فصل چهارم: برتر از عدالت یا عدالت برتر | ۲
اسلام، نه تنها به عدل که به «احسان» نیز امر میفرماید؛ چون مبحث احسان، خیلی گسترده است فقط به چند نمونه اشاره میشود. قرآن کریم میفرماید: «خدا به عدل و احسان فرمان میدهد...».[1] در تشویق به احسان میفرماید: «برای کسانی که احسان کردند، پاداشی بس نیکو است و افزون بر آن...».[2] یا میفرماید: «احسان کنید (و بدانید) که خدا احسانکنندگان را دوست میدارد».[3]
امام رضا از قول پیامبر(ص) چنین نقل میکند که فرمود: «سَرِ عقل، پس از ایمان به خدا، اظهار دوستی به مردم است و نیکیکردن به هر آدمی، خوب باشد یا بد».[4]
امام علی(ع) نیز میفرماید: «سَرِ ایمان، احسان کردن به مردم است».[5]
ابان بن تغلب میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم:
مرا از حق مؤمن بر مؤمن آگاه کن. فرمود: ای ابان! اینکه در نیمی از مال خود او را شریک سازی، ... سپس به من نگاه کرد و دریافت که بر من سخت آمده است. پس فرمود: ای ابان! آیا نمیدانی که خدای بزرگ از کسانی که دیگران را بر خود بر میگزینند (و مقدم میدارند با ایثار) یاد کرده است؟ گفتم چرا فدایت شوم. فرمود: تا آن هنگام که او را در مال خود شریک قرار دادهای، هنوز ایثار نکردهای، بلکه با او برابر شدهای؛ هنگامی به او ایثار میکنی که از نیمه دیگر خود چیزی به او بدهی.[6]
امام رضا(ع) در اواخر عمر شریفشان که به عنوان ولیعهد معرفی شده و در خراسان میزیست، روز عرفه، تمامی داراییاش را به نیازمندان داد. فضل بن سهل ـ وزیر مأمون ـ ناراحت شد و با اعتراض عرض کرد: جداً این کار، بازندگی بزرگی است.
حضرت در پاسخش فرمود: «نه تنها باخت نیست، بلکه بُرد و غنیمت است. کاری که برای بهدستآوردن اجر و کرم، انجام میدهی را غرامت و زیان به حساب نیاور».[7]
یکی از خصال حضرت رضا ـ و نیز سایر معصومان(ع) ـ مهربانی و رأفت است.[8] آن حضرت در حدیث مفصلی شرایط و اوصاف امام را بیان میکنند و میفرمایند: «... امام، انیس و دوست، پدر دلسوز، برادر مهربان، مادر نیکوکار برای کودک خردسال و ملجاء و پناهگاه مردم در دردهای اجتماع است».[9]
یکی از شئون پیامبر یا امام، حاکمیت و زمامداری است. از دیدگاه امام رضا، حاکم باید چنان باشد که همگان ـ بهویژه طبقات محروم ـ بتوانند به معنای واقعی ـ نه لفظی و شعاری ـ به او دست یابند و خواسته خود را برای او بازگو کنند. در این حدیث، آرمانیترین شکل رابطه دولت و مردم به نمایش گذارده شده است.
با دقت در خصالی که در بالا بیان شد مثل «انیس، رفیق و...» به ژرفای سازنده رابطه امام و امت پی میبریم و عمق گستردگی احساس مردمدوستی و دیگرخواهی دولت اسلامی را کشف میکنیم.
دولت اسلامی در آموزههای رضوی، پدر مهربان است، بلکه مادر مهربان است... این تمثیل است از آنچه برای ما نمونه و سمبل گویای محبت و دوستی است وگرنه احساس محبت الهی امام دربرابر بیکرانگی و عظمت روح امام(ع) قابل توصیف نیست.[10]
حضرت، با ضعیفترین قشر اجتماع، همنشین و همسفره میشدند و به اعتراض اعیان و اشراف، دراینباره، توجه نمیفرمود. چند تن از خدمتکاران و غلامان حضرت رضا(ع) میگویند: حضرت به ما میفرمود: «تا هنگامی که غذا خوردنتان تمام نشده و کاملاً سیر نشدهاید بلند نشوید گرچه شما را صدا کنم».
ما نیز از این دستور، برای راحتی خود خوب استفاده میکردیم؛ مثلاً بسیار میشد که حضرت، بعضی از ما را صدا میزد و کاری داشت، در پاسخ گفته میشد: مشغول غذا خوردن هستند!
در عصری که حضرت، در جامعه به عنوان نفر دوم مملکت و ولیعهد شناخته میشد روزی به حمام نیشابور رفت. در حمام عمومی، مردی نظامی که امام(ع) را نمیشناخت، گفت: بیا روی من آب بریز؛ امام(ع) چیزی نگفتند و ظرف را برداشتند و سرگرم ریختن آب به سر و بدن آن نظامی شدند.
در آن هنگام شخص دیگری که امام را میشناخت، وارد حمام شد. وقتی صحنه را مشاهده کرد بر سر آن نظامی فریاد زد: خودت را نابود کردی! آیا فرزند پیامبر خدا(ص) را به خدمت میگیری؟ مرد نظامی ـ که به شدت ترسیده بود ـ خود را به روی پاهای امام انداخت، میبوسید و با تضرع و پشیمانی عرض میکرد: ای زاده پیامبر! چرا آن وقتی که من آمرانه با شما سخن گفتم، شما از دستور سرپیچی نکردید تا چنین نشود؟
امام(ع) مهربانانه فرمود: «این کار ثواب داشت و من نخواستم در کاری که ثواب دارد تو را نافرمانی کنم».[11] حضرت امام صادق(ع) میفرماید: «برترین فرمانروایان آن است که سه خصلت به او داده باشند: «مهربانی، جود و عدالتورزی».[12]
در جنگ یرموک، هر لحظه، رزمندگانی به میدان میرفتند برخی شهید و برخی نیز زخمی میشدند و جایشان را به رزمندگان تازه نفس میدادند. حذیفه عدوی میگوید: در یکی از روزها پسرعمویم نیز به میدان رفت، ولی پس از پایان پیکار، همراه دیگران مراجعت نکرد. ظرف آبی برداشتم و روانه رزمگاه شدم به این امید که اگر او را زنده بیابم، آبش دهم. پس از جستوجو او را زخمی یافتم که رمقی در تن داشت. کنارش نشستم و گفتم: آب میخواهی؟ با اشاره گفت: آری. در همین موقع سرباز دیگری که نزدیک او به زمین افتاده بود صدای مرا شنید و آهی کشید و فهماند که او نیز تشنه است و آب میخواهد، پسرعمویم به من اشاره کرد: اول برو به او آب بده.
حذیفه میگوید:
پسرعمویم را واگذاردم و بر بالین دومی رفتم و او هشامبن عاص بود. گفتم: آب میخواهی؟ به اشاره گفت: بلی. در این موقع صدای مجروح دیگری شنیده شد که آه کشید. هشام هم آب نخورد و به من اشاره کرد که به او آب بدهم. نزد سومی رفتم، ولی در همان لحظه جان سپرد. به بالین هشام برگشتم، او نیز در این فاصله مرده بود و چون نزد پسرعمویم رفتم دیدم او نیز از دنیا رفته است.[13]
دین اسلام، از مردمی که غرق در جهالت جاهلیت بودند، چنین ایثارگرانی پرورش داد. حال آیا چنین روحیهای با حرص و طمع و سودجویی و بخل و... که منشأ بیعدالتی هستند، سازگاری دارد؟
عبدالله جعفر در سفر، نیمه روز به روستایی رسید و باغ نخلی را سر سبز و خرم در نزدیکی آن دید. تصمیم گرفت پیاده شود و چند ساعتی را در آن باغ بیاساید. مالک آن باغ، در روستا زندگی میکرد، او غلام سیاهی داشت که در باغش گمارده بود تا از نخلستان و باغ نگهبانی کند؛ عبدالله با اجازهگرفتن از آن غلام وارد باغ شد و برای استراحت جای مناسبی را انتخاب کرد. ظهر فردا رسید. عبدالله دید که غلام سفره خود را گسترده تا غذا بخورد و در سفره سه قرص نان جو دارد. هنوز لقمهای نخورده بود که سگی داخل باغ شد و نزدیک غلام آمد. او یکی از قرصهای نان را به سوی آن سگ انداخت و سگ گرسنه با حرص، آن را بلعید و دوباره متوجه غلام و سفره نان شد، او قرص دوم و سپس سوم را نیز نزد سگ انداخت و سفره خالی را بدون آنکه چیزی خورده باشد جمع کرد.
عبدالله که ناظر این جریان بود از غلام پرسید: جیره غذایی شما در روز چقدر است؟ جواب داد: همین سه قرص نان که دیدی و غلام ادامه داد: آبادی ما سگ ندارد میدانستم که این حیوان، از راه دور به اینجا آمده و سخت گرسنه است و برای من ردکردن و محرومساختن آن حیوان گران و سنگین بود. عبدالله پرسید: پس تو خود، چه خواهی کرد؟ جواب داد: امروز را به گرسنگی میگذرانم.
جوانمردی و بزرگواری غلام سیاه، مایه شگفتی و حیرت عبدالله جعفر شد و در وی اثر عمیق گذارد. برای آنکه عملاً او را در این کرامت اخلاقی و رفتار انسانی تشویق کرده باشد آن روز جدیت نمود تا باغ و غلام را از صاحبش خریداری کند. غلام را در راه خدا آزاد ساخت و باغ را به او بخشید.[14]
1- سَرِ ایمان چیست؟
2- از دیدگاه امام رضا، حاکم باید چگونه باشد؟
[1]. نحل، آیه90: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ...».
[2]. یونس، آیه26: «لِّلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِیَادَةٌ...». نیز ر.ک: سوره لقمان، آیات2 ـ 3؛ زمر، آیه10؛ سوره بقره، آیه83؛ سوره نساء آیه 125؛ سوره توبه، آیه91؛ سوره اعراف، آیه56 و... .
[3]. بقره، آیه195: «وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ».
[4]. صدوق، عیون أاخبار الرضا(ع)، ج2، ص35؛ محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج6، ص641: «رأس العقل بعد الایمان بالله؛ التودد إلی الناس و اصطناع الخیر إلی کلّ برّ أو فاجر».
[5]. محمدرضا حکیمی و دیگران، همان، ج6، ص642: «رأس الإیمان الإحسان الی الناس».
[6]. الکافی، ج2، ص172: «یا ابان! تقاسمه مالك؛ ثم نظر الی فرأی ما دخلنی فقال: یا أبان! أما تعلم أن الله عزوجل، قد ذکر المؤثرین علی أنفسهم؟ قلت بلی جعلت فداك فقال: اما إذا أنت قاسمته فلم تؤثره بعد، إنما أنت و هو سواء، إنما تؤثره إذا أنت أعطیته من النصف الآخر».
[7]. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص361: «بل هو المغنم، لا تعدن مغرماً ما ابتغیت به اجراً و کرماً».
[8]. مجلسی، بحارالانوار، ج99، ص52: در زیارت منسوب به امام جواد(ع) برای حضرت رضا(ع) آمده: «... السلام علی الإمام الرؤوف...».
[9]. کلینی، الکافی، ج1، ص494، کتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، ح1؛ مسند الامام الرضا(ع)، ج1، ص498 و حرانی، تحفالعقول، ص324: «... الامام الأنیس الرفیق و الأخ الشفیق و الإمام البرّة بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیة الناد».
[10]. ر.ک: محمد حکیمی، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص297؛ ماهنامه مبلغان، شماره ویژهنامه شهادت امام رضا(ع) صفر الخیر 1440ق، ص21ـ36، مقاله «حضرت رضا(ع) امام مهربانی».
[11]. ماهنامه مبلغان، ویژهنامه شهادت امام رضا(ع)، صفر الخیر1440ق، ص35: مقاله «حضرت رضا(ع) امام مهربانی». گفتنی است در این مقاله، نمونههای متعددی از مهربانی امام رضا آمده است.
[12]. حرانی، تحفالعقول، سخنان امام صادق(ع): «أفضل مَن أعطَی ثَلاثُ خِصال: ألرّأفَة وَ الجُودِ وَ العَدلِ».
[13]. بهاءالدین اشبیهی، المستطرف، ج1، ص156 و محمدتقی فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، ج1، ص10.
[14]. محمدتقی فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، ج1، ص12 و ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص194.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت