بخش اوّل: کلیّات و مفاهیم | ۲
گذشت که نوع نگاه به زندگی و چگونگی تعریف حقیقت و ماهیّت جریان حیات، در اتّخاذ سبک زندگی مؤثّر است. مطابق این سخن و بر پایهی آنچه دربارهی مفهوم زندگی از نظر دین بیان شد، اساس سبک زندگی دینی و نکتهی اصلی در انتخاب روش دینی برای زیستن، بهرهگیری از تمام امکانات، استعدادها، توانمندیها و داراییها برای حرکت در مسیر تعالی و رسیدن به مقصد و هدف خلقت است.
تأمّل و تدبّر در سیرهی عملی امامان معصوم(ع) به خوبی تأثیر بینش توحیدی نسبت به زندگی را بر فضای حیات مادّی ایشان نشان میدهد. بهرهمندی از عواید هفت باغستانی که مخیریق یهودی به پیامبر(ص) بخشیده بود و رسول خدا(ص) آنها را به حضرت زهرا(س) بخشیدند،[1] نیز درآمد حاصل از باغهای فدک، بهگونهای بودند که میتوانستند خانوادهی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) را به ثروتمندترین خانوادهی عرب در آن روز بدل کنند.
با این حال چون آن بزرگواران حقیقت زندگی را پیمایش و حرکت میدانستند، وضع معیشتی و فضای زندگیشان، از هرگونه تجمّل و تشریفات خالی بوده است. طبق نقل تاریخ و حدیث، فرش خانهی حضرت علی(ع) در آغاز زندگی یک پوست گوسفند بود که شبها روی آن میخوابیدند و روزها روی آن به شتری که داشتند علف میدادند.[2] نوع این فرش در طول سالهای زندگی مشترک امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) تغییر نکرد و بعدها حسنین(ع) روی آن میخوابیدند.[3]
برخورد غیر معمول پیامبر اکرم(ص) با حضرت زهرا(س) پس از مشاهدهی ایجاد تغییر در وضع زندگی مادّی ایشان و واکنش حضرت فاطمه(س)، نمونهی دیگری است که توجه آن بزرگواران به ماهیّت زندگی و در نتیجه کیفیت زیستن را نشان میدهد؛ بنابر نقل فریقین روش رسول خدا(ص) چنین بود که هرگاه از مسافرت بازمیگشتند نخست به دیدار دخترشان فاطمه(س) میرفتند و زمانی طولانی نزد ایشان توقف میکردند.[4] در یکی از سفرهای پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) دو خلخال از نقره، یک گردنبند، دو گوشواره، و پردهای برای درِ اتاق تهیه کرده بودند تا پس از بازگشت پیامبر(ص) و شوهرشان حضرت علی(ع) موجبات خشنودی خاطر آنان را فراهم آورند و با وضع بهتری ایشان را دیدار کنند. هنگامی که رسول خدا(ص) از سفر بازگشتند طبق معمول، نخست به خانهی حضرت فاطمه(س) رفتند. اما برخلاف همیشه، هنوز مدّت زیادی نگذشته بود که پیامبر(ص) در حالی که آثار ناراحتی در چهرهی مبارکشان نمایان بود از خانهی حضرت زهرا(س) خارج شدند و به مسجد رفتند.
پس از این برخورد غیر معمول، حضرت صدیقه(س) که خود تربیتشدهی دامان پیامآور تعالیم وحیانی بودند دریافتند که سرِّ ناراحتی پیامبر(ص) مشاهدهی خلخالها، گوشواره، گردنبند و آن پرده بوده است. از این رو آنها را جمع کرده، برای پدر فرستادند. حضرت زهرا(س) به فردی که آنها را نزد پیامبر(ص) میبرد فرمود: سلام مرا به پدرم برسان و بگو که اینها را در راه خدا به مصرف برساند. وقتی که آن شخض نزد رسول خدا(ص) آمد و پیغام حضرت زهرا(س) را ابلاغ کرد، پیامبر(ص) سه مرتبه فرمود: پدرش به فدایش باد. سپس ادامه دادند که دنیا نزد محمد و آل محمد(ص) ارزشی ندارد، چه اگر دنیا به اندازهی بال یک پشه ارزش داشت، همانا خداوند ذرّهای از آن را نصیب کافر نمیکرد.[5]
روشن است که برخورد پیامبر(ص) و عکسالعمل حضرت زهرا(س) ناشی از نگاه ایشان به جایگاه زندگی در عرصهی هستی انسان است که آن را توقفگاه و مهمانخانه نمیدانستند، لذا با در نظر گرفتن وضع فقیران و نیازمندان، اصل سادهزیستی را رعایت میکردند و استفاده از زینتها را ناشایست و غیر ضروری میدانستند.
در جهانبینی توحیدی و فرهنگ کلمات اهل بیت(ع)، لازمِ صدق عنوان زندگی بر جریان حیات و زیستن، وجود یک سلسله شاخصها در عرصهی زندگی انسان است. برخی از مهمترین این شاخصها که البته هر کدام بیانی از یکدیگرند از قرار ذیل است:
احساس وابستگی به مبادی مختلف در زندگی مادّی امری انکارناپذیر است. این احساس از بدو تولّد همراه انسان است و تا پایان عمر نیز ادامه دارد. کودکی که تازه متولّد شده خود را به مادر وابسته میداند و از هر نوع افتراق و جدایی از مادر وحشتزده میشود. پس از گذران دوران کودکی، احساس وابستگی به پدر به عنوان مبدأ تأمین روزی در انسان به وجود میآید. با ورود انسان به عرصهی کسب و کار، سرمایه، دارایی و ثروت، جایگاه و مقام اجتماعی، نقطهی اتکا و وابستگی وی میشود و همین طور تا پایان عمر ادامه دارد و در هر دورهای موارد وابستگی انسان مختلف میشود.
از سوی دیگر چون احساس وابستگی علیرغم میل ذاتی انسان به استقلال است، انسان همواره از وابستگی رنج میبرد و پیوسته تلاش میکند تا خود را از این غل و زنجیر برهاند. مبارزهی انسان با وابستگی برای رسیدن به استقلال سودی ندارد و با رها شدن از یک نقطه به عنصر دیگری آن هم به طور شدیدتر وابسته میشود. به بیان دیگر آنچه را انسان اسباب استقلال میپندارد، نه تنها او را از وابستگی رها نمیکند که به خودش بیشتر وابسته میسازد، مثل آنکه انسان پول و ثروت را ابزاری برای رهایی از دام وابستگی میانگارد؛ در حالی که با دستیابی به مال، خود را وابستهتر از گذشته که ثروتی نداشته مییابد.
در این میان توجه به آموزههای دینی نشان از این دارد که اساس جریان خلقت و آفرینش، بر استقلال و غنای آدمی از هرگونه ابزار مادّی قرار گرفته است و خدای سبحان را از هر وابستگی مستقل و رها آفریده و تنها او را وابستهی خودش کرده است. وجود نازنین امام سجاد(ع) به این حقیقت چنین اشاره فرموده است:
«ألْحَمْدُللهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی»[6]: «خدا را حمد میکنم که مرا به خودش وابسته کرد و با این وابستگی مرا مورد اکرام قرار داد و او را ستایش میکنم که من را به دیگران وابسته نکرد تا به من اهانت کنند». این فرمایش امام(ع) نشان میدهد که انسان در صورت فراموش کردن وابستگی خود به خدا یک ارزش است، خودش را به جریانهای مادّی وابسته میبیند و به طور طبیعی احساس حقارت و کوچکی میکند و در نتیجه طعم شیرین زندگی را احساس نمیکند.
امیرالمؤمنین علی(ع) هم زنده بودن جان آدمی را به توحید الهی دانستهاند که معنای حقیقی آن وابسته نبودن به غیرخداست: «التَّوْحِیدُ حَیَاةُ النَّفْسِ».[7] توضیح آن که توحید ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن، بیان کلمهی توحید و بر زبان آوردن «لااله الاالله» و باطن آن پشت پا زدن به تمام نقاط اتّصال مادّی، و باورمندی به این است که خداوند تنها نقطهی اتّصال و وابستگی در زندگی است.
براین اساس یکی از مهمترین ارکان زندگی از نظر دین اعتقاد به خدا و وابسته نبودن به جز ذات اقدس الله است. زندگی حقیقی از نظر اسلام زندگی بر پایهی وابستگی به خداوند است و چنانچه انسان به غیرخدا وابسته باشد گویی از زندگی بهرهای ندارد.
1- چرا با وجود بهرهمندی از عواید باغهای فدک، خانوادهی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) به ثروتمندترین خانوادهی عرب در آن روز بدل نگشتند؟
2- ظاهر و باطن توحید را بیان کنید.
[1]. مخیریق یهودی از بزرگان علمای یهود برای عمل به مفاد پیمان یهود با پیامبر(ص) در دفاع از مسلمانان هنگام تجاوز دشمن، در نبرد احد شرکت کرد. مخیریق به نزدیکان خود گفت که اگر من در این جنگ کشته شدم تمام اموال و داراییام مال محمّد(ص) است تا هر طور خداوند به او دستور دهد در آن تصرف کند. اتفاقاً وی در جنگ به شدّت مجروح شد و پیش از شهادت به اسلام گروید و مسلمان شد. بنابر وصیت او اموالش به پیامبر(ص) منتقل شد. ر.ک: السیرهی النبویهی، ج۱، ص۵۱۸. یک مورد از این اموال هفت قطعه باغ بود معروف به «حیطان سبعه» که رسول خدا(ص) آنها را به حضرت زهرا(س) بخشیدند و پس از رحلت پیامبر(ص) این باغها همراه فدک غصب شدند. سفینةالبحار، ج۷، ص ۴۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۲۳.
[2]. الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸؛ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۹۶؛ الکامل، ج۳، ص۳۹۹.
[3]. بشارهی المصطفی، ص۱۳۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۶.
[4]. مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص ۳۴۳؛ الامالی، صدوق، ص۲۴۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ۱۵۶.
[5]. الامالی، صدوق، ص۲۴۳؛ روضةالواعظین، ج۲، ص۴۴۳. این روایت با اندکی تفاوت در منابع اهل سنت نیز نقل شده است. مسند احمد، ج۵، ص۲۷۵؛ سنن ابیداود، ج۲، ص۲۹۱.
[6]. اقبالالاعمال، ص ۶۷؛ مفاتیحالجنان، دعای ابوحمزهی ثمالی.
[7]. غررالحکم، ص ۸۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت