فصل نهم: راه تسخیر دلها | ۲
چرا از مباحثات خود نتیجه نمیگیریم؟
امور زیر را همه به هنگام مباحثه با دیگران کراراً دریافتهایم:
1ـ زیاد دیدهایم که پس از ساعتها گفتگو هیچگونه موفقیتی در پیشرفت مذاکرات بدست نیاوردهایم در حالی که به عقیدهی ما مطلب کاملاً واضح و قابل قبول بوده، ولی طرف از پذیرفتن آن سرباز زده است.
2ـ بسیار دیده شده که طرف ما پس از مباحثات فراوان در عقیدهی خود راسختر و متعصبتر شده است!
3ـ بسیار میشود که پس از مباحثهی طولانی احساس میکنیم که در دل خود آن صفا و صمیمیت گذشته را نسبت به طرف نداریم و نسبت به او کینه و نفرت بیدلیلی احساس میکنیم!
4ـ تاریخ مباحثات و مناقشات مذهبی و مکتبهای سیاسی نشان میدهد که از نیروهای فراوانی که در راه اثبات یک عقیده یا یک مکتب بکار رفته و کتابهای زیاد با زحمات و هزینههای فراوان تهیه شده بسیار کم بهره گرفته شده است.
5ـ بسیار دیده شده که مذاکرات علمی که در یک محیط صمیمانه آغاز گردیده منجر به نزاعها و گاهی گلاویز شدن افراد و یا ضرب و جرح آنها شده با اینکه ظاهراً میان «ضرب و جرح» و «بحث علمی» هیچگونه رابطهای وجود ندارد و هرگز یکی را بوسیلهی دیگری نمیتوان ثابت نمود!
6ـ بسیار دیدهایم که طرف مقابل، پاسخی در برابر منطق نیرومند ما نداشته و ساکت شده، اما با این حال زیر بار آن مطلب نرفته و در برابر آن خاضع نیست و یا از آن تنفر دارد!
اینها حقایقی است که غالب افراد که با مباحثات علمی، اجتماعی، سیاسی و غیر آن سروکار دارند کم و بیش در آزمایشها و رویدادهای زندگی آن را درمییابند و بسیار قابل دقت میباشد.
چرا چنین است؟ برای اینکه این بحثها به منظور پیجویی از حقیقت نبوده، بلکه بخاطر غلبه و پیروزی بر حریف صورت گرفته است، و میان این دو فرق بسیار است اگرچه در ظاهر یکی میباشند.
هدف از تحقیق و پیجویی حقیقت، این است که چیزی را به کسی که ندارد بدهند، بدون اینکه چیزی از او بگیرند، یعنی تعلیمی به او بدهند بدون اینکه شخصیت او را درهم بشکنند؛ اما هدف مشاجرات و جدالهای به ظاهر منطقی این است که افتخار و غرور و شخصیت را از طرف بگیرند و عواطف او را جریحهدار سازند، در برابر تعلیم دادن چیزی که شاید در نظر او یا در واقع چندان مهم و جالب نباشد.
بنابراین جای تعجب نیست اگر در برابر آن مقاومت نشان دهد و از آن متنفر باشد، لذا روانشناسان میگویند:
1ـ ممکن است با مشاجره و جدال کسی را منکوب کرد ولی هرگز موافقت صمیمانهی او را بدست نخواهیم آورد.
2ـ هرگز نادانی را به قوهی منطق و بصورت جدال نمیتوان متقاعد نمود.
3ـ بهترین وسیله برای پیروزی در بحث، احتراز از بحث است، اصولاً بحثهایی که بصورت کشمکش یا هجوم و دفاع و به تعبیر عادی «جر و بحث» درمیآید کمتر ممکن است اثر قابل ملاحظهای در جلب موافقت باطنی افراد از خود بگذارد و اینکه میبینیم طرف مقابل مقاومت به خرج میدهد نشانهی این است که چیزی از شؤون خود را در خطر میبیند؛ وگرنه در برابر آموختن مطلبی به کسی مقاومت منفی نشان دادن معنی ندارد.
بحثهایی که طرف را تحریک میکند و به مقاومت وامیدارد ممکن است به یکی از طرق زیر صورت گرفته باشد:
1ـ بحثهایی که آمیخته با تحقیر طرف یا عقاید او باشد، مثل اینکه گفته شود: نظر شما هیچ منطقی نیست، عاقلانه نیست، احدی با آن موافق نمیباشد، از مثل شما این سخن دور است و یا عجیب است!...
2ـ بحثهایی که در برابر فرد ثالثی صورت گیرد که طرف از وی مقید باشد (و مردم غالباً از یکدیگر مقید هستند).
3ـ بحثی که طرز ادای آن صورت تعلیم داشته باشد در صورتی که طرف بحث، شاگرد او محسوب نگردد و یا لااقل خودش دربارهی خود چنین وضعی را قبول ندارد.
4ـ بحثی که پیروزی در آن نشانهی برتری و تقدم گوینده باشد و روح «برتری طلبی» طرف مقابل را بکوبد.
5ـ بحثی که مفهوم آن تخطئهی بعضی از اعمال گذشته یا امروز طرف، یا یکی از نزدیکان و دوستان یا افراد مورد علاقهی او باشد.
6ـ بحثی که بر اثر تلقین محیط یا پدر و مادر و مانند آن جزء زیربنای افکار او شده و برای او اصالت پیدا کرده است.
در تمام این موارد برای نفوذ در فکر و روح طرف مقابل، هرگز نباید از شیوههای بحثی متداول استفاده نمود بلکه باید از راههایی استفاده شود که مطلقاً از جر و بحث به دور باشد.
1ـ تفوق طلبی در بحث یا جدال و مراء
در تعلیمات اسلام دقت زیادی روی نحوهی بحث با مردم مخصوصاً با افراد جاهل و کماطلاع شده است و از بحثهایی که جنبهی «پیجویی حقیقت» در آن نیست تحت عنوان «جدال و مراء» نهی شده است، حتی در بعضی موارد از مطلق بحث جلوگیری شده است.
قرآن مجید میگوید:
وَلا تُجادِلُوا اَهْلَ الْکِتابِ اِلّا بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ؛[1]
با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید.
و در جای دیگر میفرماید:
وَجادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ؛[2]
و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!
در این دو آیه بحثهایی که عنوان «شیوهی نیکو» و «احسن» نداشته باشد نهی شده است و منظور از «اَلَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» همان بحثهایی است که جنبهی دلسوزی دارد و آمیخته با محبت و ادب و عطوفت است و هیچگونه اثر سوء یا منفی در طرف ایجاد نمینماید.
حتی در پارهای موارد خداوند رسماً به پیامبرش(ص) دستور میدهد که در برابر پرخاشگریهای مخالفان بکلی سکوت اختیار کند و مطلقاً وارد بحث ـ بحثی که سرانجامش جدال و لجاجت است ـ نشود:
وَاِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللهُ اَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ؛[3]
و اگر آنان با تو به جدال برخیزند، بگو: خدا از کارهایی که شما انجام میدهید آگاهتر است.
در احادیثی که از طرق عامه و خاصه رسیده، با تعبیرهای گوناگون لطیفی که از روی یک سلسله نکات روانی پرده برمیدارد از این کار نهی شده است:
1ـ قالَ النَّبِیُّ(ص): «ذَرُوا الْمِراءَ فَاِنَّهُ لا تُفْهَمُ حِکْمَتُهُ وَلا تُؤْمَنُ فِتْنَتُهُ»[4]
از مجادله بپرهیزید زیرا حکمت آن فهمیده نمیشود و از فتنهی آن ایمنی نیست!
2ـ وَقالَ(ص): «لا یَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْاِیمانِ حَتّی یَدَعَ الْمِراءَ وَاِنْ کانَ مُحِقّاً»[5]
هیچکس حقیقت ایمان را تکمیل نمیکند مگر اینکه ترک جدال نماید هرچند حق با او باشد.
3ـ قالَ سُلَیْمانُ بْنُ داوُدَ لِابْنِهِ: «یا بُنَیَّ اِیّاکَ وَالْمِراءَ فَاِنَّهُ لَیْسَتْ فِیهِ مَنْفَعَةٌ وَهُوَ یُهَیِّجُ بَیْنَ الْاِخْوانِ الْعَداوَةَ»[6]
سلیمان بن داود به پسرش گفت: پسرم! از جدال بپرهیز زیرا سودی در آن نیست و آتش دشمنی را بین برادران برمیانگیزد.
4ـ عَنِ النَّبِیِّ(ص): «ما ضَلَّ قَوْمٌ بَعْدَ هُدیً کانُوا عَلَیْهِ اِلَّا اُوتُوا الْجَدَلَ»[7]
هیچ ملتی پس از راهیابی گمراه نمیشوند مگر اینکه از راه جدل وارد شوند.
5ـ عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «یا کُمَیْلُ! اِیّاکَ وَالْمِراءَ فَاِنَّکَ تُغْرِی بِنَفْسِکَ السُّفَهاءَ اِذا فَعَلْتَ وَتُفْسِدُ الْاِخاءَ»[8]
ای کمیل! از مراء بپرهیز که به دست خود جاهلان را بر ضدّ خود میشورانی و برادری را نابود میسازی.
در روایات بالا آثار سوء بحثهای آمیخته به جدال و پرخاشگری مورد بررسی دقیق قرار گرفته و از آنها استفاده میشود که:
1ـ جدال در بحث بیهوده است و از آن نتیجهای عاید نمیگردد (چون با جریحهدار نمودن عواطف طرف، او را به مقاومت وامیدارد).
2ـ جدال با ایمان کامل سازگار نیست (زیرا جدال نشانهی کبر و تفوق طلبی است و هرگز کبر با ایمان که روح آن تسلیم و خضوع در برابر حق است سازش ندارد).
3ـ جدال موجب بروز فتنه و جلب عداوت و دشمنی است (زیرا هرکس در برابر در هم شکستن شخصیتش حساس و سختگیر است).
4ـ جدال موجب گمراهی است (چون حس لجاجت و خودخواهی و تعصب را برمیانگیزد و با آن چهرهی حق را میپوشاند).
5ـ جدال اگر با جُهّال صورت گیرد آنها را به شکستن حریم شخصیت انسان تشویق میکند و در برابر او جسور میسازد (زیرا هنگامی که حیثیت خود را در خطر ببینند حریمی را که در حال عادی در برابر دانشمندان، محترم میشمرند فراموش خواهند کرد).
برای رهایی از همهی این خطرات بزرگ، اسلام دستور میدهد که از بحث و گفتگوهایی که جنبهی پرخاشگری و مخاصمه و جدال دارد بپرهیزند، حتی برای اثبات حق نیز از این طریق استفاده نگردد.
«جدال» در لغت به معنی مخاصمه، و «جدل» به معنی شدت خصومت آمده است.
و اما «مراء» در اصل آنچنان که در «قاموس اللّغه» تصریح شده به معنی گرفتن شیر از پستان آمده است.
و از عبارات بعضی دیگر از لغویین چنین برمیآید که «مری» در اصل به معنی دوشیدن شیر و سپس به تناسب آن به معنی وسیعتر یعنی مطلق استخراج اطلاق شده و از آنجا که در بحث و جدل نیز هرکس میخواهد منظور دیگری را استخراج نماید این کلمه (بصورت باب مفاعله ممارات) اطلاق میگردد و اطلاق بر شک و تردید نیز به همین مناسبت است.
روی هم رفته از نظر لغوی فرق زیادی میان «جدال» و «مراء» نیست ولی گاهی میان این دو فرقهایی گذاردهاند:
1ـ «مراء» برای اظهار فضل و کمال است، اما «جدال» به منظور تحقیر طرف مقابل انجام میشود.
2ـ «جدال» در مسائل علمی، و «مراء» اعم از آن است.
3ـ «جدال» به حملات ابتدایی و تعرضی در بحث گفته میشود، ولی «مراء» جنبهی تدافعی دارد.[9]
1- چرا از مباحثات خود نتیجه نمیگیریم؟
2- آثار سوء بحثهای آمیخته به جدال و پرخاشگری را بیان کنید.
3- تفاوتهای معنایی میان «جدال» و «مراء» را شرح دهید.
[1]. سورهی عنکبوت (۱۶) آیهی ۱۲۵.
[2]. سورهی نحل (۱۶) آیهی ۱۲۵.
[3]. سورهی حج (۲۲) آیهی ۶۸.
[4]. مجلسی، بحار الانوار 2/138.
[5]. همان مدرک، روایت 53.
[6]. مجلسی، بحار الانوار 14/134.
[7]. ابن ماجه، سنن ابن ماجه 1/47.
[8]. مجلسی، بحار الانوار 77/270، روایت 1.
[9]. علامهی مجلسی، بحار الانوار 73/399.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت