فصل چهارم: معاد | ۱
همهی پیامبران و کتابهای آسمانی بر این امر اتفاق نظر دارند که زندگی انسان به واسطهی مردن خاتمه نمیپذیرد. بعد از این جهان، جهان دیگری وجود دارد که انسانها در آنجا جزای اعمال و کردارشان را خواهند دید. افراد نیکوکار زندگی خوشی خواهند داشت و در ناز و نعمت به سر میبرند. افراد تبهکار و بدکردار، زندگی سخت و دشواری خواهند داشت و در شکنجه و عذاب به سر میبرند. اصل معاد و جهانِ بعد از مرگ از ضروریات همهی ادیان آسمانی است و هر کس پیامبران را قبول داشته باشد، باید معاد را نیز بپذیرد. ما برای اثبات مطلب دو دلیل ساده ذکر میکنیم:
دلیل اول:
اگر به مطالب زیر توجه بفرمایید ثبوت معاد برایتان روشن میشود:
1. هیچ کاری بیغایت و هدف نیست، هر کس کاری انجام دهد هدفی دارد. هدف و غایت، چیزی است که فاعل را وادار به کار میکند. و برای رسیدن به آن، کوشش و جدیت مینماید.
2. گرچه هیچ کاری بیغایت نیست، ولی غایت و هدفها یکسان نیستند بلکه نسبت به اشخاص و کارها تفاوت دارند. هر چه فاعل با علمتر و با تدبیرتر و با قدرتتر باشد، هدفهای عالیتر و ارزندهتری دارد. هدفی که یک کودک خردسال در بازیهای کودکانهاش دارد، هرگز به مرتبهی هدف یک مهندس، دانشمند و کاردان نمیرسد.
3. افراد بشر هر کاری را که انجام میدهند میخواهند به وسیلهی غایت و نتیجهی آن کار، نقصی را از خودشان برطرف سازند و کاملتر گردند؛ مثلاً ما که غذا میخوریم بدان جهت است که در خود احساس گرسنگی مینماییم، غذا میخوریم تا نقص گرسنگی را برطرف سازیم؛ اما در مورد کارهای خدا این مطلب درست نیست؛ زیرا خدا ناقص نیست تا به وسیله نتیجه و غایت کار، نقصی را از خود برطرف سازد و کاملتر گردد. بنابراین، باید گفت: نتیجهی کار عائد خودش نمیشود بلکه به مخلوقات میرسد، مقصدش کامل شدن و سود بردن نیست، بلکه سود رساندن و کامل نمودن است.
من نکردم خلق تا سودی کنم / بله تا بر بندگان جودی کنم.
4. خدا انسان را با بهترین وجوه آفریده و در ساختمان وجود او هزاران ظرافت و ریزهکاری به عمل آورده است که دانشمندان هر چه بیشتر در آن کنجکاوی کنند به اسرار شگفتانگیزتری پی میبرند. به طوری که میتوان گفت:
خداوند حکیم، کالبد کوچک انسان را نمونهای از جهان بزرگ آفرینش قرار داده و عالم وسیعی را در همین جثهی محدود جای داده است؛ آب، خاک، هوا، گیاه، حیوان، ماه، خورشید، ستارگان و سایر موجودات را برای تأمین نیازهای او آفریده است. هزاران اسرار شگفتانگیز در دل جهان ماده ذخیره نموده تا بشر از آنها استفاده کند. وجود انسان را به نیروی عجیب تفکر مجهز نموده تا رازهای جهان را کشف کند و از ذخایر گرانبهای عالم بهره برداری نماید و جهان ماده را مسخر گرداند.
با توجه به مطالب مذکور، اکنون فکر کنید، آیا میتوان گفت: خداوند حکیم وجود مرموز و شگفتآور انسان را آفریده، و برای ادامهی حیات و بهرهبرداری او دستگاه عظیم جهان ماده را به کار انداخته، فقط برای اینکه مدت کوتاهی در این دنیا زندگی کند و نعمتهای پاکیزهی خدا را به صورت دیگری درآورد، آنگاه بمیرد و نابود گردد؟ اگر چنین باشد، آیا خلقت خدا لغو و بیهوده نیست؟
عقل شما هرگز چنین موضوعی را باور نمیکند و وجود مقدس پروردگار حکیم و توانا را از چنین کار بیهودهای منزه میگرداند. عدم و نابودی نمیتواند غایت ایجاد و نتیجهی زندگی انسان باشد؛ زیرا رسیدن به غایت، موجود را کاملتر و ارزندهتر میکند، نه اینکه وجودش را پایان دهد و دفتر عمرش را برهم زند.
عقل ما میگوید: خدا چون احتیاجی به خلقت موجودات نداشته و به قصد سود بردن، آنها را نیافریده و کار لغو و بیهوده از او صادر نمیشود، ناچار انسان را به منظور عالیتر و ارزندهتری خلق کرده و زندگی او منحصر به زندگی چند روزهی دنیا نیست، و با فرا رسیدن مرگ زندگی او پایان نمیپذیرد و دفتر اعمالش مختومه نمیشود.
عقل ما میگوید: باید بعد از این جهان، جهان دیگری باشد، دوران کوتاه زندگی پرمشقت دنیا باید مقدمهی زندگی جاویدان آخرت و رسیدن به سعادت و آسایش بیپایان آن سرای باشد. غرض خدا این بوده که انسان در این دنیا ترقی کند و کمالات و ملکات خوب برای خودش تهیه نماید تا در جهان جاویدان آخرت، برای همیشه در ناز و نعمت و خوشی زندگی کند.[1]
دلیل دوم:
بعضی از انسانها صالح و نیکوکارند. خیرخواهِ مردم هستند، به زیردستان و همنوعان خودشان کمک میکنند، به یتیمان مهربانی مینمایند، به بینوایان و درماندگان احسان میکنند، اخلاقشان خوب است، دروغ نمیگویند، تقلب نمیکنند، به کسی ظلم و ستم نمینمایند، اموال مردم را غصب نمیکنند، نماز نمیخوانند، روزه میگیرند، به واجباتشان عمل میکنند و از ارتکاب گناهان خودداری مینمایند.
دستهی دیگر، بدکار و ناشایستهاند: به همنوعان خودشان ظلم و ستم میکنند، حقوق دیگران را غصب میکنند، بداخلاق و دروغگو و خیانتکارند، واجبات خدا را به جای نمیآورند، نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، از ارتکاب کارهای زشت و حرام باکی ندارند و مانند درندگان شب و روز به ظلم و تعدی و شهوترانی اشتغال دارند.
این دو دسته، پیوسته بوده و هستند، و جزای اعمال خوب و بدشان را در این دنیا نمیبینند. چه افرادی را سراغ داریم که تمام عمرشان را در راه ظلم و تعدی و چپاول اموال مردم و شهوترانی و معصیتکاری صرف نمودند و در ناز و نعمت و خوشگذرانی از دنیا رفتند، و کیفر اعمال بدشان را ندیدند. چه افراد صالح و نیکوکاری را دیدهایم که در کمال عسرت و تنگدستی زندگی کردند و پاداش اعمال خوبشان را ندیدند.
آیا نباید بعد از این جهان، جهان دیگری باشد تا به کارهای خوب و بد مردم رسیدگی شود، نیکوکاران پاداش خوب بگیرند و بدکاران به کیفر اعمال بدشان برسند؟ اگر عمر انسان در همین دنیا پایان پذیرد و دفتر اعمالش به کلی بسته و مختوم شود، آیا خلقت انسان کار عبث و برخلاف عدالت و حکت پروردگار توانا نیست؟ آیا عقل شما میپسندد که افراد خیرخواه و نیکوکار با افراد بدعمل و تبهکار یکسان باشند و به حساب اعمالشان رسیدگی نشود؟ آیا چنین کار ناشایسته و ناروایی را میتوان به خدا نسبت داد؟[2]
اگر قیامت و روز بازخواستی نباشد، فرستادن پیامبران و امر و نهی الهی کار نامعقول و بیفایدهای است؛ اگر حساب و کتاب و ثواب و عقابی در کار نباشد، چرا مردم از دستورات خدا و پیامبران اطاعت نمایند؟
مرگ یعنی جدایی و مفارقت روح از بدن. اسلام به ما میگوید: انسان به واسطهی مرگ نابود نمیشود بلکه از این جهان به جهان دیگری منتقل میشود و از این زندگی، وارد زندگی دیگری میگردد. پیامبر اکرم فرمود: شما برای نابودی، خلق نشدهاید بلکه برای بقا و زندگی جاویدان آفریده شدهاید، جز این نیست که از این جهان به جهان دیگری منتقل میشوید.[3]
به نظر اسلام، جدایی روح از بدن نسبت به همهی افراد یکسان انجام نمیگیرد؛ افرادی که گناهکارند و علاقهشان به این جهان زیاد است و با جهان دیگر بیارتباط و نامأنوسند، به سختی و دشواری جان میدهند؛ ولی افرادی که عمل شایسته دارند و چندان دلبستگی به این جهان ندارند و با خدا و جهان آخرت، انس و الفت دارند در کمال راحتی جان میدهند.[4]
اصل معاد و زندگی پس از مرگ را عقل برای ما اثبات میکند؛ اما راجع به کیفیت و چگونگی آن زندگی، عقل نمیتواند راهنمای ما باشد، بلکه ناچاریم از آیات قرآن و گفتار پیامبران و پیشوایان دین استفاده نماییم.
از قرآن شریف و احادیث پیغمبر اکرم و ائمهی اطهار، استفاده میشود که قبل از برپا شدن قیامت و رستاخیز عمومی، جهان دیگری وجود دارد به نام برزخ، که واسطه است بین دنیا و آخرت؛ وقتی انسان بمیرد، ابتدا وارد عالم برزخ میشود و در آنجا یک نوع زندگی مخصوص خواهد داشت. در آغاز آن زندگی روحانی که از قبر شروع میشود، بازپرسی اجالی به عمل میآید و به کلیات عقاید و اعمالشان رسیدگی میشود؛ اگر عقایدش درست بود و اعمال و کردار نیک داشت، دری از بهشت به رویش باز میشود و در طریق بهشت قرار میگیرد. از نعمتهای بهشتی بهرهمند میشود و انتظار فرا رسیدن قیامت و وصول به نعمتهای جاویدان به سر میبرد.
و اگر شخص بد عقیده و بد عملی بود در طریق جهنم قرار میگیرد و دری از درهای دوزخ برایش باز میشود؛ تا قیامت در شکنجه و عذاب خواهد بود و با زندگی تلخ و ناگوار به سر میبرد و از ترس فرا رسیدن قیامت و عذابهای سخت دوزخ در اضطراب و وحشت خواهد بود.[5]
۱- دلایل اثبات معاد را بیان کنید.
۲- درباره جهان برزخ توضیح دهید.
[1]. خدا در قرآن به همين دليل اشاره نموده و مىفرمايد:«افحسبتم انما خلقناکم عبثاً وانکم الینا لا ترجعون؛ آيا مىپنداريد كه شما را بيهوده خلق كردهايم و به سوى ما بازگشت نمىكنيد؟» (مؤمنون (23) آيهی 115).
[2]. خدا در قرآن به همين معنا اشاره نموده و مىفرمايد: «ام نجعل المتقین کالفجار؛ آيا پرهيزكاران را با تبهكاران يكسان قرار مىدهيم». (ص(38) آيهی 28).
[3]. بحارالانوار، ج 6، ص 249.
[4]. همان، ص 145.
[5]. خدا در قرآن مىفرمايد: «ومن ورائهم برزخ إلى یوم یبعثون؛ در پشت سر برزخى دارند تا قيامت» (مؤمنون (23) آيهی 100).
«ولا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون؛ دربارهی كسانى كه در راه خدا كشته مىشوند، نگوييد: مردهاند، بلكه آنان زندهاند ولى شما نمىفهميد» (بقره (2) آيهی 154).
«ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ گمان نكنيد كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند، مردهاند، بلكه زندهاند و نزد پروردگار از نعمتها برخوردار مىشوند» (آل عمران (3) آيهی 169).
قال النبی(ص) :«ان القبر اول منازل الاخرة فان نجامنه فما بعده ايسرو ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه؛ پيغمبر فرمود: قبر نخستين منزل آخرت است. هر كس از آن نجات پيدا كرد، بعداً كار بر او آسان مىشود و هر كس نجات نيافت عذابهاى بعد از آن آسانتر نيست» (بحار، ج 6، ص 242).
قال على بن الحسين ـ عليه السلام ـ «ان القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران؛ امام سجاد فرمود: قبر يا باغى است از باغهاى بهشت يا گودالى است از گودالهاى دوزخ» (بحارالانوار، ج 6، ص 214 و ص 202 ـ 282).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی