درس شانزدهم | ۱
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ كُلُّ الذُّنوبِ مَغْفورةٌ سِوى عُقُوقِ اَهْلِ دَعْوَتِكَ وَ كُلُّ الْبِرِّ مقبولٌ اِلاّ ما كانَ رِئاءً. یَا ابْنَ جُنْدَب اَحْبِبْ فِى اللهِ و اَبْغِضْ فى اللهِ وَ اسْتَمْسِكْ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقى وَ اعْتَصِمْ بِالْهُدى یُقْبَلُ عَمَلُكَ فَاِنَّ اللهَ یَقولُ «وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»[1] فَلا یُقْبَلُ اِلاّ الایمانُ و لا ایمانَ الاّ بِعملٍ و لا عَمَلَ الاّ بِیقینٍ و لایقینَ اِلاّ بِالخُشوعِ وَ مِلاكُها كُلُّها اَلْهُدى فَمَنِ اهْتَدى یُقْبَلُ عَمَلُهُ و صَعِدَ الى المَلَكوتِ مُتَقَبَّلاً «وَ اللهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[2].
اولین جمله این بخش از روایت شریف این است كه مىفرماید:
كُلُّ الذُّنوبِ مغفورةٌ سِوى عُقوقِ اَهْلِ دَعْوَتِك؛ هر گناهى آمرزیده مىشود مگر جفا كردن در حق برادران ایمانىات. درباره آمرزش گناهان در قرآن كریم داریم كه مىفرماید:
إِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ؛[3] مسلّماً خدا این را كه به او شرك ورزیده شود، نمىبخشاید و غیر از آن را براى هركسى بخواهد، بخشاید. مطابق این آیه، خداوند هرگناهى را مىآمرزد، یا به تعبیر دیگر، امكان اینكه خداوند آن را بیامرزد وجود دارد، مگر گناه شرك؛ شرك گناهى است كه خدا آن را نمىآمرزد. البته این هم كه مىفرماید، شرك را نمىآمرزد، منظور این است كه كسى مشرك از دنیا برود، وگرنه اگر كسى قبلاً مشرك بوده و بعد توبه كرده و موحد شده است، خداوند گناهش را مىآمرزد؛ كما اینكه هرگناهى با توبه قابل آمرزش است. بنابراین منظور از اینكه مىفرماید، گناه شرك آمرزیده نمىشود، این است كه این گناه را جبران نكند و بدون توبه از دنیا برود.
اما سایر گناهان چطور؟ آیا سایر گناهان هم اینطور است كه اگر انسان بدون توبه از آنها از دنیا برود به هیچ وجه آمرزیده نمىشود؟ این آیه مىفرماید، سایر گناهان اینگونه نیستند و ممكن است با وجود اینكه شخص در این دنیا آن را جبران نكرده و توبه ننموده است، خداوند آن گناه را بیامرزد؛ مثلاً گناهان صغیره را قرآن مىفرماید خداوند مىآمرزد:
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ؛[4] اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى شدهاید دورى گزینید، بدىهاى شما را مىزداییم. در توضیح و تفسیر این آیه گفته شده است كه منظور آن است كه اگر شخص از گناهان بزرگ (كبیره) اجتناب ورزد، در صورت ارتكاب گناهان كوچك (صغیره) خداوند آنها را مىآمرزد. همچنین در آیه دیگرى مىفرماید:
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ؛[5] آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكارىها، جز لغزشهاى كوچك، خوددارى میورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ آمرزش است. از این آیه نیز استفاده شده است كه به شرط خوددارى از ارتكاب كبایر، خداوند گناهان كوچك را مىبخشد. البته باید توجه داشت كه خودِ اصرار ورزیدن بر انجام گناه صغیره، گناه كبیره محسوب مىشود. در هر حال، گناه صغیره را گرچه انسان از آن توبه نكرده باشد خداوند مىآمرزد.
و اما در مورد گناهان كبیره، اگر انسان از آن توبه كند روشن است كه آمرزیده مىشود و بحثى ندارد. بحث در جایى است كه انسان بدون توبه از آنها از دنیا برود. امام صادق(ع) در این روایت مىفرمایند در اینجا نیز امید آمرزش وجود دارد، همانگونه كه مفاد آیه شریفه:
إِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ... نیز همین است. در اینباره، خلاصه بحث این است كه چنین كسى اگر شرایط شفاعت را داشته باشد، در مراحل مختلفى كه از سكرات موت تا قبر و برزخ و قیامت وجود دارد، سرانجام در یكى از این مراحل آمرزیده خواهد شد. البته اینكه شرایط شفاعت چیست خود بحثى مستقل است كه در این مقال نمىگنجد؛ اما به هرحال چنین كسى، گرچه پس از دهها یا صدسال معذّب بودن، سرانجام به نجات و رهایى خواهد رسید.
امام صادق(ع) در این روایت ضمن تأكید بر اصل كلى آمرزش همه گناهان، مىفرماید این قاعده یك استثنا دارد و آن عبارت است از جفا كردن در حق برادران ایمانى:
كُلُّ الذُّنوبِ مَغْفورةٌ سِوى عُقوقِ اَهْلِ دَعْوَتِكَ. «عقوق» از ریشه «عقّ» به معناى آزار و اذیت و بد رفتارى كردن است. روشن است كه بد رفتارى با برادران ایمانى و آزار و اذیت كردن آنان موجب تضییع حقوق آنها و جفاى به آنان مىشود. بنابراین معناى این سخن امام صادق(ع) این است كه هر گناهى آمرزیده مىشود، مگر آنچه موجب تضییع حقوق برادران ایمانى و جفاى به آنان گردد. سرّ مطلب هم كه آمرزیده نمىشود این است كه چون حقالناس است. حقالناس حتى با توبه هم آمرزیده نمىشود و انسان باید صاحب حق را راضى كند و از او حلّیّت بطلبد.
و كُلُّ الْبِرِّ مَقبولٌ الاّ ما كان رِئاءً؛ هر كار خوبى قبول مىشود مگر آنچه كه ریا باشد. در توضیح این جمله باید بگوییم، كارهایى كه انسان انجام مىدهد از دو حال خارج نیستند: یا آنها را به انگیزه الهى و براى رضا و خشنودى خداوند انجام مىدهد، یا به اغراضى دیگر. یكى از رایجترین اغراض غیرالهى، تظاهر و خودنمایى است كه در معارف اسلامى از آن به «ریا» تعبیر مىشود؛ یعنى انسان كارى را براى اینكه دیگران ببینند و خوششان بیاید و از او تعریف كنند، انجام دهد. حضرت مىفرمایند، اگر در كارى انگیزه ریا و خودنمایى نباشد، آن عمل ذاتاً قابل این هست كه مورد قبول درگاه الهى واقع شود، اما عمل ریایى اصلاً ذاتاً چنین قابلیتى ندارد و به هیچ وجه مورد قبول واقع نخواهد شد.
البته نیت الهى در كار داشتن نیز مراتب دارد كه در یكى از جلسات گذشته به مناسبت اشارهاى به آن داشتیم، ولى به هرحال هریك از این مراتب را كه داشته باشد، چون اصل نیت درست است، خداوند آن را قبول مىكند. در مقابل، كار ریایى هر قدر هم كه مهم باشد، حجم زیادى داشته باشد و براى انجام آن زحمت زیادى كشیده شده باشد، خداى متعال هرگز آن را قبول نخواهد كرد.
در ادامه، حضرت به موردى اشاره مىكنند كه انگیزه الهى داشتن در آن و عارى بودن آن از ریا و به خاطر غیر خدا نبودنش از سایر كارها مشكلتر است. به علاوه، ریاى در آن نسبت به سایر كارها كمتر مشهود است و حتى ممكن است امر بر خود انسان مشتبه شود و در جایى تصور كند كه انگیزه الهى دارد در حالى كه واقعاً اینگونه نیست؛ و آن مسأله حبّ و بغض است.
۱- از آیه ۳۱ سوره نساء چه مطالبی استنتاج میشود؟
۲- «ریا» در معارف اسلامی را تعریف کنید.
[1]. طه (20)، 82.
[2]. بقره (2)، 213.
[3]. نساء (14)، 48.
[4]. نساء (4)، 31.
[5]. نجم (53)، 32.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی