بخش سوّم: اسلام و ایمان | ۳
آنها كفر باطنى خود را پنهان داشته و در ميان مسلمانان زندگى مىكردند و چه بسا با اعمال منافقانه، خود را مسلمان راستين و خيرخواه اسلام و مسلمين نشان مىدادند. از همين طريق اعتماد مسلمانان را به خود جلب نموده بودند، اما در باطن عليه آنان كارشكنى و فتنهانگيزى مىكردند. لذا مشكلات فراوانى براى مسلمانان به وجود آوردند كه از توطئههاى كفار و مشركان كمتر نبود.
در ذيل به چند مورد از آنها اشاره مىشود:
منافقان از يك نوع حزب سرّى برخوردار بودند، كه در جلسات سرى خود، پيامبر اسلام را مسخره مىكردند و از آيات قرآن انتقاد مىنمودند. گاهى اين بدگويىها در حضور تازه مسلمانها نيز انجام مىگرفت. علاوه بر آن، شبهات و اشكالهايى را مطرح مىكردند تا ايمان مسلمين را تضعيف نمايند. به بهانههاى مختلف از شركت در مراسم نماز جمعه و جماعت و شركت در جهاد امتناع مىورزيدند و با بزرگ جلوه دادن قدرت دشمن، مسلمانان را از شركت در جهاد دلسرد و منصرف مىساختند. گاهى نيز به وسيلهی فرار از جنگ، سربازان اسلام را نيز به فرار تشويق مىكردند. با دشمنان اسلام همكارى مخفيانه داشتند و اطلاعات نظامى را در اختيارشان قرار مىدادند.
جمعى از منافقان نزديك مسجد قبا مسجدى ساختند و پيامبر اسلام(ص) را براى اقامهی جماعت، به آنجا دعوت كردند. رسول خدا از آنان پرسيد: از تأسيس اين مسجد چه هدفى داريد؟ گفتند: مسجد را براى شبهاى بارانى و بيمارانى ساختيم كه نمىتوانند در مسجد شما براى جماعت حضور يابند و هدفى جز اين نداريم.
در صورتى كه هدف آنان چيز ديگرى بود. آنان مسجد را به قصد ضربه زدن به اسلام و ايجاد تفرقه و فتنهانگيزى در ميان مسلمين بنا كردند. همچنين از آن به عنوان مركزى براى طرح توطئهها و نقشهها بر ضد مسلمانان و دفاع از كفر و شرك، استفاده مىنمودند. اما قرآن از توطئه آنها پرده برداشته و اهدافشان را در ساختن مسجد بيان كرد. لذا آن را مسجد ضرار ناميدند.
قرآن مىگويد:
آنان كه مسجدى ساختند تا به مؤمنان زيان برسانند و براى كفر پايگاهى باشد و در ميان مؤمنان تفرقه بيندازند و براى كسانى كه با خدا و پيامبر جنگيدهاند كمينگاه باشد؛ سوگند مىخورند كه در تأسيس مسجد قصدى جز نيكوكارى نداشتيم، ولى خدا شهادت مىدهد كه دروغ مىگويند، در آن مسجد هرگز نماز اقامه مكن، زيرا مسجدى كه روز نخست بر پايهی تقوا بنا شده شايستهتر است كه در آن جا نماز بگزارى. در آن مسجد مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه شوند و خدا پاكيزگان را دوست دارد.[1]
وقتى رسول خدا(ص) از هدف منافقان آگاه شد، دعوت آنان را براى اقامهی نماز در مسجد نپذيرفت و به چند نفر از اصحاب مأموريت داد تا مسجد ضرار را آتش زده و آن را تخريب كنند.[2]
يكى از خيانتهاى منافقان، كه در قرآن نيز بدان اشاره شده بعد از نبرد با بنىالمصطلق بود؛ يعنى وقتى به پيامبر اسلام(ص) خبر رسيد كه طائفهی بنىالمصطلق، خود را براى حمله به مسلمانان آماده مىسازند. پيامبراكرم به مسلمانان اعلان جهاد داد. سربازان اسلام آماده شدند و با رسول خدا به سوى سرزمين دشمن حركت كردند و در كنار چاه مريسيع بار انداختند در همان جا نبرد آغاز شد. پس از نبرد كوتاهى سپاهيان اسلام بر دشمنان بنىالمصطلق غلبه يافته و جمعى از آنان را كشتند و عدهاى را هم اسير كردند. بعد از اين پيروزى در ميان مهاجران و انصار، بر سر آب مريسيع نزاعى در گرفت كه نزديك بود به يك جنگ داخلى تبديل گردد.
عبدالله بن ابىّ، كه يكى از منافقان بود، با تحريك تعصّبات قومى و جاهلى به اختلافات دامن مىزد. در حضور جمعى از دوستانش گفت: مهاجران به شهر ما آمدند، بر ما فزونى گرفتند و ما را از سرزمين خود بيرون كردند. البته تقصير خود ماست، زيرا ما مهاجران را در بلاد خود راه داديم و اموالمان را با آنان تقسيم نموديم. اگر ما به آنان كمك نمىكرديم نمىتوانستند در مدينه بمانند. ما بوديم كه محمد(ص) و يارانش را در شهرمان جا داديم، ولى اكنون بر ما تسلط يافتهاند. حال وقتى به مدينه باز گشتيم بايد افراد عزيز و نيرومند و پرافتخار، افراد ناتوان و ضعيف و فقير (مهاجران) را از مدينه خارج سازند.
فتنهانگيزىهاى اين مرد منافق، بر شعلهور شدن كشمكش داخلى دامن مىزد. خوشبختانه نوجوان غيورى به نام «زيد بن ارقم» هنگام سخنرانى عبدالله بن ابىّ حضور داشت و سخنان او را مىشنيد. فوراً خدمت رسول خدا مشرف شد و سخنان فتنهانگيز او را نقل كرد. بدين وسيله توطئه منافقان آشكار شد. عبدالله فوراً خدمت رسول خدا(ص) رسيد و سوگند ياد كرد كه من چنين سخنى را نگفتم و زيد دروغ مىگويد. پيامبر اكرم براى حفظ مصالح اسلام، سخن عبدالله را به حسب ظاهر پذيرفت و براى خاموش كردن فتنه، به سپاهيان اسلام دستور حركت داد. سربازان اسلام بدون توقف، مدت دو روز به حركت خود ادامه دادند.[3]
خداوند در همين باره مىفرمايد:
آنان مىگويند: بر آنان كه گرد رسول خدا جمع شدهاند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند. در حالى كه خزينههاى آسمان و زمين از آن خداست، ولى منافقان نمىفهمند. مىگويند وقتى به مدينه بازگشتيم، صاحبان عزت، ذليلان را از آن جا بيرون خواهند كرد. در صورتى كه عزت از آن خدا، پيامبر و مؤمنان است. ولى منافقان نمىدانند.[4]
خيانت و گستاخى منافقان به حدى بود كه براى از بين بردن پيامبر اسلام(ص) نيز توطئه مىكردند. يكى از نمونههاى آن در مراجعت پيامبر از جنگ تبوك بود كه خوشبختانه خنثى شد. سران منافقان بعد از اين جنگ، تصميم گرفتند مخفيانه پيامبراكرم(ص) را به قتل برسانند. بدين صورت كه وقتى پيامبر خواست از گردنه كوه صعب العبورى بگذرد شترش را رم دهند تا آن حضرت را به درهی عميق پرتاب سازد.
پيامبر اكرم(ص) و يارانش به سوى مدينه روانه شدند. وقتى به نزديك گردنه مذكور رسيدند توطئهگران براى پيادهكردن نقشهی خود آماده گشتند. در اين هنگام جبرئيل از جانب خدا فرود آمد و پيامبر را از اين توطئه با خبر كرد.
رسول خدا(ص) به سپاهيان دستور داد: هيچ كس قبل از من نبايد از گردنه عبور كند. آنگاه افسار شتر را به دست عمار داد كه از جلو حركت كند. به حذيفه نيز دستور داد: از عقب، شتر را براند و مواظب آن باشد. بعد از نيمهی شب حركت كردند تا وارد گردنه شدند. در يك گذرگاه حساس چند سواره را مشاهده كردند كه صورتهاى خود را پوشيده و در كمينگاه پنهان شده بودند.
به حذيفه فرمود: با عصاى خود بر صورت مركب آنان بزن. حذيفه با عصاى خود به دشمنان حمله كرد و اسب آنان را پراكنده ساخت. در اين هنگام يكى از منافقان كه بر بالاى كوه كمين كرده بود ظرفى پر از سنگ را از بالا به پايين انداخت تا شتر پيامبر رم كند، ولى آن ظرف به شتر پيامبر اصابت نكرد و به دره سقوط نمود. در همهی اين احوال حذيفه و عمار مراقب شتر رسول خدا بودند و با سرعت از گردنه عبور كردند و از خطر نجات يافتند. در اين هنگام پيامبر منافقان را به حذيفه معرفى نمود.[5]
منافقان با اينكه مسلمان محسوب مىشدند، اما متأسفانه در اثر كفر باطنى همواره با كافران، پيمان دوستى و خيرخواهى داشتند. در جلسات خصوصى از كافران حمايت مىكردند و آنها را به پايدارى در كفر، استقامت در برابر مسلمانان و تحمل دشوارىها تشويق مىكردند. وعدهی همكارى و همدردى مىدادند. چنان كه قرآن در مورد يهوديان بنى نضير مىفرمايد:
آيا منافقان را نديدى كه به ياران خود از كافران اهل كتاب مىگفتند: اگر شما را اخراج كنند ما نيز با شما خارج خواهيم شد، و از هيچ كس به زيان شما اطاعت نخواهيم كرد. اگر با شما بجنگند به يارى شما خواهيم شتافت. اما خدا مىداند كه منافقان دروغ مىگويند. اگر دوستان اهل كتاب اخراج شوند منافقان با آنان خارج نخواهند شد و اگر گرفتار جنگ شدند ياريشان نمىكنند. اگر به ياريشان هم برخيزند، از جنگ فرار مىكنند و دوستانشان تنها خواهند ماند.[6]
منافقان با يهوديان بنى نضير طرح دوستى ريخته بودند. از آنان دلجويى مىكردند و آنها را به پايدارى در برابر مسلمانان ترغيب نموده و مىگفتند:
پايدارى كنيد و از مسلمانان نهراسيد. ما نيز با شما خواهيم بود و اگر شما را از اين سرزمين اخراج كردند ما هم با شما خارج مىشويم و اگر با شما جنگ كردند به ياريتان خواهيم شتافت. اما چنان كه قرآن خبر داده بود، منافقان به وعدههاى خود عمل نكردند. وقتى پيامبر اكرم(ص) با يهود بنىنضير مصالحه كرد و قرار شد كه آنها از سرزمين جريرة العرب كوچ كنند منافقان به وعدهی خود عمل نكردند و با آنان خارج نشدند.[7]
منافقان افراد خطرناكى بودند كه مصائب و مشكلات فراوانى براى اسلام به وجود آوردند، خيانت و زيانشان بيشتر از مشركان بود. به همين جهت قرآن به افشاگرى خيانتهاى آنان توجه خاصى داشته است. در آيات فراوانى به خيانتها، دروغگويىها، فتنهانگيزىها و توطئههاى آنان اشاره مىكند و به مسلمانان هشدار مىدهد. گاهى نيز منافقين را تهديد مىكند و مىفرمايد:
اگر منافقان و كسانى كه در قلبشان مرضى دارند و آنان كه در مدينه شايعه پراكنى مىكنند، از كار خود دست برندارند تو را به سركوبى آنان تشويق مىكنم. بعد از آن جز اندكى از آنان با تو نخواهند بود. اينان لعنت شدگانند. هر جا يافت شوند بايد دستگير و كشته شوند.[8]
نيز مىفرمايد:
خدا همهی منافقان را با كافران در جهنم گرد مىآورد.[9]
هم چنين مىگويد:
منافقان در پستترين طبقات دوزخاند و هرگز بر ايشان ياورى نمىيابى.[10]
باز مىفرمايد:
اى پيامبرا! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير. جايگاهشان جهنم است و بد جايگاهى دارند.[11]
وجود منافقان و فريبكارى آنان يكى از مشكلات پيامبر اسلام و مسلمانان بود. جمعى از همين منافقان بعد از رحلت پيامبر نيز زنده بودند و به خيانتهاى خود ادامه دادند و مشكلات زيادى را در راه گسترش اسلام به وجود آوردند. هم اكنون نيز در راه گسترش و عظمت اسلام و پياده شدن احكام و قوانين قرآن و حاكميت اسلام كارشكنى مىكنند. لذا بر مسلمانان لازم است كه منافقان را بشناسند و با نفاق و منافق مبارزه كنند.
1- منافقان چگونه اعتماد مسلمانان را به خود جلب نموده بودند؟
2- يكى از خيانتهاى منافقان كه در قرآن نيز بدان اشاره شده است را شرح دهید.
[1]. توبه (9) آيات 107 ـ 108: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ المُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ الحُسْنى وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ * لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ اَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللهُ يُحِبُّ المُطَّهِّرِينَ».
[2]. مجمع البيان، ج 5، ص 73.
[3]. السيرة النبويّه (ابن هشام)، ج 3، ص 302؛ مجمع البيان، ج 10، ص 293.
[4]. منافقين، آيه 7 ـ 8: «هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاتُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ حَتّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَلكِنَّ المُنافِقِينَ لايَفْقَهُونَ * يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى المَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْها الأَذَلَّ وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلكِنَّ المُنافِقِينَ لايَعْلَمُونَ».
[5]. بحارالأنوار، ح 21، ص 196 ـ 231.
[6]. حشر (59) آيات 11 ـ 12: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ * لَئِنْ أُخْرِجُوا لايَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الأَدْبارَ ثُمَّ لا ينُصْرَوُن».
[7]. بحارالأنوار، ج 20، ص 157 ـ 11؛ مجمع البيان، ج 9، ص 263.
[8]. احزاب (33) آيات 60 ـ 61: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ المُنافِقُونَ وَالَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالمُرْجِفُونَ فِى المَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لايُجاوِرُونَكَ فِيها إِلّا قَلِيلاً * مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً».
[9]. نساء (14) آيه 140: «إِنَّ اللهَ جامِعُ المُنافِقِينَ وَالكافِرِينَ فِى جَهَنَّمَ جَمِيعاً».
[10]. همان، آيه 145: «إِنَّ المُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً».
[11]. توبه (9) آيه 73: «يا أَيُّها النَّبِىُّ جاهِدِ الكُفّارَ وَالمُنافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ المَصِيرُ».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی