
بنابراین در مفهوم سبک زندگی دو عنصر اصلی وجود دارد: ۱. داشتن الگو؛ ۲. تطبیق رفتار با الگو. نتیجه آنکه سبک زندگی افزون بر متمایز کردن افراد، خانوادهها و جوامع از یکدیگر، هویّت شخصی آنان را برابر دیگران مجسّم میکند.
نوع ارتباط افراد و جوامع با یکدیگر، نحوهی پیریزی نظام خانوادگی و معیشتی، کیفیت تفریح و شیوههای گذران اوقات فراغت، الگوی خرید و مصرف، نحوهی استفاده از ابزارهای مختلف زندگی نمونههایی از سبک زندگیاند.[1] مسائل مورد توجه در بیانات مقام معظّم رهبری که در پیشگفتار آمد نیز همه از این قبیلاند: خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، خط و زبان، کسب و کار، رفتار در محلّ کار و دانشگاه و مدرسه، رفتار در فعّالیّتهای سیاسی و ورزشی و رسانهای، رفتار با پدر و مادر و همسر و فرزند و دوست و دشمن، تعامل با رئیس و مرئوس و پلیس و مأمور دولت، آداب سفر، چگونگی نظافت و طهارت و بسیاری دیگر.
انتخاب شیوه و نحوهی زیستن، کیفیت رفتار و چگونگی عملکرد در حوزههای مختلف حیات و در یک کلام تعیین سبک زندگی، با تعریف و تفسیر زندگی و هدف از زیستن در ارتباط مستقیم است. از آن رو که نوشتار حاضر در پی تبیین سبک زندگی از منظر آموزههای اسلام است، ضرورت دارد تا متناسب با تفاسیر دین از جریان حیات و تشریح جایگاه زندگی در عرصهی هستی انسان از منظر وحی، زندگی و ابعاد مختلف از نظر دین تعریف و سبک زندگی دینی تبیین شود.
کشف رویکرد یک اندیشه و مکتب فکری نسبت به زندگی، بر اصول پذیرفته شدهی آن مکتب دربارهی هستیشناسی مبتنی است، چون شناخت واقعیت زندگی در این جهان بر شناخت انسان، ماهیت و حقیقت وجود او مبتنی است و انسانشناسی بر شناخت هستی.
در اندیشههای لیبرالیسم و سوسیالیسم که بر پایهی کفر و الحاد شکل گرفتهاند، اساس هستیشناسیشان بر اصالت مادّه مبتنی است، به همین دلیل انسانشناسی این دو مکتب هم براساس اومانیسم است. در اومانیسم چون میان مادّیات، انسان برترین مادّه به حساب میآید، اصل و محور وجود قرار میگیرد و اصالت در زندگی از آنِ اوست. در این تفکر همه چیز فدای انسان میشود و تمام امکانات در جهت تحقق میلها و خواستههای وی به کار گرفته میشوند.
زندگیِ برخاسته از اندیشهی اومانیستی به منزلهی مهمانخانه و رستورانی است که تمام لذائذ، خوشیها و وسایل راحتی در آن فراهم شده و بشر فقط باید از این امکانات برای وجود خود بهرهگیری کند. به بیان دیگر از نظر بینشهای مادّی، زندگی در عرصهی هستی انسان، بستر تحقق جمیع گرایشهای انسان و موقعیتی برای هرچه بهتر خوردن، پاسخ دادن به خواهشهای نفسانی، اجرای خواستههای غریزی و در یک کلام خوشگذرانی است.
در مقابل، در جهانبینی توحیدی، هرچند بشر در جایگاه اشرف مخلوقات قرار گرفته، بالاترین نقطه، ذات اقدس الله است و بشر در مسیر تعالی، پیوسته در جریان زندگی به سمت این نقطهی کمال در حال حرکت است. مغبون و متضرر بودن کسی که دو روزش با هم مساوی باشد که امام صادق(ع) فرمود:
«مَنِ اسْتَوَی یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ»[2] در سخن پیشگفته ریشه دارد، زیرا در انسانشناسی توحیدی، انسان یک موجود پویا و در حال حرکت است که باید هر روز پیشرفت کند و از نظر تعالی و طیِّ مسیر کمال، جلوتر از گذشته باشد.
براین اساس در نگاه وحیانی، ماهیت و حقیقت زندگی، حرکت به سمت کمال و در مسیر وصول به جایگاه قرب خداوندی است. همانطور که انسانِ در حال حرکت به سمت یک مقصد، به نوع خوراک و پوشاکش نظر دارد و با وجود چنین مسائلی دغدغهی اصلیاش این است که چه مقدار از مسیر را طی کرده، چه مقدار باقی مانده و چه زمانی به مقصد خواهد رسید، برای موحّدان نیز زندگی مادّی به خودی خود اهمیتی ندارد و دغدغهی مهم ایشان در زندگی، تلاش برای پیشرفتِ هرچه بیشتر در مسیر تقرّب به الله است.
مؤیّد قرآنی این تحلیل دربارهی مفهوم زندگی، آیاتیاند که از اعطای نور به اهل ایمان حکایت دارند؛ از جمله آنجا که خدای سبحان مؤمنان را مخاطب قرار داده که ای اهل ایمان تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان آورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برایتان نوری قرار دهد که با آن راه بروید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»[3]. از آنجا که نور ابزار حرکت بوده، بهرهمندی از آن برای پیمایش مسیر ضروری است، اعطای نور به اهل ایمان نشان میدهد که حقیقت زندگی مؤمنانه، راهپیمایی و پیمایش مسیر برای نزدیک شدن به ذات اقدس الله است.
برخی مفسران مراد از نور اعطایی خداوند به اهل ایمان در آیهی مورد اشاره را نوری میدانند که روز قیامت به آنان داده میشود و با آن بین مردم آمد و شد میکنند؛ همان نوری که مطابق آیات دیگر قرآن پیش رو و سمت راست مؤمنان حرکت میکند:
«يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَی نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ»[4].[5] لکن همانگونه که علامهی طباطبایی(ره) بیان داشته اطلاق آیهی مزبور سورهی حدید نشان میدهد که مؤمنان در دنیا و آخرت نور دارند و مقید کردن آیه به آخرت، تقیید بدون دلیل است.[6]
باتوجه به این که ایمان به رسول خدا(ص) از لوازم قطعی ایمان به ذات اقدس الله است؛ یعنی کسانی که توحید را پذیرفتهاند به طور طبیعی نبوّت را هم قبول کردهاند، معنای امر پروردگار به اهل ایمان برای ایمان آوردن مجدّد به رسول خدا(ص) که فرمود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ» به این معناست که باورمندی خود را عملی کنند و با اطاعت تام و پیروی کامل از رسول خدا(ص) در زندگی، به رنگ آن حضرت درآیند. در غیر این صورت، امر کردن افراد به محقق ساختن وصفی که به آن متّصفاند، تحصیل حاصل بوده، صدور چنین فرمانی از حکیم لغو است. بشارت به بهرهمندیِ مضاعف مؤمنان از رحمت پروردگار در ادامهی آیه که میفرماید:
«يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» نیز با معنای پیشگفته تناسب دارد، چه بهرهی یاد شده هم به خاطر باورمندی به رسول خدا(ص) است و هم در سایهی تبعیت و اطاعت از ایشان.
مؤید دیگر درستی تحلیل پیشگفته دربارهی حقیقت و ماهیت زندگی از منظر دین، فرمایشهای نورانی حضرات معصومان(ع) است که جامعهی دینی را به کشتی یا ناقه تشبیه کردهاند، از جمله رسول خدا(ص) در فرمایشی جامعه را به منزلهی کشتیِ در حال حرکت معرفی کرده و انسانها را به حفظ این کشتی موظّف دانستهاند:
«مَثلُ القائمِ على حُدودِ اللهِ والواقع فيها كمَثَلِ قَومٍ استَهَمّوا على سَفينَةٍ، فأصابَ بَعضُهُم أعلاها وأصابَ بَعضُهُم أسْفَلَها. فكانَ الذينَ في أسفَلِها إذا استَقُوا مِن الماءِ مَرُّوا على مَن فَوقَهُم، فقالوا: لو أنّا خَرَقنا في نَصيبِنا خَرقاً ولَم نُؤذِ مَن فَوقَنا. فإن يَترُكوهُم وما أرادُوا هَلَكُوا جَميعاً. وَ إن أخَذوا على أيديهِم نَجَوا ونَجَوا جَميعاً».[7]
در خطبهی غرّای حضرت صدیقهی طاهره(س) بعد از حوادث تلخ پس از رحلت رسول خدا(ص) در جمع زنان عیادتکننده از ایشان نیز از جامعه به ناقهای تعبیر شده که رسول خدا(ص) زمامداری آن را به دست امیرالمؤمنین علی(ع) سپرده بودند:
«وَ اللهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللهِ(ص) إلَیْهِ، لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ، وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ، وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَحَيَّرَبِهِمُ الرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَهُ السَّاغِبِ، وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللهُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ».[8]
1- سبک زندگی را تعریف کنید.
2- در نگاه وحیانی، ماهیت و حقیقت زندگی چگونه است؟ شرح دهید.
[1]. برای تفصیل بیشتر ر.ک: مهدوی کنی، محمد سعید، دین و سبک زندگی؛ شریفی، احمد حسین، اخلاق و سبک زندگی اسلامی.
[2]. معانیالاخبار، ص۲۲۹؛ الامالی، صدوق، ص ۶۶۸؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص ۸۷.
[3]. سورهی حدید، آیهی ۲۸.
[4]. سورهی حدید، آیهی ۱۲.
[5]. روحالمعانی، ج ۱۴، ص۱۹۲.
[6]. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۷۴.
[7]. این روایت بیشتر در منابع اهل سنت آمده است. مسند احمد، ج۴، ص ۲۶۸؛ صحیح بخاری، ج۳، ص۱۱۱؛ سنن ترمذی، ج۳، ص۳۱۸. «مثال کسی که خواهان اجرای حدود الهی است و آن کس که (نمیخواهد به آنها عمل کند و) نسبت به آنها ایراد میگیرد، همانند قومی است که باهم سوار کشتی شدهاند. بعضی از آنها در قسمت بالا و بعضی دیگر در قسمت پایین کشتی جای گرفتهاند. گروهی که در پایین کشتی نشستهاند زمانی که میخواهند آب بنوشند، بر گروه سوار در قسمت بالای کشتی عبور کرده، میگویند ما میخواهیم قسمت خودمان را سوراخ کنیم (و آب برداریم) و هیچ آزاری به کسانی که در بالاییند نداریم. بالانشینان کشتی اگر پایینیها را به حال خود رها کنند تا آنچه میخواهند انجام دهند، همه هلاک میشوند. اما اگر مانع آنها شوند و دستشان را بگیرند آنها و همه نجات مییابند.»
[8]. الامالی، شیخ طوسی، ص ۳۷۴؛ معانی الاخبار، ص ۳۵۴؛ دلائل الامامه، ص ۳۹. «سوگند به خدا اگر دست باز میداشتند و زمام خلافتی را که پیغمبر خدا(ص) به دست او نهاده بود از وی باز پس نمیگرفتند و در اختیارش باقی میگذاشتند، آنان را با کمال آرامش با سیری ملایم رهبری میکرد؛ بیآنکه به واسطهی کشیدن افسار، مرکب زخمی گردد و سوار به دلیل تکانهای ناشی از حرکت بیرویّهی آن در شکنجه و ناراحتی بیفتد. و به قطع ایشان را به سرچشمهی زلال و گوارای آب حیات میرساند؛ جویباری که آبی پاک دو سمت آن موج میزد و اطراف و جوانب آن پاکیزه بود. و حتماً آنان را سیراب میکرد و فربه و سیر از آنجا باز میگرداند؛ در حالی که خودش از آن بهرهای نمیبرد؛ مگر به اندازه جامی کوچک که تشنهای تشنگی خود را رفع کند و اندکی غذا که گرسنه بدان رفع گرسنگی خود کند. آن زمان بود که درهای برکت از زمین و آسمان به روی مردم گشوده میشد (اقتصاد مردم رونق میگرفت و مردم در ناز و نعمت به سر میبردند). لکن دیری نخواهد پایید که خداوند آنان را به کیفر دستآوردهای ناپسندشان مؤاخذه خواهد ساخت». مطابق این معنا، نظام حاکمیت دینی، دولتی است که راهبری جامعه را به عنوان زمام مرکبِ حرکت به سوی هدف خلقت، برعهده دارد و راه وصول مردم به کمال را برای آنها هموار میسازد. برای تفصیل بیشتر ر.ک: سیاست در قرآن، جلد اول، اثر نگارنده.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت